پس از انتشار مقاله پیشین در رابطه با اصلاح طلبان و سیاست ضد میهنی ایشان که همانا مسالمت با مزدوران حکومت اسلامی و مماشات و لابی گری برای به قدرت رسیدن خودشان زیر سایه ولایت فقیه است، عده ای از دوستان نگارنده را متهم به حمله به جناح خودی، یعنی یکی گروه های مخالف جمهوری اسلامی کردند و تأکید داشتند که از طریق سبز ها و اصلاح طلبان خیزش و اعتراضات مردمی شکل گرفت و توسط ایشان بیانیه برای حضور در خیابان صادر گشته و به وسیله سبز ها و از راه اصلاحات نیز می توان به آزادی، دموکراسی و سکولاریسم رسید.
باید در پاسخ به این هم میهنان گفت که تقلب در انتخابات بهانه ای بود برای مردمی که سه دهه است زیر سایه دیکتاتوری مذهبی، همواره از پس نان و آب و جان دویده اند، انتخابات و جرایانات پشت پرده اش، آتش زیر خاکستر مردم ایران زمین را شعله ور ساخت، و اگر نه نگارنده شک ندارد که اگر به جای آقایان موسوی و کروبی، آیت الله مصباح یزدی هم بیانیه می داد، مردم از بس خشمگین و عصبانی بودند، باز هم قدم در خیابان ها می گذاشتند.
دیگر اینکه، بر فرض هم که بیانیه اصلاح طلبان مردم را به خیابان ها کشید، چرا از چگونگی دلسرد شدن مردم و فرستادن ایشان به خانه ها سخن نمی گویید؟ چرا از آن همه طرح از پیش سوخته و محال شورای هماهنگی راه سبز امید و دیگر اصلاح طلبان، که برای حضور مردم در خیابان ها برنامه ریزی می کردند، چیزی نمی گویید؟.
سه شنبه های اعتراض را که یادتان نرفته است، سه شنبه هایی که سبب شد مردم تا سر حد مرگ، از حکومت و مزدورانش کتک بخورند و بترسند و نهایتن موجب بازداشت های فله ای و شکنجه ی بسیاری از جوانان دلاور میهن را فراهم آورد.
چرا از “ایجاد کمپین نامه نویسی به آقای موسوی و خانم رهنورد” که سبب به سخره کشیده شدن مبارزات مردمی و آزادی خواهانه ایرانیان شد، چیزی نمی نویسید؟. از دوشنبه های اعتراض که از مردم خواسته بودند تا به بام های خانه های شان روند و شعار ضد ایرانی و سخیف الله اکبر را چون تازیان فریاد بکشند، چیزی می دانید؟. آیا از نتیجه حاصل از آن همه مبارزات اصلاح طلبانه آگاهی دارید؟.
یک نکته دیگر اینکه، مگر نه اینکه مملکت هشت سال، دربست در اختیار اصلاح طلبان بود، ایشان چه خدمتی به ایرانیان کردند که اصولگرایان پیش و پس از آنها در حال انجام دادن شان نیستند؟.
مگر زمان آقای خاتمی ماجرای کوی دانشگاه و پرت کردن دانشجویان از پنجره خوابگاه شان پیش نیامد؟. مگر زمان آقای خاتمی، دزدی وجود نداشت و هر آقا زاده ای پایش به انگلستان و آمریکا باز نشد؟. آقای خاتمی چه ارمغانی برای جنبش آزادی خواهی ایرانیان آوردند؟. دست آورد و نتیجه دولت ایشان، چیزی به غیر از دراز تر شدن عمر حکومت مذهبی و تحت ظلم و ستم و فقر و بدبختی بیشتر قرار گرفتن ایرانیان بود؟.
در این ویدیو با چهره واقعی این هنرپیشه بزرگ عالم اسلام، خاتمی کبیر، که با بازی هایش با مردم ایران سزاوار چند جایزه اسکار است، و شرکت هنرمندانی چند به نام «اصلاح طلبان»، در نگهداشتن و ترمز نهادن بر تئاتری به نام کشور ایران، و ۷۰ میلیون تماشاچی آن ، بیشتر آشنا خواهید شد.
آخرین نکته اینکه، چگونه امکان دارد از درون اندیشه ای که خواستار اجرای تمام و کمال قانون اساسی و آرزوی وجود جمهوری اسلامی، آن هم نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه کمتر را در سر می پروراند و به ولایت فقیه ایمان و اعتقاد دارد و مخالف هر گونه جدایی دین از سیاست می باشد، به حکومتی مردمی و سکولار رسید؟.
مگر نه اینکه دموکراسی یعنی حاکمیت مردم بر مردم، با وجود شخصی به عنوان رهبر که قدرتمند ترین چهره سیاسی کشور است و با پلک بر هم زدنی، همه را موافق نظرات دیکتاتور مابانه خویش می کند، چگونه می توان یک حکومت مردمی داشت؟.
و از میان پندارهایی که اسلام را کامل ترین و بهترین دین الهی می دانند و خواستار حکمرانی همیشگی اسلام بر جامعه هستند، چگونه می شود حکومت و جامعه ای سکولار داشت؟. آیا اینگونه تفکر پوچ و محال نیست؟. در صورت حکمرانی اصلاح طلبان و وجود ولی فقیه و حکومتی مذهبی، چه بر سر دگر اندیشان خواهد آمد؟. تکلیف جوانان مسیحی، زرتشتی، یهودی، بهایی و باورمندان به دیگر آیین ها چیست؟. چرا برای یک بار هم که شده نباید ریشه دیکتاتوری چیده شده و ایرانی آزاد و دموکرات و سکولار داشته باشیم که زندگی برای همگان در آن آسوده و امکان پذیر باشد؟.
مقاله را با جمله ای از زنده یاد صادق هدایت به پایان می برم که می گوید:
“جایی که منجلاب گـُه است دم از اصلاح زدن خیانت است، اگر به یک تکة آن انتقاد بشود قسمتهای دیگرش تبرئه خواهد شد، تبرئه شدنی نیست، باید همهاش را دربست محکوم کرد و با یک تیپا توی خلا پرت کرد، چیز اصلاح شدنی نمیبینم. ”
از تمامی سبز ها و اصلاح طلبانی که این مقاله را خواندند، درخواست میشود که به تاربرگ فضول محله در فیسبوک مراجعه کرده و پاسخ پرسش های نگارنده را بدهند.