ما مردم ایران یا تاریخ سراپا اندوه و مصیبت بار کشورمان را نخوانده ایم، و یا از اشتباهات و شکست های نیاکان و زمامداران گذشته پند نگرفته ایم. ویا آن که به سرنوشت کشور و فرزندان خود در آینده بی تفاوتیم، و احساس هیچ مسئولیتی نمی کنیم.
در هرحال، اجازه دهید تا اندکی شما را با این همگینی و یکسان بودن رژیم ضد ایرانی ولایت فقیه و خاندان ضد ایرانی و خرافاتی قاجاریه آشنا کنیم. بی شک دودمان قاجاریه یکی از مخرب ترین و عقب افتاده ترین رژیم های در ایران بودند که عملکرد و سیاست های غلط آنان شیرازه مملکت را به کلی از هم پاشیده، و ایران را از یک تاچند سده از جهان متمدن و پیشرفته زمان خود به عقب رانده است.
شاهان قاجار، به استثنای آغامحمد خان که با وجود خونخواری و جنایت هایش در یک پارچگی و بزرگی ایران کوشش والایی کرد و کارنامه نسبتاً درخشانی از خود به جای گذاشت، و یا محمد شاه قاجار که به کمک نخست وزیران شایسته خود در آبیاری، و پیشرفت کشاورزی فعالیتی داشت، دیگر شاهان بی خبر و ناشایست این دودمان، تیشه به ریشه این سرزمین زدند و در نابودی و از دست رفتن بخش بزرگی از این آب و خاک، از نادان ترین و ناآگاه ترین انسان های خردباخته ای بودند که کمترین علاقه و دلبستگی به مردم و کشور ما نداشته اند.
دوران حکومت فتحلیشاه دورانی پر از خفت و خواری برای مردم ایران بوده است. این شاه خردباخته خرافاتی در زیر سلطه و افکار زهرآلود آخوندهای زمان خود به ویژه دستور جهاد سید محمد مجاهد و ملا احمد نراقی، سرزمین ما طی دو عهد نامه ننگین به باد داد. آخوندها از دیر تاکنون در فرسایش و عقب ماندگی کشورمان سهم به سزایی داشته اند. خیانت های آیت الله کاشانی که زیر چتر و سایه انگلیسی ها می زیست و در سرنوشت کشورمان دخالت داشت، در تاریخ به تفصیل آمده و جای هیچ انکاری نیست. دخالت انگلیس، همکاری آن با آخوندها، و تأثیر دولت آن بر سرنوشت کشور ما، موضوع چند کتاب و دهها سخنرانی است.
رژیم جنایتکار ولایت فقیه هم دنباله و امتداد همان آخوندهای خیانت کار و ضد ایرانی دوران قاجاریه است و در این ۳۲ سال در عقب ماندگی کشور ونفرت جهانی از این سرزمین کوتاهی نکرده اند. اکنون دیگر کمتر کشوری در جهان است که از ایران و ایرانی نفرت نداشته باشد و بتواند رفتاری متعادل و دادگرانه با ایرانیان از خود نشان دهد. ایران کنونی نه تنها نتوانسته خود را در گروه کشورهای پیشرفته جهان دوم جای دهد، بلکه با بی خردی و دشمنی آشکار آخوندها در زمره کشورهای جهان چهارم، مانند زیمبابوی، کره شمالی، و شماری از کشورهای آفریقایی قرار گرفته است.
رژیم ضد بشری اسلامی ایران، با کشورهای پرقدرت منطقه مانند عربستان، ترکیه، پاکستان، افغانستان، و عرب های کناره خلیج فارس سرناسازگاری و بدرفتاری نشان داده است. دخالت های سیاسی، نظامی، جاسوسی، مذهبی، و قومی از یک سوی، و تهدید با بمب های اتمی از سوی دیگر. خود رژیم با آن که از نژاد تازی است و در خط فلسطین و جنایت کاران حزب الله لبنان کار می کند، نتوانسته است رفتاری خوب و انسانی با همسایگان عرب خود داشته باشد.
این رژیم، در نخستین روزهای روی کار آمدن خود، با مخفی کردن مواد آتش زا و بمب درون چمدان مسافرین حج، ترتیبی می داد تا در خانه کعبه انفجار و برخوردهای تندی به وجود آید، و رژیم به مسلمانان جهان ثابت کند که خانواده آل سعود لیاقت و عرضه نگهداری به اصطلاح خانه خدا را ندارند، و بهتر است رژیم اسلامی عهده دار نگهداری و نگهبانی آنجا باشد. این رفتارهای جنایتکارانه موجب گردیده که تاکنون رژیم عربستان با رژیم، و خواه و ناخواه با مردم ایران نیز رفتاری با کینه و نفرت داشته باشد. به ویژه آن که گروهی از مسلمان های ایرانی که عموماً وابسته و آبشخور رژیمند، با خود مواد مخدر به عربستان برده اند که در فرودگاه دستگیر و به زندان های طولانی محکوم شدند.
عهد نامه کثیف و نفرت انگیز گلستان بر اثر سعایت و بدگویی آخوندها از روس های به اصطلاح کافر، و اعلام جنگ جهاد به آنان، از طرف روسیه و انگلیس به ایران تحمیل شد، و عهد نامه ترکمانچای نیز بر اثر بدرفتاری های ایرانیان شیعه با مردم گرجستان و ارمنستان بود. کشورهای روسیه و انگلیس، یعنی دشمنان همیشگی ملت ایران، بار دیگر با تحمیل این عهد نامه مناطق دیگری از ایران را جدا کردند تا ایرانیان به مردم گرجستان و ارمنستان دسترسی نداشته باشند.
رژیم اسلامی نیز با گروگان گیری دیپلمات های آمریکایی، ناچار به پرداخت غرامت سنگینی شد که در نوع خود باید آن را عهد نامه دوم ترکمانچای نامید. فراموش نشود جنگ هشت ساله عراق با ایران که به دلیل دشنام دادن خمینی به صدام و آل سعود، و اعلام این که راه رسیدن قدس از کربلا است، یعنی نخست باید عراق را فتح کرد، آنگاه به عربستان رفت و بر خانه کعبه تسلط یافت، و سر انجام به قدس رسید، موجب گردید که عموم کشورهای منطقه، با همکاری غرب، صدام را وادار به حمله به ایران کردند.
در حالی که در بیشتر جنگ های جهان، بازنده و یا عامل جنگ ناچار به پرداخت خسارات بوده است، و با آن که عربستان و کشورهای دیگر عرب پس از بازپس گیری خرمشهر آماده بودند تاخسارات و غرامت جنگی را بپردازند، ولی خمینی ضد ایران و ایرانی، آن را نپذیرفت و به جنگ فرسایشی همچنان ادامه داد. دسته دسته نوجوانان دبستانی و دبیرستانی را با دادن گردن بند حامل کلید بهشت، تشویق به جنگ کرد.
هرکدام از این نو جوانان از همه جا بی خبر، درنخستین روز، ویا هفته روبرو شدن با خمپاره های عراقی، در خون خود غلتیدند. رژیم کنونی هم، با کمال پستی و بی شرمی، جنگ پرخسارت و سرتاسر باخت و نفرت انگیز با عراق را هرساله با بوق و کرنا افتخار و پیروزی ایرانیان می داند. در حالی که این شکست بزرگ و باخت مادی، معنوی، و جانی برای ایرانیان بود، و باید امضای صلح خمینی را عهد نامه ننگین سوم ترکمانچای نامید.
دشمنی و کینه توزی رژیم کنونی با عراق، ترکیه، افغانستان، کشورهای عربی کناره خلیج فارس، حمله به سفارت انگلیس، توهین و جسارت به رئیس جمهور فرانسه، توهین و دشنام به اوباما، توهین، و قد براندازی اسرائیل، و خلاصه کینه توزی و دشمنی با بشریت، تمدن، پیشرفت و مانند آن موجب گردیده که کشورهای نامبرده باحمایت غرب در صدد ضربه زدن به ایران، و به پایین کشیدن قدرت نظامی و ماجراجویی رژیم اسلامی باشند.
نخستین این ضربه زدن ها، ادعای امارات بر مالکیت جزایر سه گانه است که با تشویق و حمایت کشورهای بالا همراه است. بی تردید اگر سیاست درستی از سوی رژیم ضد ایرانی اسلامی نشان داده نشود که قطعاً نخواهد شد، باید در انتظار سرنوشت دیگری مانند عهد نامه ترکمانچای چهارم به وسیله این رژیم بود.
هنوز تمام نشده، عهد نامه پنجمی هم در راه است. چنانچه کرکری و رجز خوانی خامنه ای وچند شاخ شکسته سپاهی مبنی بر مسدود کردن تنگه هرمز ادامه پیدا کند، و هرآن گاه سپاه بخواهد با خودنمایی دست به حماقت زده، و در خلیج فارس و دریای عمان مانور نظامی دهد، باید در انتظار آن بود که کشورهای غربی قدرت شکن به دنبال منابع نفتی مورد نیاز خود، هرمزگان، و هچنین خوزستان را به عنوان کشورهایی مستقل، از ایران جدا کنند. آنوقت از ایران کشوری شیر، البته نه شیر دلیر درنده، بلکه شیری بی یال و دم همچون روباهی باقی میماند.
از آنچه گفته شد که حقیقت محض تاریخی است، همانطور که ما گذشتگان و نیاکان خود را که نتوانستند و نخواستند با اتحاد و همآهنگی در برابر یورش اسکندر، و تازیان بایستند تا ما با سرنوشت شومی چون امروز دچار نباشیم، باید بر هر ایرانی نما که در برابر این رژیم جنایتکار سکوت کند و به نوعی و به نحوی دست به مبارزه نزند، نفرین فرستاد و او را نیز خائنی دانست که با سرنوشت این کشور بازی کرده، و به فرزندان و نسل های آینده خیانت می کند.