پس از آن که دزدی های کلان میلیاردی محمد رضا خاوری دوست و هم بافوری روضه خوان ۵ تومانی مشهدی و فرار او به کانادا در سراسر جهان پخش و پته همکاری آن دو نقش بر آب شد، رهبر بافوری ما در برابر این رسوایی بزرگ عرصه را بر خود چنان تنگ دید که به ناچار طبق روش همیشگی تصمیم به یک رجز خوانی و شعبده بازی آخوندی دیگر گرفت.
برای این کار چندین هزار امت زوار در رفته خردباخته، و گروهی مزدور ساندنیست خور را به سرعت در کرمانشاه به گرد هم آوردند، تا جادوگری و خیمه شب بازی روضه خوان را نظاره گر باشند.
در این خردزدایی، رهبر بافوری ما نظام جمهوری را سیستم ریاستی نامید. این مردک نمی داند که جمهوری یک حکومت سرتاپا دموکراسی، و در واقعیت فرمانرویی مردم بر مردم است. و آن معنای ریاستی که منظور این شیخ افسون گر مربوط به حکومت خودکامه و دیکتاتوری باشد، نیست.
نکته دیگر، این روضه خوان که مدت ۲۰ سال است کشوری را ویران و ورشکست نموده، خود، فرزندان، و هم پالکی هایش در همه جنایت ها، غارتگری ها، بی حرمتی به جامعه ایرانی، به ویژه بانوان، کودکان، دگر اندیشان، فرهنگیان، استادان دانشگاه، و کارگران دست داشته اند، با نهایت بی شرمی خود را از آن همه کجروی ها کنار دانسته، و دولت برگزیده خود را که از نوکران و پادوهای خودش به شمار می آیند، مسئول و پاسخ گو می داند. زهی گستاخی!، زهی بی حیایی!.
نکته آخر این که، شیخ حیله گر باتوجه به شرایط روز و کله پاشدن دیکتاتورها یکی پس از دیگری، اندکی از روح خبیث زورگویی خود کاهش داده، به خردباختگان مجلس خود ظاهراً وعده داد که در آینده روش حکومتی ایران می تواند مانند کشورهای دیگر پارلمانی و مثلاً دارای چند حزب باشد.
ولی با این گفتار، ناگهان متوجه شد که در آن صورت جای پایی برای هیچ آخوند شاخ شکسته ای مانند او در حکومت نخواهد بود. بنابراین، یک تبصره به فضله پراکنی خود افزود، و آن این که حکومت در هر حالت اسلامی خواهد بود، و با گستاخی تمام گفت، رژیم پر خیر و برکت ما بسیار جوان است، و می تواند تا ۲۰۰ سال دیگر ادامه داشته باشد.
این ویدیو بیانگر رجز خوانی روضه خوان ۵ تومانی مشهدی در کرمانشاه است. سیل امت خردباخته و وطن فروش، و همچنین مزدوران خائن به انسانیت این جنایتکار را همچنان سرپا نگه داشته اند. مزدورانی که به دنبال خر دجال همه جا راه می افتند.
اینجاست که باید به این روضه خوانی کمدی – فانتزی، وبه ریش شیخ مضحک و رهبر بافوری خندید، و پیکر گندیده او را همانند هم جنایتکارش قذافی در آینده ای نه چندان دور بلکه بسیار نزدیک در برابر چشمان خود مجسم کرد. مردک نمی داند که قیام و رستاخیز مردم ایران در راه است. و هم اکنون چون آتش زیر خاکستر نهفته مانده، ولی لحظه به لحظه بر گرمی و شدت آن افزوده می شود، و در فرصتی مناسب زبانه می کشد و ریش و هیکل آخوندها، بسیجی و پاسدار جنایت کار را می سوزاند.
این شیخ دلقک نمی داند حتی همان ساندنیست خورها، خردباختگان، و مزدورانی که با دشواری و هزینه زیاد از جیب ملت به دور خود گرد آورده است، در دل به او فحش و ناسزا می دهند، و به حماقت و بلاهت او می خندند. این موضوع تازگی ندارد و در سراسر تاریخ برای همه دیکتاتورها، این ناسزاگویی و دشنام دادن حتی میان نزدیکان خود دیکتاتور نیز وجود داشته است.
اکنون مردم ایران، به ویژه جوانان که بیشترین جمعیت ایران را تشکیل می دهند، از هرچه آخوند، مسجد، و امامزاده است بیزار شده، و به خون این جانوران چپاول گر و جنایت کار تشنه اند، چگونه این آخوند دلقک، رژیم خود را تا ۲۰۰ سال دیگر پایدار می داند؟. آیا ملت ایران آن چنان بی عقل و خردباخته اند که می توانند بازهم برای سالیانی دیگر چند گله آخوند زنباره را همچنان بر جان، مال، و ناموس خود تحمل کنند؟!.