در شهر بغداد جوانان و نوجوانان عراقی که مدل موهای غربی داشته و لباس های تنگ می پوشند، به دست گروه های مسلح مسلمان ربوده شده و به وحشتاک ترین شکل ممکن به قتل می رسند. یکی از نوجوانان که خود از ربوده شدگان این گروه مسلمان واقعی بوده و از دست آنها گریخته است، به یک شبکه خبری گفت: گروه مسلح، نوجوانانی که به نظر آنها لباس هایشان مناسب نیست را می ربایند و برای قتل آنها، نخست یک بلوک سیمانی روی دست های آنان و سپس یک بلوک سیمانی بزرگ روی پاهایشان می اندازند و در مرحله آخر یک بلوک سیمانی بر سر آنها می کوبند و آن قدر این کار را تکرار می کنند تا فرد بمیرد. آنها پس از کشتن نوجوانان، جسدشان را در سطل های زباله بغداد می اندازند.
به راستی این چه دین ترسناک و آیین ضد انسانی است که پیروانش با هم نوعان خود، به دلیل نوع پوشش شان اینگونه رفتار می کنند و اینچنین وحشیانه ایشان را به قتل می رسانند؟ آیا نباید این مسلک شرم آور و پر از خشم و نفرت و توحش که سراسر دستوراتش ناقض حقوق بشر می باشند را به عنوان دین روان پریشان و انسان هایی سادیسمی شناخت و تمامی پیروان راستین این آیین نکبت بار را در یک جزیره ای به دور از هر جامعه انسانی زندانی کرد تا وجود بی ارزش شان، جان انسان های بیگناه را به خطر نیندازد؟
آیا پست ترین جانوارن نیز با هم نوعان خود چنین رفتارهای وحشیانه اسلامی را دارند؟ آیا اینگونه بربریت و عقب ماندگی، در مسلک دیگری به غیر از این اسلام رحمانی یافت می شود؟ کدام انسانی توانایی کشتن هم نوع خویش را به خاطر شیوه لباس پوشیدن و یا مدل موی وی دارد؟ کدام موجود سیاه قلبی حاضر است که نوجوان بیگناهی را به خاطر لباس پوشیدن غربی اش، به قدری با سنگ بزند تا وی جان دهد؟ آیا باید به اعتقادات این مسلمانان راستین احترام گذاشت؟
چون نیک بنگریم، بربریتی که در میان مسلمانان واقعی وجود دارد، از توحش بی حد و مرز و ارتجاع قوانین اسلام راستین سرچشمه گرفته و این مسلک شرم آور بلای جان انسان های روی این کره خاکی گشته است. اسلامی در ایرن به چشم می خورد، یک وِرژِن بزک و آرایش شده و بسیار نرم و ملایم است. خود فروختگانی چون علی شریعتی با استفاده از واژگان زیبا و جملات بزرگان و فیلسوفان غربی، مهملات بسیاری بافته و لباسی از ابریشم قشنگ را بر تن عروس زشت اسلام کردند و با زیبا جلوه دادن اسلام و قوانین ضد انسانی اش، حکومت دینی را به خورد ملت همیشه در صحنه ایران زمین دادند و ایشان را به سادگی فریفتند.
می توان ادعا کرد که دلیل شکل نگرفتن اسلام واقعی در ایران زمین و عدم اجرای بدون تنازل قوانین متوحش شریعه اسلامی در جامعه ایرانی، تمدن، فرهنگ و تاریخ این سرزمین است. فرهنگ ایرانی همچون پاد زهری در برابر دستورات این دین مسموم و قوانین کشنده اش عمل کرده و ملت ایران را از بربریت و به سطح توحش مسلمانان واقعی رسیدن، حفظ نموده است. چنانچه ایرانیان نیز فاقد فرهنگی غنی و تمدنی چند هزار ساله بودند، امروز بدون شک گروهک های طالبانی و افراطی در ایران نیز فعالیت داشته و مشغول کشتن دختران و پسران ایران زمین می بودند.
به گمان نگارنده تنها راه چاره برای رهایی از چنگال این اژدهای خونخوار هفت سر، روشنگری و گسترش خردگرایی در سطح اجتماع و آگاه سازی مردم در رابطه با ماهیت واقعی این مسلک پلشت و ضد انسانی و همچنین آشنا ساختن ایشان با تاریخ و چگونگی شکل گیری این آیین پلید می باشد. همچنین گفتن و نوشتن از تاریخ، فرهنگ و تمدن کهن ایرانی و بیان چگونگی از میان رفتن هستی و نیستی ایرانیان پس از خمله اعراب مسلمان به ایران، می تواند نقش سودمندی در آگاه ساختن اذهان عمومی داشته باشد.
تا زمانی که اسلام ناب محمدی، آزادانه در سراسر دنیا در حال گردش است و بدون کمترین مشکل و مانعی مشغول احرای قوانین شریعه بر روی مردمان بیگناه می باشد، ما میلیون ها بار دیگر شاهد چنین جنایت هایی از جانب مسلمانان خردباخته خواهیم بود. باید که یابوی رَم کرده اسلام را به افسار کشید و پیروان راستینش را در زنچیر قانون و مدنیت گرفتار نمود تا جان های بیگناه دیگری به دست این جانوران گرفته نشود و انسانیت از شر مسلمانان و باورهای وحشیانه شان در امان باشد.