امروزه کمتر رادیو و یا رسانه عمومی دیگر در سراسر کشور می توان یافت که خالی از روضه خوانی، خرافات افزایی و خرد زدایی باشد. رژیم عرب زاده حاکم بر ایران، با تمام قدرت و با صرف بالاترین هزینه ها، می کوشد تا افکار مالیخولیایی و سرشار از خرافات مذهب شیعه را در فکر و اندیشه مردم ایران، به ویژه نوجوانان گزینه ساخته، و همگان را به این اعتقادات پوچ و بی معنا معتاد، و معتقد نماید.
هر رادیویی را باز کنید و اندکی بدان گوش فرا دهید، به آسانی در می یابید که آن رسانه تنها نماینده افکار پلید آخوند و حاکمیت مطلق آنان بر این سر زمین است. هر برنامه که خود فاقد ارزش علمی و حقیقت جامعه است با بسم الله رحمن رحیم و صلوات بر محمد و آل محمد آغاز می گردد و در لابلای آن برنامه، شنونده نا آگاه و یا بی تفاوت را به سمت خرافات و افکار آخوندی سوق می دهد.
مردی که در رادیو خود را به نام یک مهندس آگاه و با تجربه معرفی می کرد و درحقیقت یک آخوند بود، پس از خواندن اوراد مذهبی، به گفتار خود در مورد چگونگی پدیدار شدن ابرها و ایجاد باران و تگرگ به طرز مسخره ای که تنها برای کودکان و یا کوردلان بی سواد مناسب بود، پرداخت.
این آقا که مزد حماقت در اندیشیدن و یا مزدوری خود را می خورد، پدیدار ابرها در بالای سرمان را خواسته و اراده خداوند آسمان می دانست. او می گفت با کرم و لطف الهی، ابرها در آسمان پدید می آیند، آنگاه وقتی انباشته شدند، بر اثر فشار و سنگینی، به باران و یا تگرگ تبدیل می شوند.
گفتار این شیاد کلاهبردار، مانند دیگر آخوندها بر اساس مشیت و خواسته پروردگار آسمان ها بود. همان انتظار و برداشتی که مسلمانان به پیروی از قرآن و احکام دینی خود، نماز نزول باران می خوانند و یا برای مدت زیادی در آن محل دست به دعا و مناجات بلند می کنند بدون آن که باران باریده شود. یا دعا و نماز رفع و دفع زلزله، و یا خسوف و کسوف می خوانند که هیچگاه این دعاها نمی تواند پدیده های عالم طبیعت و جغرافیایی را تغییر دهد. ولی این کلاه برداران، با گول زدن خردباختگان مذهبی، بر عمر جنایت بار رژیم اسلامی و حکومت آخوندی می افزایند.
تبلیغ و سخن پراکنی همه رسانه ها در کشور، تنها بر این مبنا استوار است که همه چیز و همه کار و همه راهها به خدای بزرگ آسمان ها ختم می شود و دانشمند و عالم نیز کسی است که با حفظ قرآن در کودکی، به فراگیری فقه و اصول اسلامی و همچنین انتشارات مذهبی در ستایش حق، به زبان عربی پرداخته است.
سخن همواره بر اساس شهر مقدس مشهد، شهر مقدس قم، و سومین شهر زیارتی یعنی شیراز، و بارگاه مقدس حضرت امام رضا، و حضرت معصومه است. از دانشمندان واقعی گذشته ایران مانند ابن سینا، فخرالدین رازی، و خیام و پژوهش علمی و یا دانشمندان و مکتشفین کشورهای باختری خبری نیست. اگر سخنی از آنان گفته شود، صرفاً جنبه های مذهبی و اعتقادات و خرافات مذهبی است که به آنان نسبت داده می شود.
آثار و بناهای تاریخی منحصر می شود به امام زاده های کنونی و امام زاده هایی که در کتاب های مذهبی نامشان برده شده و وجود خارجی ندارند و هم اکنون در هرکنار شهر و ده بدون آن که قبر و گورستانی وجود داشته باشد، مشغول ساختن بنایی برای آنانند. دیگر بناهای تاریخی، مسجدها، حسینیه ها، و اماکن عزاداری و مذهبی می باشند. وگرنه از پل ها، کاروانسراها، برج های قدیمی، بندهای بر رودخانه ها، و مانند آن که به ویرانی رفته اند ویا در حال ویران شدنند و گهگاه شبانه آنان را خراب می کنند، خبری نیست.
رژیم جنایتکار، برای از میان بردن ارزش علم و دانش امروزی، و بالا بردن و تجلی دادن افکار آخوندی و معلومات فقهی، در هر گوشه و کنار کشور و هر بخش و ده کوچکی، یک چهار دیواری را به نام دانشگاه نامگذاری کرده، و پس از چند سال دریافت شهریه و هزینه های سنگین از جوانان نا امید و سرگردان، مدرکی بی محتوا و فاقد هرگونه پاسخگویی علمی و دانش جهانی در اختیار آنان گذاشته است. به طوری که درهرخانه و کاشانه، یک و یا چند دختر و پسر مهندس و دکتر بیکار، دیده می شود.
همین مدرک های دکتر و مهندس بی محتوا وسطحی و بی ارزش را به گروهی از طلبه ها، بسیجی چاقو کش و مزدور و آخوندهای شکمباره دهان گشاد و ستایش گر رژیم داده شده، و از این روی توانسته اند ارزش واقعی علم را از میان ببرند. به کار گماردن و استخدام در ادارات و سازمان ها نیز عموماً از همین طلبه ها و بسیجی ها و عده ای به اصطلاح فرزندان شهیدان و جنگنده های جنگ گذشته انجام می شود.
از آنچه گفته شد، رژیم همواره در تلاش بوده است تا از ورود جوانان خردمند ایرانی که با هوش و فراست خود توانسته اند در ورای آموزش پوشالی و گمراه کننده دانشگاههای رژیم به خود آموزی پردازند، در سازمان ها و ادارات جلوگیری نماید و این جوانان فرهیخته و هوشمند، چاره ای جز خانه نشینی و یا گرویدن به کار آزاد و نادیده گرفتن اندوخته علمی خود چاره و امیدی در پیش ندارند. نکته اندوه آور و تأسف انگیز دیگر این که، با وجود موفقیت درخشان ۶۴٪ دختران در کنکور دانشگاههای کشور، رژیم گستاخ زن ستیز، با بی شرمی و کینه دیرین خود نسبت به زنان، تنها ۸٪ دختران را به کار گمارده و استخدام کرده است. باید گفت زهی بی انصافی و زهی بی شرمی!.
فرار مغزها، و جوانان با فراست و هوشمند به کشورهای دیگر، از همان روزهای نخست اشغال کشورمان از سوی تازی زادگان سیه دل، آغاز شد و همچنان ادامه دارد. کمتر دانشگاه و یا کشوری را در جهان می توان یافت که یک و یا چند نفر ایرانی اندیشمند و جدا شده از وطن در آن به پژوهش و یا آموزش نپردازند و موفقیت و شهرتی افتخار آمیز به دست نیاورده باشند. برای نمونه می توان گفت که چندین تن از دانشنمندان و پژوهش گران ناسا در آمریکا، ایرانی هستند.
در بالا، از بی تفاوتی و آسان نگری مردم کشورمان سخن گفتیم. این بی تفاوتی ها، و آسان گذر کردن در برابر هدف های شوم رژیم در تخریب افکار عمومی موجب گردیده که رژیم اسلامی بتواند به آسانی و بدون هر مانع ویا سرسختی در برابر خود، مردم را به سوی اهداف جنایت بار آخوند در ساختن جامعه ای بی منطق، بی مطالعه، و در رؤیا و آرزوهای طلایی معجزه و پیش آمدهای غیبی به پیش برد.
رژیم در هر سخن، در آغاز هر گفتگو، در هر برخورد و به طور کلی در هر نفس کشیدن، جملات و عبارات عربی و خرافه افزا، چون بسم الله، شکر خدا، الحمدالله، امید به خدا، رضایم به رضا و مشیت او، اللهم صل علی محمد و آل محمد، و دهها نمونه دیگر از بام تا شام در همه موارد و همه جا به کار می برد، به طوری که مردم تصور می کنند، هر نفسی که می کشند کلی به الله مدینه بدهکارند و برای جلب رضایت او، باید نمایندگان الله مدینه در کره زمین، یعنی آخوندها را پیوسته از خود خشنود نگاه دارند.
همین امر دلیل سکوت مردم در برابر جنایات و یا اقدامات ضد ایرانی رژیم است. این کوتاه آمدن و تسلیم بودن در برابر اقدامات و تخریب میهنمان به وسیله آخوند تا بدان جا رسید که شاعر گرانمایه ای می فرماید: «خداوند خر را آفرید که ما سوار شویم، و آنگاه آخوند را آفرید تا بر ما سوار گردد!».