جمهوری اسلامی ۳۲ سال است که به مدد بحران سازیهای هر روزه اش به حاکمیت ننگین خود دوام و قوام بخشیده، و با وحشی گری و درنده خویی چنگالهای تیز خون اشامش را تیزتر و سرکوبهایش را شدیدتر، و با نوشیدن خون ملت، خود را سرپا نگه داشته است.
و اما غرب هم در این آشفته بازار، و در پرتو این بحران سازی ها، میلیاردها دلار سود به جیب زده و همچنین برنامه های خود را به پیش برده است. این بازی کثیف تا کنون برای هر دو طرف بازی «برد » بوده و هر دو طرف به میوه چینی بر سر این خوان مشغول بوده اند. و لی بار اصلی هم تنها بر دوش ملتی بوده است که از ورای سالها مبارزه بی امان برای آزادی خواهی و عدالت در یک بزنگاه حساس تاریخی یعنی بهمن ۵۷ به حاکمان دین فروشی که قرنها ماهیت اصلی شان را در زیر نقاب پنهان کرده بودند و اما بنای سرمنشاء فکریشان از اساس بر دروغ و ریا استوار بود و تاریخ به معنای واقعی وطن فروش تر و خیانت کارتر و وحشی تر ار آنان را در خاطر نداشته و نخواهد داشت، تن دادند.
این دو بازیگر کثیف هر گاه هم قافیه تنگ امده موضوع جنگ را پیش کشیده اند تا از این فضا، به مردم فضاهای جدیدی بنمایند، و بوسیله لابی های دو طرف، آن چنان فضایی درست میشود که گویی لحظه ای دیگر جنگی ویرانگر در خواهد گرفت. بعد از مدتی باز همه چیز مشکوکانه میخوابد و دوباره روز از نو و روزی از نو. این امر نه به معنای تایید جنگ است که هیچ انسان ازاده ای کلاً از اساس با جنگ موافق نیست. و از طرفی اگاه است که چنین جنگهای کثیفی تنها نتیجه اش تثبیت حکومتهای کثیف و یا جایگزین نمودن آنها با افرادی کثیف تر از پیشینیانشان و هم چنین نابودی ثمره سالها دسترنج و دستاوردهای مبارزات فکری یک ملت و نابودی تمامی زیرساخت های مدنی و فرهنگی آنان است که علیرغم دست و پنجه نرم نمودن با چنین حاکمان مستبد خون آشامی، با خون و جان خویش بدست اورده اند.
در این ویدیو از مبارزات قهرمانانه دانشجویان ایران در روز ۱۶ آذر در سراسر جهان سخن می گوید، مبارزاتی که با وجود سرکوبی شدید رژیم خون آشام همواره به ویژه در این روز تاریخی ادامه داشته است.
و باز جای هیچ شکی نیست که این دو طرف بازی در نهایت در نقطه ای از تاریخ به احتمال زیاد چنانچه شرایطش مهیا باشد و منافع یکی از طرفین تامین نگردد برای بدست اوردن فضایی تازه، جنگ را شروع خواهند کرد تا تاریخ دو باره با حسرت تکرار شود. این شیوه رذیلانه و انگلی حیات اینان بوده و هست.
به هر روی، اگرچه سرعت حوادث در ایران و خاصه بنا به ماهیت حاکمیت بحران ساز آن چنان شدت گرفته که حتی فرصت بررسی دقیق را از آدمی میستاند. اما با علم به این موضوع که به هر نسبت که موقعیت حکومت اسلامی در داخل رو به ضعف میگراید به همان نسبت بحران سازیهایش بیشتر و افزون تر هم میگردد.
در این مختصر قصد بر آن است تا حدودی به علت و عوامل چرایی تحرکات تازه حکومت اسلامی پرداخته شود:
کنشها و واکنشهای جمهوری اسلامی و حاکمان آن در این چند ماهه انچنان است که خیلی ها از خود می پرسند که براستی هدف غایی آنان چیست و به همین علت هم بازار گمانه زنی ها بسیار شده است. آیا براستی جمهوری اسلامی مستقلاً میتواند بازیگر عرصه های بین المللی باشد؟. و با چه مکانیزم و با تکیه بر چه موقعیتی؟. آیا براستی جمهوری اسلامی به دنبال چیست و بنا بر کدام معادله و یا هم معامله و با تکیه بر چه قدرتی بدین شکل عمل مینماید؟. در حالی که هم خود وهم همگان میدانند کشور عقب مانده ای از نظر صنعتی و علمی که به خصوص حاکمیت نا بخرد و دلال مسلک اخوندی حتی زیر ساختهای ابتدایی اش را نابود ساخته وبه ویرانی کشانده است. قدرت نظامی اش از نظر تجهیزاتی از کشورهای کوچک همسایه هم عقب افتاده تر است.
آیا واقعاً حاکمان بر ایران خود بهتر از هر کس بر میزان عدم اقبال مردم به حکومت سراسر دروغشان و نیز ناکارایی شان واقف نیستند؟. آیا اینان با علم به شرایط ژئوپلتیک و موقعیت جغرافیایی ایران و نیاز غرب به منابع انرژی ارزان و نقش ایران در این تامین کنندگی احتمال حمله را به هیچ می انگارند؟. آیا اینها میتواند دنباله برنامه های بلند مدت و بازیهایی باشد که دنیای سرمایه داری با کمک حاکمیت پلیداسلام سیاسی در راه پیشبرد اهداف خود و سیطره بر جهان و مخصوصاً به زانو دراوردن دو کشوری که بیش از یک سوم جمعیت جهان را دارا میباشند و تسلط کامل بر شیرهای نفتی به مثابه خون صنعت در دنیای امروز انجام میدهند؟.
آیا جمهوری اسلامی بدنبال آن است تا با استفاده از این فضاها به یکدست کردن حاکمیتش همت گمارد و به نوعی به ترمیم خود دست بزند؟. آیا جمهوری اسلامی در چنین فضاهایی دستش برای سرکوب هر چه بیشتر مخالفان باز نمی شود؟، و آیا از این بازی کثیف که غرب از قبل ان میتواند میلیاردها دلار اسلحه به فروش رسانده و خون مجددی به رگهای اقتصادی اش وارد سازد به راستی راضی نیست؟. آیا غرب نمیدانست که مشکل عمده، ایران است نه عراق و نه افغانستان؟.
آیا غرب به این نکته واقف نبود که دموکراسی در ایران زمینه های تاریخی بیشتری داشته تا در عراق و افغانستان؟، و اگر واقعاً بدنبال این بود آیا با کمک به جنبشهای مدنی ایران نمیتوانست به جای این همه هزینه با کمترین هزینه ها بر تمام خاورمیانه اثر گذار باشد؟. آیا غرب واقعاً طعم شیرین استفاده بی حد و حصر اسلام سیاسی را در ایران نچشیده و بدنبال پیاده کردن همین سیستم در سایر نقاط نفت خیز خاورمیانه تا افریقا نیست؟. آیا غرب در تمام این سالها از نابودی و نسل کشی جمهوری اسلامی بی اطلاع بوده است؟. آیا این امر یک نوع بزرگنمایی قدرت ایران نیست تا توده های عوام کشورهای مسلمان باتوجه به عقب ماندگی فرهنگی شان با تصوراتی غلط و به مدد کمک رسانه های غرب ایران را الگوی خود بدانند؟.
آیا جمهوری اسلامی و غرب مشترکاً با علم به تنفر و حتی کینه ایرانیان از حکومت مذهبی و اسلام سیاسی هر دو مات و مبهوت به نقطه ای مشترک نمی نگرند که این یک بر دوام حکومتش قوام دهد و آن یکی بر بدست اوردن باز بیشتر منافعش. و صدها سئوال بی پاسخ دیگر؟. اما از این گذشته.به هر رو ی، سوال بر جای خودش باقی است و آن اینکه جمهوری اسلامی بدنبال چیست؟:
نگارنده بر این باور است که جمهوری اسلامی در شرایط حال، حاضر با علم به این نکته که خطر جنگ جدی نبوده، و غرب به دلایل متعددی درحال حاضردر صدد ایجاد جنگی تازه در ایران نیست و برای به خیال خود پیشگیری و شاید گرفتن امتیازات در حدی که با استفاده از این تضمین، تثبیت خود را بگیرد و نیز بنا به شرایط فوق وحشتناکش در عرصه داخلی سعی دارد تا در موارد زیربا تحرکاتی این چنینی از این مسئله چندین استفاده و بهره برداری نماید.
در طی ماههای گذشته چندین اتفاق به شدت بر تنه پوسیده حاکمیت فشارهای جدی وارد ساخت:
الف): علیرغم سرکوب وحشیانه و قتل عامها و زندانها از بعد از انتخابات دو سال پیش، اما روز به روز جمهوری اسلامی در موقعیت ضعیفتری در جامعه قرار گرفته و چندان از این همه سبعیت و درنده خویی طرفی نبسته و بهره ای برای تثبیت نبرده است. این مسئله تا بدانجا مبرهن است که اختلافات آنان اکنون بیشتر برای نزدیکترشدن به همان مردمی است که به خیال خود به هیچ انگاشته می شدند و تصور میکردند که با ایجاد فضای ترس و وحشت و تکیه بر منابع ثروت، آنان را خاموش کرده و منکوب سازند. از قبل چنین باورهای ضعیف و غیر عقلانی بود که ملت راخس و خاشاک و گوساله خطاب کردند.
این حیوانات درنده خوی بی خرد که از همه اصول و احساسات بشری بهره ای نداشته اند و در تمام تاریخ جز ارتزاقی انگل وار از جامعه هیچ نیاموخته اند، هرگز نفهمیدند که در کجا و با چه ملتی رو به رویند. عملکرد منطقی ملت یکی از نقاطی است که آنان را گام به گام در موقعیت ضعیفتری قرار داده که تنها پس از کوتاه مدتی در حاکمیت، هر کس سعی دارد تا دیگری را به عنوان متهم به مردم معرفی نموده، تا دامن خود را رها سازد.
ب): مسئله اختلاس چند هزار میلیاردی عمق فساد درون حکومت را بیشتراز پیش به توده مردم نشان داد تا بدانجا که حتی زانوان بسیاری از عناصر رژیم به ناگهان سست گردیده و پرده از غارتگری بی حد و حصر آنان برداشت. این غارتگری نقاب انان را آنچنان کنار زد که حتی اندک مردمی که به جهت بسیاری عوامل، هنوز ذره ای اعتماد و اعتقاد به اینان داشتند نیز از آنان روی برگردانند و در نتیجه تمامی تبلیغات آنان را مبنی بر حرکت در راه پیشرفت و شکوفایی و از این موارد چون حبابی ترکاند. این مسئله عمق بی برنامگی و هرج و مرج برنامه های رژیم را آشکار نمود و مردم واضح تر و مستند تر فهمیدند که حکومت چگونه با آنان برخورد میکند.
پ): نا امنی اجتماعی در این چند ماه گذشته روز بروز شدت و حدت بیشتری یافته و علیرغم هیاهوهای اینان در اجرای برنامه هایی همچون طرح ارتقائ امنیت اجتماعی و …. اما به ملت نشان داد که از انجا که محتسب و شحنه و داروغه تمامی خود دزدند، پس نمیتوانند نظمی حاکم سازند. این مسئله ناکارامدی رژیم را با آن همه تبلیغات مبنی بر برخورد با عوامل نا امنی و دستگیریهای آنان، و طرحهای به اصطلاح ساماندهی اجتماعی هر چه بیشتر به زیر سوال برد.این مسئله، رژیم و مردم را در چالش جدیدی در گیر ساخته که ملت عموما اعتقاد دارند به لحاظ فساد خود اینان پس نمیشود به اینان برای تامین امنیت دل بست.
ت): سالهای سال است که رژیم با تبلیغات بسار گسترده سعی دارد تا خود را از نظر نظامی قدرقدرت جلوه دهد و در این راه به مدد هزینه های بسیار کلان و تبلیغات گسترده تا حدودی توانسته بر توده مردم اثر گذار باشد و با علم به اینکه عموم مردم در این زمینه ها اطلاعات چندانی ندارند و این مسئله اتوماتیک وار میدان تبلیغی وسیعی را برای اینان فراهم میساخت. اما انفجار در مرکز موشکی سپاه با آن همه تبلیغات گسترده شبانه روزی آشکارا به مردم عمق شعارهای تو خالی آنان را نشان داد تا بدانجا که حتی توده عوام جامعه هم دیگر به تبلیغات آنان وقعی نمینهند و این مسئله هم یک شکست دیگر برای آنان تلقی میگردد.
ث): تضادهای درونی جناح های حکومت و دستیابی احمدی نژاد به بسیاری از اسناد چپاول و غارتگری آنان به همراه مفاسد اخلاقی منادیان دروغین اخلاق میتواند براحتی آنان را از گردونه سیاسی خارج سازد. از طرفی، احمدی نژاد با تکیه بر ثروت باد آورده این سالها حتم دارد که میتواند براحتی پیروز مجلس آینده باشد و لذا باند موتلفه و لاریجانی ها با نزدیکی به رهبری و نشان دادن کرنش خود سعی دارند تا بدینوسیله احمدی نژاد را به اصطلاح خودشان با سلام و صلوات از گردونه خارج سازند.امری که هم بسار سخت وهم بسیار خطرناک خواهد بود.
ج): موتلفه و لاریجانی ها باید به هر صورت ممکن هم از ارتباطات احمدی نژاد با غرب جلوگیری نموده و هم موقعیت او را در آستانه انتخابات تضعیف نمایند و هم به غرب پیام دهند که هنوز انها تعیین کننده ترین هستند.
د): واما رهبری، این لاشه متعفن که مجبور است فعلاً مات و مبهوت به انتظار بنشیند تا اینکه بالاخره کدامیک غالب خواهند شد تا آن زمان با نزدیکی به جناح غالب باز هم موقعیت متزلزل خود را مخفوظ نگاه دارد.
ار این زوایا میتوان تا حدودی به چرایی تحرکات این بیخردان انسان نما پی برد و اگرچه همه این تحرکات به دلیل دوری از ملت و تکیه بر مشتی عوامل مزدور به طور حتم نخواهد توانست تامین کننده اهداف آنان باشد و تمامی این مسایل دست و پا زدنهای یک غریق محتوم تاریخ یعنی لاشه متعفن حکومت اسلامی خواهد بود. اما تنها نکته ای که میماند فعالیت بیش از پیش دلسوزان واقعی جامعه در تلاشهایشان خواهد بود تا فرصت را هم ار دست غرب وهم از دست این زنگیان مست بی خرد تیغ به دست بستانند. شاید در این فردا روز تاریخ همه آن خونها و مجاهدتها برای یکبار به ثمر نشیند و دوباره افتاب زندگی در سرزمین افتاب درخشانده شود.