در این چند روزه، جوانان ایران به چند دلیل خود را برای شب چهارشنبه سوری آخر سال آماده کرده اند. نخست برای آن که مراسم ملی و میهنی خود را اجراء کرده باشند، و دیگر آن که بتوانند از فرصت بهره گرفته و به رژیم دهن کجی کنند، و یا آن که به دنبال سرگرمی می گردند. در برابر این همایش و تلاش ملی ، رژیم هم بیکار ننشسته، و از هفته ها پیش تا کنون، با تهیه فیلم های ساختگی، و مصاحبه های کذایی، به عنوان آن که اجرای مراسم چهارشنبه روزی موجب قطع دست و پا و اعضای بدن می شود، تلاش بر این دارد تا این جشن و شادمانی را به باد فراموشی سپارد.
البته جوانان ایران، باهمه سنگ اندازی و کارشکنی رژیم، خاموش ننشسته و با سرسختی به برگزاری این سنت دیرینه می پردازند، تا آن جا که به ما گزارش داده اند، سر و صدا و ترقه بازی آنان را می توان در بیشتر خانه ها شنید. و باید هم در انتظار آن بود که عده ای نیز طبق معمول همه ساله در سراسر ایران، دستگیر و به فراموش خانه های بیشمار علی خامنه ای فرستاده شوند.
از این سنت میهنی و ترفندهای رژیم برای خاموش کردن آن که بگذریم، به بسیاری نکات دیگر برخورد می کنیم که رژیم نه تنها در پی خاموش کردن و سرپوش گذاشتن بر روی یادگارهای ملی و نیاکان ما است، بلکه همواره می کوشد به روش هایی گوناگون، مردم را در زیر سرپوش آهنین و فراموشی تاریخی قرار داده، و آنان را از واقعیات دور بدارد. در این جا به نگارش چند نمونه آن می پردازیم:
۱- حذف دوره های پیش از اسلام، و به فراموشی سپردن تاریخ درخشان دوران هخامنشی، اشکانی، و ساسانی- در این ارتباط، تا آن جا که توانستند، به گذشته تاریخ ایران اهمیت کم و ناچیزی داده، و در برابر، تاریخ اسلام را با افسانه های دروغین، به خورد نوباوگان، و نوجوانان ایران می دهند. سید علی خامنه ای بارها اعلام کرده است که تاریخ ایران پیش از اسلام پشیزی ارزش ندارد و ایرانیان در آن زمان کمترین هویتی نداشتند و این اسلام عزیز است از برکت وجودش در ایران، ایرانیان ارزش و اعتبار پیدا کردند.
۲- بنیاد و ساختن هرچه بیشتر امامزاده و مسجد در هرگوشه ایران، و به کارگماردن مداحان، و چاپلوسان که ملتی را به سمت خرافات و اراجیف مذهبی و دور شدن از تاریخ میهنمان رهنمود می کنند، روش دیگری برای سرپوش گذشتن بر تاریخ گذشته است. رژیم مردم را از برگزاری جشن ها و آیین های ملی شان باز می دارد و آخوندها سنت های زیبایی چون چهارشنبه سوری را حرام اعلام می کنند؛ از طرفی مزدوران رژیم مردم را به سمت هیئت ها، تکیه ها، مسجد ها و محل های روضه خوانی سوق می دهند و در آن مکان های نکبت بار، به شسشتوی مغزی مردمان ایران زمین می پردازند.
۳- از بین بردن آثار تاریخی، و یادواره های ملی ایران- برکسی پوشیده نیست که این رژیم تا آن جا که توانسته، با پتک و تبر به جان یادواره های ایران افتاده، و آنان را از میان برده است. تلاش برای از میان بردن تندیس آریوبرزن و نابود کردن نتدیس آرش کمانگیر در شهر ساری، نمونه هایی از آنند. همچنین رژیم برای حفاظت از آثار باستانی چون تخت جمشید کمترین کوششی نمی کند و با رها کردن آن بناهای تاریخی، موجبات از میان رفتن آنان را فراهم آورده است، به طوری که ستون های تخت جمشید ترک های بزرگی برداشته اند و گُل سنگ تمامی نقش های زیبای دیوارهای تخت جمشید را پوشانده است.
۳-خواندن اذان و قرآن، با صوت و آوازِ اسلامی و پخش بدون قطعی آن در سراسر شبکه های تلویزیونی و رادیویی و همچنین در کوچه ها و خیابان ها نمونه دیگری از دشمنی رژیم با هنر مردمان این سرزمین و شاد زیستن ایشان است. حکومت اسلامی از روز نخست از یک سوی به تحریم آواز خواندن، به ویژه خواندن زنان پرداخت و از سوی دیگر، با ایجاد مناره در کنار مسجدها، به خواندن اذان با آواز و صدایی دلکش و موزون و خواندن قرآن با صوتی زیبا و بلند، موجب کشش و جذب ناخودآگاه مردم شده است. چنانکه امروزه، از شدت صدای نا میمون اذان و صوت قرآن، نمی توان در نیمه روز در خیابان های ایران پای گذاشت.
برای آن که بهتر به این حقه بازی اسلامی اشاره ای کرده باشیم، کافیست که به گفتار و مکالمه زبان های هندی، چینی، عربی، تایلندی، ویتنامی و بسیاری از زبان های دیگر گوش فرا دهیم که برایمان بسیار ناهنجار و ناخوش آیند است. در حالی که اگر همین زبان ها به شعر و ترانه خوانده شود نه تنها نا خوش آیند نیستند، بلکه هرکدام زیبا و دلنشین می باشند.
در پایان، شوربختانه می توان اذعان نمود که رژیم تاکنون با برپا کردن تعداد بیشماری مسجد و مراکز مذهبی و تربیت چند دهها هزار آخوند و مبلغ مذهبی و هزاران مزدور و حقوق بگیر خود در سراسر کشور و پرکردن فضای شهرها از صدای گوش خراش اذان، روضه، و قرآن خوانی، این سرزمین را به یکی از کشورهای عقب مانده و بیگانه پرست و در عین حال زیر فشار و دیکتاتوری مذهبی- نظامی درآورده است.
تنها مبارزه منفی در شرایط کنونی و شرکت نکردن در جمع آخوند و نشان دادن دلسردی و بیزاری مردمی از جوشش و همراهی با آنان، می تواند رژیم را به سود ملت و کشور تغییر رفتار، و تغییر جهت دهد. اینجاست که باید از ملت سر به زیر و تسلیم که در برابر چنین رژیم غیر مردمی زانو زده اند پرسید: آیا می توانند و آماده اند که برای چند سالی از مماشات، و همراهی کردن با این رژیم و از شرکت در مجلس آخوندی دست بردارند و نارضایتی و ناخواستی خود را با این انقلاب منفی که هزینه ای هم در بر نخواهد داشت، نشان دهند؟. امیدواریم که چنین باشد.