بازهم دستور اسلام راستین از دهان آخوند شنیده شد، و یوسف نادرخانی یکی دیگر از فرزندان سرزمین امان را به دلیل جدایی از اسلام سیاسی، به مرگ محکوم نمود. آخر این اسلام عزیز، به دوری فرزندان و مریدان خود رضایت نمی دهد و هر آن گاه که یکی از آنان خدای ناکرده از حریم و دایره قدرت الله مدینه پای بیرون گذارد، بی تردید و همواره، سزای این گستاخی و نا فرمانی مرگ است.
آخر، این دستور الله مدینه است که به پیامبرش محمدابن عبدالله ابلاغ گردید، و او را ناچار ساخت که همیشه در انجام آن بکوشد. تا آن جا که علی ابن ابیطالب و زبیر به فرمان محمدابن عبدالله، ۷۰۰ تن از یهودیان قبیله بنی قریظه که اسلام را نپذیرفتند، و به کیش نیاکان خود باز ماندند، در یک روز، گردن زدند، و آنان را در مدینه در گودالی چال نمودند. همین روش هم سرهنگ قذافی در لیبی انجام داده است.
پس از درگذشت پیامبر نیز، دستورات الله مدینه در کشورهای مسلمان به شدت تا به امروز اجراء گردیده، و نه تنها کسی را تا کنون یارای فرار از اسلام راستین و گذاشتن پای خود به بیرون از دایره عبودیت و بردگی نداشته است، بلکه با آزار و اذیتی که همواره بر دیگر باوران دینی سوای اسلام وارد گردیده، آنان نیز از ترس جان، و بی احترامی و رفتار زشتی که نسبت به خانواده آنان شده است، به ناچار این دین سیاسی کشتارگر، و خودکامه را پذیرا شدند.
یهودیان، زردشتی ها که بخش بسیار بزرگی از جمعیت ایران را شامل می شدند و در اصل صاحبخانه بودند، در درازای ۱۴۰۰ سال گذشته از پیدایش اسلام، و بهایی ها، از ۵-۶ دهه گذشته تا کنون پیوسته زیر فشار و آزار مسلمانان کشورمان، و شاهان خردباخته ای که با آخوند همکاری داشتند، و در پاره ای از هنگام نوکری آخوند را پذیرا شده بودند، به تدریخ بر خلاف خواسته و تمایل قلبی، کیش پدر و مادری خود را به کنار گذاشتند، و به اسلام گرویدند. تا آن جا که از زردشتی ها بین ۱۰-۱۵ هزار، شمارمسیحیان،۱۵۰ هزار نفر، شمار یهودیان که پیش از انقلاب ۸۰ تا ۱۰۰ هزار نفر بودند، بر اثر مهاجرت گروهی از آنان، اکنون به کمتر از ۲۵ هزار نفر می رسند، و از بهایی ها، تنها ۲۵-۴۰ هزار نفر در ایران به جای مانده است.
بنا به دستور ناصرالدین شاه و زیر فشار آخوندهای زمان او، طاهره قرة العین که از دین اسلام بر گشته و بهایی شده بود، به مرگ محکوم گردید.
رژیم اسلامی هم در زندانی کردن، شکنجه، و نابودی دگر اندیشان تا کنون سنگ تمام گذاشته، گوی سبقت را از آخوندهای پیشین و شاهان در بند آخوند ربوده، و دست همه را ازپشت بسته است.
رفتار مصیبت زا ی آخوندی از دگر باوران اهل تسنن به ویژه کردها، و اهالی بلوچستان و اذیت و آزار آنان نیز بخشی دیگر از جنایات رژیم اسلامی است. همچنین، این رژیم، گورستان مشابهی ازکشتار یهودیان صدر اسلام، از جوانان دگر اندیش ایرانی که اسلام او را باور نداشتند، از کشتار سال ۶۷ به وجود آورده است که پس از شناخته شدن، به نام « گورستان خاوران» نامیده شد.
آزار و اذیت، و کشتن کشیش های مسیحی
پس از روی کار آمدن جمهوری اسلامی و تا این زمان، مسیحیان؛ همچون بسیاری از اقوام دیگر مورد آزار و اذیت و جفای رژیم قرار گرفته اند. در این جا چند نمونه آن را برای آگاهی خوانندگان به نگارش در می آورد:
در سالهای دورتر شاهد اعدام کشیش حسین هوشمند در زندان مشهد به جرم بازگشت از دین اسلام، و قتل های مشکوک کشیش ها و برخی از رهبران مسیحی از جمله ارسطو سیاح در شیراز،بهمن دهقانی در اصفهان، قربان تورانی در شهر گنبد، روانبخش یوسفی در ساری، کشیش هایک هوسپیان مهر و کشیش طاووس میکائیلیان در تهران و کشیش مهدی دیباج بوده ایم.
در سال های کنونی، با آمدن محمود احمدی نژاد، نقض حقوق مسیحیان در ایران شکل دیگری به خود گرفته است. تا آنجائی که حدود سه سال پیش در ملک شهر اصفهان، حمله مامورین دولتی منجر به کشته شدن میزبانان این جلسه خانگی (عباس امیری و همسرش سکینه رهنما) به علت ضرب و شتم شد. همه روزه نیز اخبار ناگوار بسیاری در باره مسیحیان در ایران به گوش میرسد که نشان دهنده آن است که وضعیت در دوران آقای احمدی نژاد به مراتب از گذشته بدتر شده است.
در مورد کشیش یوسف نادرخانی، او را به جرم برگشت از دین به اعدام محکوم کرده اند. ولی از آن جا که سازمان های بین المللی رژیم اسلامی را در تنگنا گذاشتند، رژیم اسلامی تهمت های گوناگون دیگری بر این هم وطن ما مانند تجاوز، لواط، دزدی، سرقت مسلحانه، قاچاق اسلحه، توهین به امام امت، پشت کردن به قاب عکس خامنه ای، تولید و فروش مواد مخدر، بازدید مخفیانه از اسرائیل، همکاری با سی آی ای، و شماری دیگر اتهامات که هنوز اختراع نشده اند، وارد کرده اند که مجازات هرکدام، در اسلام مرگ است. اصولاً اسلام با مرگ دیگران زنده و دلخوش است. حال، چرا این کشیش جوان می خواهد با زنده ماندن خود، این شادی را از اسلام راستین و رژیم بر حق آن بگیرد؟. آیا شما جور دیگری می اندیشید؟!.