باری دیگر برگزاری مراسم ۱۳ نوروز، جشن سبزه و گل، در زندان بزرگ آخوندهای بیگانه ۴

سیزده فروردین جشن بزرگ گل و گلزار فرا رسید. ولی برگزاری این جشن ملی و باستانی در کشور از دست رفته ایران، و زندان کنونی تازیان امکان پذیر نیست. کشوری که از زیر زمین تا سقف ساختمان ها، و از روی چمن تا بالای درختان در تصرف عرب های خونخوار در آمده است. ایرانی که به کلی در زیر سرپوش حکومت آخوندهای تازی نژاد، و در سکوت مرگ فرو رفته است. سرزمین اشغال شده ای که در آن کمترین آوایی از آزادی و آزادگی، افتخار و سربلندی، حس و ابراز میهن دوستی از کسی و از جایی شنیده نمی شود.

مردم ایران، همگی آزادی و آرامش خود را از دست داده اند و در زندان بزرگ آخوندهای عرب خرد باخته و بی فرهنگ لحظات عمر سخت و اندوهگین خود را سپری می سازند. آنهم نه به امید فردایی روشن و آزاد، بلکه در انتظار پایان رهایی از این زندان زجر آور، یعنی جان دادن و جان سپردن است. به راستی که این آخوندهای فرومایه و بی فرهنگ، از جهنمی در جهانی دیگر گفتگو می کنند که یک فانتزی و دروغی بیش نیست، بلکه آن را عملاً در کشور ما پیاده کرده اند. براستی، مردم ایران در زندانی بزرگ به نام زندان عرب ها، و یا آخوندهای تازی نژاد قرار گرفته اند.

سیزده به در یک جشن و آیین ملی است و پیوندی است کهن میان ایرانیان و طبیعت. سراسر این روز باید با رقص و آواز و شادی و خوشی گذرانده شود ولی آیا به راستی در چنین شرایط نابسمانی که آخوندها جشن گرفتن را حرام دانسته و روضه علی اصغر در گوش کودکان مان می خوانند، امکان پذیر است؟

سیزده به در یک جشن و آیین ملی است و پیوندی است کهن میان ایرانیان و طبیعت. سراسر این روز باید با رقص و آواز و شادی و خوشی گذرانده شود ولی آیا به راستی در چنین شرایط نابسمانی که آخوندها جشن گرفتن را حرام دانسته و روضه علی اصغر در گوش کودکان مان می خوانند، امکان پذیر است؟

در چنین شرایطی، هر ایرانی در ترس و نگرانی است که چگونه خانه و کاشانه خود را در روز جشن چمن و گل، ترک گوید. زیرا بسیجی ها و عده ای از پاسداران آماده اند تا در غیاب او خانه اش را غارت کنند، و در صورت نتوانستن، نام آن خانواده را به عنوان ضد انقلاب یادداشت کرده، و برایش پاپوشی درست نمایند. از سوی دیگر، برگزاری مراسم سیزده به در، برای ایرانیان در این زندان بزرگ عملی نیست. زیرا ایرانیان هرکاری کنند و به هرکجا که روند، از شر مزدوران و نوکران رژیم در امان نیستند. در میان سبزه و گل، و لابلای درختان نیز سرو کله این تازیان ضد ایران و ایرانی آشکار و پدیدار می شود.

آیا در کشوری که صدها رادیو و تلویزیون از بام تا شام، به روضه خوانی و خواندن آیه های قرآن، احادیث، و داستان های مسخره مذهبی می پردازد، و در یک احوال پرسی ساده و اعلام برنامه، شنونده را با بیان های عربی مشمئز و منزجر می سازد، آزادی است؟. آیا چنین کشوری را با این توصیف نباید زندان اعراب نامید؟!.

آیا روزی را که در آن نتوان رقصید، نوشید، خندید، شادمانی و عاشقی کرد را می توان جشن نامید؟ سیزده به در با نظارت پلیس و بسیج و امت حزب الله آیا کمترین لذتی دارد؟ به راستی چه زمانی نوبت رهایی ایرانیان از چنگال ستمگران تازی و بیگانه ای که بر ایشان حکومت می کنند، فرا می رسد؟

آیا روزی را که در آن نتوان رقصید، نوشید، خندید، شادمانی و عاشقی کرد را می توان جشن نامید؟ سیزده به در با نظارت پلیس و بسیج و امت حزب الله آیا کمترین لذتی دارد؟ به راستی چه زمانی نوبت رهایی ایرانیان از چنگال ستمگران تازی و بیگانه ای که بر ایشان حکومت می کنند، فرا می رسد؟

جای شگفتی و تعجب آور نیست که دیگر فریادی از گلوی هیچ آزادی خواهی بیرون نمی آید. زیرا هر فریادی بلادرنگ در گلو خفه می شود. مسجدهای بیشمار، بسیجی های فراوان، در هر گوشه و کنار، و هر ده و دهکده، برای خردزدایی و سرکوب مردم به کار گرفته شده، و کسی را یارای اعتراضی نیست.

در چنین سرزمین آخوند زده ای، که ما را به یاد دو قرن سکوت دوران نخستین اشغال تازیان می اندازد، آیا جایی برای شادی و شادمانی است؟. آیا می توان به جشن سبزه و صحرا رفت، در سبزه زارها بدوید، فریاد کشید، آواز خواند، و خود را از آنهمه دشواری ها و معضلات زندگی تخلیه کرد؟. آیا وجود شمر آسا و جهنمی آخوند و مزدوران آن اجازه می دهد در این سرزمین بلازده به آسانی و آزادی نفس کشید؟.

به باور نگارنده زمانی دیگر می توان دوباره احساس امنیت و راحتی کرد، و از شر بوق و کرنا و صداهای زشت و ناهنجار این تازیان رهایی یافت که تک تک ایرانیان، از این قوم وحشی و عقب مانده فاصله بگیرند، و تا آن جا که می توانند از معاشرت و برخورد با آنان خودداری نمایند. به امید هم آهنگی و همآورد ملت بزرگ ایران، در رهایی از شر این بیگانگان انحصارطلب. به امید آن روز

  • SAHAND

    این روز چندش اور و طبیعت خراب کن ……
    دارم سیزده بدر را توصیف میکنم ……..
    روزی که ملت خردباخته ما به جنگ با طبیعت میروند  ….. کلن هر چیزی در این کشور شده بهانه ای برای تفنن و سرگرمی شده  مخصوصن سیزده بدر و  و ان محرم لعنتی  ….!!!!!!!
    شاید کامنت من چندان ربطی به موضوع این پست نداشته باشد … اما
    سیزده بدر روزیست که ملت فرهنگ باخته ی ما طبیعت را به لجن میکشند و در این عقب مانده گی فرهنگی باز هم میتوان تاثیر دین را احساس کرد …..!!!!!
    کافیست در روز ۱۴ فروردین سری به طبیعت بزنیم .با صحنه هایی مواجه میشویم که قطعن برای هر انسان طبیعت دوستی عذاب اور است ….!!!!

    هنوز یادم نرفته که چه بلایی بر سر دریاچه ی ارومیه اورده اند … و در خاطرم هست  از صحنه های کشتن یک خرس مادر با دو توله اش که توسط ۲ انسان وحشی صفت انجام گرفت و فیلمش در اینترنت در معرض دید همگان قرار داده شد …!!!!!!!!
    یا تنها گونه ی بازمانده ی یوز پلنگ اسیایی که در ایران زیستگاه دارد و  بسیار انگشت شمارند  بدست این ملت سبک مغز کشته میشوند بسیار بسیار تاسف بار است …!!!!!!

    در کشوری که دین به دغدغه ی اکثریت ملت تبدیل شده است انتظاری بیشتر از این جایز نیست  چه برسد به رهایی از دست این ……………………………………………………………..

    • نسل سوخته

      حرفتون درسته واقعا باعث تاسفه.
      اما همه مردم مثل هم نیستن بعضی ها به طبیعت احترام میزارن مثل خود شما.
      در اصل سنت ۱۳ بدر رو انسانهایی که به طبیعت اهمیت میدن زنده میزارن نه اونایی که فقط فکر چند ساعت تفریح خودشونن.

  • Javdan

    سیزدهمین روز فروردین، نه روز نحسی است! نه روز جشن! و نه حتی روز طبیعت!! بلکه روزی تاریخی برای ملت ایران است. روز کشتار وحشیانه‌ی ایرانیان توسط فرقه ای از یهودیان! روز ملی اعلام حضور ایرانیان!زمانی که پادشاه نیک سیرت ایرانی،کورش، به حکومت رسید با شکست بخت النصر ،پادشاه جبار و خونخوار بابل، سرزمین خود را تا سواحل مدیترانه گسترش داد. دیدگاه الهی کورش باعث شد تا وی پیروی از تمام ادیان الهی را در ایرانِ بزرگ آزاد بداند به شرط آنکه هیچ فرقه ای با فرقه‌ی دیگر جنگ نکند و یا قصد آشوب و شورش علیه حکومت را نداشته باشد. همین مهربانی پادشاه باعث شد یهودیانی که توسط بخت النصر شکنجه و کشته می شدند، ایران را کشوری امن و مناسب برای خود ببینند و آزادانه به فعالیت های خود ادامه دهند.سه نسل از حکومت کورش می گذشت که خشایارشا پادشاه ایران شد. در این زمان به علت خیانت های فراوان و پیمان شکنی های مکرر قوم یهود (فرقه‌ی zion)، آنها از دستیابی به مقامات دولتی و حکومتی منع شده بودند. در همین وضعیت شخصی به نام “مُردخوای” فرزند “پاییر” از فرقه‌ی زیون با پنهان کاری و فریبِ حکومت توانست به دربار نفوذ کند و صاحب پست و مقام شود. وی پس از مدتی با وسوسه‌ی خشایارشا دخترخوانده‌ی خود “هدسه” را که یک یهودی متعصب بود با تغییر نام به “استر” وارد دربار کرد و به ازدواج خشایارشا درآورد. این دخترک زیبا و خائن با حقه‌های زنانه‌ی خود هر روز بیشتر به پادشاه نزدیک می شد و حتی در بسیاری از امور حکومتی نیز دخالت می کرد.در همین زمان “هامان” وزیر اعظم و لایق ایرانی که از مفاخر علم و سیاست و دانش در دوره‌ی هخامنشی است، متوجه رابطه‌ی مردخوای با استر می شود و پس از تحقیق متوجه می شود که این دونفر باهم نسبت فامیلی دارند و هردو از یهودیان zion هستند. این موضوع را روزهای پایانی اسفند (به گفته برخی مورخان: ۲۳ اسفند) به اطلاع خشایارشا می رساند و از او می خواهد این ۲نفر را مجازات کرده و به خاطر پیمان شکنی‌های مکرر، یهودیان را از ایران اخراج کند. پادشاه این موضوع را قبول می کند و از هامان می خواهد تا روزی را برای اعلام این موضوع مشخص کند. وزیر بزرگ ایران، نیمه‌ی فروردین را برای این کار مناسب می بیند.دخترک نحس یهودی ،استر، موضوع را متوجه می شود و با همکاری مردخوای در روزهای دهه اول فروردین خشایارشا را باخوراندن شراب بسیار مست می کنند و در حال مستی از او حکمی می گیرند که ۱-هامان و برخی از دیگر وزرای ایرانی دربار باید اعدام شوند ۲- تمام قبایل منتسب به این افراد باید کشته شوند ۳- تا۶ روز یهودیان آزادند که هرکاری بکنند ولی مجازات نشوند. یهودیان در روز ۱۳ فروردین، یک قتل عام بزرگ راه می اندازند و علاوه بر هامان وزیر دانای ایران، بیش از ۱۰۰۰۰۰ ایرانی را سر میبرند (در بعضی منابع اینگونه آمده: یهودیان در این روز آنقدر کشتار کردند که از هر ۱۱ نفر ایرانی، یک نفر را سر بریدند)از آن سال به بعد [تا هم اکنون] یهودیان به ویژه زیونها (zion) روزهای آخر اسفند ماه را با آتش زدن و توهین به عروسک های هامان و دیگر نمادهای ایران، این نسل کشی و وحشیگری را جشن می‌گیرند [بسیاری از مورخان، ریشه و اصل جشن چهارشنبه سوری را همین موضوع می دانند که به علت نفوذ زیونها در دربار پادشاهان ایران، همواره برگزار گردیده است] پس از انقلاب اسلامی در ایران با کمرنگ شدن نفوذ یهودیان در حکومت، با این جشن مخالفت شد و سعی در جلو گیری از آن همچنان ادامه دارد. هرچند در دیگر کشورها به ویژه اسرییل، یهودیان هرساله جشن هامان سوزی یا ایرانی کشی را در روزهای آخر اسفند برگزار می کنند که تصاویر زننده‌ی بسیاری از این جشن ها در فضای اینترنت منتشر شده است.از آن سال به بعد ایرانیان در روز ۱۳ فروردین ماه (سالروز کشتار ایرانیان توسط یهود) به خیابان و طبیعت می روند که جامعه‌شناسان و مورخان دلیل آن را اینگونه ذکر می کنند: ۱- به یاد آن روز که همه‌ی ایرانیان برای فرار از دست یهودیان به کوه و صحرا پناه برده‌ اند ۲- اعلام همبستگی و اینکه اگر ۱۰۰ ها هزار ایرانی را بکشید باز هم ما در صحنه حضور خواهیم داشت ۳- اعلام انزجار از یهودیان زیون.لازم به ذکر است که قبر استر و مردخوای هم اکنون در همدان قراردارد، و در نقشه نیل تا فرات رژیم غاصب قدس (اسراییل) همدان و مقبره‌ی این دو خائن، جزء کشور اسرائئل دیده شده است.یک پیشنهاد: روز ۱۳فروردین را روز ملی آتش زدن پرچم اسراییل (کشور یهودیان زیون) کنیم- درسراسر ایرانمنبعبرای اطلاع بیشتر در مورد این پیشنهاد به این سایت سربزنید…

  • Cadqoda

    آقای ارژنگ عزیز بهتر است قبل از اینکه مقاله های خود را تهیه کنید مطالعه کافی در آن زمینه داشته باشید.
    آیا شما و ایرانی های عزیز میدانند که روز ۱۳ فروردین دقیقا چه روزی است و منشأ پیدایش آ« کی و از کجا بوده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    اگر یک جست و جویی در اینترنت بکنید میبینید که همزمان با ما ایرانی ها، یهودی ها هم این روز را جشن گرفته و به شراب خوری و شادی و رقص و مخصوصا مسخره کردن ایرانی ها میپردازند اما دلیل این کارشان را به خود شما واگذار میکنم میتونید به سایت «مصاف» که زیر نظر آقای «رائفی پور» هستش رجوع کنید.