قصدم از نوشتن این مطلب فقط و فقط بیان عشق سرکوب شده و فراموش شده ی مان نسبت به تاریخ و هویت و سرزمین مادری مان است و بس.
این چند خط را می نویسم تا بلکه تلنگری باشد ویران کننده به تمام بت های بیگانه ای که برای خودمان ساخته ایم و شاید برخی از دوستان نیز احساس شرمندگی کنند از اینکه اینگونه به هویّت ملّی خویش پشت کرده اند.
در ابتدای ماه رمضان، از خطرات و بیماری های ناشی از روزه داری گفتیم و کافر خطابمان کردند، هدف ما تندرستی و بهروزی هم میهنان مان بود و آنان ما را ملحدان و دشمنان دین خدا نامیدند و فحش نثار ما که سر انجامی نیک برای شان می خواستیم، کردند.
عزیزان و نزدیکان مان را دیدیم که روزه گرفته بودند و رنگ به رخسارشان نمانده بود و از گرسنگی به خود می پیچیدند و از فرط ناتوانی، بی حال و همانند یک جنازه به روی زمین دراز به دراز می افتادند و ما حرص خوردیم و پریشان گشتیم و تا لب به سخن گشودیم با ندای ننگین ” الله اکبر” و یا “استغفر الی الله” صدای مان را خفه کردند و فریاد را در گلوی مان کشتند و به قبرستان سینه ی مان فرستادند.
روزهای بسیار نا میمون ماه رمضان گذشت و نوبت به روز پایانی این ماه که “عید فطر” می خوانندش رسید. ایران باستانی ما دارای جشن ها و عید های فراوانی بوده است ولی ایران امروزی بر اثر هویت ستیزی و فرهنگ بیگانه و عقب افتاده ی تازیان، با چند جشن و روز ملّی تنها مانده است که این جشن ها خلاصه می شوند به عید نوروز و جشن سده و چهارشنبه سوری.
حال عدّه ای می آیند و روز فطر را به عنوان عید و روز جشن رسمی به مردم فرهنگ باخته ی ایران تحمیل می کنند و رسانه ی ضد ملّی حکومت اسلامی و هزاران فروشنده مزدور بی وطن و فرصت طلب نیز، در طی بیست و چهار ساعت هزاران بار، اعلام می کند یا به مشتریان خود می گویند که: “عید سعید فطر مبارک”
با این فاجعه که هر چهار واژه ی این جمله ی ننگین عربی است کاری ندارم، امّا آیا به راستی روز فطر، جشن ملّی ایرانیان است که این چنین خبر از راه رسیدنش را در بوق و کرنا می کنند و چرخ مملکت را دو روز تعطیل می کنند و طبق آمار بانک مرکزی ایران، ۲۰۴۸ میلیارد تومان به اقتصاد کشور ضربه می زنند؟.
رسانه ی ضدّ میهنی رژیم به کنار، از اینکه مردم خردباخته ی مسلمان به ظاهر ایرانی که نان و آب این ملک را می خورند ولی سینه چاک صحراهای عربستان و گورهای تازیان هستند، تلفن ها را برداشته و به یکدیگر زنگ می زنند و “عید فطر” را تبریک می گویند حالم به هم می خورد، به حدّی عصبی می شوم و احساس پستی و حقارت و بی غیرتی می کنم که می خواهم با دستان خودم، خودم را حلق آویز کنم تا که بیش از این شاهد اینگونه خیانات به وطن و تاریخ و فرهنگ و هویت ایرانی ام نباشم.
عید فطر و زاد روز محمّد و جشن مبعوث شدنش و هیچ یک از این روزهای مزخرف و سراسر ننگ و شرم آورانه، به من و کشور عزیزم” ایران ” کوچکترین ارتباطی نداشته و ندارد و مایه ی خجالت است که یک ایرانی که خود را فرزند کوروش بزرگ می داند، در خیابان راه بیافتد و به هر کس و نا کسی روز “عید فطر” را تبریک بگوید.
اصلا تبریک برای چه؟ چه فلسفه و منطقی در این روز موهوم خوابیده است که باید این روز را جشن گرفت و تبریک گفت؟. برای مثال، منطق بسیار زیبا و قشنگی در پس “نوروز” قرار دارد که ما فرا رسیدنش را جشن گرفته و به یکدیگر شادباش می گوییم. نوروز نوید آمدن بهار و سبز شدن دوباره ی جهان و شکوفه زدن درختان و در یک کلام شانس شروع دوباره ی یک زندگی را می دهد.
نوروز زیباترین و بهترین جشن ها در سراسر دنیاست و فلسفه ی بی نهایت منطقی اش، همه را انگشت به دهان و حیران می سازد که ایرانیان از هزاران سال پیش، آمدن بهار را جشن می گرفته اند.
حال عید فطر یعنی چه؟. یعنی روزهای شکم پروری در هنگام سحر و افطار، خود را از پرخوری جر دادن، و خوابیدن همه روزی از شکم درد شبانه، و بهانه روزه بودن و بی حالی کردن،حال تمام شده است و اکنون دوباره نوبت عوض کردن روش بخور بخور اغنیا و ثروتمندان و همچون همیشه گرسنه و سرگشته ماندن تهیدستان و درماندگان است؟. به، به، چه اندیشه ی نیکی در پس ” عید ” نامیدن این روز وجود دارد؟!.
عید فطر، برای من ایرانی، به شدّت بیگانه است، بیگانه… توهینی به من ایرانی، به فرهنگ من، و به خرد و اندیشه من. حال، تا شما چه فکر کنید؟.