گزارشی از ۳۲ سال برنامه های کمدی – تراژدی تئاتر ولی فقیه ۵

ولی وقیح مانند اختاپوسی بر روی کشورمان افتاده ، پرچم نحس خود را که به شکل اختاپوس است بر روی ایران کشیده، کشورمان را مانند ارث پدری اشان میان خود و هم جنایت کارانش بخش و تقسیم نموده است. حالا هم کرکری می خواند که صد سند، نه یکی کم و نه یکی زیاد علیه آمریکا پیدا کرده، گویا امام زمان از ته چاه به او داده.

ولی وقیح مانند اختاپوسی بر روی کشورمان افتاده ، پرچم نحس خود را که به شکل اختاپوس است بر روی ایران کشیده، کشورمان را مانند ارث پدری اشان میان خود و هم جنایت کارانش بخش و تقسیم نموده است. حالا هم کرکری می خواند که صد سند، نه یکی کم و نه یکی زیاد علیه آمریکا پیدا کرده، گویا امام زمان از ته چاه به او داده. (عکس از بهی لر)

۳۲ سال پیش تئاتر ولی فقیه در ایران با شرکت شماری هنرپیشگان طراز اول پاردم سابیده و معروف در دوز و کلک و حقه بازی بین المللی مانند بهشتی، رفسنجانی، خامنه ای، باهنر، و رجایی، و هم چنین شماری از هنرپیشگان شاخ شکسته درجه دوم تا دهم مانند مسواک یزدی، احمد خاتمی، محمد خاتمی، محمد یزدی، هنرپیشه خردسال به نام مجتبی خامنه ای که بعدها به «تخم جن» مشہور گردید، در پیشگاه بیش از ۲۰ میلیون مردم خردباخته و تحمیر شده، و در کمال تعجب و شگفتی چند میلیارد مردم جہانی گشایش یافت.

نمایش اول

نخستین نمایشنامه یک نمایشنامه تراژدی جنگی میان دوکشور کوته فکر و کوته اندیش ایران و عراق بود که هنرپیشه مشہور بین المللی به نام خمینی کارگردان، و بازی گر که به تازگی از خاکروبه و آشغال دانی های نجف یکی از شہرهای درب و داغون کشور عراق به ایران باز گشته بود، سناریویی نوشت که در آن به صدام و حاکمان عرب به شدت بدگویی و  به او دشنام داده می شد، بر روی صحنه آمد.
نتیجه و برداشت از داستان این نمایش آن بود که چگونه می توان امت خردباخته ای را همچنان در گل و لای بی عقلی و بی خردی خود نگه داشت.

در این نمایشنامه که ۸ سال بر روی سن بود و تماشاچیان زیادی داشت، داستان آن بیشتر بر مبنای «جنگ نعمت است. جنگ است که انقلاب ما را نگه می دارد»، می چرخید. خمینی به آسانی توانست با اجرای این نمایشنامه مردم را سرگرم، و آنان را از هرگونه نابه سامانی و مشکلات اقتصادی دور نگاه داشته، و رژیم لرزان ودر حال ورشکستگی ولایت فقیه را نجات داد.

نمایش دوم

این نمایشنامه را باز هم خمینی نوشته و اندکی پس از موفقیت نمایش اول، بر روی صحنه آورد. در این نمایش که کاملاً تراژدی و در راستای تحمیر هرچه بیشتر مردم بود، نشان می داد که چگونه هنر پیشه به نام و مشہوری به نام  محمد موسوی خوئینی ها که گویا به تازگی از دانشکده روی هم اندازی و حقه بازی فیضیه قم فارغ التحصیل شده، و از هم پالکی های خمینی و رفیق شبانه او بود، با شماری از هنرپیشگان جوان دیگر از دیوار خانه مردم که «سفارت آمریکا» نامیده می شد، بالا رفتند.

ولی وقیح ۳۲ سال پول منابع نفت که می بایست صرف هزینه و زندگی مردم می شد، و در راههای آبادانی و سازندگی کشور به کار می رفت، به دنبال هوا و هوس و خودکامگی خود برای ساختن موشک هایی  شد که هیچکدام عملاً قادر به برد چند کیلومتر نخواهند بود. حالا شیخ کذاب غرب را تحریک به جنگ با ایران می کند. (عکس از بهی لر)

ولی وقیح ۳۲ سال پول منابع نفت که می بایست صرف هزینه و زندگی مردم می شد، و در راههای آبادانی و سازندگی کشور به کار می رفت، به دنبال هوا و هوس و خودکامگی خود برای ساختن موشک هایی شد که هیچکدام عملاً قادر به برد چند کیلومتر نخواهند بود. حالا شیخ کذاب غرب را تحریک به جنگ با ایران می کند. (عکس از بهی لر)

اموال، و اسناد آن خانه بیگانه را غارت کردند و به چپاول بردند، و ۵۴ نفر از ساکنان خانه را برای مدت ۴۴۴ روز به گروگان گرفتند. البته بعد ها این دزد ها شناخته شدند و در دادگاهی در کشور الجزیره ناچار به پرداخت غرامت سنگینی شدند.

نکته قابل توجه این که در این نمایش مسأله بالا رفتن از خانه ای، و گروگان گیری و غارت گری بود، مورد نفرت و بیزاری همگان گردید. در شرایطی که ۲۵۰۰ سال پیش هنر پیشه محبوب و بین المللی به نام «کوروش کبیر» در نمایشی وارد منطقه ای می شود که گروه زیادی از دگراندیشان یهودی زندانی بود. آن گاه این هنرپیشه گرانقدر و والامقام، بندها را پاره کرده، یہودیان را آزاد می کند، و با پول و آذوقه به زادگاهشان اورشلیم می فرستد. نظیر این نمایشنامه شاد و انسانی همواره مورد ستایش تماشاگران جہانی است.

نمایش آخر

آخرین نمایشی که به تازگی نوشته شده، و ممکنست به زودی روی پرده آید، بازهم مانند نخستین نمایش بر اساس تحمیر و خردگرایی مردم به وسیله هنرپیشه نامی مشہدی به نام «خامنه ای»، و با همکاری فرزند کشتارگرش، «مجتبی خامنه ای»، نوشته شده. در این نمایش تلاش می شود که کشورهای غرب و اسرائیل به ایران حمله نظامی کنند. برای تسریع در اجرای این نمایش و سرگرم کردن مردم، وزیر امورخارجه، احمدی نژاد، و حتی خود خامنه ای آخرین دوز و کلک و آرتیست بازی خود را به کار می برند، تا بلکه بتوانند کشورهای غرب را وارد جنگ با ایران کنند.

برای آن که خوانندگان بدانند در این نمایشنامه تا چه اندازه تلاش می شود که حمله نظامی صورت گیرد، به پیش برنامه های ولایت فقیه به شرح زیر توجه فرمایید:
الف- صبح پیش از نماز، ۴ رکعت دشنام و فحش آبدار به اسرائیل
ب- ده دقیقه پس از نماز، چشمان خود را مانند خروس بسته، و سی بار آیه « مرگ بر آمریکا-نابود باد اسرائیل» را می خوانند.
پ- وزیر امورخارجه و احمدی نژاد همراه با آخوندها نیز همه جا و هرجا دعا برای بروز جنگ می کنند تا بلکه دری به تخته بخورد و مانند نمایش اول خمینی، چہار صباح دیگر بر مصدر قدرت باشند.

این نماش که هنوز روی صحنه نرفته، روی سناریوی آن نوشته آخوند مشہدی ایراد و انتقاداتی به شرح زیر وارد است:
الف- یکی این که چگونه این شیخ توانسته درست ۱۰۰ سند علیه آمریکا جورکند؟. آن هم نه یکی کمتر، و نه یکی بیشتر. نه ۹۹ تا، و یا ۱۰۱ سند؟.
ب- تماشاچیان تئاتر آخوندی از ملای مشہدی خواستند «لازم نیست شما صد سند نه یکی کم، و نه یکی زیاد رو کنی، اگر راست می گویی تنها یک سند که ارزش بین المللی داشته باشد رو کن، همین را ما قبول داریم».

اکنون چند روز می گذرد که ملای مشہدی در حجره خود بست نشسته و مشغول زور زدن است که باز هم  چه حقه آخوندی بر هم سوار کند تا بتواند تنها با یک سند، ملت نا آگاه را راضی نگاه دارد».
پس از این رسوایی، بنا به پیشنهاد گردانندگان سایت مردمی «فضول محله»، از این تاریخ به بعد، این آخوند مشہدی به نام؛ «شیخ کذاب» نامیده خواهد شد. بدانید و آگاه باشید.

ولی وقیه بامداد، شامگاه، وقت و بی وقت حتی در حین کسیدن بافور، روی پرچم آمریکا به درگاه الله مدینه سجده می گذارد و می خواهد که او هم بتواند گرین کارتی داشته باشد، و سری هم به لاس وگاس بزند. (عکس از بهی لر)

ولی وقیه بامداد، شامگاه، وقت و بی وقت حتی در حین کسیدن بافور، روی پرچم آمریکا به درگاه الله مدینه سجده می گذارد و می خواهد که او هم بتواند گرین کارتی داشته باشد، و سری هم به لاس وگاس بزند. (عکس از بهی لر)

اتل متل گزارش گر ما با تماس ملت همیشه در صحنه دریافته است که این شیخ کذاب، احمدی نژاد، و وزیر تفاله خارجه اشان نه تنها سندی علیه آمریکا نداشته و دروغ می گویند، بلکه  یاران ولی وقیح همواره  در زیر لب این آیه را دائماً  به درگاه الله مدینه بلغور می کنند:

« ای آمریکای عزیز و مهربان، قربان گرین کارت تو گردم. الہی فدای آن شوم. ای آمریکای عزیز به حق هرکس می پرستی، وسیله ساز و قسمت کن که ما به زیارت تو آییم و بر خاکت بوسه زنیم- قربان آن قمارخانه ها، و رقاص خانه های تو برویم – ای الله مدینه آرزو داریم باردیگر به لاس وگاس مشرف شویم، و  هرکدام از ما یک میلیون دلار پول بادآوردهنفت را بار دیگر  بازی کنیم و از باخت خود لذت ببریم، و به ریش امت نادان ایران بخندیم».

  • نسل سوخته

    وقتی که عربسیتان حاجی های تازی پرست به اسم ایرانی رو به گلوله بست.
    خمینی یک حرفی زد
    که الان از طرف سایتهای طرفدار حکومت از اون به عنوان پیام عمیق امام یاد میشه.
    متن این پیام را برای شما میگذارم تا آنهایی که هنوز در حماقت به سر میبرند بفهمند که این هندی زاده ارزشی برای جان آنها قائل نبوده.
    حضرت امام(ره ) در بـیان واقعی اثرات این واقعه در پاسخ تلگرام نماینده خود در حج نوشت:

    “اگـر
    هـزاران مـبـلـغ روحانی را به اقطار عالم می فرستادیم تا مرز واقعی بین
    اسلام راستین واسلام آمریکایی و فرق بین حکومت عدل و حـکـومت سرسپردگان
    مدعی حمایت از اسلام را مشخص کنیم ، بصورتی چنین زیبا نمی توانستیم . “حجت
    الاسلام و المسلمین رحیمیان نیز در خاطرات خود می گوید:‌ “پس از بازگشت (از
    حج)، جهت ارائه گزارش حج خونین قبل از تشرف، جناب آقای رسولی گفت: – حضرت
    امام ، چند بار سراغ شما را گرفته اند. هنگام تشرف از پله ها که بالا می
    رفتم، حضرت امام در اتاق و از پشت شیشه متوجه حقیر شدند و تبسم کردند. وارد
    شدیم و سلام کردم .

    با خوشرویی و تبسم جواب فرمودند و ادامه دادند: قبول باشد. کی آمدید؟

    عرض کردم : – دیروز. سئوال کردند: ان شاء الله سالم هستید؟ آسیبی ندیدید؟

    مختصرا جواب عرض کردم و مشغول کارمان شدیم

  • نسل سوخته

    در اینجا میخواهند اینطور وانمود کنند که خمینی از عالم غیب خبر داشته و از قبل میدانسته امسال ایرانیان را به رگبار میبندند اما چیزی نگفته زیرا اسرار حق را نباید فاش نمود
    در پایان به محضر امام معروض
    داشتم که همه تا قبل از جمعه خونین مکه از اینکه حضرت عالی آیه « و من
    یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علی
    الله» را در آغاز پیام حج امسال انتخاب کرده بودید، متعجب و شگفت زده
    بودند.

    آن گاه که حادثه اتفاق افتاد، به نکته قضیه پی بردیم و در
    عین حال ، تعجب و شگفت زدگی همه در چندان شد. تا قبل از این فراز از عرایضم
    ، حضرت امام با سئوالها و با نگاه و استماعشان، زبانم را در بیان ما وقع
    گویا می کردند و استقبالشان، گویای این بود که در جستجوی اخبار جدید و
    اطلاع از مشاهده ها بودند. اما وقتی از آیه و پیام گفتم و خواستم در لفافه و
    کنایه از کرامت و چهره شان در هم کشیده شد!

    انگار که این مقوله نه
    تازه است و نه گفتنی. گویی که نخواستند حتی با نگاه و در نگاهشان، چیزی را
    در این زمینه افشا کنند، که : هر که را اسرار حق آموختند مهر کردند و
    دهانش دوختند؛ در پایان عرض کردم به لطف خدا و نفس شما اعمال را بدون وسواس
    انجام دادم و امام فرمودند: سعی کنید بعد از این هم همین طور باشید. روز
    بعد که جناب حاج احمد آقا جهت دیدار اینجانب به منزل تشریف آوردند نقل کرد
    که امام به ایشان فرموده بودند که فلانی – رحیمیان – حرفها و خبرهای خوبی
    داشت و این نشان می داد که در شرائطی که عمده اخبار از حج خونین غم انگیز
    بود ظاهرا برای اولین بار از پیآمدهای مثبت و سازنده آن بخصوص در مورد
    فلسطینیها مطالبی را شنیده و خوشحال شده بودند.”

  • Jf

    آخه بدبخت بیچاره آشغال چرا خوت رو به حماقت میزنی، بدبخت تو اصلا چقدر از اسلامی می دونی که تو این سایت مزخرفت این همه چرت و پرت می نویسی؟ اصلا هدفت چیه؟ من می دونم امثال شماها یه مشت کثافت هستند که شیطون کنترلشون رو به دست گرفته و هدایتشون می کنه. بدبخت تو با این همه مزخرفاتت فوقش چند نفر ساده لوح رو می تونی فریب بدی و هیچ ضربه ای نمی تونی بزنی، فان حزب الله هم الغالبون. حالا تو با اینکه می دونی اسلام حقه و با اینکه می دونی هیچ … نمی تونی بخوری برای چی این همه تبلیغات می کنی؟ می دونم درباره آخرت صحبت کردن برای شماها بی فائده است ولی لااقل همینکه احتمالش ۱ درصد هم باشه برای چی فقط کاری رو می کنی که ضرره و هیچ سود دنیوی هم نداره؟ خیلی دوست دارم بدونم حتما مثل آدم منطقی جواب بده

    • Kirmhalghekhameneii

      koskesheh madarghabeh Haloo va Ablah Shomahaiin Ke Ghohe hezaran saale pish too kalatooneh be jaayeh Maghz. dahaneh emamanetoonu tak kak ba kireh khar service koneh Donya, Va kiram too holghoomeh emameh zamanetoon ba oon haroomzadehyeh dorooghghoo mohammad jendeh baaz. fuck islam

  • Agahan

    پیرمردی  روستایی  شنیده بود که در شهر به مطربان  ( با هنرمندان اشتباه نشود ) پول خوبی میپردازند ، پس به شهر نزد مطربی  رفت و گفت : پسرم را به شاگردی قبول فرما ، مطرب گفت آیا پسرت خجالتی هست  یا پر رو ؟ گفت خجالتی ، مطرب  گفت پس باید قبلا یک هفته وی را  در قهوه خانه بیابانی که محل عبور کامیون ها هست به شاگردی بگذاری  تا توسط رانندگان گذری  که از زن و خانه دور  هستند گاییده  و پر رو شود . مرد چنان کرد و برای بهتر نمودن کار پسر را یک ماه در آنجا گذاشت  ، سپس بعد  از یک ماه شادمان به مطرب مراجه  کرد وگفت : ای استاد پسرم یک ماه آنجا بود و اکنون کاملا پر رو و کون  دریده آماده کار مطربی  هست  ، استاد فرمود من گفتم یک هفته برای مطربی  ولی یک ماه دوره کارآموزی آخوندی هست   چرا که کون  کاملا پاره شده و پر روگی   به بالاترین حد خود رسیده و فقط مناسب کار آخوندی هست  که تا مراتب آیات الهی هم پیش برود. پس مرد روستایی چنان کرد و پسرش رهبر شد.