استیو جابز بر اثر سرطان در گذشت، این که استیو جابز که بود و چه کرد را همه می دانند و به میزان خلاقیت او آشنایی دارند، این اندازه انسانیت و بزرگی شناخت او از دنیای آدمیزاد است که باید مورد بحث و کنکاش قرار بگیرد. استیو جابز در یکی از سخنرانی هایش گفت:
“من هر روز صبح خودم را در آیینه نگاه می کنم و به خودم می گویم شاید امروز آخرین روز زندگی من باشد، با این تفسیر آیا باز هم همین کارهایی را انجام خواهم داد که قصد انجام دادن آن ها را دارم؟”.
این جمله بدان معنی است که کردار هر انسانی به گونه ای باشد که پنداری هر روز، روز مرگ آنان است، حال این که هر روز، روز پایان زندگی باشد می تواند چه تاثیری در رفتار و پندار هر کسی داشته باشد؟.
زمانی که شما بدین باور برسید که امروز، روز مرگ شما خواهد بود، تمام احساس های مربوط به قدرت و فرصت طلبی و شهوت رانی و مال اندوزی در مقابل حس مرگ و نیستی، کمرنگ شده و شما می توانید به راحتی قلب خود را دنبال کرده و کارهایی را انجام دهید که بسیار بدان ها علاقه داشته و آنان را سودمند می دانید.
اگر ما باور کنیم که امروز خواهیم مرد، زمانی که قدم در اجتماع می گذاریم، دیگر به کودکان کار و فقیران و تهدیستان به چشم بچه هایی سمج و اعصاب خردکن نگاه نخواهیم کرد بلکه دست آنان را گرفته، و کمکشان خواهیم کرد. دیگر در رانندگی عجله نمی کنیم و از یکدیگر راه نمی دزدیم، بلکه به یکدیگر راه می دهیم و در رانندگی از خود گذشت نشان می دهیم و دیگر صحنه های دلخراش تصادفات رانندگی را رقم نخواهیم زد. از کنار پیران، درماندگان، و معلولین بی تفاوت رد نخواهیم شد و با لبخندی روی لب، از آن ها خواهیم پرسید که آیا نیاز به کمکی دارند یا که نه؟، اگر امروز قرار است که بمیریم با حیوانات هم مهربان خواهیم بود و تیر و کمان و تفنگ دست فرزندانمان نخواهیم داد تا گنجشکان بینوا را شکار کنند.
استیو جابز نزدیک به ۶ سال پیش طرز فکر و اندیشه خود را مبنی بر تصور این که ما هرلحظه میمیریم، یعنی به خود آییم و راه انسانیت و گذشت و درستی و بخشندگی در پیش گیریم، برای گروهی از دانشجویان دانشگاه بیان می کند.
اگر بر این باور باشیم که هر صبحی که چشم باز می کنیم و از خواب بلند می شویم، آخرین روزی است که می بینیم، با همسر و فرزندان و اطرفیان و در نهایت با فرد فرد جامعه ای که در آن زندگی می کنیم مهربان خواهیم بود و آن جامعه مهربان، جایی است که هر کسی آرزوی زندگی در آن را دارد.
اگر همه ما به این جمله ایمان بیاوریم و به گونه ای رفتار کنیم که گویی امروز، روز آخر زندگی ماست، نه حزبی باقی خواهد ماند، نه مخالفت و ترور شخصیتی وجود خواهد داشت، نه مجاهد، نه کمونیست، نه حزب اللهی، نه توده ای، نه بسیجی، نه جمهوری خواه، نه سکولار، نه سلطنت طلب و نه هیچ لقب و برچسب دیگری معنا نخواهد داشت و ما جملگی به همدیگر نزدیک شده، و بهتر و شایسته تر رفتاری انسانی خواهیم داشت.
اگر ولی فقیه جنایتکار نیز بدین پندار، اعتقاد پیدا کند، دست از کشت و کشتار بر خواهد داشت چرا که او می داند توانایی بردن قدرت، ثروت و مقام را با خود به درون قبرستان ندارد.
اگر مردم ایران بدین باور برسند، همگی تصمیم خواهند گرفت تا دست کم آخرین روز زندگی اشان را شجاعانه بگذرانند و برای یک بار هم که شده، آزاد زندگی کرده و آزاد بمیرند.
باید همه مردم ایران زمین را بدین باور رسانید که هر دم امکان مرگ هست و با این تصور که امروز آخرین روز زندگی آنان است، بیایند و قدم در خیابان ها بگذارند و دلاورانه مبارزه کنند تا همگی از چنگال اهریمن رهایی یابیم.
سخن را با جمله ای از زنده یاد صادق هدایت به پایان می بریم که می گوید:
“مرگ ، مادر مهربانی است که بچه خود را پس از یک روز طوفانی در آغوش کشیده ، نوازش می کند و می خواباند”.