اندیشه رسیدن به سکولاریسم از راه اصلاحات، پنداری پوچ و خواب و خیالی بیش نیست ۴

پس از انتشار مقاله پیشین در رابطه با اصلاح طلبان و سیاست ضد میهنی ایشان که همانا مسالمت با مزدوران حکومت اسلامی و مماشات و لابی گری برای به قدرت رسیدن خودشان زیر سایه ولایت فقیه است، عده ای از دوستان نگارنده را متهم به حمله به جناح خودی، یعنی یکی گروه های مخالف جمهوری اسلامی کردند و تأکید داشتند که از طریق سبز ها و اصلاح طلبان خیزش و اعتراضات مردمی شکل گرفت و توسط ایشان بیانیه برای حضور در خیابان صادر گشته و به وسیله سبز ها و از راه اصلاحات نیز می توان به آزادی، دموکراسی و سکولاریسم رسید.

باید در پاسخ به این هم میهنان گفت که تقلب در انتخابات بهانه ای بود برای مردمی که سه دهه است زیر سایه دیکتاتوری مذهبی، همواره از پس نان و آب و جان دویده اند، انتخابات و جرایانات پشت پرده اش، آتش زیر خاکستر مردم ایران زمین را شعله ور ساخت، و اگر نه نگارنده شک ندارد که اگر به جای آقایان موسوی و کروبی، آیت الله مصباح یزدی هم بیانیه می داد، مردم از بس خشمگین و عصبانی بودند، باز هم قدم در خیابان ها می گذاشتند.

همانند آنچه که در فرتور می بینید، اصلاح طلبان همواره حامی و پشتیبان رژیم ستمگر حاکم بوده اند و اگر گاهن اعتراضی کرده اند، نه به خاطر جان و زندگانی مردمان که بابت نگرانی از آینده خودشان و رسیدن به پست و مقام بوده است.

همانند آنچه که در فرتور می بینید، اصلاح طلبان همواره حامی و پشتیبان رژیم ستمگر حاکم بوده اند و اگر گاهن اعتراضی کرده اند، نه به خاطر جان و زندگانی مردمان که بابت نگرانی از آینده خودشان و رسیدن به پست و مقام بوده است.

دیگر اینکه، بر فرض هم که بیانیه اصلاح طلبان مردم را به خیابان ها کشید، چرا از چگونگی دلسرد شدن مردم و فرستادن ایشان به خانه ها سخن نمی گویید؟ چرا از آن همه طرح از پیش سوخته و محال شورای هماهنگی راه سبز امید و دیگر اصلاح طلبان، که برای حضور مردم در خیابان ها برنامه ریزی می کردند، چیزی نمی گویید؟.

سه شنبه های اعتراض را که یادتان نرفته است، سه شنبه هایی که سبب شد مردم تا سر حد مرگ، از حکومت و مزدورانش کتک بخورند و بترسند و نهایتن موجب بازداشت های فله ای و شکنجه ی بسیاری از جوانان دلاور میهن را فراهم آورد.

چرا از “ایجاد کمپین نامه نویسی به آقای موسوی و خانم رهنورد” که سبب به سخره کشیده شدن مبارزات مردمی و آزادی خواهانه ایرانیان شد، چیزی نمی نویسید؟.  از دوشنبه های اعتراض که از مردم خواسته بودند تا به بام های خانه های شان روند و شعار ضد ایرانی و سخیف الله اکبر را چون تازیان فریاد بکشند، چیزی می دانید؟.  آیا از نتیجه حاصل از آن همه مبارزات اصلاح طلبانه آگاهی دارید؟.

یک نکته دیگر اینکه، مگر نه اینکه مملکت هشت سال، دربست در اختیار اصلاح طلبان بود، ایشان چه خدمتی به ایرانیان کردند که اصولگرایان پیش و پس از آنها در حال انجام دادن شان نیستند؟.

مگر زمان آقای خاتمی ماجرای کوی دانشگاه و پرت کردن دانشجویان از پنجره خوابگاه شان پیش نیامد؟. مگر زمان آقای خاتمی، دزدی وجود نداشت و هر آقا زاده ای پایش به انگلستان و آمریکا باز نشد؟.  آقای خاتمی چه ارمغانی برای جنبش آزادی خواهی ایرانیان آوردند؟. دست آورد و نتیجه دولت ایشان، چیزی به غیر از دراز تر شدن عمر حکومت مذهبی و تحت ظلم و ستم و فقر و بدبختی بیشتر قرار گرفتن ایرانیان بود؟.

در این ویدیو با چهره واقعی این هنرپیشه بزرگ عالم اسلام، خاتمی کبیر، که با بازی هایش با مردم ایران سزاوار چند جایزه اسکار است، و شرکت هنرمندانی چند به نام «اصلاح طلبان»، در نگهداشتن و ترمز نهادن بر تئاتری به نام کشور ایران، و ۷۰ میلیون تماشاچی آن ، بیشتر آشنا خواهید شد.

آخرین نکته اینکه، چگونه امکان دارد از درون اندیشه ای که خواستار اجرای تمام و کمال قانون اساسی و آرزوی وجود جمهوری اسلامی، آن هم نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه کمتر را در سر می پروراند و به ولایت فقیه ایمان و اعتقاد دارد و مخالف هر گونه جدایی دین از سیاست می باشد، به حکومتی مردمی و سکولار رسید؟.

مگر نه اینکه دموکراسی یعنی حاکمیت مردم بر مردم، با وجود شخصی به عنوان رهبر که قدرتمند ترین چهره سیاسی کشور است و با پلک بر هم زدنی، همه را موافق نظرات دیکتاتور مابانه خویش می کند، چگونه می توان یک حکومت مردمی داشت؟.

و از میان پندارهایی که اسلام را کامل ترین و بهترین دین الهی می دانند و خواستار حکمرانی همیشگی اسلام بر جامعه هستند، چگونه می شود حکومت و جامعه ای سکولار داشت؟.  آیا اینگونه تفکر پوچ و محال نیست؟. در صورت حکمرانی اصلاح طلبان و وجود ولی فقیه و حکومتی مذهبی، چه بر سر دگر اندیشان خواهد آمد؟. تکلیف جوانان مسیحی، زرتشتی، یهودی، بهایی و باورمندان به دیگر آیین ها چیست؟. چرا برای یک بار هم که شده نباید ریشه دیکتاتوری چیده شده و ایرانی آزاد و دموکرات و سکولار داشته باشیم که زندگی برای همگان در آن آسوده و امکان پذیر باشد؟.

کدام انسان با وجدان و شرفی است که گمان می کند که چنین رژیم خونخواری که شهروندان خود را اینگونه از بین می برد، قابل اصلاح است؟ کدام ایرانی میهن دوستی حاضر است که به زندگی زیر پرچم ننگین جمهوری اسلامی و سردمداران جنایتکارش به زندگی ادامه دهد؟ آیا اصلاح طلبان این ستم ها را نمی بینند؟ آیا جان هم میهنان ما ابدن برای ایشان مهم است؟

کدام انسان با وجدان و شرفی است که گمان می کند که چنین رژیم خونخواری که شهروندان خود را اینگونه از بین می برد، قابل اصلاح است؟. کدام ایرانی میهن دوستی حاضر است که به زندگی زیر پرچم ننگین جمهوری اسلامی و سردمداران جنایتکارش به زندگی ادامه دهد؟ آیا اصلاح طلبان این ستم ها را نمی بینند؟. آیا جان هم میهنان ما ابدن برای ایشان مهم است؟.

مقاله را با جمله ای از زنده یاد صادق هدایت به پایان می برم که می گوید:
“جایی که منجلاب گـُه است دم از اصلاح زدن خیانت است، اگر به یک تکة آن انتقاد بشود قسمتهای دیگرش تبرئه خواهد شد، تبرئه شدنی نیست، باید همه‌اش را دربست محکوم کرد و با یک تیپا توی خلا پرت کرد، چیز اصلاح شدنی نمی‌بینم. ”
از تمامی سبز ها و اصلاح طلبانی که این مقاله را خواندند، درخواست میشود که به تاربرگ فضول محله در فیسبوک مراجعه کرده و پاسخ پرسش های نگارنده را بدهند.

  • Gazo188

    تنها راه ایجاد دمکراسی در کشور از بین بردن به تمام معنای حکومت جکهوری اسلامی است. 

  • Avagolzar

    درود
     من  اینجا نه قصد دفاع کردن از اصلاح طلبان دارم و نه طرفدار دربست تفکرات انها

    ولی شما که خود را خردگرا میدانید  از یک انسان ازاده بعید است که با چنین ادبیاتی و دیدگاهی در مورد ایران و ایرانی و کلا انسانیت صحبت کند

    جناب پارسا شما اول یک تعریف از دموکراسی و سکولاریسم و ازادی  داشته باشید تا ما بدانیم دیدگاه شما نسبت به این مقولات چیست 

    اما ما که اینجا گرفتار استبدادیم  و ان را با تمام وجود حس میکنیم و مشکلاتی که یک استبداد برای ما بوجود اورده را به عینه میبینم میدانیم که مشکل ما نه حکومت اخوندی است   نه  دین و  نه غرب گرایی و نه سکولاریسم 
    و نه هر چیز دیگر 

    نه اینکه نیست . هست و اتفاقا استبداد دینی از هر نوع استبدادب شدید تر است ولی مشکل اصلی در خود ما و شماست
    ما همه خود یک مستبد به تمام معنا هستیم   هیچکدام تحمل یکدیگر را نداریم 

    حتی مبارزین و روشنفکران ما در ادبیاتشان تنها تفکر خود را میپسندند و دیگران را متهم به خیانت . دورویی . مزد.ری و….. میکنند

    کاری که حکومت فعلی ید طولانی در این قضیه دارد 

    پس تفاوت شما با حکومت فعلی در چیست ؟  

    چه چیزی را میخواهیم تغییر بدهیم؟

    همه ما اندیشه مان را ضربدر هفتاد ملیون میکنیم و میگوییم جامعه ایران اینجوری میاندیشند 

    اقای پارسا ما دوست داریم حکومتی حاکم باشد که به جای حذف  مخالف سیاست جذب در پیش بگیرد 
    به جای خشونت با مهربانی با شهروندان رفتار کند 
    دولت برامده از رای ملت باشد   همه ملت و نه انچنان که شما و یا خامنه ای میپندارید  فقط بخشی از ملت حق حکومت داشته باشند 
     بله درست شنیدید شما هم در این مقاله و دیگر مقالاتتان دیگران را خاین وطن فروش مزدور و …. مینامید و مطمینا از دید شما جای این افراد در زندان است و نه  شهروندی از شهروندان ایران

    شما معتقدید که تقلب بهانه ای بود تا فریاد علیه استبداد دینی را بلند کنند و اگر مصباح یزدی هم بیانیه میداد  مردم به خیابان میریختند 

    این ادعا هر چند که نشان دهنده دوری شما از واقعیات  درون کشور را دارد ولی به فرض صحت  چرا مصباح یزدی  خود شما بیانیه بدهید  مگر نه اینکه شما معتقدید ملت ایران طرفدار اندیشه های شما هستند  خب ایا این سوال به ذهنتان خطور نکرد که چرا دیگر گروههای سیاسی نمیتوانند  مردم را بسیج کنند و به خیابانها بکشانند؟

    شاید جوابتان این باشد که اگر پیروزیها به حساب اصلاح طلبان است حتما شکستها هم به پای انها میباشد 

    ولی این جواب نیست مغلطه است  یکی از علل دلسرد شدن شاید به شماها برگردد که مدام به جای حمایت از اصلاح طلبان و حمله به دیو استبداد  با  گل زدن به خودی موجبات شکست  و یا منفعل کردن جنبش را بوجود اردید 

    شما به جای انتقاد از استبداد  و مستبدین اقای موسوی و خاتمی را نشانه گرفتید 

    حال شاید شما راه حل اصلاح طلبان را نپسندید  ولی راه حل دیگر چیست؟

    جنگ داخلی مثل لیبی . حمله خارجی مثل عراق. انقلاب مثل مدل مصر  و……..

    مطمینا هیچکدام جوابگو نیست و یا اگر هم باشد هزینه های ان انقدر زیاد است  که ترجیح میدهیم  همین حکومت باقی بماند  تا کشوری داشته باشیم مثل عراق 

    بنابراین کم هزینه ترین و بهترین راه حل مقاومت و پایدرای در برابر حکومت خودکامه به شکل مدنی و متمدنانه است 
    این مقاومتها مدام حکومت را در معرض ریزش قرار میدهد  
    اگر افرادی هم چون هاشمی خاتمی  موسوی  کروبی  بیت خمینی  بیت دستغیب بیت منتظر ی و…. به صفوف ملت پیوسته اندبه خاطر همین پایمردیهاست

    شاید شما این افراد را شریک جنایت حکومت بدانید  ولی مگر ما جای قاضی نشسته ایم  اینها تا زمانی که در یک دادگاه صالح محاکمه نشده اند باید حق شهروندی انان رعایت شود حتی اقای خامنه ای 

    ما حکومتی میخواهیم که ایران را برای همه ایرانیان بخواهد  توجه کنید همه ایرانیان 

    ما دوست داریم در یک رقابت دموکراتیک   ملی گراها سکولارها مذهبی ها سلطنت طلبها  . مارکسیست ها و ….. همه و همه در کنار هم  حق انتخاب کردن و انتخاب شدن داشته باشند 

    نه اینکه مذهبی ها برچسب بزنند که دیگران فلان و وفلان هستند و انها را در بازی سیاست راه ندهند شما هم یک عده را به مذهبی بودن  عده ای را اصلاح طلب و …..  بنامید تو گویی که اصلاح طلب بودن جرم است  وهر چی فحش است نثار انان کنید 
     
    شما چه دوست داشته باشید چه نداشته باشید  این جماعت اکنون به عنوان سازمان یافته ترین و قدرتمند ترین گروه اپوزسیون داخلی محسوب میشوند 

    البته هزینه های ان را هم دارند میپردازند  اقای موسوی و کروبی الان در حصر هستند و شما ازادنه میتوانید همگام به خامنه ای انان را بکوبید  البته ازادی حق شماست 

  • Agahan

    پیرمردی  روستایی  شنیده بود که در شهر به مطربان  ( با هنرمندان اشتباه نشود ) پول خوبی میپردازند ، پس به شهر نزد مطربی  رفت و گفت : پسرم را به شاگردی قبول فرما ، مطرب گفت آیا پسرت خجالتی هست  یا پر رو ؟ گفت خجالتی ، مطرب  گفت پس باید قبلا یک هفته وی را  در قهوه خانه بیابانی که محل عبور کامیون ها هست به شاگردی بگذاری  تا توسط رانندگان گذری  که از زن و خانه دور  هستند گاییده  و پر رو شود . مرد چنان کرد و برای بهتر نمودن کار پسر را یک ماه در آنجا گذاشت  ، سپس باد از یک ماه شادمان به مطرب مراجه  کرد وگفت : ای استاد پسرم یک ماه آنجا بود و اکنون کاملا پر رو و کون  دریده آماده کار مطربی  هست  ، استاد فرمود من گفتم یک هفته برای مطربی  ولی یک ماه دوره کارآموزی آخوندی هست   چرا که کون  کاملا پاره شده و پر روگی   به بالاترین حد خود رسیده و فقط مناسب کار آخوندی هست  که تا مراتب آیات الهی هم پیش برود. پس مرد روستایی چنان کرد و پسرش رهبر شد.

  • Arjang

    تا زمانیکه آخرین آجر آخرین مسجد بر سر آخرین آخوند کوبیده نشود ایران روی آزادی را نخواهد دید.