در مراسم عزاداری برای حسین ابن علی در روز عاشورا و در یکی از مسجد های شهر بندر عباس، اعتقاد به حسین ابن علی و باور به داستان دروغ علی اصغر، سبب به خطر افتادن جان یک نوزاد شیر خوار شد. یکی از مسئولین مسجد با در دست گرفتن نوزاد یکی از مادران خردباخته و عزادار حسین و بالای سر بردن او، بدون توجه به اینکه پنکه سقفی با قدرت در حال کار کردن است، فاجعه ای فراموش ناشدنی را خلق کرد و نوزاد شیرخوار بیگناه، پس از برخورد سرش با پره های سنگین و آهنین و برنده ی پنکه سقفی، به گوشه ای پرتاب شد.
این کودک یکی از میلیون ها قربانی افکار عقب افتاده و پوسیده اسلامی مردم جامعه و خرافات مسموم کننده شیعه است، ایران بینوای ما همه روزه شاهد کودک آزاری از راه دین و احکام اسلامی است.
این بار، در روز عاشورا، کودک آزاری منجر به خطر مرگ برای یک نوزاد گشت و باری دیگر به همگان ثابت شد که باید مذهب و به خصوص اسلام و فرقه پر از دروغ و جنایت شیعه، از سیاست و سطح جامعه برچیده شوند و اجازه هیچ گونه عزاداری و مراسم مذهبی به مسلمانان و پیروان دیگر ادیان در سطح جامعه داده نشود تا ما دیگر شاهد چنین جنایات نا بخشودنی بر علیه کودکان و نسل های آینده ایران زمین نباشیم.
مادر خردباخته ای که نوزاد شیرخوارش را به جمعی می برد که همگان در حال شیون و جیغ و گریه و زاری اند و بر سر و سینه می کوبند، و سپس با دستان خودش، کودک و جگر گوشه اش را در دستان کسی می گذارد که فقط برای هیجان آمیز تر کردن نمایش دروغ هایش و بیشتر گریاندن مردم فریب خورده و بی خرد، قصد استفاده ابزاری از کودکش را دارد، با جسم بی حال و شاید حتی بی جان فرزندش رو به رو می شود که از ارتفاع چند متری، بر روی زمین فرود آمده است.
آن نوزاد در آن جمع چه کار می کرد؟ آیا مراسم آزار دهنده و گوشخراش عزاداری که حتی گاهن مردمان با کمبود اکسیژن مواجه می شوند، جای مناسبی برای جضور یک نوزاد شیرخوار است؟.
آیا می توان آن زن را مادر نامید؟. آیا او می تواند هرگز خود را ببخشد؟ و آیا او هنوز به خرافات و حسین باور دارد؟ چرا حسین نتوانست جلوی پرت شدن و صدمه دیدن فرزندش را بگیرد؟ همه این مصیبت ها ناشی از مسمومیت فضای جامعه با خرافات روزافزون و خردباختگی و بی هویتی مردمان تازی صفت است.
آیا اکنون زمانش نرسیده که ملت ایران یک انقلاب فرهنگی کرده و از بند و اسارت این دین اهریمنی و دروغ ها و خرافات ناشی از آن، خلاص شوند و یک بار برای همیشه احساس رهایی و آزادگی کنند؟.
چند کودک و فرزند دیگر باید قربانی باور ها و اعتقادات دسته ای از مردم شوند که حاضر به شنیدن حقایق در رابطه با اعتقادات پلشت و غیر انسانی شان نیستند و فقط به این دلیل که از کودکی سخنان غلطی را در گوش شان خوانده اند، می خواهند دنباله رو دین و آیینی باشند که به طور مستقیم، همه روزه جان افراد بیگناه بیشماری را می گیرد؟
اکنون زمانی است که ایرانیان راستین نباید سکوت کنند و اجازه دهند که جان آن نوزاد شیرخوار قربانی خرافات و جهل اسلامی، برای هیچ از به خطر افتاده و یا از دست رفته باشد و باید که ایستاد و مبارزه کرد و خرافات و دروغ و اسلام را از سطح جامعه زدود و به زباله دان تاریخ انداخت. امروز بیش از همیشه بدان باور رسیده ایم که: “هیچ ایرانی مسلمان نیست و هیچ مسلمانی نمی تواند ایرانی باشد”
این گونه جنایات و کودک آزاری ها، هیچگاه در تاریخ و هویت و فرهنگ یک ایرانی راستین کمترین جایی نداشته اند و همه این فاجعه ها، همراه با اسلام اهرمینی وارد خاک پاک این سرزمین شده اند.