میگویند برای فرار از این همه بحران های خودساخته ناشی از بی خردی حاکمانی خودفروحته، به فروش ارزان و نسیه ای نفت روی آورده اند تا از خالی شدن جیب هایشان جلوگیری کنند و گرنه مردم برای آنان هیچ وقت ارزش و ارج نداشته اند. اما آیا این شیوه جدید شان است و یا اخرین مراحل چپاول و غارت سرزمینی که به گناه سادگی و اعتماد به این جلادان، باید چنین تاوان بدهند؟ اندوهگین میشویم انگاه که باید اعتراف کنیم که:
آری؛
سی سال است ایران را بسیار ارزان فروخته اند. خصلت این دزدان آن است که نه قدر آن چه را که از طریق راه زنی و غارت بدست آورده اند میدانند و نه میفهمند این سرمایه و گنجی که در دست آنان است چه کالای گزیده ای است. ایشان سالهاست که آبروی ایران را به هیچ فروخته اند.
این نامردمان مانده در عصر حجر سی سال است غارت میکنند؛ چپو میکنند و همه چیز مان را بر باد داده اند. آن هنگام که ما را فروختند از پیش نوشته شده بود که وقتی خودمان را میفروشند به خاکمان هم رحم نخواهند کرد.
ما را فروختند آن هنگام که خزرمان را برای تثبیت خود به مافیای روسیه پیشکش کردند. ما را فروختند آن هنگام که اژدهای زرد چین را در مملکت ما رها ساختند تا ببلعد هر انچه را که میخواهد اما از خودشان نگاهبانی کند. این تخم و ترکه ضحاکان مار به دوش ما را فروختند آن هنگام که بر مزار هر عرب و غیر عربی گنبدها ساختند تا وصل شان کنند به افراد مورد احترام مردم، تا ما را به این افیون مبتلا ساخته و فریبمان دهند.
ما را فروختند آن هنگام که دسته دسته جوانان ما را به نام دین به جوخه های اعدام میسپردند تا در زیر این نقاب پیاله های خون سر کشند. ما را فروختند آنگاه که به نام مبارزه با فساد دخترانمان را از خیابانها به جرم نوع پوشش دستگیر میکردند تا ناموسشان را به درم و دیناری در بازارهای عرب به شیوخ عرب تقدیم کنند. ما را فروختند آن هنگام که جوانان ما را به دام اعتیاد کشاندند تا خود راحت تر بر اریکه شاهی لم دهند.
ارزان فروختند آن هنگام که با توهماتی مالیخولیایی ما را هشت سال در جنگی بازی دادند که خودشان هم نمیدانستند برای رسیدن به چه بود و آنگاه تمامش کردند که هزارها هزار جوان و نوجوان وطنمان را به سینه خاک سپرده بودند. ما را ارزان فروختند آن هنگام که به جای تاج سعادت پارچه های سیاه شقاوت را بر سردر خانه هایمان مینشاندند.
ما را فروختند آن هنگام که خزرمان را برای تثبیت خود به مافیای روسیه پیشکش کردند. ما را فروختند آن هنگام که اژدهای زرد چین را در مملکت ما رها ساختند آن هنگام که طفلان شیر خواره ما به رسم دروغین بیچارگان اهل بیت امام حسین هزار هزار جمع کرده تا تعمیدشان(تحقیر شان) کنند.
ما را ارزان فروختند، خیلی ارزان؛ آن هنگام که به نابودی تمامی تاریخمان همت گماشتند تا تاریخی جعلی و دروغین به مغز ما فرو کنند. ما را فروختند آن هنگام که در این ریاکاری ما را هم آنچنان ریاکار کردند که فرزندامان را به نامهایی خطاب کنیم که نه میدانستیم چیستند و نه معنیشان را میفهمیدیم.
ما را فروختند آن هنگام که به جای اساطیر کهن مان کسانی را بی نام و نشان و بی اندیشه و تنگ نظر و بیگانه با فرهنگ غنی سرزمین مان، بر تخت پهلوانی و اسطوره ای نشاندند.
آنها اکنون از فروش ما خلاص شده اند، همه چیزمان را فروخته اند و از بازارهای شام گرفته تا چین و ماچین با همه هویت ما تجارت کرده اند تا بی هویتمان سازند و باید که اکنون به طبیعت ما روی آورند، باید اکنون که خیالشان از بابت تحقیر و خواری و به مذلت کشاندن ما راحت شده است؛ نفت و گاز و مس و همه و همه ذخایرمان را بفروشند و معلوم است که در همه جای دنیا از حرامیان و راهزنان و دزدان، خریداران ارزان میخرند، ارزان.