به گزارش ندای سبز آزادی محسن قرائتی رییس ستاد اقامه نماز کشوربا بیان اینکه بالاترین حقوق درحوزه علیمه ۲۵۰ هزار تومان است گفت که برخی طلبهها حقوقی کمتر از یک کارگر افغانی میگیرند. وی همچنین مدعی شد که در هر کشوری که دانشگاه بیشتر است، آمار فساد هم بیشتر است. قرائتی بدون ارائه آمار و ارقام مدعی شد: “مطلب تلخ این است که در هر کشوری که دانشگاه بیشتر است، آمار فساد هم بیشتر است و این است که علم به تنهایی نتیجه ندارد و اخلاق و تربیت نمیدهد و با کامپیوتر و روانشناسی و جامعهشناسی و اینها کسی تربیت نمی شود.”
پس از سه دهه جنایت، دزدی، تجاوز، شکنجه و کشتار جوانان و مردمان فرهیخته و آزادی خواه و با سواد ایران زمین، حال آخوند کم فهمی که از کم ترین سطح سواد و دانش بی بهره است و تمامی علمش ختم می شود به شک میان دو و سه و چگونگی جماع با زنان شوهر دار و کام گرفتن از نوازادان دختر، به مرحله ای از قدرت و خود شیفتگی رسیده است که به خود اجازه سخن گفتن در رابطه با دانشگاه را می دهد.
دانشگاه را می توان خط مقدم جبهه جنگ بر علیه خردباختگی و دیکتاتوری مذهبی و استبداد نامید، دانشگاه مهد شکوفایی آزادی خواهان و روشنفکرانی است که همواره مخالف حکومت استبدادی و توتالیتر بوده اند و با استفاده از ذهن های خلاق و دانش فراوان شان، به مبارزه بر علیه ظلم و ستم و حکومت های خودکامه پرداخته اند.
آخوند همواره از دانشجویان پویا و پرسشگر و حقیقت دوست و دانا می ترسد و شجاعت رویارویی و گفتگوی منطقی با ایشان را ندارد، آخوند و پاسدار و بسیجی، هیچگاه نه توانسته اند و نه خواهند توانست که بر پندارهای نیکو و آزادی خواهانه دانشجویان نیز دستبند و پا بند زده و افکار یک انسان و دانشجوی کنکاشگر را محدود کنند.
دانشجو با پرسش های منطقی و علمی اش، همیشه پایه های سست استبداد و حکومت دیکتاتوری مذهبی را به لرزه در آورده است و دانشگاه با پرورش انسان هایی با روحیه والای مبارزه برای دستیابی به آزادی و حقوق انسانی، تمام هستی و دارایی آخوند ها را به چالش کشیده و می کشد.
باید در پاسخ بدان آخوند کم سواد گفت که چگونه دانشگاهی که دلاوران آزادی خواهی چون مجید توکلی و مجید دری و ژیلا بی یعقوب و هیلا صدیقی و هزاران هزار جوان روشنفکر دیگر را در دامان خود پرورانده است، می تواند محلی باشد برای توسعه فساد و بی بند و باری و بی اخلاقی؟.
دانشجویان روشنفکری که همواره پایه های دین قرون وسطایی آخوندها و قوانین وحشیانه اش را به چالش کشانده اند، همچون دریچه هایی برای تهویه هوای مسموم جامعه ایران می مانند که بدون حضورشان، بوی افکار گندیده ارتجاعی آخوندها و بسیجیان و خردباختگان مذهبی، همه جا را خواهد برداشت و نکبت و بیچارگی و عقب ماندگی، بیشتر از حالا، از در و دیوار تمام خانه های موجود در کشور بالا خواهد رفت.
آخوند بی سوادی که مفت خورده و مفت می چرد و کم ترین دغدغه خاطری برای خرج زندگانی اش ندارد و از جوراب هایش گرفته تا عمامه چرکین و زشتش، همه و همه از سرمایه به تاراج رفته ملت ایران تهیه می شود و تمام کارش دولا و راست شدن و سر و کله زدن با زبان منحوس و من در آوردی عربی است، دانشگاه را مکانی می بیند که همیشه در حال پرورش انسان هایی با ذهنی باز و کنجکاو و پرسشگر است که هر کدام شان به تنهایی و با استفاده از دانش شان می توانند بساط هزاران هزار از این ملایان بی سواد و بیعار را بر چینند.
بنابراین رابطه آخوند با دانشجو، همچون رابطه آتش و یخ می ماند و همانطور که آتش سوزان همواره یخ را آب می کند و نابود می گرداند، دانش دانشجویان نیز آخوند ها را از میدان به در کرده و بیکارشان می کند، به همین دلیل دشمنی آخوند با دانشجو هیچگاه پایان نمی پذیرد.
قرائتی که یک دکان نانوایی و درآمدی به نام « ستاد اقامه نماز کشور» برای خود باز کرده، و در این سه دهه توانسته بودجه هنگفتی از بیت المال که حق پا برهنه ها و مردم مظلوم ایران است، به خود اختصاص دهد. این آقا به خوبی و بهتر از همه ماها می داند که از آغاز پیدایش این رژیم ضد بشری و تسلط آن بر همه ارکان مملکت، بسیار بسیار از مردمی که در زمان رژیم گذشته از روی صدق و صفا نماز می خواندند و خالصانه مسلمان با ویژگی های پاک ایرانی بودند، دست از آن کشیدند.
تا آن جا که یادواره ای از نماز خواندن در ایران به وجود آمده که یک فرد نماز خوان می گوید: « ما در گذشته مشروبمان را بیرون می خوردیم، و نمازمان را در خانه می خواندیم. ولی پس از انقلاب، نمازمان را در بیرون می خوانیم، و مشروبمان را در خانه می خوریم».
بنا براین، آنچه از نماز خواندن امروز می بینیم بیشتر تظاهر و صحنه سازی است تا حقیقت. ما با مشاهده و گفتگوی با خانواده ها و جوانان زیادی به خوبی می دانیم و به این نتیجه شگرف رسیدیم که شمار نماز خوان های امروزه ایران، بیشتر منحصر می شود به افراد پیر بالای ۵۰ سال، و عده ای از وابستگان و سرسپردگان رژیم که آمار آن ها نیز چندان زیاد و درخشان نیست.
اگر آقای قرائتی اندکی شعور و قدری انسانیت در وجود پلشتش پیدا می شد، باید اعتراف می کرد که حوزه های علمیه و پایگاه های بسیج و نیروگاه های مزدوران سپاهی هستند که مرکز واقعی فساد و بی اخلاقی و کثافت کاری در سطح جامعه اند. دشمنی آخوند و بسیجی با دانشگاه و دانشجو. تجاوز جمعی مأمورین به اصطلاح انتظامی به دختران دانشجو، و یا زنان دستگیر شده در کلانتری ها و بازداشت گاهها را همه می دانند و با پوست و گوشت خود لمس کرده اند.
همان اخلاق و تربیتی که شما به دنبال آنید و ادعا می کنید، از دانشگاهها رخت بر بسته، و به بهانه آن بودجه بیت المال را برای آن به عنوان های مختلف بالا می کشید، باید صرف دوباره آموزی آخوندها در محیط های سالم شود تا چند گله آخوند مفتخور و زنباره ایرانی تربیت شوند، و دست از سر مردم، به ویژه ناموس آنان بردارند.
تا روزی که این رژیم خونخوار لعنتی بر سر کار است این غارتگری به بیت المال به عنوان های گوناگون، و تجاوز مدام به ناموس مردم پایانی ندارد و آنان در تلاشند تا از هر راهی که می توانند، ضربه ای کاری بر پیکره دانشگاه ، فرهنگ، و آموزش، وارد سازند تا برای همیشه از شر وجود دانشجویانی آزادی خواه و پرسشگر خلاص شده و با خیال راحت به تجاوز ها و دزدی های شان برسند.
آنان به دنبال تغییر ایران به کشوری مانند عربستانند که خاندان آل سعود آن را ملک پدری خود دانسته، خود و بستگانش همه درآمدهای کلان را به یغما می برند و در عیاش خانه های غربی تلف می کنند. کمترین اعتراض و فریاد رسی هم در آنجا پیداشود، شمشیر اسلام از غلاف شریعت بیرون آمده، آنان را در میدان شهر گردن می زند، تا صدای هرنفس کشی در گلو خفه شود. اعدام در میدان های شهر ایران نیز برگرفته و اقتباسی از رژیم ضد انسانی عربستان است. این عاقبت و سرانجام ایران است که به زودی به چشم خواهیم دید.