۱۲ فروردین چه روزی است؟ و چه چیز را برای ما یاد آوری می کند؟. دوازده فروردین یقیناً روز جهل و نادانی و خردباختگی ملتی است که سند بدبختی و حکم اعدام خود را امضاء کرده است. اگر که می بینیم تسلسل وار و به طور دامنه دار اعدام هایی همه روزه در شهرهای گوناگون ایران صورت می گیرد، بی تردید دستور اعدام آنان به وسیله خود ملت در ۱۲ فروردین بیش از سه دهه پیش به امضاء رسیده است.
اگر جوانان ما را در خیابان ها و یا در خانه هایشان بی هیچ دلیلی وحشیانه دستگیر و روانه زندان نموده، و یا در زندان ها در پاسخ خواسته آنان، به شکنجه و آزارشان می پردازند و یا بدانان تجاوز می کنند، و یا زن را تنها برای آشپزخانه و اطاق خواب مناسب می دانند، مسئول همه این اهانت ها، تحقیرها، ظلم و ستم ها، خود ماییم که در ۱۲ فروردین سال ۵۸ دستور آن ها را امضاء، و تأیید نمودیم.
در این روز نحس و عذاب آور، ملت ایران دسته به دسته و گروه به گروه شادی کنان جمع شدند تا با خرد و اندیشه خود برای همیشه خدا حافظی نموده، و با کمال بی عقلی و بی دانشی، مشتی آخوند جنایت کار شکمباره و زنباره را بر سرنوشت خود حاکم و سوار کنند. ملتی که می توانست با اندک تلاشی باردیگر چهره درخشان جهان آزاد و تمدن و پیشرفته جهان باشد، به عقب گرد تاریخی پرداخت و شتابان به سوی جهل و حماقت شتافت.
گویا خردباختگی این ملت حد و مرزی نداشته و هر روز و هرشب در برابر پیش آمدهای ضد ملی، از میان بردن زبان، آداب، رسوم، و آیین ملی نه تنها ایستادگی نکرده، بلکه کمترین اعتراض و ناخشنودی نیز از خود نشان نداده است. تاراج ثروت ملی و آثار باستانی نیز نتوانست اندکی شعور و فهم فراموش شده را بدین ملت بازگرداند.
اگر دختران ایران را دسته به دسته و گروه به گروه به دبی و کشورهای عربی بردند و یا چند میلیون جوان را معتاد ساخته و عملاً از صحنه سیاست بیرون کشاندند، مشکلی پیش نیامد و خون در رگ غیرت و حمیت کسی به جوش نیامد و فوران ننمود. اگر گروهی از سپاه پاسداران دزد و بی هویت، اقتصاد مملکتی را به فنا کشیدند و ملتی را خاکستر نشین و نوکر و دست نشانده چین و آخوند ۳ تومانی ساختند، بازهم آب از آب تکان نخورد و آه از نهاد فردی بیرون نیامد.
و اگر علاوه بر همه اعضاء رژیم، محمد رضا خاوری، دوست هم بافوری ولی فقیه نیز به سادگی و با چراغ سبز وی بیش از چند میلیارد دلار قوت و غذای پابرهنه های ایران را یک شبه به یغما برد، و در کانادا برای خود کاخ و دستگاهی فرعونی ساخت، بازهم صدایی از گلوی ملت خردباخته ما بیرون نیامد، و ولی فقیه با وقاحت تمام فرمودند: « در مورد این قبیل دزدی ها، صحبت نکنید»، زیرا او از ما است.
با این حساب، آخوندی که روزی سر خرمن ها دهها بار حسین را می کشت و یزید را به کاخ خلافت باز می گرداند تا صدقه ای دریافت کند و کار نکرده و زحمت نکشیده کوفت جان کند، هم اکنون بر جان و ناموس مردم سوار است و با گسترش خرافات و پر کردن اذهان عمومی از مطالب دروغین، بر کشور سلطنت می کند/ تا آنجا که می توان گفت: «خداوند خر را آفرید تا ما بر آن سوار شویم، و آخوند را آفرید تا بر ما سواری کند».