۱۴ دیماه سالروز درگذشت علی رضا پهلوی است. بی تردید یادواره این حادثه اندوهبار، بر دل و جان یکایک انسان های پاک و بی آلایش سرزمینمان می ماند و فراموش نخواهد شد. در گذشته گفتیم و بازهم یادآور می شویم که این واقعه دردناک با کشتار، زجر و شکنجه جوانان برومند و عزیزمان به دست آدم کشان، و جانوران ولایت وقیح هم سو و در یک ردیف است.
در این جا یاد آور می شویم که هدف ما همراهی و پشتیبانی از آواز است، نه آوازه خوان. بنابراین آوازهایی که از زنده یاد شاهپور علیرضا برایمان به جای مانده است، همگی سرشار از میهن پرستی و مردم دوستی بوده است که مورد ستایش هرخردمند ایرانی است.
ممکن است که شماری از زوش سیاسی و عملکرد شاه فقید را ما به نقد بگیریم، ولی این انتقاد ها دور از عملکرد خوب و ویژگی های فردی و خانوادگی ایشان بوده، و بسیار بی انصافی و دور از انسانیت است اگر ما بخواهیم از خانواده و بستگان ایشان، به ویژه فرزندان آن شادروان کمترین انتقاد، و یا برخورد نا مناسبی داشته باشیم. چه هیچ کدام از آنان تاکنون در ایران مصدر کار و وظیفه ای نبوده اند که بتوان کارنامه اشان را زیر ذره بین گذاشت و به انتقاد پرداخت.
اگر رژیم کشتارگر ولایت وقیح اندک دموکراسی و آزادی خواهی داشت، همه جوانان میهن، از جمله علیرضا می توانستند به جای سرگردانی و اسیر اندوه ونگرانی در کشورهای بیگانه، همه تلاش و نیروی خود را در میهن به کار برند، و منشأ خدمات و کارهای سازنده در کشور باشند.
ولی ما به خوبی می دانیم که رژیم ضد مردمی حاکم بر ایران، هرگاه از دید سیاسی فردی را مورد اتهام و بازپرسی قرار دهد، همسر، فرزندان، و حتی بستگان دور آن متهم را نیز مورد آزار و اذیت قرار خواهد داد. چنان که هنوز خانم ستوده و صدها بیگناه دیگر در زندان دیوان گرفتارند. این چکامه زیبای پارسی گویای این جنایت رژیم است:« گنه کرد در بلخ آهنگری، به شوشتر زدند گردن مسگری».
در تاریخ آمده است پس از آن که اسکندر مقدونی ایران را گرفت و پادشاهی دودمان هخامنشی پایان یافت، دستور داد پیکر داریوش سوم را با تشریفات فراوان و احترام تمام به خاک سپارند. سپس با خانواده و بازماندگان داریوش سوم نیز با محبت و مهربانی رفتار کرد. و برای آن که میان ایران و کشور یونان همآهنگی و هم پارچگی و دوستی به وجود آید، خود با رکسانا دختر داریوش سوم ازدواج کرد و دستور داد که در یک روز ده هزار سرباز مقدونیه و یونانی با دختران ایرانی ازدوج کنند. آنگاه جامه شاهان ایرانی را بپوشید، و افتخار همی کرد که خود دنباله و از دودمان هخامنشی است. اسکندر برخلاف رژیم اسلامی که ایران را ویران کردند، در عمر کوتاه خود شهرها و آبادی های زیادی در ایران به پا کرد.
و اما، خمینی ضد ایران و دشمن ایرانی، همه جا کشتار کرد، و فرهنگ، زبان، تاریخ، آداب، و رسوم ایران را از میان برداشت، و باردیگر یورش تازیان را بر کشورمان احیاء و زنده نمود. از آن چه گذشت با یورش خمینی تازی به ایران، مانند دوران پایانی دودمان ساسانی، همه چیز ایران و ایران به باد رفت، و بازماندگان خانواده پهلوی نیز مانند بسیاری از هم میهنان، آواره و درمانده ممالک دیگر شدند، و مصیبت هایی بر آنان وارد گشت. از این روی، ما مرگ این شاهزاده پاک و مهربان را همانند همه هم میهنان به خاک و خون کشیده شده کشورمان، از بی دادگری رژیم جهل و جنایت آخوندی می دانیم.
شرح کوتاهی از زندگی شاهزاده ناکام
شادروان علیرضا پهلوی، در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۳۴۵ در تهران به دنیا آمد. در سال ۱۳۵۷ در حالی که ۱۲ سال بیشتر نداشت، همراه با خانواده خود به دلیل یورش سوم تازیان به سرزمینمان، به ناچار آواره کشورهای دیگر گردید.
بر اساس اطلاعات به دست آمده، شاهزاده گرامی در سال ۱۳۶۷ از دانشگاه پرینستون موفق به کسب مدرک کارشناسی، از دانشگاه کلمبیا موفق به دریافت مدرک کارشناسی ارشد و در سال ۱۳۸۳ موفق به کسب مدرک دکترا در رشته ایرانشناسی قبل از اسلام از دانشگاه هاروارد گردید. وی به زبانهای انگلیسی، فرانسه و فارسی مسلط بود.
روحیه حساس و سرشار از میهن پرستی این شاهزاده که بی تردید با نگرش شگرفی در تاریخ پر افتخار ایران در دوران پیش از یورش تازیان، چون آینه شفاف و درخشان شده بود، همانند هزاران ایرانی پاکباز و نیک سرشت کشورمان که سرنوشت امروز و آینده ایران را تیره و تار می دید، موجب گردید که نتواند فروپاشی میهن و شکنجه و رنج هم میهنان خود را بیش از آن تحمل کند و یک سال پیش در چنین تاریخی ترجیح داد تا به زندگی خود پایان بخشد.
از شاهزاده علیرضا یک فرزند به نام ایریانا لیلا به یادگار مانده که شش ماه پس از خودکشیاش به دنیا آمد.
همان گونه که گفته شد، اگر خمینی جنایتکار نبود و رفتار یک انسان آزاد اندیش را داشت، خانواده شاه فقید نیز مانند دیگر مردمان ایران می توانستند در خانه و زندگی و کشور خود بمانند، به کار و یا تحصیل پردازند، و به مردم و کشور خدمت کنند.
نلسون مندلا پس از ۲۹ سال زجر و زندانی بودن، آزاد، و به ریاست جمهوری کشورش برگزیده شد. این انسان باشرف و والامقام، اجازه نداد که از یک مخالف سیاسی و یا عاملین زندان و شکنجه اش دستگیر، و برای یک یا چند ساعت از او یا آنها،بازجویی شود. نلسون مندلا حتی سپید پوستان نژاد پرست که می خواستند آفریقای جنوبی را ترک و به استرالیا روند، با دوستی و محبت، از آن مهاجرت باز داشت، و از آن ها درخواست نمود تا در کشور خود بمانند، و به خدمات سازندگی خود ادامه دهند. روش و عملکرد مهاتما گاندی با مخالفین سیاسی و حتی آن هایی که موجب زندانی شدن و زجر او بوده اند نیز به همین روش بود.
از آن چه گفته شد، ما مرگ نابهنگام این شاهزاده دلبند و علاقمند به ایران را مانند کشتار رژیم از جوانان پاک سرشت کشورمان، جنایتی دیگراز جنایات رژیم مرگبار ملایان دانسته و می دانیم، و از همه هم میهنان بزرگوار و گرامی امان در خواست داریم با هر مرام و برداشت سیاسی که دارند، خاطره اندوهبار این مصیبت دردناک را همانند دیگر مصیبت های میهنمان بدانند، و خاطره آن شاهزاده گرامی را همواره به یاد بیارند.
هنگامی که این شاهزاده وصیت می کند تا پیکرش را بسوزانند و خاکسترش را روی دریای خزر بپاشند، نه تنها نهایت پاک سرشتی و میهن دوستی این جوان را می رساند، بلکه درس بزرگی برای ما است که در هرحال، و در هرموقعیت خود را جانباز و فدایی میهنمان بدانیم، و حتی در مرگ خود، اجازه ندهیم پاره ای از تنما ن در جایی و سرزمینی دیگر و پا خاک بیگانه در هم و هم آغوش شود. در هرحال، روانش شاد، و یادش همیشه گرامی باد.