به گزارش بی بی سی فارسی، ذبیح الله بخشی معروف به “حاجی بخشی”، از اعضای معروف بسیج، امروز و در سن ۷۸ سالگی درگذشت. بعضی منابع خبری نوشته اند که او در اثر سکته مغزی مدتی را در کما به سر برده بود. وی در دوران جنگ ایران و عراق در جبهه های جنگ حضوری مستمر داشت و بعد از جنگ از شرکت کنندگان و سخنرانان تجمعات گروه موسوم به “انصار حزب الله” محسوب می شد که در آن سال ها، در اعتراض به سیاست های فرهنگی دولت اکبر هاشمی رفسنجانی برگزار می شد. سازمان بسیج مستضعفین با صدور اطلاعیه ای درگذشت ذبیح الله بخشی را تسلیت گفته و از وی به عنوان یکی از “عاشقان راه ولایت” تقدیر کرده است.
حاجی بخشی از ساندیس خوران نامی بود و در میان بسیجیان و حزب اللهی ها و دیگر مزدوران و جیره خوران حکومتی که در سرما و گرما، به خاطر دو پاکت ساندیس و یک تی تاپ، ساعت ها در خیابان رژه می روند و عربده می کشند و مشت های شان را گره می کنند و شعار های سخیف و گوش خراش و خجالت آور سر می دهند، از محبوبیت زیادی برخوردار بود. شاید بتوان حاجی بخشی را یکی از پیرترین ساندیس خوران سال های اخیر دانست و از وی به عنوان یکی از کسانی که موهایش را در راه عربده کشی و شعارهای ولایی و ضد ایرانی سر دادن، سپید کرده بود یاد کرد و او را پدر حزب بادی ها و ساندیس خوران ولایی نامید.
نگارنده گمان می کند که مرگ مغزی آن “پیر ساندیس خور” و آن “محبوب دل های مزدوران” و آن “اسطوره عربده کشان ولایی و بسیجیان ضد مردمی” بر اثر کیفیت پایین ساندیس های رژیم و وجود مقدار زیادی مواد شیمیایی در آن ها و همچنین باز شدن فک و دهان ایشان و فشار زیادی که به جمجمه انسان بر اثر عربده کشی وارد می شود، بوده است و حاجی بخشی، سرانجام جان بی مقدارش را فدای ولایت ساندیسی خامنه ای کرد.
خوشا به حال مردم ایران که زین پس، دست کم از شر یکی از عربده کشان و لات های بسیجی رها گشته اند و دیگر صدای گوشخراش و چهره هولناک حاجی بخشی با آن دهان گشاده را، هرگز در هیچ کجا نخواهند دید و امید است که همه روزه، چند صد رأس از بسیجیان و آخوندها و پاسدارانی که خون مردم بینوای ایران زمین را در شیشه کرده اند، هلاک شده و از بین روند و همه ی آن مزدوران بی صفت و بی شرافت، به حاجی بخشی ملحق شده و زمین از وجود نکبت بارشان، پاکیزه گردد.
شاید اگر حاجی بخشی که زمانی در جبهه جنگ ایران و عراق جنگیده بود و چند سالی را مقابل گلوله های عراقیان ایستادگی کرده و شجاعانه مبارزه کرده بود، می دانست که با شعارهای ضد ایرانی و ضد مردمی دادن و خیانت های پیاپی به مردم ایران زمین و قلع و قمع کردن جوانان آزادی خواه ایرانی و کشتار و شکنجه و تجاوز به شیر زنان و دلاور مردان ایرانی چه در خیابان ها و چه در زندان ها، عملکردش چون “گاو نُه مَن شیر ده” مشهور خواهد بود و روز مرگش ایرانیان دلشاد خواهند شد و از نبودش نفس راحتی خواهند کشید و حتی سربازی اش برای ایران در زمان جنگ نیز دیگر به چشم نخواهد آمد و نامی نکبت بار و خجالت آور برای خودش و خانواده اش بر جای خواهد گذاشت، راه دیگری را انتخاب می کرد و در کنار مردم می ایستاد و برای آنان سخن می گفت و دوشادوش جوانان و پیران و زنان و مردان ایرانی، برای اعتراض به وضعیت اسفناک زندگی در ایران زمین، به اعتراض و تظاهرات مشغول میشد و سر انجام قهرمانانه می مُرد و نامی نیک از خود بر جای می گذاشت.
اما شوربختانه حاجی بخشی راه ذلت و خاری را برگزید و مردم ایران زمین نیز خیانت ها و مجلس گرم کنی های وی برای بسیجیان و مزدوران سید علی خامنه ای را فراموش نخواهند کرد، نگارنده امیدوار است که دست کم سایر بسیجیان و مزدوران حکومت اسلامی، دست از دشمنی با مردم و ضدیت با هویت ایرانی شان بردارند و به آغوش میهن و مردم باز گردند و در صف مردمان رنج دیده ایران زمین جای خود را بیابند و بر علیه ظلم و ستم و غارت و تجاوز رژیم برخیزند و قیام کنند تا مورد تحسین و تشویق و محبت ایرانیان قرار گیرند.
نگارنده ضمن شادباش این رخداد مسرت بخش به پیشگاه ملت آزرده خاطر و دردمند ایران زمین که بیش از سه دهه است که همواره زیر ظلم و ستم و فشارهای کمرشکن اقتصادی و اجتماعی بوده اند و جز درد و فقر و آه و فغان، طعم دیگری از زندگی را نچشیده اند، از صمیم قلب آرزومند است که اینچنین خبرهای خوشحال کننده که ندا از به درک واصل شدن کسانی می دهند که جوانان دلاور و آزادی خواه ایران زمین را به خاک و خون کشیدند و در زندان های مخوف اسلامی شان، به آن فرزندان راستین میهن تجاوز کردند، هر روز و هر ساعت، در هر کوی و برزنی از یکایک شهرهای ایران زمین، به گوش مردمان برسد و مایه دلگرمی و خوشحالی ملت را فراهم کند.