سرانجام کار با بانک مرکزی و خرید نفت از ایران تحریم شد. مقامات بین المللی بر این باورند که با این تحریم ها، ارزش ریال ناچیز تر می شود و ایران با نداشتن ارز خارجی، توانایی و یارای خرید نیازهای خود را از دست داده، و با نارضایتی مردم، رژیم قداره بند ولایت وقیح کله پا خواهد شد.
در حالی که پچ و پچ میان مردم کوچه و بازارگویای چیز دیگری است. و آن این که فشار این گونه تحریم ها بر دوش و شانه زحمت کشان جامعه است، و مردم با داشتن چند فرزند و تحمل خرج های گوناگون نمی توانند پاسخ گوی نیازهای خود با وجود سقوط بیشتر ریال باشند.
این پچ پچ کردن و در گوشی شکوه نمودن، همیشه بوده است ولی در نهایت ملت گوسفند صفت ایران عادت کرده که با هرچوپانی رام شود. حتی اگر جای چوپان با گرگ آلش شود، باز هم در خدمت و طاعت گرگ خواهند بود. در شرایطی که چوپان های خوش خط و خالی هستند که از هرگرگ هم درنده ترند.
یک نگاه کوتاه در این تاریخ سه دهه گذشته کشورمان نشان می دهد که چگونه مردم ما، به گرگ صفتان در ظاهر چوپان، اعتماد کردند، به دور آنان حلقه زدند، و حتی آنها را روی شانه گذاشته، حلوا حلوا کردند: خمینی، آخوند پیر و فکسنی که در عراق در حال پوسیدن بود. بنی صدر، بچه آخوند، خودکامه و جاه طلبی که آه نداشت با ناله سودا کند.
بهشتی، پیر کفتاره ای که تأسیس سپاه پاسداران را در آلمان از حزب نازی هیتلر آموخت، و در ایران پیاده کرد، و مطهری، دشمن آیین و فرهنگ ایران، یعنی کسی که ایرانیان را خر و بی سواد خطاب می کند، از گرگ صفتانی بودند که انقلاب ننگین اسلامی را به وجود آوردند.
رفسنجانی، جنایت کاری که ۸ سال مردم و کشور ما را به بازی گرفت، سرمایه های ملی را نابود کرد، خود و خانواده اش به تاراج و غارتگری پرداختند، و ارزهای دزدیده شده را در بانک های خارجی ذخیره و پس انداز نمودند. خاتمی، موجود دیگری که ۲۲ میلیون مردم را به بازی گرفت، و سرانجام خود را آبدارچی رژیم دانست. کسی که توانست رژیم بی ثبات خمینی را دوام و جاودانی بخشد.
میرحسین موسوی، از بستگان خامنه ای که در رکاب خمینی، جنایت ها را دید و دم بر نیاورد، اکنون هم بیاد انقلاب مقدس خمینی شب و روز آه می کشد و اشک می ریزد، و آرزومند است تا ملت گوسفند مرام ایران را به همان دوران شکوهمند بازگرداند. چند گله آخوند هم که مانند همیشه دستشان در جیب ملت است و سربار و طفیلی و مفتخور جامعه اند، ولی در سراسر ایران به تحمیر مردم، و ستایش و پشتیبانی از رژیم آدمخوار ولی وقیح می پردازند و به حساب های سپرده خود در بانک های خارجی می افزایند.
شماری از فرصت طلبان، مزدوران، و وطن فروشانی که در کنار کاخ ملکه انگلیس، و یا کاخ سپید، در تبلیغ و جاسوسی اند تا رژیم اسلامی را برپای نگه دارند، و خود به پستی بهتر و بالاتر دست یابند. اینها عموماً رانده شده مرکز خلافت علی خامنه ای اند. نمونه آنان را می توان کدیور، سروش، گنجی، بازرگان، معصومه قمی، و… را برشمرد.
حال، در جایی که ملت سرگشته و گوسفند نشان ما از این تحریم ها در سوز و گداز است، و برای یک بار در تاریخ احساس نا امنی و گرسنگی می کند، رهبر بلند بافور و مسئولین دستاربند ما خود را نگران نمی بینند. رهبر در حالی که به بافور خود تکیه دارد، می گوید: «ما از تحریم نگرانی نداریم، برادران پاسدار سهمیه تریاک و سوخته ما را یواشکی شبانه از افغانستان وارد می کنند».
آیت الله مسواک یزدی هم که در گوشه ای نشسته و به منقلی تکیه کرده است، او هم گفتار رهبر بافورمند خود را تأیید می کند و می گوید: «خدا کریم است، ما فقط روزی ۵ مثقال تریاک می خواهیم که دوستان قاچاقچی امون از راه یزد و کرمان برامون میارن. اگر هم دیر شد. به سوخته هم قناعت می کنیم». مشاهده می کنید که نهایت نگرانی آخوندهای وابسته به مرکز خلافت از این تحریم، نرسیدن تریاک بوده، وگرنه مسائل دیگر حل شده است.
هنگامی که این موضوع از چند آخوند شکم بشکه دیگر پرسیده شده که شماها با این تحریم ها چه کار می کنید؟، آیا کمبودها امکان دارد گرسنگی و تنگدستی را برایتان به پیش آورد؟، آنان می گویند: «خوشبختانه تا به حال ما مشکلی نداشتیم. بچه های دور و برمون همه روزه چند گوسفند از کشتارگاه کش میرند و به ما می رسونند. در عوض ما هم به بانک ها سفارش می کنیم به آنها وام یک طرفه و بدون بازگشت بدند».
آخراین آخوندهای شکمباره بیچاره راست می گویند؛ تمام بچه های دور علی خامنه ای و سربازان امام زمان، از لات ها و بزن بهادر میدان های جنوب شهرند، و یا از دهات دور افتاده و فاقد هرگونه زندگی جمع آوری شده اند. بنابراین، کشتارگاهها و گوسفند داری ها هم در اختیار خودشان است. در این میان، آخوندکی از میان چند آخوند که مورد پرسش قرار گرفتند، از جیب ردای خود چند گذرنامه کشورهای اروپایی، مالزی، و عربی در آورد و گفت: «هرآن عرصه برما تنگ شد، به یکی از این کشورها میریم، پول هم در حساب داریم…». این هم دهن کجی دیگر به ملت گوسفند نشان ایران است.
رامین میمون پرست وراج زن وزارت امور خارجه نیز نطق فرمودند این تحریم ها روی ما اثر ندارد. البته راست می گفتند ایشان بار خود و خانواده خود را در سفرهایی که مأموریت خارج داشته اند، برای چند نسل آینده بسته اند، و جای هیچگونه نگرانی نیست. این آقا و هم پالکی های کلاهبردار او به خوبی می دانند که ملت بز نشان ایران، دنباله رو است و هرچوپانی از راه برسد، ولو عملاً گرگ باشد، به دنبال او راه خواهند افتاد.
در انتخابات ۲ سال پیش با شرکت همه جانبه خود، ولی وقیح را به رقص و جفتک انداختن در آوردند، امسال هم در صف کوپونی ولایت می ایستند و به دوستان و مزدوران ولایت رأی خواهند داد. حال، گور پدر فریدون، فرخ، فریبا ، فروزان ، نصرت، و نسرین، که در زندان شکنجه می بینند، و می پوسند.
آری ملتی که ۱۴ سده است به جای یک چالش و مبارزه همگانی، به تک روی پرداخته و به مبارزه منطقه ای قناعت کرده است، محکوم به زوال و نابودی و یا توی سری خوردن از هر ناکس و بیکس است. هرآنچه بیگانگان، از تازی گرفته تا اسکندر، مغول و تاتار، و وحشی های منطقه سیبری و آسیای دور، و یا حاکمین جنایت کار کلده و آشور به ما یورش بردند، با کمی مقاومت و ایستادگی، با دشمن به کنار آمدیم، و دیگر آنان را از خود دانستیم.
در حالی که انگلیس ها دو سده در هند بودند، و نتوانستند در جامعه آنجا نفوذ کنند. همانگونه که چینی ها هم انگلیسی ها را از هنگ کنگ بیرون راندند، و اجازه ندادند که آنها در آنجا تخم ریزی کنند. ویتنامی ها هم سالها زیر بمباران آمریکا و یا فرانسه از خود مقاومت و دلاوری نشان دادند و سرانجام آنان را از سرزمین خود بیرون راندند.
مردم سوریه هم با وجود حمایت سرمایه داران اانگلیس، و رژیم ایران از بشار اسد، یک پارچه و در سراسر کشور در برابر رژیم خود ایستادند و با آن که بیش از ۶۰۰۰ کشته دادند، نه تنها دلسرد نشدند، بلکه یک پارچگی و همکاری بایکدیگر را بهتر و بیشتر حفظ می کنند. ولی در مورد کشورخودمان، شرم آور این که وقتی آذربایجان بلند می شود، مردم دیگر نقاط در خوابند. یا هنگامی که کردستان و یا شیراز قیام می کند، صدایی از جای دیگر به گوش نمی رسد.