با یک رژیم متحجر، خرافاتی، تنگ نظر، و بدبین چگونه رفتاری باید داشت؟. آیا باید پا به پای رژیم جلو رفت، و آنچه آنها می گویند پذیرفت، و یا راه چالش و مبارزه در پیش گرفت؟. رژیم تمامیت خواه ایران، آنچنان مملکت و مردم را مهار کرده، که انسان ها در جامعه ایران، کمترین توانایی و اراده ای از خود نداشته، بلکه عروسک هایی کوکی و از خود بی اختیار در دست رژیم قرار دارند.
ما به یاد می آوریم که در سال های نخستین حکومت اسلامی، مغازه داران ارمنی، بهایی، زردشتی، و یهودی را وادار کردند تا تابلویی در ویترین مغازه خود نصب کنند که مثلاَ صاحب این مغازه ارمنی ویا یهودی است. هدف پلید و بسیار زشت رژیم آن بود که مسلمان هااز چنین مغازه هایی خرید نکنند. ولی هم میهنان ما با این روش غیر انسانی مبارزه کرده، و به دهن کجی رژیم پرداختند. به طوری که این مغازه ها بیش از پیش مشتری ها را به سوی خود جلب کرد و عملکرد ضد انسانی رژیم نقش بر آب شد.اینجاست که باید به مبارزه با چنین رژیم اهریمنی برخاست و آنچه را رژیم مقدس و پاک و اسلامی می داند، برخلاف آن رفتار نمود.
همچنین، در شیراز فلکه ای وجود دارد که به نام فلکه مصدق مشهور است. در دوران رژیم گذشته و حال، هرکدام تلاش کردند نام این فلکه را تغییر دهند. ولی مردم زیر بار نرفتند. حتی رانندگان تاکسی تا زمانی که نام فلکه مصدق را نمی گفتی، نمی ایستاد و مسافری سوار نمی کرد. این هم یک دهن کجی و قداست شکنی مردم است که برخلاف خواسته رژیم رفتار کردند، و موفق شدند.
گلشیفته فراهانی درفیلم کوتاهی برای مراسم سالیانه جایزه سینمایی سزار (با زیرنویس فارسی): من به رویاها شما جان می بخشم شرکت کرده است.
ترجمه ویدیو به پارسی: به من نگاه کنید، در این لحظه برهنه ام، رها از وجود تن و روان، رنج اصلی من از خود است، من تن و روان خود را در برابر شما می گشایم، هنوز باکره و دست نیافتنی ام، … من به رؤیاهای تو جان می بخشم،…من احساسات تو را بر می انگیزم،…با اشکها و لبخندها، با صدا و نور…
به عنوان نمونه، رژیم اهریمنی ایران، حجاب اجباری را سرمنشاء کار خود قرار داده، و نیمی از جامعه را درون لحاف و گونی اسیر کرده است. این تقدس و اسلام گرایی را باید شکست و از میان برد. کاری که گلشیفته فراهانی کرده، یک انقلاب فکری برای جامعه بسته و به اسارت رفته ایران است.
گلشیفته فراهانی به قداست ستیزی و پرده دری پرداخت و به بانوان ایرانی راه و روش تابو شکنی را نشان داد. نشان داد که همیشه باید برخلاف خواسته و نیت رژیمهای خودکامه قیام کرد، وکارهایی انجام داد که در جهت مخالف خواسته و دستورات آن رژیم است. گلشیفته فراهانی ثابت کرد، این رژیم و یا دیگران نیستند که می توانند برای بانوان برنامه ریزی کنند که چه بپوشند، و یا چه نپوشند؟.
به گفته دیگر، مالک و صاحب اختیار انسان ها خودشانند نه دین، نه جامعه، و نه دکان داران دین. اگر پوشش و حجاب اسلامی از دید دکان داران دین واجب، ضروری و مقدس است، باید این پوشش و جامعه غیر انسانی را بردرید، و به رژیم نشان داد؛ این منم که تصیم می گیرم چه بپوشم و یا اصلاً چیزی نپوشم. و در این راستا به ولی و قیم و دخالت کننده ای نیازی ندارم.
گلشیفته فراهانی ثابت کرد که انسان، چه زن ویا مرد، از گوشت و پوست و رگ و خون پرورش یافته، و تفاوت فاحشی میان آن دو نیست. حال، اگر این انسان؛ زن ویا مرد پوششی بر تن می کند، نخست برای جلو گیری و مبارزه با سرما است، و دیگر، برای زیبایی و خوش اندامی خود فرد است. پس هرگونه اظهار نظر بی جا در مورد پوشش انسان ها، دخالت در امور شخصی و تجاوز به حریم آزادی فرد است.
گلشیفته فراهانی با دلاوری و شجاعت کم نظیری در برابر خرافات و جهل، و اسلام زن ستیز ایستاد و راهی را در پیش گرفت که علیا ماجده المهدی دختر بی باک و دلاور مصری پیمود. آن دختر شجاع نیز یک تنه در برابر جمعیت میلیونی عقب مانده ذهنی مذهبی ایستادگی کرد و به مردم نشان داد که تن و جسم معرف شخصیت و منش انسانی نیست.
در مورد این اقدام متهورانه گلشیفته، شماری مانند خاله زنک ها، امت خرافاتی و به خواب رفته اسلامی، و مزدوران رژیم، آن را به نقد کشیدند و از زبان رژیم و اسلام زن ستیز، به پرخاش کردن و بدگویی پرداختند. حتی آیه ای از تازی نامه که زن را تا حد یک چمدان و یخچال برقی پایین آورده، در رد این بانوی دلیر تابو شکن به عنوان اسلحه خود به میان آوردند.
در برابر آنها، بودند انسان های با کرامت و آزادمنش که شجاعت این بانوی جوان را ستودند، و آن را واکنشی در برابر زن ستیزی و جنایت رژیم نسبت به بانوان کشورمان دانستند. به عنوان نمونه، آرزو ابراهیمی نوشته است:
« فقط میخواستم بگم شما خیلی شجاع هستید واقعا بهتون تبریک میگم بدبختی بزرگ ما ایرانی ها ترسو بودنه و به همین خاطر این وضع مزخرف و تا ابد تحمل میکنیم».
* Kelsey Jones می گوید: «شما هم زیبا و هم شجایید. امیدوارم سالم و در امان بمانید و بتوانید پیام (سیاسی) خود را پخش و گسترش دهید…»
* دلارام نادی نوشته است:« در انگلستان قرون وسطی و در قرن یازدهم میلادی ,در شهر کاونتری ,لئوفریک ,ارل مرسیا ,دوک کاونتری مالیات سنگینی را برای مردم تعیین کرده بود همسر دوک کاونتری انگلیس زنی از طبقات ممتاز جامعه و در عین حال خیلی محبوب و محترم بود. وقتی ظلم شوهر و مالیات سنگینی که باعث بدبختی مردم شده بود،را مشاهده کرد . اصرار زیادی به شوهرش کرد تا مالیات را کم کند ولی شوهرش که دخالت زن را در امور حکومتی خود بر نمی تافت ,از این کار سرباز می زد. سرانجام دوک کاونتری به شرطی قبول کرد که مالیات ها را کاهش دهد که گودیوا برهنه دور تا دور شهر را بگردد, او تصور میکرد که همسرش با شنیدن این شرط برای همیشه عطای مداخله در امور سیاست و مملکت داری را به لقای آن ببخشد ولی دوک هرگز فکر نمیکرد که همسرش شرط را پذیرفته و به اجرا بگذارد .
خبرش در شهر می پیچد، در روز موعود گودیوا سوار یک اسب در حالی که همه پوشش بدنش فقط موهای ریخته شده روی سینه اش بود در شهر چرخید، ولی مردم شهر به احترام این زن مهربان آن روز، هیچکدام از خانه بیرون نیامدند و تمام درها و پنجره ها را هم بستند. لیدی گودیوا تمام شهر ی را که در آن پرنده پر نمیزد پیمود و برای دوک کاونتری چاره ای جز برداشتن بار مالیات های گزاف از دوش مردم ,باقی نماند. در تاریخ انگلیس و کاونتری بانو گودیوا به عنوان یک زن نجیب و شریف جایگاه بالایی دارد و مجسمه اش در کاونتری ساخته شده است.
* Ob Ad می گوید:« امیدوارم همه زنان مسلمان قادر باشند آنچه را که دوست دارند انجام دهند و درک کنند آنچه را امروز از اخلاق و معنویت می دانند و عمل می کنند، به قرون وسطی بر می گردد.
* Maryam Nemati – مریم نعمتی می گوید: « من نمیدونم چرا بعضی از شماها مثل آخوندها فکر می کنید؟.غیر از سکس تو کله تون چیز دیگری نیست؟.غیر از سکسی بودن. یک غازی به جنبه دیگش فکر نمی کنید؟. تو این دنیا برای شما فقط سیاه و سفید وجود داره؟. رنگ دیگه ای بینش نیست؟. اگر تو کله شما فقط سکس و حشری هست، باید به رونشناس مراجعه کنید….».
* لیلی پورزند، نامه زیبا و گویایی از حقیقت و آنچه بر سر زنان کشورمان می آید، برای گلشیفته نوشته که در این جا چند سطری از آن را برای یادآوری پخش می کنیم. «……. آنگاه که تو را با تیغ “غیرت” نشانه می روند، یادم به دخترانی می افتد که در حال قدم زدن با پسران محله در خیابان های عمومی شهر، توسط برادران و پدران و مردان و زنان محله دیده می شوند و بدین ترتیب “غیرت” همه خانواده و محله به جوش می آید و سرنوشت دخترک یا ازدواج زودرس اجباری می شود و یا پستو نشینی.
حال آنکه چندان تغییر فاحشی در زندگی پسرک داستان ایجاد نمی شود چرا که او مسئول حفظ “غیرت” خانواده، محله و اجتماع نیست ولی دخترک داستان به دلیل زن بودن بدون اینکه خود بخواهد، آن زمان که بند نافش بریده شده، این مسئولیت نیز بر دوشش نهاده شده. یادم به گشت های ارشاد و ثارالله می افتد که در سی و سه سال گذشته در کوچه و پس کوچه های شهر مانور دادند و برای حفظ “غیرت” غیوران جامعه، ما دختران و زنان را، به جرم پوشیدن یک کفش رنگی، لاک ناخن، آرایش، عطر، نازک بودن روسری، کوتاه یا تنگ بودن روپوش و یا بیرون بودن چند طره مو، در انظار عمومی، مورد حمله و هتاکی قرار دادند و حرف های رکیک نثارمان نمودند و کشان کشان به سوی مینی بوس ها و پاترول های منفور بردند و سیلی زدند، در دخمه وزرا انداختنمان، آب سرد رویمان خالی کردند، آب جوش زیر پایمان جاری کردند تا شاید “غیرت” جریحه دار شده اجتماع، وصله و پینه شود…».
از آنچه گفته شد نتیجه این که؛ گلشیفته فراهانی با تقدس گرایی به چالش پرداخت و ثابت کرد تقدس، پوشش و حتی تن انسان نیست، بلکه تقدس وجود خود، خردورزی، و روان انسان است. اگر ما تنها تن و جسم را ملاک عمل قراردهیم و از شعور و خرد فاصله بگیریم، چه بسا تن بعضی از جانوران، از تن ما زیبا تر باشد.