سمیّه توحیدلو فعّال ستاد آقای میرحسین موسوی و یک فرد مذهبی و دانشجوی دکترای جامعه شناسی را شلاق زدند. خانم توحیدلو شیعه، و بسیار مذهبی و پای بند قوانین اسلامی تا جایی که حتّی در زیر شکنجه نیز در حال زمزمه کردن آیاتی از قرآن بود.
زمانی که چنین انسانی با چنین شخصیت و سابقه ی فعّالیت سیاسی را به زیر شلاق گرفتند، عدّه ای گفتند و نوشتند که شلاق خوردن سمیّه توحیدلو که از خود رژیم است و پای بند قوانین اسلامی اش، به ما چه ارتباطی دارد؟. آنان گفتند که دلشان خنک شده است که چنین آدمی نیز طعم شکنجه و شلاق را چشیده و بدنش داغ زخم شلاق را به همراه دارد.
گفتنی است که بیشتر کسانی اینگونه سخنان را مطرح کردند و وانمود می کنند که طرفدار شاهزاده رضا پهلوی هستند، ولی در اصل با افکار انسان دوستانه ایشان مخالفند.
شاهزاده رضا پهلوی در جایی در رابطه با طرفداران شان گفته اند که : “هواداران من کسانی هستند که به اصولی که بدان متعهد هستم نیز باور داشته باشند، ولی کسانی که مدعی طرفداری از من را دارند، اما در عمل برخورد غیر دموکراتیک با سایر تفکرها داشته باشند در تضاد مستقیم با منش و افکار من هستند و من آنها را طرفدار خود نمی پندارم».
نگارنده، با آن که طرفدار سر سخت جمهوری و سکولاریسم و دموکراسی به معنای واقعی آن هستم و بارها نیز اعتراضم را نسبت به رژیم پادشاهی حتّی نوع پارلمانی اش نشان دادم، گفته ام و نوشته ام که رژیمی که قدرت در آن در دست مردم و در چهارچوب قانون نباشد و اختیارات زیادی به یک فرد و یا یک خاندان داده شود، پتانسیل دیکتاتوری را دارد و باید از آن دوری کرد، امّا دلیلی نمی بینم که چشمانم را بر روی سخنان زیبا و منطقی و دلنشین شخص رضا پهلوی ببندم و چون موافق نظر ایشان در مورد پادشاهی پارلمانی نیستم، کورکورانه با هر آنچه که ایشان بیان می کنند مخالفت کنم.
آقای رضا پهلوی در رابطه با خانم سمیّه توحیدلو و آنچه که پس از شلاق خوردن ایشان بازگو شد، در سایت شخصی خودشان این چنین نوشته اند:
“در بین پیام های ارسالی مربوط به خبر شلاق نمادین به قصد تحقیر یک شهروند ایرانی، به جملات تکان دهنده ایی همچون: ” ایشان فعال ستاد آقای موسوی بوده یا عضو انجمن اسلامی است و یا طرز تفکر ایشان این چنین یا آن چنان بوده و صلاح نبوده است که از حقوق ایشان دفاع کنید»، برخوردم.
مگر دفاع از حقوق بشر گزینشی است؟.
برای دفاع از حقوق اولیه یک انسان نباید عقیده وی را تفتیش کرد. در طی ۳۲ سال گذشته نقض مداوم حقوق اولیه مردم ایران یکی از ابزار اصلی سرکوب این حکومت بوده است. چه بسا قبل از انقلاب، عملکرد سازمان امنیت در زمینه نقض حقوق بشر، همچنان که در کتاب “زمان انتخاب” در فصل دوم یادآور گردید، یکی از عوامل نارضایتی های اجتماعی بود.
دفاع از حقوق اولیه انسانی هر شهروند ایرانی وظیفه یکایک ما ایرانیان است.شرط انصاف نیست که قبل از رای دادن به یک لینک یا نوشتن مطلبی در دفاع از حقوق اولیه یک انسان، عقاید وی را جستجو و تفتیش کرد و تنها اگر همانند ما فکر می کند، از او دفاع نمود. ما بر این باوریم که با اعتقاد راسخ به آزادی و دموکراسی، باید از حقوق انسانی هر شهروند ایرانی دفاع نمود، ولو آن که با یکدیگر اختلاف نظر داشته باشیم.
باید که به آقای رضا پهلوی بابت چنین طرز تفکّری تبریک گفت و خوشحال بود که چنین انسانی با چنین پندار نیکی در حال فعّالیت در اپوزوسیون خارج از کشور می باشد.