آیا مبتلا شدن به بیماری HIV به معنای پایان زندگی است؟ ۱

در رابطه با HIV و ایدز مطالب زیادی نگاشته شده است ولی کمتر کسی به زندگی سخت و طاقت فرسای افراد مبتلا به HIV پرداخته است و قصد نگارنده از نوشتن این مطلب، پرداختن به روش زندگی یک انسان آلوده به ویروس ایدز در ایران است.
این مقاله با پرسش و پاسخ های زیادی همراه است که نگارنده امیدوار است  برای همه هم میهنانی که این مطلب را می خوانند مفید واقع شود.

تصویر نمایانگر اتحاد انسان ها در برابر ایدز، در روز جهانی ایدز است. ما نه تنها نباید از کسانی که مبتلا به اچ آی وی شده اند بترسیم بلکه باید با آنان متحد شده و با دلگرمی دادن و کمک های مالی و معنوی کردن آن ها را در راه مبارزه با بیماری شان حمایت کنیم.

تصویر نمایانگر اتحاد انسان ها در برابر ایدز، در روز جهانی ایدز است. ما نه تنها نباید از کسانی که مبتلا به اچ آی وی شده اند بترسیم بلکه باید با آنان متحد شده و با دلگرمی دادن و کمک های مالی و معنوی کردن، آن ها را در راه مبارزه با بیماری شان حمایت کنیم.

۱ – ایدز چیست؟.

ایدز (سندرم نقص ایمنی اکتسابی) بیماری است که به علت ضعف‌ عمده‌ در دستگاه‌ ایمنی ناشی از ابتلا به ویرس نقص ایمنی انسانی (HIV) به وجود می‌آید.
این‌ امر باعث‌ کاهش‌ توانایی‌ بدن‌ در مقابله‌ با عفونت‌ها و توانایی‌ سرکوب‌ سلول‌های‌ غیرطبیعی‌ مثل‌ سلول‌های‌ سرطانی‌ می‌شود. ویروس‌ ایدز سلول‌های‌ ایمنی‌ موجود در خون (لنفوسیت‌ها) و سلول‌های‌ ایمنی‌ موجود در بافت‌ها مانند مغز استخوان‌، طحال‌، کبد و گره‌های‌ لنفاوی‌ را درگیر می‌سازد. این‌ سلول‌ها در تولید پادتن برای‌ مقابله‌ با بیماریها و سرطان‌ها نقش‌ دارند. در مجموع‌ باید گفت‌ که‌ ایدز یک‌ نوع‌ نقص‌ ایمنی‌ ثانویه‌ است‌ که‌ در سیر عفونت‌ با ویروس‌ ایدز ایجاد می‌شود.

۲ – آیا هر فرد آلوده به HIV مبتلا به ایدز نیز هست؟.

ویروس HIV مسبب ایدز است و ایدز مرحله نهایی آلودگی با HIV است، باید دانست که هرفرد آلوده به HIV الزاما مبتلا به ایدز نیست بلکه باید یکسری معیارهای شاخص ایدز را بروز دهد تا بگوییم به ایدز مبتلا شده است.
تنها نیمی از افراد آلوده به HIV درطی ۱۰ سال به سندرم ایدز مبتلا می شوند، این فاصله زمانی از فردی به فرد دیگر متفاوت است و به عوامل زیادی از جمله وضعیت سلامت فرد و عادات بهداشتی وی ارتباط دارد. امروزه به کمک بعضی ازداروها می توان این فاصله را طولانی تر کرد.

همانطور که مشاهده می کنید انتقال بیماری از راه استفاده از سرنگ مشترک در ایران بیشترین تعداد قربانی را تا به امروز گرفته است، تنها سلاح ما برای پیشگیری و کنترل بیماری آگاهی دادن به جامعه است.

همانطور که مشاهده می کنید انتقال بیماری از راه استفاده از سرنگ مشترک در ایران بیشترین تعداد قربانی را تا به امروز گرفته است، تنها سلاح ما برای پیشگیری و کنترل بیماری آگاهی دادن به جامعه است.

۳ – ایدز (HIV) از چه راه هایی سرایت نمی کند؟.

دانستن روشهایی که از آن طریق عفونت HIV انتقال نمی یابد، بسیار مناسب و سودمند خواهند بود زیرا موجب می شود که افراد نگرانیهای بی مورد خود را در مورد ابتلا به عفونت HIV کنار بگذارند.

• این عفونت از طریق تماسهای معمول دست دادن ، بغل کردن و درآغوش گرفتن٬ عطسه و سرفه٬ تماس داشتن دراتوبوس و یا قطار و وسایط نقلیه انتقال نمی یابد.

• HIV از طریق نیش حشرات و یا تماس با حیوانات منتقل نمیشود. (از آنجا که HIV در بدن حشرات قادر به زیست نمی باشد بنابراین بر اثر گزش حشرات مانند پشه ، فرد به عفونت HIV مبتلا نخواهد شد).

• بر اثر پوشیدن لباس در فروشگاهها ،‌ لمس دستگیره در، پول و یا دیگر اشیائی که افراد مبتلا بدان دست بزنند، عفونت HIV منتقل نمی گردد.

• استفاده شریکی از تلفن٬ وسایل حمام٬ توالت‌های عمومی٬ نوشیدن آب از شیر آب و یا شنا در استخری که افراد مبتلا به نیز در آن شنا کرده اند نیز باعث مبتلا شدن فرد نمی گردد.

• تنفس هوای آلوده خون و غذای آلوده نیز فرد را مبتلا نمیسازد حتی به طور مشترک غذا خوردن، استفاده از لوازم آشپزخانه یکدیگر وسایل آرایش و حتی مسواک نیز تاکنون موجب ابتلا افراد به عفونت HIV نگردیده است.

• تاکنون هیچ گزارشی مبنی بر سرایت HIV از کودکان مبتلا به دیگر همکلاسان فرد بر اثر تماس های غیر جنسی به دست نیامده است و حتی کارمندانی که مبتلا به عفونت مزبور هستند با تماسهای غیر جنسی موجب ابتلا دیگر افراد نخواهندشد.

۴ – راه های انتقال ایدز چیست؟.

• استفاده از سرنگ های مشترک برای مصرف مواد مخدر.

• داشتن رابطه های پر خطر جسنی؛ این امر بدان معناست که رابطه های جنسی با افراد ناشناخته و کسانی که در ابتلای آنان به بیماری ایدز شک و تردید وجود دارد، بدون استفاده از کاندوم انجام شود.

• سرایت از مادرآلوده به جنین در داخل رحم و یا انتقال به کودک درطی دوران شیردهی.

• سرایت از طریق خون و فرآورده‌های خونی.

• پیوند اعضا و یا بافت آلوده به عفونت HIV.

اکنون که تا حدودی با ایدز و راه های سرایت آن آشنا شدید، بیایید تا به ایدز در ایران و آمار روز افزون مبتلایان به این بیماری در کشور مان بپردازیم و دلایل این رخداد غم انگیز را ریشه یابی کنیم.
با استناد به گفته  دکتر کامیار علایی در برنامه پارازیت، در ایران تعداد بیماران مبتلا به HIV بین هشتاد تا صد هزار نفر تخمین زده شده است.
ایشان در ادامه صحبت های خود گفت که هر چقدر به مردم بیشتر در مردم بیماری ایدز آموزش داده شود، بهتر می توان این بیماری را کنترل کرد و افراد کمتری به این بیماری مبتلا خواهند شد.

در این ویدیو  دکتر آرش و کامیار علایی  در رابطه با فعالیت های وی در راه آگاه کردن مردم درباره ایدز و سپس دستگیری  نامبرده توسط مزدوران ولایت وقیح  گفتگو می کند.

افراد مبتلا به ایدز در ایران، فقط از بیماری رنج نمی برند بلکه رفتارهای ناپسند اطرافیان و طرد شدن از جامعه، آنان را مجبور به منزوی شدن کرده و سبب رنج بردن بیشتر و بیشتر آن دسته از هم میهنان می شوند.
مردم ایران بر این باور هستند که اگر کسی به بیماری ایدز مبتلا شده است، قطعن در زندگی شخصی اش انسان سالمی نبوده و از نظر اخلاقی مشکل داشته است.

مردم هیچگاه به عمق فاجعه پی نمی برند، آن ها هیچ وقت به دنبال ریشه یابی نیستند، اکثر اوقات نگاه مردمان به مسائل مهمی از جمله بیماری ایدز، نگاهی بسیار سطحی و اجمالی است که موجب قضاوت های یک طرفانه و به دور از عدالت می شود.

بیش از هفتاد درصد مبتلایان به بیماری ایدز، از راه استفاده از سرنگ های مشترک برای تزریق مواد مخدر به این درد دچار شده اند و نزدیک به هفتاد و پنج درصد مبتلایان را گروه سنی ۱۵ – ۴۹ سال تشکیل می دهند و این هشداری است برای ما که دریابیم این بیماری خطرناک نیروی مولد کشور را نشانه گرفته است.
رفتارهای مرتبط با سوء مصرف مواد معمولا از اوایل ۲۰ سالگی آغاز می گردد (اغلب بین ۱۵ تا ۲۵ سالگی).

علل تمایل به مصرف مواد مخدر بسیار متنوع می باشد از جمله: اضطراب ،‌افسردگی، نابسامانی های خانوادگی و مشکلات اقتصادی.(البته سوء مصرف مواد در طبقه مرفه اجتماع نیز ممکن است روی دهد یعنی در کسانی که از اوقات فراغت بیشتری برخوردارند یا والدین نظارت کمتری بر آنان دارند).

ما نباید افرادی را که به اچ آی وی مبتلا شده اند را از جامعه طرد کرده و منزوی و خانه نشین شان کنیم، فرق بین یک انسان مبتلا به اچ آی وی و یک شخص عادی در این است که شخص عادی از درد ها و مصیبت های بیماری اچ آی وی رنج نمی برد و زندگی سالم تری دارد.

ما نباید افرادی را که به اچ آی وی مبتلا شده اند را از جامعه طرد کرده و منزوی و خانه نشین  کنیم، فرق بین یک انسان مبتلا به اچ آی وی و یک شخص عادی در این است که شخص عادی از درد ها و مصیبت های بیماری اچ آی وی رنج نمی برد و زندگی سالم تری دارد.

حال پرسش اینجاست که در جامعه مسمومی که در آن بیکاری و فقر و بی عدالتی بیداد می کند و جوانان نا امید و افسرده اند و فروشندگان مواد مخدر بدون داشتن هیچ واهمه ای آزادانه مشغول فروش مواد مخدر ارزان قیمت هستند، جوان معتاد تقصیرکار است و یا رژیم جنایتکار؟. کسی که بر اثر نا آگاهی که باز هم از سیستم غلط آموزشی کشور که تنها کارش شستشوی مغزی کودکان و نوجوانان و تبدیل کردن آنان به انسان های بی مغز خشک مقدس است ناشی می شود، از سوزن مشترک برای تزریق مواد مخدر لعنتی استفاده کرده است و به HIV مبتلا گشته است گناهکار است و یا حکومت خونخوار و ستمکار سید علی به شدت مسلمان؟.

چرا با بیماران مبتلا به HIV به گونه ای برخورد می شود که گویی آن ها آشغال و زباله اند؟. آیا نباید به جای برخورد زشت و غیر انسانی با جوانان مبتلا به بیماری دردناک ایدز که خود قربانیان سیستم غلط آموزشی و ضعف فرهنگی جامعه اند، با آخوند و پاسدار و بسیجی به آن شکل برخورد شود که آنان منزوی و گوشه گیر شوند و نه جوانان بیمار درمانده ایران زمین؟.

روسپیانی که از سر فقر و نداری و بیچارگی مجبور به تن فروشی گشته اند و به دلیل همخوابی با افراد بیشماری برای کسب چندرغاز پول سیاه، به بیماری ایدز مبتلا شده اند گناهکار و روسیاه اند، و یا ملایان و آغازادگان مفت خور و جنایت پیشه ای که هویت و وطن را فروخته اند تا به ثروت و پست و مقام برسند؟.

بیایید انگشت تقصیر و گناه را به اشتباه به سمت معتادین و زنان خیابانی که از سر بدبختی به آن حال و روز افتاده اند نشانه نگیریم، بلکه همه دست در دست هم دهیم تا گناهکاران واقعی و مسئولین این فاجعه های غیر قابل بخشش را به پای میز محاکمه بکشانیم.

امروزه با پیدایش نسل جدیدی از داروها و روش های درمانی یک فرد مبتلا به اچ آی وی می تواند به راحتی و بدون داشتن هیچ مشکلی به زندگی طبیعی خود ادامه دهد و از رشد و پیشروی ویروس در بدنش جلوگیری کند.

امروزه با پیدایش نسل جدیدی از داروها و روش های درمانی یک فرد مبتلا به اچ آی وی می تواند به راحتی و بدون داشتن هیچ مشکلی به زندگی طبیعی خود ادامه دهد و از رشد و پیشروی ویروس در بدنش جلوگیری کند.

امروزه به لطف پیشرفت علم و تلاش های بی وقفه پژوهشگران و دانشمندان، یک انسان مبتلا به HIV می تواند سال ها بدون داشتن کوچکترین مشکلی زندگی طبیعی داشته باشد، درس بخواند، پیشرفت کند و صاحب خانواده شود.

دوستی کردن و ابراز محبت به کسانی که به بیماری ایدز مبتلا هستند، خطری را مورد توجه شما قرار نمی دهد بلکه شما با آن عمل انسانی، یک نفر انسان را از منزوی شدن و نا امید گشتن و رنج اضافی بردن نجات می دهید.

به جای انگ زدن و ناله و نفرین و توهین به کسانی که به بیماری HIV مبتلا هستند، از آنان با شاخه های گل و سخنان امیدوار کننده و دلگرم کننده پذیرایی کنید.
گناهکار واقعی، در پشت میز رهبری مملکت لم داده است، او را محاکمه کنید.

  • نگاهی منصفانه به مشگل های جنسی و عشقی جوانان

     

    مدتی پیش جوانان بسیار متعصب افغانی از دیدن شنای
    پدری با دخترش در لباس شنا حتی آنان را مستوجب گردن زدن میدانستند درحالیکه شما
    میدانید که شنا کردن زن مرد  دختر و پسر در
    مکانهای شنای عمومی در غرب و شاید بسیاری از کشورهای حتی اسلامی عملی عادی
    است.  قبل از آن هم هم میهنان افغانی از
    اینکه در یک عکس دست یک افسر زن افغان در زیر دست یک افسر آمریکایی بود که داشتند
    دو نفره کیکی را می بریدند باز دچار تعصب های شدید شدند و وای اسلامان بهوا رفت.
    البته من محقق و تحلیگر نیستم و تنها موردی را که دیده ام ذکر میکنم. در مجله
    اینترنتی فضول محله نوشته شده و با اشاره به سندی که حضرت رسول زبانشان را در دهان
    حضرت فاطمه دخترشان میکردند و همسر ایشان عایشه به اینکار آن حضرت اعتراض فرموده
    بودند.  و اینکه حضرت محمد میان سینه های
    دخترشان را می بوسیدند.  بعد هم نوشته هایی
    در پایین این مقاله بود که در آنها گفته میشد که در آن زمان زبان در دهان کسی شاید
    رسم بوده است.  و پدر محرم است و میتواند
    که دخترش را ببوسد ولی من نمی دانم چرا برای شنای یک پدر با دخترش بچه های مثلا
    متعصب افغانی آن الم شنگه را براه انداخته بودند؟ 
    آنچه که من مینویسم تنها دیده ها وتجربه های من است ویک کار تحقیقی علمی
    نیست. ولی من که سالها در مدرسه ها و دانشگاه ها تدریس کرده ام کم بیش با مشگل های
    جوانان برخورد کرده ام ویا در دوره دانش آموزی و دانشجویی مشگل های دوستان خود را
    دیده ام و برداشتی کلی از آنها دارم. 

     

    متاسفانه بسیاری از بهترین دانشجویان من بعد از
    گرفتن حتی مدرک دکتری از بهترین دانشگاههای اروپا و یا آمریکا خود کشی کرده اند؟
    چرایش برای من بسیار گران است و من حتی نخواستم که با پدران ومادران آنان که حتی
    دوستی هم داشتم در این باره صحبت کنم. ولی شما میدانید که ازپنج فرزند شاه
    ایران  دو نفرشان خود کشی کرده اند؟  آنان نه عیب جسمی داشتند و نه فقیر بودند ونه
    حتی مورد تعرض دیگران چون هر انسان عاقلی میداند که آنان در کودکی از ایران خارج
    شده بودند و هیچ درگیری سیاسی مالی اقتصادی نداشتند.  ولی چرا خود کشی کردند؟  این در حالی است که به جوانان دانشجوی ما مثلا
    در آلمان حتی اتاقی که یک نفر دانشجوی آلمانی یا حتی اروپایی خواستارش بود  اجاره نمی دادند؟  و بهانه شان هم این بود که شما شرقی ها کثیف و
    بی اخلاق هستید دختران مارا می ربایید و با آنان همخوابه میشوید بعد هم رهایشان
    کرده به سرزمین خود میرود تا با دوشیزه ای دیگر ازدواج کنید. همانطوریکه شاید شما
    هم بتوانید حدس بزنید اینکار را بیشتر ثروتمندان ما میکردند ولی تاوانش را
    دانشجویان فقیر تر و یا دانشجویان طبقه متوسط بایست پس میدادند.  داشتن معیارهای متفاوت و دینهای ارثی بدون
    تحقیق و تفکر و قبول کرده معیار های کشوری بدون بررسی و یا مطالعه آن  مشگلی بود که دامان مارا گرفته بود.  مثلا یک پسر متعصب  که برای اولین بار وارد آلمان میشد و آن  دختران دکتوته پوش و با شلوارک های داغ را
    میدید که براحتی با پسران معاشرت میکنند و اگر آنان را دوست داشته باشند حتی بدون
    مدرک و سند ازدواج با آنان همخوابه میشوند و سر سینه و رانهای خود را براحتی در
    معرض دید حریصانه پسرهای ندید بدید شرقی قرار میدادن  با یک زن هرجایی شاید مقایسه میشدند.  و این پسران متعصب هیچ نوع احترامی برای آنان
    قایل نبودند. به مرور آنان که منصف بودند درک میکردند که آنان معیار ها و روشهای
    دیگری دارند وبرای آنان اگر همدیگر را دوست داشته باشند دیگر ورقه ازدواج یا صیغه
    نامه مهم نیست؟

     

    دختران و پسران آنان به لذت بردن جنسی از هم عادت
    کرده اند. و باهم باحتمال دوستانه و عاشقانه برخورد میکنند نه اینکه پسری شرقی با
    دختری غربی هم خوابه شود وبعد اورا براحتی رها سازد؟  سرکوب کردن تمناهای جنسی و دوست داشت سکسی و
    رابطه کامل عشقی همراه با سکس بدون ازدواج در فرهنگ شرقی ها جا نیفتاده ا ست و یک
    پدر و یا حتی برادر و خواهر نسبت به این موضوع حساس هستند.  مثلا در شرق ممکن است پدری دخترش را که رابطه
    حتی عاشقانه با پسری داشته باشد تنبیه سختی بکند؟ 
    یا حتی بکشد. متاسفانه این عقده های جنسی در جوانان ما بصورتهای دیگری
    تظاهر میکند  یا جوان خشن پرخاشگر
    میشود  و یا حسود بیش از حد و دشمن کسانی
    که رابطه های آزادی دارند حسادت و خشم جنسی که چون خودش امکان تمنای وصال معشوقه
    زیبا را ندارد بر دیگران نیز حرام میداند؟ 
    باز هم روشن است که ثروتمندان ما از این مرحله براحتی میگذرند و برای بچه
    های خود یا زود زن میگیرند و یا شوهر پیدا میکنند ویا برایشان کلفت های زیبا و
    جوان استخدام میکنند یا نوکرهای باهوش و دست سفت و حتی ممکن است که برای اینکه
    کارشان کاملا شرعی و مثلا الهی باشد خواندن صیغه را هم انجام دهند.  و یا با سرکوب آن توسط بچه های طبقه متوسط و
    فقیر به زندگی خود ادامه میدهند در صورتیکه 
    در آرزوی داشتن یک همسر زیبا در تخت خواب خود روز شماری میکنند تا بتوانند
    با داشتن کار و درآمد این مشگل را حل کنند. راه های انحرافی علاوه برخشم و
    پرخاشگری   انجام عمل جنسی با محرم ها  یا با حیوانان و خود ارضایی و تعرض و تجاوز
    جنسی هم هست.   که نمونه های وحشتناک آنرا
    که ریختن اسید به صورت دختر ها است دیده اید. 
    نیروی محرکه جنسی عظیم است و با کنار گذاشتن آن یا با بی محلی به آن مشگل
    کماکان سرجایش سفت سخت نشسته است. دورویی از دیگر روشهایی است که بخدمت گرفته
    میشود  رابطه های نامشروع  زنان شوهر دار دارای همسر مسن تر از خودشان با
    جوانان و نوجوانان بالغ شده ؟  دستمالی
    کردن جنسی کودکان و یا حتی تعرض و تجاوز به آنان و یا خواب دیدن های جنسی که همراه
    با ریخته شدن اسپرمها به بیرون است نیز همراه با این جوانان است که نمی توانند
    باصطلاح دوست دختری عاشقانه داشته باشند ویا نزدیکی با زنان بدکاره که خود را
    میفروشند؟ که البته تنها یک عمل مکانیکی است وهیچ نشانه ای از عشق و دوستی همراه
    با سکس ندارد؟  حالا ما هی خودمان را به
    کوچه علی چپ بزنیم و هی عقده های خود را سرهم خالی کنیم و با تمامیت خواهی  حسادت 
    توهین و تحقیر دیگران بخواهیم سرپوشی بر سر این مشگل خود بگذاریم.  

     

    در غرب زنان و دختران در موقع دیدن هم با مرد ها هم
    آغوش میشوند و همدیگر را حتی می بوسند 
    البته این کار ممکن است بسیار عاشقانه و یا تنها دوستانه باشد ولی بهرحال
    یک حس ضعیف و قابل کنترل جنسی نیز در آن نهفته شده است. ما مردان از دیدن زنان
    ودختران زیبا لذت می بریم و دوست داریم که با آنان هم کلام شویم؟  بعضی ها ممکن است که براحتی تحریک جنسی هم
    بشوند و بدین ترتیب دختران وزنان زیبا و جوان را مجبور میکنند که خودشان را
    بپوشانند بجای اینکه چشمان وفکر خود را پاک کنند این محدودیت را به دختران و زنان
    تحمیل میکنند.  اینجا هست که سرچشمه دورویی
    میشود و زنان و دختران با هوسهای جنسی و عشقی مجبور هستند که همه اینکارها را
    یواشکی و محرمانه انجام دهند شاید هم با ترس و لرز که بعضی وقتها بخصوص برای فقرا
    و طبقه متوسط موضوع لو میرود و آنان سر از زندان  
    در میآورند؟ 

     

    این یک نکته درست است که هر زنی و هر مردی در سنی
    بخصوص احتیاج به همسر و عشق بازی همراه با سکس دارد.  و اگر این را نخواهیم بدانیم دلیل این نیست که
    مشگل و موضوع فراموش شده است. بطوریکه من قبلا هم نوشتم اینکار ها با حرص غضب  و آزار دیگران تا با فحاشی و تجاوز همراه
    میشوند.  سرکوب کردن احساسهای جنسی و عشقی
    شاید کاری درست نباشد زیرا به زیر زمینی کردن و غیر قابل کنترل بودن آن ختم میشود
    و یک مشت جوان عصبی  زود رنج و معتاد و یا
    پرخاشگر نصیب ما خواهد کرد؟  استفاده ما هم
    از این مشگل این است که جوانان مارا اغفال کرده برای کارهای غیر عادی از آنان سو
    استفاده میکنند.  جوانانی که بدون هیچ
    اطلاعی از مثلا اسلام در دامان شیادهای مکار می افتند ویا به دام های قاچاق چیان
    سکس و مواد مخدر وارد میشوند که در روزنامه ها می توانید اخبارش را بخوانید.  نداشتن مربیان و رهبران دلسوز است که مارا در
    این کلاف سردرگم رها کرده اند.  دورویی دزدی
    فساد نبود کار و دانشگاه  و نداشتن امکان
    در سالهای جوانی خود نوعی استعمار است که به جوانان ما تحمیل میشود.  جوان ما از طبقه متوسط حتی شاید نتواند تا سن
    سی پنج سالگی یک ازدواج معمولی داشته باشد و اگر سن خواستهای سکسی و عشقی را حتی
    بیست سالگی بدانیم این جوان پانزده سال محرومیت سکسی عشقی را در پرونده خود دارد.