استیو جابز: اندیشیدن به مرگ سبب تغییر در رفتارتان خواهد شد ۵

استیو جابز بر اثر سرطان در گذشت، این که استیو جابز که بود و چه کرد را همه می دانند و به میزان خلاقیت او آشنایی دارند، این اندازه انسانیت و بزرگی شناخت او از دنیای آدمیزاد است که باید مورد بحث و کنکاش قرار بگیرد. استیو جابز در یکی از سخنرانی هایش گفت:
“من هر روز صبح خودم را در آیینه نگاه می کنم و به خودم می گویم شاید امروز آخرین روز زندگی من باشد، با این تفسیر آیا باز هم همین کارهایی را انجام خواهم داد که قصد انجام دادن آن ها را دارم؟”.

در این عکس خالق کمپانی بزرگ اپل را مشاهده می کنید، با نگاهی به اندیشه های او و سخن رانی هایش در می یابیم که کشور ما ایران چقدر به وجود چنین انسان های فروتنی نیازمند است.

در این عکس خالق کمپانی بزرگ اپل را مشاهده می کنید، با نگاهی به اندیشه های او و سخن رانی هایش در می یابیم که کشور ما ایران چقدر به وجود چنین انسان های فروتنی نیازمند است.

این جمله بدان معنی است که کردار هر انسانی به گونه ای باشد که پنداری هر روز، روز مرگ آنان است، حال این که هر روز، روز پایان زندگی باشد می تواند چه تاثیری در رفتار و پندار هر کسی داشته باشد؟.
زمانی که شما بدین باور برسید که امروز، روز مرگ شما خواهد بود، تمام احساس های مربوط به قدرت و فرصت طلبی و شهوت رانی و مال اندوزی در مقابل حس مرگ و نیستی، کمرنگ شده و شما می توانید به راحتی قلب خود را دنبال کرده و کارهایی را انجام دهید که بسیار بدان ها علاقه داشته و آنان را سودمند می دانید.

اگر ما باور کنیم که امروز خواهیم مرد، زمانی که قدم در اجتماع می گذاریم، دیگر به کودکان کار و فقیران و تهدیستان به چشم بچه هایی سمج و اعصاب خردکن نگاه نخواهیم کرد بلکه دست آنان را گرفته،  و کمکشان خواهیم کرد.  دیگر در رانندگی عجله نمی کنیم و از یکدیگر راه نمی دزدیم، بلکه به یکدیگر راه می دهیم و در رانندگی از خود گذشت نشان می دهیم و دیگر صحنه های دلخراش تصادفات رانندگی را رقم نخواهیم زد. از کنار پیران، درماندگان، و معلولین بی تفاوت رد نخواهیم شد و با لبخندی روی لب، از آن ها خواهیم پرسید که آیا نیاز به کمکی دارند یا که نه؟، اگر امروز قرار است که بمیریم با حیوانات هم  مهربان خواهیم بود و تیر و کمان و تفنگ دست فرزندانمان نخواهیم داد تا گنجشکان بینوا را شکار کنند.

استیو جابز نزدیک به ۶ سال پیش طرز فکر و اندیشه خود را مبنی بر تصور این که ما هرلحظه میمیریم، یعنی به خود آییم و راه انسانیت و گذشت و درستی و بخشندگی در پیش گیریم، برای گروهی از دانشجویان دانشگاه بیان می کند.

اگر بر این باور باشیم که هر صبحی که چشم باز می کنیم و از خواب بلند می شویم، آخرین روزی است که می بینیم، با همسر و فرزندان و اطرفیان و در نهایت با فرد فرد جامعه ای که در آن زندگی می کنیم مهربان خواهیم بود و آن جامعه مهربان، جایی است که هر کسی آرزوی زندگی در آن را دارد.

اگر همه ما به این جمله ایمان بیاوریم و به گونه ای رفتار کنیم که گویی امروز، روز آخر زندگی ماست، نه حزبی باقی خواهد ماند، نه مخالفت و ترور شخصیتی وجود خواهد داشت، نه مجاهد، نه کمونیست، نه حزب اللهی، نه توده ای، نه بسیجی، نه جمهوری خواه، نه سکولار، نه سلطنت طلب و نه هیچ لقب و برچسب دیگری معنا نخواهد داشت و ما جملگی به همدیگر نزدیک شده، و بهتر و شایسته تر رفتاری  انسانی خواهیم  داشت.
اگر ولی فقیه جنایتکار نیز بدین پندار، اعتقاد پیدا کند، دست از کشت و کشتار بر خواهد داشت چرا که او می داند توانایی بردن قدرت، ثروت و مقام را با خود به درون قبرستان ندارد.

دخترک ایرانی بینوا که از این همه سختی و بیچارگی به ستوه آمده و زانوی غم بغل گرفته است. آیا به راستی اگر سرمایه داران و بازاریان ایران به گونه ای زندگی کنند که پنداری هر روز آخرین روز زندگی اشان است، ما باز هم شاهد اینگونه صحنه های غم انگیز خوایم بود؟.

دخترک ایرانی بینوا که از این همه سختی و بیچارگی به ستوه آمده و زانوی غم بغل گرفته است. آیا به راستی اگر سرمایه داران و بازاریان ایران به گونه ای زندگی کنند که پنداری هر روز آخرین روز زندگی اشان است، ما باز هم شاهد اینگونه صحنه های غم انگیز خواهیم بود؟.

اگر مردم ایران بدین باور برسند، همگی تصمیم خواهند گرفت تا دست کم آخرین روز زندگی اشان را شجاعانه بگذرانند و برای یک بار هم که شده، آزاد زندگی کرده و آزاد بمیرند.

باید همه مردم ایران زمین را بدین باور رسانید که هر دم امکان مرگ هست و با این تصور که امروز آخرین روز زندگی آنان است، بیایند و قدم در خیابان ها بگذارند و دلاورانه مبارزه کنند تا همگی از چنگال اهریمن رهایی یابیم.
سخن را با جمله ای از زنده یاد صادق هدایت به پایان می بریم که می گوید:
“مرگ ، مادر مهربانی است که بچه خود را پس از یک روز طوفانی در آغوش کشیده ، نوازش می کند و می خواباند”.

 

  • Mohsen Lgvm

    زیرک ترین مردم کسی است که مدام از خود حساب بکشد و به فکر قیامت باشد.
    این آقا رو من نمی شناسم ولی این جملش مال مسلموناست. و آیا غیر از اینه که می گن مسلمون نباید امروزش مثل دیروز باشد. جمع کن برو دیگه.هر چی که تو فکرشو کنی تو اسلام اومده.خیلی قشنگ و کامل.
    انسانیت فقط یک بار به حد اعلا خودش رسید.کربلا.و تو از کربلا چه می فهمی ؟ می فهمی که چرا اینو می گم ؟ کربلا برای این نیومد که ما گریه کنیم.کربلا بزرگترین درس عشق بود.ما رو باش برا کی داریم میگیم.

    • Mazdak63

       درود به همه خردگرایان
      اره کربلا بزرگترین درس عشق به ارینب بود که حسین زنباره به خاطرش به درک واصل شد برو اطلاعات را در مورد این حرامزادگان تکمیل کن بعد نظر بده

  • Mohsen Lgvm

    در مورد این آقا یک تحقیق کوچولو کردم.حدسم درست بود. این آقا با اسلام آشنا بود. پدر و مادرش عرب بودند. و در یک سایت خبری معتبر خوندم که سید بود. اول تحقیق کنید بعد مطلب بگذارید.

  • Mohsen Lgvm

    یک بار دیگر میگم. آزادی هر شخصی دست خودش است. آزادی شما دست کسی نیست که شما را اسیر کند.خود شخص است که خودش را اسیر می کند. مثلا شنیدید طرف می گوید من خودم را اسیر فلان چیز نمی کنم. شما معنی آزادی را تغییر دادید.
    اگر منظور شما از آزادی بی بندوباریه که نمی شه. عقل سلیم می گه که بی بند و باری فساد ایجاد می کند و فساد انسانیت را از بین می برد و انسان را از خود بی خود می کند و او را به پوچی می کشاند.
    در ضمن در ایرانن این چیزا هست. دوست دختر پسر. دخترنمایی. پسر نمایی. پارتی. مشروب خوری. که امیدواریم برنامه ای اجرا شود که دیگر این چیزها نباشد. نباشد یعنی عرف نشود. یعنی هر کس در خانه اش هر کاری خواست بکند به شرطی که عوارض آن بیرون از خانه نیاید که باز آن هم نمی شود.

  • مشګل تفرقه که متاسفانه در خاورمیانه بیداد میکند
    خودتان دارید می شنوید که سرهنګ قذافی با بهترین سلاحهای رزمی ساخت اروپا و
    یا آمریکا روسیه به جنګ ملت غیر نظامی خود با ارتش تربیت شده اش رفته است و یا به
    عبارتی بردار و فرزندان همان ملت را بالباس نظامی به جنګ مادران خواهران و خانواده
    های خود با شست شوی مغزی یا با دادن پول میفرستد و تمامی کشورخودش را
    بخاک خون میکشد برای اینکه آنرا متعلق بخودش میداند ملک شخصی خودش و بچه هایش است
    وکسی دیګر نبایست هیچ ادعایی به آن کشور و منابعش داشته باشد او
    قهرمان ملی است و مردم خودش را از چنګال استعمار و استحمار بین المللی نجات داده
    است . بطوریکه مردم مستاصل کشورش برای در امان بودن از دیوانګی های او مجبور شدند
    به همان کشورهایی که او میګوید استعمار ګر بودند پناه ببرند؟ با
    اینکه ملتهای خاورمیانه هم مخلوطی از نژادهای هنداورپایی هستند و عرب
    عجم و ترک فارس و… در هم تنیده شده اند باز کسانی هستند که متاسفانه به نام زبان
    و یا فرهنګ و یا نژاد و یا مذهب قربانی میشوند به امید روزی که این
    مشګلات حل شود وهمه ما در نهایت دوستی و مهربانی با احترام بهم به
    زبانهای هم و به مذهب ها و باورهای هم برادر وار با هم زیست کنیم و با عفو و بخشش
    خطاهای ګذشته را فراموش کنیم .

    منظور من ذکر مصیبت نیست بلکه ریشه کن کردن تعصبات
    جهل خرافات و تمامیت خواهی هاست و حرص آز بی انصافی ها؟
    دوست ترک زبان من ګلایه از زبان فارسی داشت که متاسفانه این ګلایه را
    میتوان از بسیاری کسان دیګر هم کرد. دوست ترک زبان یا آذری زبان هنګامیکه من یک
    دانشجو در استامبول ترکیه بودم روزی یک پسر ترک بمن توهین میکرد که
    شما عجم ها کثیف هستید و دختران خود را می فروشید و عقب افتاده و بدبخت هستید
    در کشورتان عجمستان دانشګاه ندارید و برای دانش به کشور ما
    ترکیه به دریوزګی میآیید بعد تعداد آنان زیاد شد و سخت مشغول عقده
    ګشایی و توهین به مثلا عجم ها بودند که چند پسر آذری جلو آمدند و با دفاع از من و
    کشورمان پرداختند بعد هم بمن ګفتند که از این رفتار ترکهای بی نهایت
    شرمنده هستند یکی از آنها اضافه کرد این ها ترک خر هستند
    نه ما آذریها. خوب این نفرت و این تفرقه کار کی میتواند
    باشد؟ یادم میآمد که هنګامیکه که بقول شما کودک بودم و بمدرسه میرفتم
    بچه ها دنبالم میکردند و سګ بابی میګفتند و به طرف من سنګ پرتاب
    میکردند و شعرهایی میخواندند عباس افندی تو
    نش ګردیم ګوچه فرنګی یا ری م به تابوت بلور و
    دست بګیر دستم بګیر ای عباس وقتی به خانه میرسیدم پدرم
    میګفت که باز که دعوا کردی خون مالین شدی برو خودت رابشور وضو بګیر
    نمازت را به کمرت بزن تا قضا نشده است ؟ هنګامیکه به
    پدرم به اشتباه الله ابهی ګفتم چون معنی آنرا نمی دانستم پدرم به
    ګونه من که یک پسر بچه شاید چهار ساله بودم یک سیلی زد
    خوب او هم میخواست مرا از آتش جهنم نجات دهد تا به دام فرقه ضاله به نظر
    خودش نیفتم حالا چرا فرقه ضاله ؟

    خوب می بینی که متاسفانه ما قربانی های دین
    مذهب ملیت هستیم ولی ما نبایست همه را مورد عتاب قرار
    دهیم تفرقه چیزی است که استعمار واستحمار بین المللی میخواهد
    همین امروز یک خانم سیاه پوست که میګفت دو فوق لیسانس دارد بیکار است زیرا
    برای خاطر سیاه بودن به او کار نمی دهند در مثلا متن تمدن دنیا
    آمریکا؟ مشګل از
    ترک بودن و یا فارس بودن نیست مشګل از غرور و از تمامیت خواهی های
    ماست که دیګران را قبول نداریم و تنها خودمان را معیار کرده ایم که
    از همه بهتریم و با کلیت دادن به مشګلات یک ګروه را محکوم
    میکنیم میدانید که سود شرکتهای یا کارتل های
    مواد مخدر از سود مواد نفتی بیشتر است و میدانید که سود شرکتها تهیه
    کننده اسلحه و مهمات جنګی از سود تمای شرکتهای دیګر جمعا بیشتر است
    سرمایه های عظیمی که از نفرت و مواد مخدر و مواد منفجره بدست میآید رقم های
    نجومی هستند من یک دوست صمیمی داشت که ترک بود
    هنګامیکه که با تمامی قوا به کمک او رفتم و هرآنچه که توانستم
    برایش کردم میدانی در باره من چه کرد مرا بخاک سیاه
    نشاند خوب آیا این دلیل می شود که به ترکها بدبین
    باشیم؟

    حتی در همین آمریکا هم که مثلا مهد تمدن صنعتی است
    به اقلیتها برخوردهای ناجوری میشود مثلا خاورمیانه ها را
    تروریست وشتر سوار میدانند و یا تا بتوانند به آزار مردم دنیای سوم تا آڼجا که از
    لحاظ قانونی در خطر نباشند ادامه میدهند؟ مشګل این است که تنها
    بایست انسان وانسانیت مورد توجه باشد و ریشه تبعیضات زبانی مذهبی و
    ملی و یا نژادی بایست کنده شود مګر رفتار ترکان عثمانی ویا ترکیه
    کنونی با کردها بهتر شده است؟ آنانکه ندانسته و نخوانده مثلا دین
    بابی و بهایی را وابسته به انګلستان و یا روسیه و هر آمریکا و هر سه آنان میدانند و
    آنان را فرقه ضاله میخوانند چه ؟ آیا این کلام که هنګامیکه دین مایه
    نفرت و تفرقه شود بی دینی بهتر است یک حرف بد است که
    حتی همه خود بهاییان هم به آن عمل نمیکنند؟ آیا این جمله ها
    که سراپرده یګانګی عالم بلند شد بچشم بیګانګی بهم ننګرید که هم بار
    یک دارید و برګهای یک شاخسار و ګلبرګهای یک ګلبن حرفی ضاله است و یا
    ای دوست در روضه قلب جز ګل عشق مکار؟ آیا همه بهاییان به این کلامهای
    خردمندانه عمل میکنند؟ که دیګران متعصب آنرا کلامهای ضاله
    میدانند؟

    ما همه مال یک کشور و یک ملت بزرګ هستیم و بایست
    به هم دوست باشیم و با هم مهربان تا باریچه قدرتهای بزرګ نشویم
    اینکه داشتن زبان دومی بخصوص اګر در بزرګی یاد ګرفته شود بسیار مشګل است
    حرفی نیست ولی همانطوریکه ګفتم مشګل ما خود خواهی تمامیت خواهی و
    تعصب و جهل است و باید اینها همه ریشه کن شود اکنون شاید تمامی دنیا کم بیش درګیر این تعصبات و این خریت ها هستند
    که دین ملیت و نژاد وزبان
    را بجای وسیله دوستی حربه ای برای غارت و آزار کرده اند کسانی را می
    شناسم که هم به عنوان بهایی در ایران غارت توسط مسلمانان
    شدند و هم به عنوان
    مسلمان ناراحت توسط بهاییان در ایران و درخارج از ایران غارت شدند پس
    این یک بهانه ای است برای کسب منافع بیشتر و آزار و اذیت دیګران
    وګرنه که دین بهاییت همه را بخوبی و درستګاری دعوت کرده است
    و اینکه نباید نفرت از کسی داشته باشند و این آموزه دین ایشان است
    مثل مسحیت که ګفت همدیګر را دوست بدارید و باهم مهربان باشید و غیره؟
    بن بتون ترک لر سویورم و اونلر بیزیم آرکاداش دی یاشاسین بوتون ترک
    آکارداش لریمیز مونږ تول صلح غوارو
    بنی آدم اعضای یکدیګرند که در آفریینش
    زیک ګوهرند زنده باد دوستی بین تمامی مردم خاورمیانه
    شمال آفریقا و آسیای مرکزی و تمامی دنیا

    اگر در اتاقی با رنگ سفید بمانی، از
    فرط آرامش دیوانه می شوی
    .
    سیاه رنگ جدی است،
    اگر در اتاقی با رنگ سیاه
    بمانی،
    از فرط ناامیدی دیوانه می
    شوی
    .
    قرمز رنگ جذاب و گرم
    است،

    اگر در اتاقی با رنگ قرمز بمانی از
    فرط هیجان دیوانه می شوی
    ،
    زرد رنگ زندگی است،
    اگر در اتاقی با رنگ زرد بمانی از فرط
    اضطراب دیوانه می شوی
    ،
    اصولا اگر زیاد در اتاق بمانی دیوانه
    می شوی
    ،
    زیاد هم ربطی به رنگها ندارد .پاشو
    برو بیرون اینقدر پای کامپیوتر نشین دیونه میشی
    جملات بی نظیر از بزرگان

    ابن سینا: من
    در میان موجودات از گاو خیلی می‌ترسم. زیرا عقل ندارد و شاخ هم
    دارد!
    لشکر گوسفندان که توسط یک شیر اداره می‌شود، می‌تواند لشکر شیران
    را که توسط یک گوسفند اداره می‌شود، شکست دهد.
    ((نارسیس))
    مدتها پیش آموختم که نباید با خوک کشتی گرفت، خیلی
    کثیف می‌‌شوی و
    مهم‌تر آنکه خوک از این کار لذت می‌برد.
    “جورج برنارد
    شاو”
    آدمی اگر فقط بخواهد خوشبخت باشد به زودی موفق میگردد ولی او می
    خواهد خوشبخت تر از دیگران باشد و این مشکل است زیرا او دیگران را خوشبخت تر از
    انچه هستند تصور
    میکند.(مونتسکیو)

    دنیا جای خطرناکی برای زندگی است. نه به خاطر
    مردمان شرور، بلکه
    به خاطرکسانی که شرارتها را می بینند و
    کاری درمورد آن انجام نمی
    دهند.*انیشتین

    بگذار عشق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو با
    کسی……نلسون
    ماندلا

    یادمان باشد بعضی هایمان شانس گفتن کلماتی را داریم که برخی دیگر
    حسرتش را
    مثل : بابا، مامان،
    پدربزرگ….
    مرد به این امید با زن ازدواج میکند که زن هیچگاه تغییر نکند ، زن
    به این امید با مرد ازدواج میکند که روزی مرد تغییر کند و همواره هر دو ناامید
    میشوند.”آلبرت
    انیشتین”
    روان‌نژندها توی آسمان،
    قصرها
    می‌سازند.
    روان‌پریش‌ها توی آن‌ها زندگی می‌کنند. روان‌پزشک‌ها می‌روند
    اجاره‌ها را می‌گیرند.
    جملۀ «نگران نباش، درست‌اش می‌کنیم.»، از مقدس‌ترین عباراتِ
    دنیاست. فکر می‌کنم کسانی که روزی این جمله را از کسی می‌شنوند، جزء آدم‌های
    خوش‌شانس دنیا به حساب می‌آیند. «نگران نباش، درست‌اش
    می‌کنیم.»
    خود فریبی به این صورت
    بیان شده است که انگار روی
    وزنه‌ای ایستاده‌اید تا خود را وزن کنید، در حالی که شکم‌تان را تو
    داده‌اید.چارلز
    استیون هامبی

    بچه‌دار شدن تصمیم خطیری‌ست. با این
    تصمیم می‌گذارید که قلب‌تان تا ابد جایی در بیرون و دوروبر تن‌تان به سر برد. /
    الیزابت استون

    می‌شود از امشب قانون تازه‌ای در زندگی
    بنا بگذاریم؟ همواره بکوشیم قدری بیش‌تر از نیاز، مهربان‌ باشیم.جی.‌ام.
    بری

    شاید چشم‌های ما نیاز داشته باشند که گاهی با اشک‌های‌مان شسته
    شوند، تا بار دیگر زندگی را با نگاه شفاف‌تری ببینیم. / الکس
    تان

    دانشگاه تمام استعدادهای افراد از جمله بی استعدادی آنها را آشکار
    می
    کند
    انتوان
    چخوف

    بهتر است که در این دنیا فکر کنم خدا
    هست و وقتی به دنیای دیگر رفتم بدانم که نیست . و این بسیار بهتر از این است که در
    این دنیا فکر کنم خدا نیست و در آن دنیا بفهمم که
    هست .آلبر
    کامو

    جهان سوم جایی است که هر کسی بخواهد
    مملکتش را آباد کند، خانه‌اش خراب می‌شود و هر کسی بخواهد
    خانه‌اش آباد
    باشد باید در تخریب مملکتش
    بکوشد.پروفسور
    حسابی

    هر شکلی از حکومت محکوم به نابودی با
    افراط در همان اصولی است که بر آن بنا نهاده شده
    است
    ویل
    دورانت

    مردم دو
    دسته‌اند، یا گول می‌خورند یا
    گلوله

    از دفتر خاطرات یک
    دیکتاتور

    هیچگاه امید کسی را ناامید نکن ، شاید
    امید تنها دارایی او باشد . ارد
    بزرگ

    من هیچ راه مطمئنی به سوی خوشبختی نمی
    شناسم. اما راهی را می شناسم که به ناکامی منجر می شود. گرایش به خشنود ساختن
    همگان
    افلاطون

    وقتی داری بالا میری مهربان باش و فروتن، چون وقتی که داری سقوط
    میکنی از کنار همین آدمها رد میشی

    منفعت مردن
    روزی خوکی نزد
    گاو ماده مزرعه میرود و با
    اندوه و یاس
    فراوان به گاو
    میگوید :\”میتونم یک
    سوالی را ازت
    بپرسم ، اما
    خواهش میکنم که
    رک و بی پرده پاسخم را بده . بهت
    قول میدهم که
    از پاسخت ناراحت نشم .\” گاو با
    کمال حیرت می
    گوید : خوب بپرس
    .خوک : گرچه میدانم که تو
    فقط به اهالی
    روستا شیر میدهی
    ولی مردم از
    گوشت تازه و
    پرچرب من همبرگر
    و سوسیس و
    کالباس درست میکنند و خیلی هم
    لذت میبرند . اما با این وجود
    هیچکس از من
    تعریفی نمی کند
    و کسی مرا دوست ندارد. در عوض تورا
    همه دوست دارند. بهترین چراگاه ها
    و علوفه های
    تازه برای تو
    فراهم است اما
    من باید تفاله و آشغالها را بخورم . دلیل این
    کم لطفی از
    طرف مردم چیست
    ؟گاو با
    لبخندی پاسخ داد:
    علت علاقه مردم به من در
    آن است که
    من در حالیکه زنده ام
    نفعم به مردم
    میرسد و نفع
    تو بعد از
    مرگت به مردم
    میرسه.
    نتیجه
    گیری:
    بیائید بگونه ای
    زندگی کنیم که
    دیگران وجودمان را احساس کنند. خیر
    رساندن و شاد
    کردن مردم را
    می باید در
    وجودمان پرورش دهیم. ده نکته یادگرفتنی از ژاپن: ۱) آرامش حتی یک
    مورد سوگواری شدید یا زدن به سروصورت دیده نشد. میزان تاثر و اندوه بطور خود بخود
    بالا رفته بود. ۲) وقار صفوف منظم برای آب و غذا. بدون هیچ حرف زننده یا رفتار
    خشن. ۳) توانمندی بعنوان نمونه معماری باورنکردنی بطوریکه ساختمانها به طرفین پیچ و
    تاب میخوردند ولی فرو نمی ریختند. ۴) رحم و شفقت مردم فقط اقلام مورد نیاز روزانه
    خود را تهیه کردند و این باعث شد همه بتوانند مقداری آذوقه تهیه کنند. ۵) نظم
    غارتگری دیده نشد. زورگویی یا ازدست دیگران ربودن دیده نشد. فقط تفاهم بود. ۶)
    ایثار پنجاه نفر از کارگران نیروگاه های اتمی ماندند تا به خنک کردن دستگاهها ادامه
    دهند. ۷) مهربانی رستورانها قیمتها را کاهش دادند. یک خودپرداز بدون محافظ دست
    نخورده ماند. دستگیری فراوان از افراد ناتوان. ۸) آموزش از بچه تا پیر همه دقیقا
    میدانستند باید چکار کنند و دقیقا همان کار را کردند. ۹) وسایل ارتباط جمعی در
    انتشار اخبار بسیار خوددار بودند. از گزارشات مغرضانه خبری نبود. فقط گزارشات
    آرامبخش. ۱۰) وجدان هنگامی که در یک فروشگاه برق رفت، مردم اجناس را برگرداندند
    سرجایشان و به آرامی فروشگاه را ترک کردند
    هفت ویژگی دوست خوب

    ۱ – بهترین‌ها را برای شما ‌می‌خواهد ؛ یک دوست واقعی
    همیشه بهترین آرزوها را برایتان دارد. اگر او دریافت که شما در زندگی‌تان شخص موفقی
    هستید و اهدافتان در حال پیشرفت و موفقیت است ، حتما از شما حمایت خواهد کرد.
    ۲ – پشتیبان شماست ؛ اگر شما هم ‌اکنون با یک مشکل روبه‌رو
    شده‌اید ، می‌توانید دوست واقعی‌تان را تشخیص دهید زیرا دوست واقعی سعی می‌کند که
    در این مواقع از درد و غم‌تان بکاهد و شما را از این جریان احساسی که در آن به سر
    می‌برید ، بیرون آورد.
    ۳ – صداقت دارد ؛ یک دوست واقعی کسی است که با شما صادق
    باشد و وقتی از او کمک خواستید ، او حرفی نمی‌زند که شما را راضی و خوشحال کند بلکه
    او چیزی را خواهد گفت که فکر می‌کند به صلاح شماست. دوست حقیقی ، شما را نصیحت
    می‌کند ، در همه حال پشتیبان و حامی شماست و در مواقع مختلف به شما کمک می‌کند و
    شما را به راه درست و مثبت هدایت می‌کند.
    ۴ – در مورد شما قضاوت نمی‌کند ؛ یک دوست واقعی همیشه حامی
    شماست. او شما را همین‌طور که هستید ، قبول دارد و می‌پذیرد و هیچ‌گاه تلاش نمی‌کند
    که شما را تغییر دهد. او شخصیت شما را با تمامی موارد مثبت و منفی قبول دارد.
    ۵ – به حرف‌هایتان گوش می‌دهد ؛ دوستانی وجود
    دارند که در مواقعی که همه چیز رو به راه است با شما می‌مانند اما وقتی که شما با
    یک مشکل روبه‌رو می‌شوید ، آنها ناپدید می‌شوند و در حل کردن مشکل شما هیچ کمکی
    نمی‌کنند ؛ برعکس دوست واقعی کسی است که وقتی دید که شما با مشکل مواجه شده‌اید ،
    دست کمک و یاری به سوی شما دراز کند.
    ۶ – شما را جزئی از زندگی‌اش قرار می‌دهد ؛ یک دوست واقعی ،
    شما را به بقیه دوستانش به‌خصوص خانواده‌اش معرفی می‌کند و شما را جزئی از زندگی‌اش
    می‌داند. در واقع شما یک نعمت یا موهبت الهی در زندگی او هستید.
    ۷ – رازدار شماست ؛ یک دوست واقعی نقاط ضعف
    شما را بروز نمی‌دهد و رازدار شماست. رازهایتان را فاش نمی‌کند و برای شما حقه و
    کلکی سوار نمی‌کند. یکی از اهداف دوستی این است که به حریم و خلوت یکدیگر احترام
    بگذارید. یک دوست واقعی به این مهم عمل کرده و پشت‌سرتان غیبت نمی‌کند.

    همیشه به یاد داشته باشید کسی که یک دوست وفادار بیابد ، یک گنج پیدا کرده است

    اززشت رویی
    پرسیدند :
    آنروزکه جمال پخش میکردند کجا
    بودی؟
    گفت : در صف
    کمال
    .
    اگر کسی به تو لبخند نمیزند علت
    را در لبان بسته خود جستجو کن
    .
    مشکلی که با پول حل شود ، مشکل
    نیست ، هزینه است

    همیشه رفیق پا برهنهها باش ، چون
    هیچ ریگی به کفششان نیست

    .
    با تمام فقر ، هرگز محبت را
    گدایی مکن
    و با نمام ثروت هرگز عشق را
    خریداری نکن
    .
    هر کس ساز خودش را می زند، اما
    مهم شما هستید که به هر سازی نر قصید

    مردی که کوه را از میان برداشت
    کسی بود که شروع به برداشتن سنگ ریزه ها کرد
    .

    شجاعت یعنی : بترس ، بلرز ، ولی
    یک قدم بردار

    وقتی تنها شدی بدون که خدا همه
    رو بیرون کرده ، تا خودت باشی و خودش

    یادت باشه
    که :
    در زندگی یه روزی به عقب نگاه
    میکنی . به آنچه گریه دار بود میخندی

    آدمی را آدمیت لازم است ، عود را
    گر بو نباشد ، هیزم است

    کشتن گنجشکها ، کرکس ها را ادب
    نمی کند
    .

    از دشمن خود یک بار بترس و از
    دوست خود هزار بار

    .
    فرق بین نبوغ و حماقت این است که
    نبوغ حدی دارد

    همه ما خودمان را چنین متقاعد می کنیم که زندگی
    بهتری خواهیم داشت اگر: شغلمان را تغییر
    دهیم مهاجرت کنیم با افراد تازه ای آشنا شویم ازدواج
    کنیم فکر
    میکنیم،‌ زندگی بهتر خواهد شد اگر: ترفیع
    بگیریم اقامت بگیریم با افراد بیشتری آشنا شویم بچه دار
    شویم و خسته می
    شویم وقتی: می بینیم رییسمان نمی فهمد
    زبان مشترک نداریم همدیگر را
    نمی فهمیم می‌بینیم کودکانمان به توجه مداوم
    نیازمندند بهتر است صبر کنیم …
    با خود می گوییم زندگی وقتی
    بهتر خواهد شد که : رییسمان تغییر کند، شغلمان را
    تغییر دهیم به جای دیگری سفر کنیم
    به دنبال دوستان تازه ای بگردیم همسرمان رفتارش را عوض کند یک ماشین شیک
    تر داشته باشیم بچه هایمان ازدواج کنند
    به مرخصی برویم و در نهایت
    بازنشسته شویم…. حقیقت این است که برای خوشبختی، هیچ زمانی بهتر از همین الآن وجود
    ندارد. اگر الآن
    نه، پس کی؟ زندگی
    همواره پر از چالش است. بهتر این است که این واقعیت را بپذیریم و تصمیم بگیریم که با وجود همه
    این مسائل، شاد و خوشبخت زندگی کنیم.
    به خیالمان می رسد که زندگی، همان زندگی دلخواه، موقعی شروع می
    شود که موانعی که سر راهمان هستند، کنار بروند: مشکلی که هم اکنون با آن دست و پنجه نرم می کنیم کاری که باید تمام کنیم زمانی که باید
    برای کاری صرف کنیم بدهی‌هایی که باید پرداخت
    کنیم و … بعد از
    آن زندگی ما، زیبا و لذت بخش خواهد بود! بعد از آن که همه ی این ها را تجربه
    کردیم، تازه می فهمیم که زندگی، همین چیزهایی است که ما آن ها را موانع
    می‌شناسیم این
    بصیرت به ما یاری میدهد تا دریابیم که جاده‌ای بسوی خوشبختی وجود
    ندارد. خوشبختی،
    خود همین جاده است.. بیایید از هر لحظه لذت ببریم. برای آغاز یک زندگی شاد و سعادتمند
    لازم نیست که در انتظار بنشینیم: در انتظار فارغ
    التحصیلی بازگشت به دانشگاه کاهش وزن افزایش وزن شروع به کار مهاجرت دوستان تازه ازدواج شروع تعطیلات صبح جمعه در انتظار دریافت وام جدید خرید یک ماشین
    نو باز پرداخت قسط ها بهار و
    تابستان و پاییز و زمستان اول برج پخش فیلم مورد نظرمان از تلویزیون مردن
    تولد مجدد و… خوشبختی یک سفر است، نه یک مقصد.
    هیچ زمانی بهتر از همین لحظه برای شاد
    بودن وجود ندارد. زندگی کنید و
    از حال لذت ببرید. اکنون فکر
    کنید و سعی کنید به سؤالات زیر پاسخ دهید: ۱٫ پنج نفر از
    ثروتمندترین مردم جهان را نام ببرید.. ۲٫ برنده‌های پنج
    جام جهانی آخر را نام ببرید. ۳٫ آخرین ده نفری که جایزه
    نوبل را بردند چه کسانی هستند؟ ۴٫ آخرین ده بازیگر برتر
    اسکار را نام ببرید. نمی توانید
    پاسخ دهید؟ نسبتاً مشکل است، اینطور نیست؟ نگران نباشید،
    هیچ کس این اسامی را به خاطر نمی آورد.. روزهای تشویق به پایان می رسد! نشان های افتخار خاک می گیرند! برندگان به زودی فراموش میشوند! اکنون به این سؤالها پاسخ دهید: ۱٫ نام سه معلم
    خود را که در تربیت شما مؤثر بوده‌اند ، بگویید. ۲٫ سه نفر
    از دوستان خود را که در مواقع نیاز به شما کمک کردند، نام ببرید. ۳٫ افرادی که با مهربانی هایشان احساس گرم زندگی را به شما بخشیده‌اند،
    به یاد بیاورید. ۴٫ پنج نفر را که از هم صحبتی با آن ها
    لذت می برید، نام ببرید. حالا ساده تر شد، اینطور
    نیست؟ افرادی که به زندگی شما
    معنی بخشیده‌اند، ارتباطی با ترین‌ها ندارند، ثروت بیشتری ندارند، بهترین جوایز را
    نبرده‌اند ….

    آنها کسانی هستند که به فکر شما هستند، مراقب شما هستند، همان
    هایی که در همه ی شرایط، کنار شما می مانند …

    کمی بیاندیشید. زندگی خیلی کوتاه است.

    شما در کدام لیست قرار دارید؟ نمی دانید؟
    اجازه دهید کمکتان کنم.
    شما در زمره ی مشهورترین نیستید…،

    شما از جمله کسانی هستید که برای در میان گذاشتن این پیام در
    خاطر من بودید یه آشی برات بپزم که یه وجب
    روغن رویش باشه در کتاب (سه سال در دربار ایران) نوشته دکتر
    فووریه٬ پزشک مخصوص ناصرالدین شاه، مطلبی نوشته شده که پاسخ این مسئله یا این ضرب
    المثل رایج بین ماست. او نوشته: ناصرالدین شاه سالی یک بار (آنهم روز اربعین) آش
    نذری می‌پخت و خودش در مراسم پختن آش حضور می‌یافت تا ثواب ببرد. در حیاط قصر
    ملوکانه اغلب رجال مملکت جمع می‌شدند و برای تهیه آش شله قلمکار هر یک کاری انجام
    می‌دادند. بعضی سبزی پاک می‌کردند. بعضی نخود و لوبیا خیس می‌کردند. عده‌ای دیگ‌های
    بزرگ را روی اجاق می‌گذاشتند و خلاصه هر کس برای تملق و تقرب پیش ناصر الدین شاه
    مشغول کاری بود. خود اعلیحضرت هم بالای ایوان می‌نشست و قلیان می‌کشید و از آن بالا
    نظاره‌گر کارها بود. سر آشپزباشی ناصرالدین شاه مثل یک فرمانده نظامی امر و نهی می
    کرد. بدستور آشپزباشی در پایان کار به در خانه هر یک از رجال کاسه آشی فرستاده میشد
    و او می‌بایست کاسه آن را از اشرفی پر کند و به دربار پس بفرستد. کسانی را که خیلی
    می‌خواستند تحویل بگیرند روی آش آنها روغن بیشتری می‌ریختند. پر واضح است آن که
    کاسه کوچکی از دربار برایش فرستاده میشد کمتر ضرر می‌کرد و آنکه مثلا یک قدح بزرگ
    آش (که یک وجب هم روغن رویش ریخته شده) دریافت می‎کرد حسابی بدبخت میشد. به همین دلیل در طول
    سال اگر آشپزباشی مثلا با یکی از اعیان و یا وزرا دعوایش میشد٬ آشپزباشی به او
    می‌گفت: بسیار خوب! بهت حالی می‌کنم دنیا دست کیه! آشی برات بپزم که یک وجب روغن
    رویش باشد.

    You are
    not following this post, click to start following

    a2a_linkname=”Iranian.com”;a2a_linkurl=location.href;a2a_show_title=1;a2a_onclick=1;a2a_prioritize=[“facebook”,”digg”,”reddit”,”blogger_post”,”twitter”,”myspace”,”aol_mail”,”google_bookmarks”,”yahoo_buzz”,”yahoo_mail”,”stumpedia”,”gmail”,”technorati_favorites”,”hotmail”,”ask.com_mystuff”,”livejournal”,”newsvine”,”aim”,”slashdot”,”yahoo_bookmarks”];

    Share

    [526 reads]

    Recently by Sahameddin Ghiassi
    Comments
    Date

    کنار گذاشتن تعصبهای غیر علمی و زن ستیزی؟


    Nov 29, 2011

    آمریکایی که تخصص در بیخانمان کردنها و چاقی های افراطی دارد؟

    ۱
    Nov 29, 2011

    آنچه که از پدران خود در باره اسلام شنوده ایم


    Nov 29, 2011more from Sahameddin Ghiassi

    google_protectAndRun(“render_ads.js::google_render_ad”, google_handleError, google_render_ad);

    Not bad at all. Many
    by comments on Sat Apr 23, 2011
    04:40 PM PDT

    Not bad at all. Many thanks for the information.