اگر به خاطر داشته باشید در فرهنگ مردم ایران قدرشناسی و سپاسگزاری از خدمات یک شخص همواره پس از مرگ او گریبان گیر آن فرد از دنیا رفته می شد!.
بزرگانی چون زنده یاد فریدون فرخزاد، شاهپور بختیار، صادق هدایت و خیلی های دیگر، تا زمانی که زنده بودند و در جامعه حضور داشتند همیشه مورد هجمه به اصلاح روشنفکران ولی در حقیقت کور دلان اجتماع قرار می گرفتند و روح و روانشان رنج دیده و پریشان بود.
فریدون فرخزاد را جلف و همجنس باز می خواندند، صادق هدایت را معتاد و باز هم هم جنس باز نامیدند و شاهپور بختیار میهن پرست را ترسو و مزدور آمریکا و غرب شماردند، نکته ای که تاسف و شرمندگی انسان را دو چندان می کند این است که تمامی این انگ ها و لقب های زشت و زننده( نگارنده به هیچ وجه همجنس بازی را عملی زشت و قبیح نمی شمارد و منظور القابی چون معتاد و جلف و مزدور می باشد.) از سوی روشنفکران زمان به سمت بزرگوارانی چون احمد کسروی و فریدون فرخزاد و… حواله می شد.
مردم عادی نیز که همواره منتظر تقلید از عده ی دیگری بودند، سخنان ناپسند روشنفکران آن دوران را تکرار کرده و قلب هنرمندان و سیاست مداران وطن پرست را به درد آوردند.
امّا همینکه فریدون به دست جانیان سر سپرده ولایت در آلمان کشته شد، دیگر در نزد روشنفکران و مردم شومنی جلف نبود بلکه او را قهرمان ملی نامدیند. شاهپور بختیار را در خانه اش در پاریس تکه تکه کردند و مردم یادشان رفت که تا روز قبل از کشته شدنش او را مزدور غرب می خواندند، لقبش به میهن پرست تغییر کرد.
تمامی این رخدادهای تلخ که از فقر فرهنگی جامعه سرچشمه می گرفت تا ماه های پیش تکرار می شد و ما مانند همین جریانات را پس از فوت زنده یاد ناصر حجازی نیز دیدیم و تاسف خوردیم و پریشان گشتیم که چرا تا زمانی که ناصر حجازی زنده بود هیچ کس بابت کنار مردم ایستادن از او قدردانی نکرد. اما نگارنده که اینگونه مسائل فرهنگی جامعه را روزانه زیر ذره بین دارد متوجه تغییر بزرگی در نحوه رفتار ایرانیان در فضای مجازی شده است.
باید گفت که بسیار مایه دلگرمی و خشنودی است که فرهنگ قدرشناسی و قدردانی از زحمات و از خود گذشتگی های یک انسان در زمان حیاتش در میان ایرانیان و به خصوص نسل جوان در حال جای افتادن است. چند روز پیش کاپیتان هوشنگ شهبازی هواپیمای مسکو- تهران که در هنگام فرود چرخ جلویش باز نمی شد را با مهارت خارق العاده ای به زمین نشاند و از بروز یک فاجعه انسانی جلوگیری کرد، اگر به صفحه ی فیسبوک ایشان نگاه کنید پیام های سپاسگزاری بسیاری را خواهید دید که به راستی خوشحال تان خواهد کرد، حتی خود کاپیتان نیز نوشته اند که به طور متوسط در هر دقیقه پنج پیام تبریک و قدردانی دریافت می کنند و قادر به پاسخگویی به تمامی پیام ها نیستند.
این مسئله به ظاهر ساده، بار فرهنگی بسیار غنی و ارزشمندی را در بر دارد که نباید به سادگی از آن گذشت، این ماجرا، نشان دهنده ی یک موج بزرگ فرهنگی است که کردارهای زشت و ناپسند سنتی گذشته را به لرزه در آورده و جریان تازه ای از فرهنگ ناب ایرانی و قابل ستایش را در رگ های فسرده ی جامعه به حرکت در آورده است.
در این ویدیو مشاهده می کنید که کاپیتان شهبازی با چه مهارتی هواپیمایی را بدون داشتن چرخ جلو به زمین می نشانند و از خسارات مالی و جانی بسیاری جلوگیری می کنند. ما نیز از خلبان شهبازی بابت انجام دادن کارشان به بهترین شکل ممکن سپاسگزاریم و برایشان آرزوی تندرستی و بهروزی داریم.)
امروزه وقتی ورزشکارانی همچون علی دایی و یا علی کریمی سخنی می گویند که حرف دل مردم است بلافاصله مورد توجه و قدردانی مردم و به خصوص جوانان در فضای مجازی و چه بسا در دنیای واقعی قرار می گیرند.
اینگونه رفتارهای شایسته که کردارهای خوب و نیکو را تقدیر می کند و اعمال زشت و ناشایست را نکوهش می کند و به چالش می کشد، سبب می شود که مردم کم کم به انجام کارهای پسندیده تشویق شده و از انجام رفتارهای نا شایست بپرهیزند.
نگارنده این رخداد فرخنده و انقلاب فرهنگی را به تمامی ایرانیانی که به بازسازی دوباره فرهنگ کشورشان می اندیشند و تلاش برای از بین بردن فقر فرهنگی به وسیله آگاهی دادن یکی از چالش ها و دغدغه های فکری روزانه آن هاست شادباش گفته و روزهای بهتر و آینده ای درخشان را برای آسمان فرهنگ ایران آرزو می کند.
پاینده ایران و پیروز ایرانی