سایت کلمه تاریخ ۲۲ دیماه ۱۳۹۰ می نویسد که؛ «انتخابات آزاد مبنای تضمین اعمال حق حاکمیت مردم در اندیشه سیاسی امام خمینی است». آیا هدف مردم ایران از انقلاب، بار دیگر رسیدن به اندیشه های امام خمینی است؟. آیاخیزش و تظاهرات میلیونی مردم در دو سال ۸۸-۸۹، دستگیری، شکنجه، مورد تجاوز قرار گرفتن، و کشته شدن جوانان کشورمان برای آن بود که به اندیشه امام خمینی باز گردیم؟!
آیا ما حتی یک خاطره خوب و انسانی از خمینی، آن پیرمرد عقده ای، ضد بشر، و جنایت کار داریم که موسوی و یال و کوپالش از جنبش اسلامی سبز می خواهند باردیگر ما را به آن دوران باز گردانند؟. آیا ما این چنین ملت خردباخته و کم استعدادیم که آرزویمان بازگشت به دوران جنایت بار خمینی است؟.
چه تفاوتی دوران خمینی با شرایط کنونی داشت؟. مگر نه این که سنگ زیر بنای همه این جنایت، غارتگری، چپاول، و ویرانی کشور، ورشکستگی اقتصادی، به ویژه از نظر فرهنگی و تاریخی را خمینی گذاشت؟. آیا روش و عملکرد خمینی با هیتلر متفاوت بود؟. مضافاً به این که هیتلر کشور خود را دوست می داشت، و کارهای آبادانی زیادی در آن کرد؟.
خامنه ای، رفسنجانی، مصباح یزدی، آیت الله یزدی، احمد خاتمی، و چند گله آخوندهای شکمباره و زنباره دیگر از کجا آمده اند؟. آیا اینها برگزیده و یاران گرمابه و گلستان خمینی نبودند؟ یک نگاه کوتاه به لحظه ای که خمینی وارد فرودگاه مهرآباد شد، همه این آخوندهای جنایت کار را در کنار او می بینیم. آیا وضع کنونی با دوران خمینی تفاوتی کرده است؟.
جنایت و کارهای ضد ملی و ضد فرهنگی که در دوران نزدیک به ده سال خمینی انجام گرفت، به مراتب از دو سده حکومت خامنه ای بیشتر بوده است. خامنه ای نفر به نفر می کشد، ولی خمینی دسته دسته، و گروه گروه از مردم را می کشت. در حقیقت می توان گفت که عملکرد ضد بشری خمینی بود که دیگر آخوندها را به دنبال خود کشید و در مسیر کارهای ناشایست و کشتار مردم قرار داد.
برای نمونه چند کار زشت و جنایت بار خمینی که در دوران نخست وزیری موسوی انجام گرفت و ایشان نیز مسئول آنند، در اینجا یادآور می شویم:
۱- کشتار جمعی امیران و فرماندهان ارتش، نخست وزیر، فرهنگیان، و اهل پیشه و هنر.
۲- کشتار جمعی از هم میهنان کردستان.
۳- کشتار چندین هزار جوانان میهن پرست درون زندان ها.
۴- گروگان گیری ۵۴ دیپلمات آمریکایی به مدت ۴۴۴ روز، پرداخت غرامت سنگین، و از بین رفتن آبرو و حیثیت ملی.
۵- انجام کارهای تروریستی در کشورهای گوناگون، و کشتن ایرانیان مخالف رژیم.
۶-اقدام به تخریب بناها و آثار تاریخی مانند تخت جمشید و آرامگاه رضاشاه.
۷- تغییر نام مجلس شورای ملی به مجلس اسلامی که اکنون به یک زباله دانی چون فیضیه قم تبدیل شده است.
۸- برکناری استادان دانشگاه به وسیله حسین حاج فرج دباغ بی فرهنگ.
۹- بالاتر و بدتر از همه، دشنام دادن و بدگویی به صدام، و تحریک او به یورش به ایران بود. جنگ ۸ ساله خانمان براندازی که بیش از جوانان پاک سرشت میهنمان بر اثر خمپاره های دشمن، و یا در میان گل و لای از میان رفتند، میلیون ها دلار هزینه جنگ برخاسته از دیوانگی خمینی شد، و مملکت به ورشکستگی کشیده شد. آیا موسوی از روی ردم ایران خجالت نمی کشد که آن دوران پر از خون و آتش و جنایت را دوران طلایی می نامد؟.
یک نگاه کوتاه به سایت خبری کلمه ۲۲ دیماه نشان می دهد که این سایت با روزنامه های کیهان و اطلاعات رژیم و یا انقلاب اسلامی بنی صدر چندان تفاوتی ندارد. در این سایت، از فرهنگ و منش ایرانی خبری نیست. از گفتار جنایت کاری چون بهشتی که سپاه پاسداران را برای خمینی از آلمان به ارمغان آورد و به حلق ملت ایران فرو کردند، و یا در وصف پیامبر اسلام و تولد او است. آیا یک سایت به اصطلاح سیاسی مانند کلمه می تواند مملو و سرشار از روضه خوانی و آخوند بازی باشد؟.
آیا این سایت که کمترین نشانه فرهنگ ایرانی در آن نیست گویای افکار ضد ایرانی و تازی پرستی رهبران جنبش سبز نیست؟ به عنوان نمونه مقاله اطلاع رسانی «افتتاح نمادین ۳۳ کتابخانه تخصصی امام خمینی در دانشگاه های کشور»، چه چیز را به ما یاد می دهد؟. کتابخانه تخصصی امام خمینی؟. آیا دانشگاههای ما آنچنان بی اعتبار و بی ارزش شده اند که در آن ها کتابخانه تخصصی، آنهم از آخوند ارتجاعی و بیسوادی چون خمینی الهام گرفته اند؟.
در جای دیگر از همین سایت، میرحسین موسوی در تاریخ ۲۱ دیماه می گوید: نگذارید دروغگویان و متقلبان پرچم دفاع از نظام اسلامی را از شما بربایند و نا اهلان و نامحرمان، میراث گرانقدر انقلاب اسلامی را که اندوخته از خون پدارن راستگویتان است از شما مصادره کنند.
آیا این پیام موسوی، چه رژیم و چه روش سیاسی را دنبال می کند؟. آیا ایشان خود را پرچمدار دفاع از نظام اسلامی نمی داند؟. موسوی از میراث گرانقدر اسلامی سخن می گوید. آیا ممکن است از خوانندگان ما، ما را راهنمایی کنند که این میراث گرانقدر اسلامی کدامست؟.
شاید منظور آقای موسوی، ساختن بیش از ۵۰ هزار مسجد و به وجود آوردن دهها امامزاده، ترویج خرافات، فالگیری، استخاره، سر کتاب باز کردن، جادوگری، و مانند آن باشد؟. آیا اسلام در کل از ۱۴۰۰ سال پیش تا کنون سوای کشتار بیرحمانه، تبعیض، خرافات، عقب گرد اجتماعی و مدنی، ویران کردن شهرها و ساختمان ها، میراث دیگری به جای گذاشته است؟!.
آیا انتخاب واژه «سبز» خود یک نوع سر سپردگی به رژیم آخوندی و دنباله گیری آن نیست؟. آیا هم میهنان ما هنوز به این نتیجه نرسیده اند که هدف جنبش سبز نگهداری کامل رژیم اسلامی و تنها جا به جا شدن بعضی چهره ها خواهد بود؟.
آیا افرادی چون کدیور، عبدالعلی بازرگان، معصومه قمی، حسین حاج فرج دباغ که با عوامفریبی نام خود را به سروش تغییر داده، ویا ۷۲ تن شهیدان زنده وابسته به لبنان و فلسطین و عده ای که در پس پرده جنبش سبز را اداره می کنند و کسی از هویت آنان آگاهی ندارد، مورد خواست مردم ایران است؟. آیا وقت آن نرسیده که هم میهنان جوان ما با هوش و درایت خود، این گروههای وابسته به رژیم اسلامی را کنار گذاشته، و با دوری از این تازی پرستان، در پی بازگشت به فرهنگ و ملیت خود باشند؟!.