درد ما یکی دوتا نیست. از هرچه بگوییم و بنالیم، بازهم کم گفته ایم. هنگامی که ما برای چند لحظه در اندیشه بدبختی های جامعه خود، ویرانی و فرسایش سریع کشورمان فرو می رویم، و نسل های نوجوان و جوان را بدون آینده، بی هدف، و تلف شده می بینیم، اندوه و غم بی پایانی سراسر وجودمان را فرا می گیرد و آنچنان ما را افسرده و ناتوان می سازد که مرگ و نیستی را بر این زندگی در زیر چتر یک مشت روضه خوان غارت گر، بی فرهنگ، و ضد ایرانی ترجیح می دهیم.
اجازه دهید امروز ازکودکان محروم جامعه خود گفتگو کنیم. کودکانی که سرمایه ملی، و امید آینده کشورند و باداشتن روحیه حساس و نقش پذیری زیاد، به آرامش، محیط آموزش سالم، اطرافیانی آگاه، آرام، و شرایط خوب زندگی نیاز دارند. حال، آیا آخوند چپاول گر، آخوند ضد آیین و فرهنگ ایرانی با افکار پوسیده و خرافاتی ۱۴۰۰ سال پیش می خواهد و یا می تواند امکانات ضروری برای آموزش و پرورش فرزندان این آب و خاک را فراهم کند؟.
از ۳۲ سال پیش که سایه شوم این رژیم ضد انسانی بر سر ما افکنده شد، کودکان معصوم و گل های نازنین و زیبای سرزمینمان به جای آن که در پناه خانواده پرورش یابند، به کودکستان و دبستان روند تا با آموزش خوب و تربیت عالی افرادی کارکشته، آگاه، و خردمند برای جامعه آینده خود باشند، گروهی در خیابان ها به فروش کالای ناچیز و بی ارزش می پردازند تا درآمدی برای زندگی خود کسب کنند، عده ای نیز بی خانمانند و به نام بچه های کار و کارتن خواب شناخته می شوند.
این ویدیو شرایط سخت و بسیار خطرناک گذر نوباوگان کوهستان خوزستان را برای رسیدن به دبستان نشان می دهد.
در میان ایلات و عشایر که زندگی دگرگونی دارند و ناچارند خود را با طبیعت دمساز کنند، و یا در دامنه کوهستان ها به ویژه در خوزستان فرزندانشان از تحصیل و تعلیم و تربیت محرومند. خانواده ها که خود در حقیقت از همه چیز حتی آب خوردن محرومند، ناچارند از راههای پر پیچ و خم کوهستان ها و گهگاه از رودخانه های بدون پل گذر کنند تا به آموزشگاه و یا دبستانی برای فرزندان خود دسترسی پیدا کنند.
رژیم ضد ایرانی میلیون ها دلار از حلق و گلوی مردم و کارهای آبادانی کشور را گرفته است، تا برای سوریه و لبنان، مدرسه، بیمارستان، کارخانه درست کند، و جاده سازی نماید. احمدی نژاد هم که بی تردید یک وطن فروش دشمن مردم ایران است، ارز مملکت را در ونزوئلا و کشورهای دیگر صرف خانه سازی و تأسیسات رفاهی برای مردم آن جا نموده است.
مجتبی و مصطفی خامنه ای که دزدی و غارت گری را از پدر بزرگوار خود فرا گرفته اند، ارزهای مملکت را در بانک های خارج گذاشته، و یا در آفریقای جنوبی به خانه سازی و کارهای دیگر اختصاص داده اند.
نتیجه این که دبستان و یا آموزشگاهی که برای این نونهالان فراهم شده، تنها محدود می شود به یک بیغوله و جای تاریک و کثیفی به نام کلاس درس که به آغل گوسفندان شبیه هست تا جای دگر.، و کلاس درس تنها منحصر است به جای نشستن، یک تخته سیاه، و کتابی که گویای شرایط و منطقه آموزش نیست.
این به اصطلاح دبستان، کمترین امکانات آموزش و پرورش نونهالان سرزمینمان را ندارد. آموزگاری هم که در این مدارس تدریس می کند، خود دارای مشکلات و دشواری های مادی و روانی فراوانی بوده، و می توان گفت برای این کار پرورش نیافته است.