ما مردم ایران، هرچه داریم از آذربایجان داریم. آذربایجان همیشه برای ما مهد شجاعان و راستگویان بوده است. آذربایجان در درازای تاریخ همواره سپر بلای ترکان غرب، و متجاوزین و خیره سران خودکامه دیگر بوده و توانسته راستانه در برابر هرگونه دست اندازی و طمع دشمنان این مرز و بوم ایستادگی کند، و آنان را به عقب براند.
این ویدیو خروش و طغیان مردم قهرمان تبریز را نشان می دهد. مردمانی که همیشه پاسدار ایران، و تاریخ ساز کشورمان بودند. درود بر این انسان های والا و بلند مرتبه که تک تک آنان در قلب ما جای دارند، و برایشان احترام بسیاری قائلیم.
از بابک خرم دین که دلاورانه به دنبال سرکوبی بنی عباس از تازیان حاکم بر سرزمین ما بود، تا شاه اسماعیل صفوی که هویت ایران و ایرانی را به ما بازگرداند، و ترکان جاه طلب و خودکامه را بر جای خود نشاند، تا سلحشوران مشروطیت چون ستارخان و باقرخان و دست پروردگان محله امیرخیز تبریز، گلهای زرین این منطقه پهلوان پرور می باشند.
به گفته دیگر، مردم آذربایجان عموماً سربازان و گارد محافظی بوده اند که همیشه در برابر دشمنان غرب ایستادگی نمودند، و پاسدار سرزمین ما به شمار می آیند. انقلاب مشروطیت که انقلابی در سطح جهانی بسیار پیشرفته و کم نظیر بود، ۱۰۵ سال پیش توانست اصول دموکراسی، کرامت و احترام به منش انسانی را برای ما ارزانی کند.
از این که ما نتوانستیم پاسدار این نهضت بزرگ تاریخی باشیم، و کوتاهی از خودمان است. وگرنه دلیران و پاکدلان آذربایجان و دیگر نقاط ایران، از جان خود مایه گذاشتند و شماری نیز جان خود را از دست دادند، تا دموکراسی و آزادمنشی را برای ما به ارمغان آورند.
رنسانس که از قرن ۱۶ میلادی از ایتالیا آغاز شد، و تا ۳۰۰ سال بعد در انگلستان پایان یافت، اثرات آن نیز به آذربایجان رسید. آنگاه تحولات پی در پی فرهنگی مانند تأسیس مؤسسات آموزشی و فرهنگی مانند مدرسه رشدیه نخست در آذربایجان، و سپس در تهران اشاعه یافت.
از آغاز انقلاب ۵۷ که به سرعت از سوی آخوند دزدیده و محاصره شد، رژیم چنگال خون آشام خود را به سوی شادروان آیت الله شریعتمداری دراز کرد، و آن مرد محترم و مهربان کشورمان را از میان برد.
از آن تاریخ تاکنون، هربار که تبریز برخاست تا رژیم ضد ایرانی را برسر جای خود نشاند و دستهای او را از خودکامگی و تجاوز و کشتار فرزندان این آب و خاک باز دارد، بدبختانه، استان های دیگر کشورمان در خواب خرگوشی فرو رفنتد و تبریز شجاع و بیباک را تنها گذاشتند. چه شد شیراز، کجا رفتند تهرانی های چند میلیونی در خیابان ها، اصفهانی ها در انتظار چه اند، و کردها چه نشسته اند؟. آیا در این لحظه حساس تاریخی به خیابان ها نمی آیند تا نیروهای رژیم در سراسر کشور پخش شده، یارای مقاومت و ایستادگی را نداشته باشد؟!.
مردم دلاور و بیباک ارومیه، برای چندمین روز بپاخاستند تا از بی تفاوتی رژیم برای حفظ و صیانت دریاچه ارومیه که در حال خشکیدن است، اعتراض کنند. رژیمی که به نگهداری سرمایه های ملی ما بی علاقه است. ایران را کشوری برای غارت و چپاول می داند، نه نگهداری و کوشش در آبادانی آن. در این بپاخیزی ملی، مردم دلاور تبریز و چند شهر دیگر آذربایجان نیز همراهی می کنند. درود بر آذری های غیور، بی باک و میهن دوست. نفرین بر رژیم تازی زاده ضد ایرانی.
در چند هفته گذشته تبریز و چند شهر دیگر مانند میاندوآب، به یاری ارومیه شهر پاکان ایران برخاستند تا دریاچه ارومیه که از بی خردی و بی سوادی آخوند، در بستر مرگ به سر می برد نجات بخشند و استان و کشوری را از تهاجم بادهای سوزان، خشکی، نابودی و ناپدید شدن پرندگان، و حیوانات برکنار سازند. بازهم مردم دیگر ایران چون کرد، فارس، لر، بلوچ، بی تفاوت ماندند و همکاری نکردند. زهی تأسف، زهی افسوس، زهی سهل انگاری، بی تفاوتی، و فرار از مسئولیت.
برای آگاه شدن به اثرات ناگوار خشکیدن دریاچه ارومیه بیشتر پی ببرید، به مقاله آقای بابک داد که بسیار روشن و درست نوشته شده، مراجعه فرمایید: اثرات مرگ دریاچه ارومیه، وارد یخچال خانه شما هم می شود!