ابن عباس و قتاده می گویند: جبرئیل سلامتی و حسن خلق دارد و بعضی گفته اند: دارای جسمی سالم و دور از آفات است. جبائی گوید: جبرئیل قادر است از هوا عبور کند، از روی هوا می رود و می آید و فرود آمده اوج می گیرد. می گویند: جبرئیل همیشه به صورت انسان هایی بر محمد بن عبدالله نازل می شد.
حضرت از او خواست به صورت اصلی خودش که آفریده شده بر او نازل شود؛ جبرئیل نیز دوبار خودش را به صورت واقعی اش نشان داد؛ یک بار در زمین و یک بار در آسمان. در زمین، هنگامی بود که حضرت در غار حراء بود که جبرئیل از طرف مشرق بر حضرت ظاهر شد و تمام سطح افق را تا مغرب پوشانید!!.
پیامبر اسلام با دیدن او غش کرد و افتاد. آن گاه جبرئیل به صورت انسانی ظاهر شد و حضرت را در آغوش گرفت. عبداله بن مسعود گوید: رسول الله، جبرئیل را دید در حالی که ۶۰۰ بال داشت.(ترجمه تفسیر مجمع البیان، طبرسی، ج ۲۳ ص ۳۸۰)
آنچه را که خواندید تنها گوشه ای از تخیلات و تراوشات ذهنی محمد ابن عبدالله است که به خورد امت ساده و زودباور و خنگ تازیان داد و همه اعراب، بدون پرسیدن کوچکترین پرسشی این مزخرفات را باور کرده و به محمد و جبرئیل ایمان آوردند.
نکته قابل توجه در متن ابتدای مقاله آنجاست که جبرئیل تنها دو بار خودش را با چهره واقعی اش به محمد نشان داده و یک بارش در زمین و در غار حراء بوده است و دیگر بار در آسمان و پیش الله و دیگر فرشتگان؛ این جمله بدان معناست که تنها خود محمد شاهد حضور جبرئیل بوده است و هیچ کس دیگری در طول تاریخ اسلام، این فرشته که به قول محمد ششصد بال دارد و با پرهایش شهر های قوم لوط و سبا را نابود کرده است را ندیده است و همه به سخنان محمد اعتماد کرده و باورش داشته اند.
محمد انسان زیرکی بوده است، تمام این نقشه ها را جوری در ذهن مخدوشش ترسیم کرده بود که کسی نتواند به او شک کند و اگر هم شک و تردیدی در کسی وجود داشت، آن فرد جرأت اظهار نظر و پرسش از محمد را به دلیل وجود گردن کشان و لات هایی چون عمر و علی و ابوبکر نداشته است.
حال این پرسش پیش می آید که چرا محمد، جبرئیل را خلق کرد؟ چرا نمی توانست واسطه ای بین خودش و الله مدینه به وجود نیاورد و مستقیما با الله در تماس باشد؟
نگارنده با وجود مطالعات عمیقی که در رابطه با تاریخ اسلام و زندگی و خصوصیات اخلاقی محمد داشته است، بر این باور است که اگر محمد، این ادّعا را می کرد که خود شخصن با الله در ارتباط است، امکان آشوب و پرسش و درخواست ملاقات با الله در میان دیگر دوستان و همراهانش وجود داشت. ممکن بود که برای مثال علی بن ابوطالب نیز از محمد درخواست کند تا با الله دیداری خصوصی داشته باشد و یا اینکه برای یک بار هم که شده الله را ببیند و با او سخن بگوید.
محمد به دلیل زیرکی و هوشیاری اش در امر دروغ گویی، ذهن امت اسلام و یاران حلقه به گوشش را از پیش خوانده بود و برای اینکه از درخواست دوستانش در رابطه با ملاقات با الله جلوگیری کند و آن امر را محال بخواند، دست به خلق جبرئیل، فرشته ای زد که قادر است الله را ببیند و چون بنا بر گفته های محمد، گوش و چشم انسان قادر به شنیدن و دیدن الله نیست، جبرئیل مسئول رساندن پیغام های الله به رسول برگزیده اش بوده است، بنابراین خود محمد نیز چون دیگر دوستانش بدون وجود جبرئیل امکان تماس داشتن با الله را نداشته است و اینکه محمد نیز با کسان دیگری چون علی و عمر در ندیدن و نشنیدن الله بدون واسطه گری جبرئیل یکسان و همانند است، باعث احساس آرامش و خشنودی در میان یاران شده بود.
جبرئیل مسئول رساندن پیام های الله مدینه به محمد بوده است، پیام هایی درگوشی، که هیچ کس به غیر از خود محمد آن ها را نشنیده است. این پیام ها را پیامبر مسلمین “وحی” نامید و عده ای از یاران محمد همواره با کاغذ و قلم در کنار او راه می رفتند و می نشستند و منتظر بودند تا محمد برای چند لحظه به اغماء برود و پیامی را از جبرئیل دریافت کند و بر زبان آورد و سپس آن دسته از یاران محمد، شروع به نوشتن هر آنچه که محمد بر زبان می آورد، می کردند و به “کاتبین وحی” معروف شدند.
اما حقیقت اینجاست که محمد همواره در حال نقش بازی کردن بوده است، هر آنجا که حرف خودش خریداری نداشته و کسی از سخنانش پیروی نمی کرده است و یا عده ای اقدام با مخالفت با او می کرده اند، محمد سریع خود را به حالت کما در می آورد و سپس هر آنچه را که می خواست و به صلاحش بود را از زبان جبرئیل به مردم تحمیق شده، تحمیل کرد و هیچ کسی جرأت مخالفت با سخنان جبرئیل را نداشته است، چرا که جبرئیل نزدیک ترین کس به الله خونخوار مدینه و دارای ششصد بال بزرگ که تنها چند پرش قادر به نابود کردن شهرها می باشند نیز بوده است.
وحی و ارتباط با عالم روحانی و فرشتگان یکی از بزرگترین دروغ های محمد است، در واقع وحی، تصمیمی بوده که محمد بنا بر صلاح جامعه و شرایط امت مسلمین می گرفته ولی چون می ترسیده است که مردم از او پیروزی نکنند، با نام الله و به زبان جبرئیل بیان می کرده است. محمد برای اینکه اعتماد یاران نزدیکش را نسبت به وجود جبرئیل جلب کند و اجازه بازخواست و پرسش و تردید را بدان ها ندهد، به دوستانش می گوید که جبرئیل هر بار با چهره یکی از شما بر من ظاهر می شود!.
با این حیله، نه تنها جایی برای شک و تردید در بین یارانش به وجود نمی آید بلکه آنها خشنود نیز می گردند که حضرت جبرئیل، خودش را به چهره آنان در می آورد و آنان نیز دارای جایگاه و مرتبه ای در نزد الله و جبرئیل و بهشتیان برخوردار هستند. برای درک بهتر این جریان، ماجرای زیر را بخوانید:
“جبرئیل به صورت دحیه کلبی بر پیامبر ظاهر می شد. دحیه، صحابی مشهور پیامبر در مدینه به اسلام مشرف شد و در جنگ بدر و احد حاضر بود.
این صحابی همان است که نامه ی پیامبر را به سوی هراکلیوس ، قیصر روم برد و بر او عرضه کرد. طبق روایات مورخان اسلام، هراکلیوس آن را پذیرفت و تمایل خود را به دین شریف اسلام نشان داد!!.
وقتی صحابه شکل جبرئیل را از پیامبر سئوال می کردند می فرمودند: جبرئیل شبیه دحیه است.”( ترجمه تفسیر مجمع البیان، طبرسی، ج ۲۳ ص ۳۸۰)
جبرئیل دوست خیالی محمد ابن عبدالله برای تحمیق بیشتر و تحمیل بهتر خواسته هایش بر مردم تحت سلطه اش، توسط خود محمد خلق شده است. هرگاه که محمد عرصه را بر خودش تنگ می دید و می پنداشت که در آن تصمیم یارانش او را همراهی نخواهند کرد، پای جبرئیل را وسط می کشید و سخن از دهان او می گفت، برای درک واقع بینانه تر این حقیقت، خواهشمند است مقاله بعدی نگارنده، که به چگونگی روند حرام شدن شراب در اسلام می پردازد را بخوانید.