به گزارش ندای سبز آزادی، علی لاریجانی، رئیس مجلس نمایشی آخوندی، در ملاقات اخیر خود با مسوولان اماراتی، از پیشنهاد مقامات این کشور مبنی بر تعیین نماینده عالیرتبه دو کشور جهت بررسی موضوع جزایر سه گانه ایرانی (ابوموسی، تنب بزرگ و کوچک) استقبال کرده است. متعاقبن طرف اماراتی پیش نویس یادداشت تفاهم درخصوص جزایر ایرانی را به سفارت ایران در ابوظبی تسلیم کرده و ضمن معرفی شیخ منصور به عنوان نماینده امارات، خواستار معرفی نماینده عالی رتبه ایرانی شده است.
حکومت جنایتکار اسلامی که از نخستین روز شکل گرفتن دشمنی اش با ایران و ایرانی آشکار گشت و همواره با تمدن، فرهنگ و هنر این مرز و بوم سر ستیز داشته است و در طی سی و سال خونبار گذشته، همه روزه مشغول تخریب و نابودی آثار هنری-تاریخی ایران زمین بوده است تا بلکه ایرانیان عظمت و شکوه پدران خویش را به باد فراموشی بسپارند؛ امروز یک گام بلند تر برای ویرانی و تکه و پاره کردن ایران برداشته و قصد واگذاری جزایر سه گانه ایرانی به امارات را دارد تا بلکه از حمایت اعراب امارات در مقابل تهدیدهای جهانی، برخوردار گردد.
هر چقدر از بی وطنی و بی شرافتی آخوند سخن بگوییم، باز هم کم است و در وصف نا مردمی های این فرومایگان گدا صفت، کتاب های بیشماری می توان نوشت. ایشان روزی دختران ایران زمین را به شیوخ عرب کادو می دهند، روزی با بُلدُزر به جان آثار باستانی مملکت می افتند، روزی جام های نفیس زرین چند هزار ساله را به اُوپک هدیه می دهند و امروز قصد چوب حراج زدن به جزیره ها و سپس فروش شهرها و معدن ها و قله ها و کوه های ایران زمین را دارند. آیا نباید برخواست و از مام میهن دفاع کرد؟ آیا باید نشست و دست روی دست گذاشت تا از ایران ویرانه ای به جز تهران و چند شهر اطرافش باقی بماند؟
به راستی که آخوندها با اعمال ضد انسانی و جنایت های بیشمارشان، ثابت کرده اند که کمترین سنخیتی با ایرانیان و فرهنگ ایرانی نداشته و ندارند و در حقیقت دشمنان واقعی این آب و خاک هستند. بدون شک آخوندها همان تازیانی هستند که هزار و چهارصد سال پیش به ایران حمله کرده و شهرهای ایران زمین را غارت کرده و به زنان و دختران و پسران ایرانی تجاوز کرده و مردمان شریف این سرزمین را به بردگی کشاندند و در بازار های برده فروشی مدینه به فروش رساندند.
سید علی خامنه ای، همان محمد ابن عبدالله است که از قبر در آمده و با زور چماق و گلوله، مشغول حکومت بر مردمان رنجور و ستمدیده و بی دفاع ایران زمین است. ملاهای جنایتکار و خونخواری چون خلخالی دیوانه، و یا انسان نماهایی چون لاجوردی و قاضی مرتضوی و قاضی صلواتی نیز، نقش علی و عمر و زبیر را برای سید علی خامنه ای بازی کرده و با بی رحمی تمام، مخالفان وی را شکنجه کرده و به قتل می رسانند. آیا از یک آخوند دزدِ دروغگویِ فریبکارِ تازی پرست، انتظار ایران دوستی می توان داشت؟
آیا می توان از آخوندی چون خامنه ای که هم خودش و هم هفت پشتش عرب می باشند، انتظار داشت که به حال مردم ایران و دارایی و سرمایه های این سرزمین دل بسوزاند و در تلاش باشد تا نامی نیک و جاوید از ایران بر جای بگذارد؟ بدون شک انتظار ایران دوستی و مردم داری و دل سوزاندن برای وضع و حال مردم و کشور از یک آخوند داشتن امری غیر منطقی و به دور از خرد است. تاریخ ثابت کرده است انسان هایی که چیزی برای از دست دادن نداشته و از سجایای اخلاقی و درک و فهم و کردار انسانی بی بهره اند، از کسانی که بویی از انسانیت برده و دارای شرف و احترام و آبرو می باشند، خطرناک تر و مهار ناپذیر ترند.
حال آخوندهای فرومایه ای که نه از انسانیت بویی برده اند و نه از دریای معرفت و انسان دوستی قطره ای به کام شان چکیده و نه آبرو و احترام و شرف برای شان معنایی دارد؛ صاحبان مملکتی شده اند که هفت هزار سال تاریخ و تمدن داشته و روزگاری فرهنگ و هنرش زبان زد جهانیان بوده است. آخوند بی مقدار که در زمان شاه روزی صد بار حسین ابن علی را می کشت و زنده می کرد تا بلکه چند قِرانی کاسبی کرده باشد تا تکه نانی بخرد و با قدری یَخ سَق بزند، امروز خود را صاحب قدرت و شوکت و ثروت و امکانات نا محدود می بیند و حاضر نیست از قدرت کنار گیری کند و تا نمیرد، از این خَرِ مُراد پیاده نخواهد شد.
وظیفه ملی هر ایرانی است که در مقابل این اقدام های ضد میهنی حکومت آخوندی ایستاده و از هر راهی که می داند و می تواند به رژیم و مزدورانش ضربه بزند. ساکت نشستن و خاموش ماندن در مقابل این جنایت های آخوندی، عین خیانت به مام میهن است و فرد خموش و ساکت، در برابر نسل های آینده ایران زمین مسئول می باشد و با داغ ننگی که بر پیشانی اش خورده است، چند سالی دیگر به زندگی خفت بار و خجالت آورش ادامه خواهد داد.