حفاطت از تمامیت ارضی ایران، وظیفه ملی هر شهروند ایرانی است ۴۴

حفاظت از تمامیت ارضی ایران کُرد، لُر، بلوچ، آذری، عرب زبانِ ایرانی تبار، شمالی، فارس و… نمی شناسد چرا که ما همه ایرانیم؛ تمام قوم های موجود در کشورمان، در کنار یکدیگر سرزمینی پهناور با فرهنگی غنی به نام ایران را تشکیل می دهند و چنانچه خطری این خاک پُر گوهر را تهدید می کند، وظیفه هر ایرانی است که با تمام توان خویش، از مام میهن دفاع نماید.

چندی است که موضوع جزایر سه گانه ایرانی و ادعای مالکیت موهوم شیخ نشین های اماراتی، بر سر زبان ها افتاده و شوم بختانه وزارت خارجه حکومت اسلامی که وظیفه پاسخگویی بدین سخنان را دارد، همچون همیشه وظیفه خود را به بدترین شکل ممکن انجام داده و به تازیان اماراتی، میدانی بزرگ برای جولان دادن بخشیده است.

هر چند برخی از سران ارتش حکومت اسلامی، اعلام داشتند که در صورت کمترین اقدامی از سوی امارات، پاسخ آن کشورک سی و هفت ساله را به سهمگین ترین شکل ممکن خواهند داد و با جان و تا آخرین قطره خون خویش، از تمامیت ارضی این سرزمین دفاع خواهند نمود؛ اما گویا اعراب اماراتی سخنان ارتشی های ایران را جدی نگرفته و همچنان به تهدید ایران و ایرانی می پردازند.

فرتور بانوی دلاوری که از عشایر ایران زمین می باشد را، نشان می دهد. ایران مهد مردان و زنان دلاور است که جان شان را بی منت در راه میهن می دهند. شیخ های تازی اماراتی، پیش از تهدید ایران، باید چند صد ساعت کلاس مردانگی و شجاعت را نزد بانوان مبارز ایرانی بگذرانند.

فرتور بانوی دلاوری که از عشایر ایران زمین می باشد را، سوار بر اسب و تفنگ آماده به دست، نشان می دهد. ایران مهد مردان و زنان دلاوری است که جان شان را بی منت در راه حفاظت از میهن می دهند. شیخ های تازی اماراتی، پیش از تهدید ایران، باید چند صد ساعت کلاس مردانگی و شجاعت را نزد بانوان مبارز ایرانی بگذرانند.

یکی از آخرین تهدیدهای اماراتی ها، توسط فرمانده پلیس دبی بیان شده که بسیار توهین آمیز می باشد. به گزارش خبرگزاری ملی ایرانیان؛ سرلشکر ضاحى خلفان فرمانده کل پلیس دبى، گفت: “اگر واقعاً امارات قصد جنگ داشت، تر و خشک سه جریره را به آتش مى کشید. لیکن ما خواهان در پیش گرفتن راه حلهاى مسالمت آمیز با همه همسایگان خود هستیم!”

ضاحى خلفان در جائی دیگر بیان داشت: “اگر بحث قدرت باشد، امارات واقعاً قدرتمند است!”. وی همچنین اعلام کرده است که “ایران برای نابودی ما باید از نهر خون بگذرد…”. در حالی که هذیان گویی و تهدید های توهین آمیز سران کشورک امارات همچنان ادامه دارد، کمترین پاسخی از سوی مسئولان رده بالای ایران، به ایشان داده نمی شود.

رهبران رژیم ضد ایرانی، به هر “ننه قمری” اجازه می دهند که به ایران و ایرانی توهین کرده و هویت ملی ایرانیان را زیر سوال ببرد. به راستی اگر ذره ای شرف و حس میهن دوستی و عشق به ایران، در وجود آخوندهای حاکم بر کشور وجود داشت، تاکنون باید ده ها تظاهرات چند ده هزار نفری بر علیه امارات و توهین های مقاماتش، به کمک مسئولین حکومت اسلامی شکل می گرفت.

فرتور سید علی خامنه ای را در حال سان دیدن از مزدوران سپاهی و بسیجی اش نشان می دهد. با این همه توهین و جسارتی که شیخ های پا برهنه و فرومایه اماراتی به ایران و ایرانی کرده اند، کمترین عکس العملی از سوی این قلدرهای ضد ایرانی دیده نشده و ایشان سکوت را به پاسخگویی به دشمن، ترجیح می دهند و زور بازوی شان، فقط بر علیه مردم و شهروندان ایرانی استفاده می شود.

فرتور سید علی خامنه ای را در حال سان دیدن از مزدوران سپاهی و بسیجی اش نشان می دهد. با این همه توهین و جسارتی که شیخ های پا برهنه و فرومایه اماراتی به ایران و ایرانی کرده اند، کمترین عکس العملی از سوی این قلدرهای ضد ایرانی دیده نشده و ایشان سکوت را به پاسخگویی به دشمن، ترجیح می دهند و زور بازوی شان، فقط بر علیه مردم و شهروندان ایرانی استفاده می شود.

نکته دیگر آن است که در این شرایط که تمامی ایرانیان میهن دوست همچون اسپند روی آتش، بی قرارند و از فرط عصبانیت و ناراحتی بالا و پایین می پرند، هیچ خبری از گردن کلفت های بسیجی و لات های حزب اللهی نیست. آن مزدوران که در هر مناسبتی با موتورهای شان به خیابان آمده و با ویراژ دادن، ترس به دل و جان ایرانیان می اندازند و ادعای وطن پرستی شان می شود، زیر عبای آخوند قایم شده و پیدای شان نیست.

بسیجیان و حزب اللهی ها که اعمال ننگین و شرم آوری همچون حمله به دانشجویان و دانشگاه ها، ضرب و شتم مردمان بینوای ایرانی اعم از زن و مرد و پیر و جوان در کوچه ها و خیابان ها، کشتار ایرانیان آزادی خواهی چون محمد مختاری ها و سهراب اعرابی ها و همچنین یورش وحشیانه به سفارت بریتانیا در تهران را در کارنامه سیاه خود دارند، برای مردم و کشور بیگانه لبنان خود را تکه و پاره می کنند اما برای دفاع از تمامیت ارضی خاکی که به وجود بی ارزش شان هویت بخشیده، خود را به خواب می زنند.

به هر روی، در چنین شرایطی که بخاری از دیگ غیرت و شرافت آخوند و بسیجی و حزب اللهی و دیگر مسئولین حکومت اسلامی بلند نمی شود، وظیفه دفاع از تمامیت ارضی کشور و پاسخگویی به توهین ها و جسارت های مقامات کشور امارات بر دوش مردمان ایران زمین است و بر ماست تا با راه انداختن تظاهرات های گوناگون نفرت خود را از سخنان پلشت سران اماراتی نشان داده و آن شیوخ بی سر و پا را سر جای خود بنشانیم.

  • Homayoun

    Any idea how to respond to such intransigence from a bunch of desert-dwellers?
    Under the protection of a military pact with France and the backing of US and England they are barking like the desert hounds that they are.  Answering a barking dog with barks of our own would just lower us to their level. 
    The fact is that they cannot have any claim to these islands unless Iran is willing to go to the international court on a petition submitted by both parties to start litigation again. 
    The matter of ownership of those islands is internationally recognized and is not subject to re-negotiation. 
    Unless Velayate Faghih decides to do the stupid thing and enter negotiation!
    I think on this issue their silence is diplomatically wise. 
    I can’t believe that for once I thought of them as wise!

  • Salamenbetoo

    ای انکه دیده دوخته ای بر خلیج العربیه, این استخوان برگلوی تو سازگار است وبس
    زیرا در اب صاف وپاک و زلالش ما هی استخوانی است  نه سگ ما هی ای کون برهنه مجوس نجس شده پارس(فارس)

    براستی چه خوش گفت فردوسی سگ سخن(پارس سخن):

    پارس (فارس) اگر سگ کبیر (کورش کبیر) شود اخر توله سگ (پارس سگ) است.
    ز شیر سگ خوردن و سگ ؛ فارس را بجایی رسیدست
    که تاج استخوانی کند ارزو
    تفو بر تو ای سگ کبیر(کورش کبیر)
    که با خواهرت ازدواج میکنی؛ مادرت رو حامله میکنی وبه پدرت تجاوز میکنی

    • Razmjoo

      از باب خیرخواهانه و فی سبیل الله به تو نصیحت میکنم که که با مراجعه به یک پزشک متخصص، برای درمان بیماری تان که همانا نوعی اسهال مزخرف گوئیست اقدام نمائی. 

    • نریمان

      مادرتو گاییدم …………………………..همینو بس

      نریمان از نژاد صد در صد اریایی

      • Razmjoo

        هم میهن عزیزم، اگر شما ان کاری را که گفته اید، انجام دهید، بدانید که بجای یکبار، به اندازه تعداد ان مفتخورهای بی خاصیت، یعنی چهارده بار، غسل بر شما واجب می افتد. 

  • Sheereenmyambatoo

    درود بر خلیج ارومیه(دریاچه اورمیه)
    درود بر خلیج العربی
    مرگ بر خلیج پارس=خلیج فارس=خلیج کورش=خلیج سگ

    سوال ما این است که کلمه خلیج عربی است یا پارسی ؟
    اگر عربی است (که واقعا عربی است) پس چرا پارسها ان را بکار می برند؟منظور من چرا این کلمه یا کلمه های دیگر را از فرهنگ ناب عربی میدزدند و یا غارت میکند؟ایا این نوعی دزدیدن فرهنگی از فرهنگ دیگر نیست؟
    پس نتیجه میگیریم که دو کلمه خلیج العربی هر دو عربی هستند.
    اما دو کلمه خلیج فارس یکی عربی و دیگری پارسی است. 

    درود بر کشور ترکیه
    درود بر خلیج اورمیه

    براستی چه خوش گفت فردوسی سگ سخن(پارس سخن):
    پارس (فارس) اگر سگ کبیر (کورش کبیر) شود اخر توله سگ (پارس سگ) است.

    ز شیر سگ خوردن و سگ ؛ فارس را بجایی رسیدست
    که تاج استخوانی کند ارزو
    تفو بر تو ای سگ کبیر(کورش کبیر)
    که با خواهرت ازدواج میکنی؛ مادرت رو حامله میکنی و پدرت رو میکنی!
    منظور من دریاچه ارومیه است ای برادر
    چرا ادب نداری وبی خودی عین سگ واو واو می کنی
    اگر دریا چه ارومیه نفت و سگ ماهی داشت شما اسمش را خلیج فارس میگذاشتید
    الحمدا… اب شور داردوهیچ سگی جرات شنا کردن درون اونو ندارد
    چرا خیلی عصبی می شی وزبان به فحش دادن می افتید
    ادم با فرهنگ که دارای تمدن کورشی است که فشح و ناسزا نمی گوید
    من وقتی میگویم گورش کبیر(س.ک) که با خواهرش ازدواج کرده؛مادرش رو حامله کرده وبه پدرش که خواهر مادرش تجاوز کرده ؛دلیل من بر مبنای کتابهای یونانی؛ رومی؛قبرسی می باشد(اگر میخواهی من می توانم لینگ های انها رو به تو بدم)
    چرا که دور برویم؛ بهترین دلیل برای این موضوع: فیلم ۳۰۰ که بر مبنای تاریخ کهن یونانی ساخته شده است؛ به وضوح شخصیت داریوش یا کورش را نشان می دهد
    ونشان می دهد که ایرانیان منظورم پارسیان چه سگهای ولگرد وحشی هستند که فقط وفقط یا واو واو مکنند یا گاز.تقصیری هم ندارند چون ذات؛منش؛خصلت وطبع سگها همین است وبس.
    لااقل وفا بودنتون رو از سگ یاد بگیرید که اصالتتون رو نشون بده.
    اگر واقعا به کورش کبیر(س.ک) وفا دار هستید؛مانند کورش کبیر(س.ک)با خواهرت ازدواج کن ومادرت رو حامله کن و به پدرت که خواهرمادرت است تجاوزکن .
    چگونه می شود که کورش کبیر(س.ک) به پدرش تجاوز میکند بعد منشور می نویسد.
    در ضمن؛ما دوست نداریم سگهای ولگرد وحشی وارد خاک اذربایجان یا ترکیه شوند وپرسه بزنید که پناهنده شوند.
    بهتره برید کشورهای چون ژاپن؛کره؛تایلند؛ چین ومغولستان چون انها خیلی گوشت سگ دوست دارند و بلدند که چگونه شما را ادم کنند.به عنوان نمونه : مغول ها وقتی به ایران حمله کردند بد طوری این سگ های ایرانی را به خاک وخون کشیدند. چونکه عاشق گوشت سگ بودند و بهترین گوشت سگ را در ایران دیدند.
    نمی دانم که اعراب غیور چه کاری با این سگ های ایرانی(پارسی) کرده که یاد حمله دلیرانه اعراب را به خاک مجوس(نجس شده ) را هرگز فراموش نمی کنند.
    اگر ادم نشوید واز حالت سگ بودن؛ وحشی بودن و مجوس بودن خودتان در نیاید وهمچنین پایبند به سگ کبیر(کورش کبیر مجوس) باشید؛
    مطمعنا ما ملت همیشه قهرمان ترک کاری با شما می کنیم تاریخی:که یاد حمله اعراب را همیشه از ذهن تان خالی کنید و به یاد کار فراموش نشده (Forever)تاریخی ما بیافتید.
    برای اینکار شما سگ های ولگرد وحشی مجوس نجس شده را در چرخ گوشت گذاشته وبعد روی ان اسید صد در صد خالص تازه کشف شده ازاستوانه سگ کبیر(کورش کبیر) ریخته تا هوای پاک دنیا را پاک ونانجس کند.

    در پایان ما ترکان؛اعراب؛کردها؛لرها وبلوچ ها متحدیم
    دورد بر خلیج ارومیه(دریاچه ارومیه)
    درود بر خلیج العربی(خلیج همیشه عرب)Forever Arabian Gulf

    • Ramin

      خجالت را کسانی می کشند که انرا بشناسند.
      ایکاش یک قطعه  عکسِ ۶ در ۴ هم از خودت را می فرستادی که ما در ضمن، یعنی ضمناً می دیدیم این سخنانِ سرشار از کمال، از دهانِ کدام  ادم چیز فهمی خارج شده است.
      بدون تعارف! گوینده چنین کلماتی از ۲ حال خارج نیست، تا اینکه نادان است و یا اینکه نه! خیلی نادان است. 
      مانی

    • خجالت بکش مردک، شما ضد ایران و ایرانی هستی و نباید در این سایت شرکت کنی. خوانندگان ما از نوشتن چنین توهین هایی به ملت ایران نفرت دارند. ننگ بر شما تازی زاده ضد ایرانی باد

      • Razmjoo

        سرورانِ عزیزم، تقاضا می کنم خودتان را بخاطر دهان درهِ مشتی بچه ُپر رویِ بی کمال ازرده نکنید. در راهِ پرباری که شما قدم برداشته اید، فرصتی هم به افرادِ فاقدِ شرف و انسانیت داده شده است که محتویاتِ متعفن شخصیتیِ خود را به قضاوتِ شما و کاربرانِ ارجمند تان که به درستی به ارزشِ کار شما اگاهند، بگذارند. بقول استاد مسلم نظم و نثر پارسی، سعدیِ جاویدان:
         تا مرد ( نامرد ) سخن نگفته باشد ٪ عیب و هنرش نهفته باشد.
        برقرار و همچنان سربلند باشید.
        با مهر،
        رزمجو

    • Mani

      درشو بزار!!! کثافتِ اَشغالِ پشت دریده!!! چرا اصرار به لجن کشیدنِ نام اقوامِ میهن دوست و شرافتمندِ ایرانی را داری؟؟؟
       تو دیگه ( بلانسبت حیوانات ) در کدام طویله ای رکودِ فکریت گل گرفته است؟؟؟ ای بچه پر رو و میکربِ نااگاهی و حماقت!!!

    • نسل سوخته

      هرچقدر میخوای حرف مفت بزن.
      حرفات کاملا بی ارزشه و مشخصه که بی ریشه هستی.
      من که فقط چند کلمه اول نوشتت رو خوندم.مطمئن باش کسی نمیاد متن تورو بخونه.

      • Mani

        هم نسل عزیزم،
        اتفاقاً همه چرندیات اَشغال و بچه پُر روی بالا را می خوانند و بمانند من هر بار، شاید هم درست نباشد، نسبت به خواهر و مادرِِ طرف، ابراز محبتی می کنند.
        با مهر،
        مانی

    • نریمان

      چه خوش گفت فردوسی راستگوی        مادر عرب را گاییدن بس نکوست …………….

      نریمان از نژاد صد در صد اریایی

    • نریمان

      شورت مادرت چه رنگیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
      نکنه مثل دریای احمر سرخ سرخه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    • نریمان

      از عبارات فارسیت معلومه که به فارسی تسلط کامل داری و این نشانگر اینه که مادرت زیر پارسیان زیاد میخوابیده !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
      و فشار وارده انقدر زیاد بوده که تو بجای حرف زدن فقط واق واق میکنی  !!!!!!!!!!!!!!!………………..

    • شما ایرانی نیستی یک بسیجی ادم فروش هستی چون که ترک عرب لر و همه اقوام ایرانی مشاهیر و اشخاص تاریخی دوست دارن چون که همه ایرانی هستیم

  • نریمان

    جای بسی خوشحالیست که اندر احوالات دورانی که یک مشت ایرانی عرب نژاد بعد از ۱۴۰۰ سال لعنتی نفهمیدند و هنوز هم در جهالت و حماقت محض بسر میبرند  و سر اخر باز هم نفهمیدند و نفهمیدند ………… !!!!!!!!!
    هنوز هم تعدادی هر چند اندک شمار به ایران اریایی اعتقاد دارند و این مقوله بسان اواریست بر سر این تفاله های نژادی ( اعراب ) و پیروان ایرانیشان …………………………… !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!۱

    نریمان از نژاد صد در صد اریایی ……………………………..

    • Namibaashenabash

      ای ایرانی پاره (س)،    ای  پاره پاره (س) زبان ایرانی اصل تبار

      حال شما چطور است!

      پارس پارس کن با افتخار مانند سگ وحشی مجوس نجس شده

      شما را اگر در نمکزار گذارند و نمک خالص شوید٫ اخر سگید 

  • Karwan kurdstani

    ایران مال شما فارسهاست نه کردو بلوچ و عرب و ترک و…. ولی وقتی به خطر می افتید از ترس کونتون به ما ها پناه میاورید کور خوندید ایران کثافت مال خودتون این تو بمیری دیگه از اون تو بمیریا نیست خودتون مواظب کون خودتون باشید ما دیگه از شما ها محافظت نمیکنم.دست عربهای سوسمار خور خوش که شما ها را به تنگ آورده اند.کشوری به اندازه یک شهر شما است دارد به شما بدبختهای ترسو بزدل زور می گوید.به کورش بگوید بیدار شود دیگر وقت خواب نیست هههههههههههههههه 

    • نسل سوخته

      در اینکه کردها انسانهای شجاعی هستندشکی نیست کردها هم با غیرتند هم شجاع و در طول تاریخ خیلی بهشون ظلم شده از جانب عثمانی اعراب و بعضی حکومتهای ایرانی.
      اما سوالی که پیش می آید اینست که آیا تو واقعا کردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
      چون اگر کرد بودی اینطور سنگ اعراب را به سینه نمیزدی و ذوق نمیکردی .
      چون اعراب خیلی به کردها ظلم کردن.
      حتی امام ۶ شیعیان کردها را از طایفه اجنه میداند.
      نکته بعدی این است که کسانی که هی کون کون میکنن اکثرا خودشون کونی اند.
      شما هم بجای اینکه سعی کنی احساسات قومی قبیله ای را  جریحه دار کنی سعی کن کمی از نظر فکری پیشرفت کنی و ملی گرا باشی در ایران کرد و لر و ترک و پارس معنا ندارد.همه باید برای میهن خود تلاش کنند.تفکرات قومی قبیله ای کهنه شده به دنیای جدید پا بزار.

  • نریمان

     با اینکه حکومت جمهوری اسلامی  ریشه در اسلام و ایینش داره ولی بدجوری بلای جان این کشورهای عربی شده !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!۱…………………………………………
    بسان  بزی  که از قصاب خود واهمه دارد  ……………………………………………………………………….   ترس کلیه ی اعراب از ایران نیز همانند ان بز و قصاب  میباشد !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!۱۱۱

    نریمان از نژاد صد در صد اریایی  …………………………………………………

  • Moonlighter_45

    فریب این مادر جندههای جاکش را نخورید
    فراخوانی داده شده است برای روز دهم اردیبهشت در حمایت از تمامیت ارضی و برآوردن فریاد خلیج همیشگی فارس.

    این تجمع را حکومت برای فریب افکار عمومی براه انداخته . آنها می
    خواهند با دست گذاشتن بر حس میهن دوستی ملت و تحریک آنها در برابر اعراب
    حاشیه خلیج فارس، ضعف خود در مورد بحث اتمی ایران و نوشیده شدن جام زهر و
    همچنین معامله تیم رهبری در اجلاس پنج بعلاوه یک را پوشش دهند.

    آیا در زمانی که به راحتی سهم ایران در حوزه دریای شمال ایران به
    همسایگان دیگر آن دریا به مفت واگذار شد، کسی در تلویزیون حکومت دعوت به
    اجتماع کرد؟ آیا آنزمان که به بهانه اتمی شدن، درهای دنیا به روی ایران
    بسته شد و منافع ملی و ملت به شدت به خطر افتاد، بحثی از نظر و خواست ملت
    بود؟ آیا آنزمان که دفاع پیدا و پنهان آقایان از تروریسم و تروریستها در
    عرصه جهانی باعث سرافکندگی ملت ایران می شد، حرفی از نظر مردم بود؟

    به باورم این دعوت و این درخواست حضور، قدمی است در راه اندازی رایش
    اسلامی و تحریک ملت و ایجاد فضایی ملی و در نهایت بهره برداری کثیف آقایان.
    فریب نخوریم.

    • Moonlighter_45

      با عرض معذرت ……… فراخوانی داده شده بود صحیح است متشکرم

  • Acer

    –  Sorry Sir

    What is your ethnicity?

    – Well, I am “Arab Zaban Irani Tabar”

    buuuuaaaaaaahhhhhh

    • Malamud_455

      BRAVO ACER .BRAVO !!!!!!!!!!!!!!!!!!!

      • Mocermiy3345

         

        Sorry Mis.

        What is your ethnicity?

        Well, I am “Pars Zaban(Seg Zaban= Dog Language) Irani Tabar”

         

        WaaaWWaaaWWaaaa

        • Wahemehaslani

          ای ایرانی پاره (س)،    ای  پاره پاره (س) زبان ایرانی اصل تبار

          حال شما چطور است!

          پارس پارس کن با افتخار مانند سگ وحشی مجوس نجس شده

          شما را اگر در نمکزار گذارند و نمک خالص شوید٫ اخر سگید 

          • TourkamIraniNistam

            کم پارس کن بی حیا/ ای هرزه گیاه باغ ایران/ ای روباه سرزمین شیران/ بازی ننمای با دُم شیر/ هر چند به دست توست زنجیر/ توهین ننمای به قوم و کیشم/ کز هر جهتی من از تو بیشم/ در محضر ما ادب نگه دار/ سر خم کن و حرمت و ادب دار/ ما با ادبیم با ادب باش/ وز بی ادبی گَزیده لب باش/ ما ترک غیور و قهرمانیم/ ما سرور مردم جهانیم/ ما ملت قهرمان ترکیم/ ما زاده سرزمین گرگیم/ پا چون به حریم ما گذارید/ ساکت شده پارس کم نمایید/ روی تو اگر کمی حیا داشت/ اندیشه تو اگر صفا داشت/ گر احمق و بی حیا نبودی/ درمانده و بینوا نبودی/ در خانه دل تو را چو کس بود/ فرمایش شهریار بس بود/ اما چه کنم که بی حیایی/ تومظهر جوری و جفایی/ خود بند ادب گسسته خواهی/ خود حرمت خود شکسته خواهی/ ای مظهر هر فساد و پستی/ هان حرمت عارفان شکستی/ بنگر که چه بی اصالتی تو/ بی حرمت و بی لیاقتی تو/ در اوج کلاس بی کلاسی/ تو وصله زشت یک لباسی/ حیف است که بگویم سگی تو/ تهرانی لوسو انتری تو/ آویزه گوش کن از این پس/ هر دوره زمان و پیش هر کس/ زین بعد به هر کجا رسیدی/ هر جا که نشان زترک دیدی/ برخیز و و فای خود نشان ده/ در محضر ترک، دم تکان ده/ یادت نرود ولو به گاهی/ وین گفتۀ ماندگار شاهی/

          • Karimsolemaninasab

            تفاوت یاسای چنگیز با به قول شما منشور کورش در این است که یاسای چنگیز،مستند،قابل تایید و بدور از مبالغه و احساسات بچه گانه است،اما منشور کورش:کشف آن در بابل،ترجمه آن کاملا ساختگی و دستکاری شده،هیچ متخصص و کارشناس معتبر متن آن را مبنی بر حقوق بشر تایید نکرده،خط آن به خط بابلی و نه فارسی(ایرانیها خط و کتابت شان کجا بود).از همه اینها گذشته،اثبات اینکه این منشور به کورش تعلق دارد فقط توسط ایرانیهاست و هیچ منبع و مرجع معتبر آنرا تایید نکرده.و بالاخره اینکه قدیمیترین و اولین منشور حقوق بشر توسط حمورابی است که برای همه روشن،واضح و قابل اثبات است و میتوانید آنرا در موزه برلین ببینید.

          • JehanbakheshKhodapasand

            چنگیر افتخار ما است. ای کاش نسل این فارسها را از روی زمین برداشته بود تا امروز هی کوروش کوروش نکنند و هی فارس فارس نزنند. او بیش از سه میلیون نفر از فارسها را زن و مرد و بچه در اترار و سمرقند و بخارا و نیشابور و مرو و هرات کشتار کرد، ولی حیف که وقتی سراسر کشور فارسها ار تسخیر بقیه شان را زنده گذاشت تا امروز هی به ما ناز بفروشند که ما کوروش داشتیم ما داریوش داشتیم.

          • HoniMondegarAsil

            ما ارزو می کنیم هرچه زودتر این حمله صورت بگیرد تا از شر کورش وداریوش تا ابد راحت شویم.تا کی باید چوب داریوش وکورش را خورد. تا کی باید زیر پرچم کورش وداریوش ماند. تا کی باید این همه بی حرمتی ها را از خاندان کذایی کورش وداریوش شنید. تا کی باید یک نژاد خاص از فرهنگ تهی وبی عار باید براین سرزمین پاک ما حکومت کند. تا کی باید جور کورش و داریوش را کشید.تا کی باید این قوم نجس بر وطن ما حکومت کند. به امید روزی که صدای پارس تا ابد توسط امریکا و اسرا ییل خاموش شود.

            اگر امریکا به ایران حمله کرد من یک خر نذر می کنم.
            اگر اسراییل به ایران حمله کرد من یک سگ نذرمی کنم.

  • Tourkam-Irani-Nistam

    کم پارس کن بی حیا/ ای هرزه گیاه باغ ایران/ ای روباه سرزمین شیران/ بازی ننمای با دُم شیر/ هر چند به دست توست زنجیر/ توهین ننمای به قوم و کیشم/ کز هر جهتی من از تو بیشم/ در محضر ما ادب نگه دار/ سر خم کن و حرمت و ادب دار/ ما با ادبیم با ادب باش/ وز بی ادبی گَزیده لب باش/ ما ترک غیور و قهرمانیم/ ما سرور مردم جهانیم/ ما ملت قهرمان ترکیم/ ما زاده سرزمین گرگیم/ پا چون به حریم ما گذارید/ ساکت شده پارس کم نمایید/ روی تو اگر کمی حیا داشت/ اندیشه تو اگر صفا داشت/ گر احمق و بی حیا نبودی/ درمانده و بینوا نبودی/ در خانه دل تو را چو کس بود/ فرمایش شهریار بس بود/ اما چه کنم که بی حیایی/ تومظهر جوری و جفایی/ خود بند ادب گسسته خواهی/ خود حرمت خود شکسته خواهی/ ای مظهر هر فساد و پستی/ هان حرمت عارفان شکستی/ بنگر که چه بی اصالتی تو/ بی حرمت و بی لیاقتی تو/ در اوج کلاس بی کلاسی/ تو وصله زشت یک لباسی/ حیف است که بگویم سگی تو/ تهرانی لوسو انتری تو/ آویزه گوش کن از این پس/ هر دوره زمان و پیش هر کس/ زین بعد به هر کجا رسیدی/ هر جا که نشان زترک دیدی/ برخیز و و فای خود نشان ده/ در محضر ترک، دم تکان ده/ یادت نرود ولو به گاهی/ وین گفتۀ ماندگار شاهی/

  • Sahameddin9

    ګل ما تفرقه تمامیت خواهی و حسادت و نداشتن اتحاد و احترام نسبت بهم
    میباشد خودتان
    قضاوت کنید در برابر ایالات و ولایات متحده آمریکا ادتحایه
    اروپا کشورهای متفرق و…استانهای
    خاورمیانه آنان متحد میشوند و ما متفرق همراه با کینه و بغض نسبت
    بهم. اکنون بیش از سی میلیون از مردمان خاورمیانه در کشورهای دیګر
    پراکنده هستند. آیا ثروتمندان آنان هیچ دانشګاه هیچ
    بیمارستان هیچ یا هچ کارخانه صنعتی ایجاد کرده
    اند تا پروانه های سرګردان خاورمیانه را حمایت کنند؟
    آیا هیچ یا هچ خانه ایران خانه
    خاورمیانه خانه مثلا افغانستان یا پاکستان و…
    یا یک مدرسه بین المللی برای مردم خاور میانه تاسیس شده است که جوانان مارا دور هم
    جمع و راهنمایی کنند؟

    آیا رابطه های مردم خاور میانه
    با هم خوب است آیا باهم در خارج از خاورمیانه با هم متحد
    هستند؟ هرکس ساز خودش را میزند و دیګران را تخطیه میکند همه عقل کل
    هستند و مکتب ادبی و دینی آڼان بهترین است و دیګران هیچ یا
    هچ؟ آیا میدانید که تعدادی زیادی از جوانان همین خاور میانه حتی با
    تحصیلات بسیار بالا خودکشی کرده اند که علیرضا و لیلا تنها نمونه ای کوچک از آنان
    میباشند؟ شاید به علت اینکه همه فکر میکردند با رفاهی که شاید آنان
    دارند و با احترامی که بین طرفداران خود و دیګر اشخاص دارند بایست در شرایطی مناسب
    باشند ولی دیدیم که آنان هم بادرګیری دزدان و شیادان و غارتګران غربی دچار
    دردسرهایی شده اند زیرا در غرب برای ما احترامی دیګر قایل نیستند و شاید مارا تنها
    برای استفاده و سو استفاده ها میخواهند نه دوستی و همکاری وحتی آنان هم در غربت در
    عذاب بودند که مجبور به خودکشی شدند. دیګران هم بسبب
    ازدواجهای نامناسب و در ګیری با طبقات پست مردم غرب دچار مشګلات زیادی شده
    اند که یک نمونه آن در شهر ما دختری ایرانی بود که زن یک آمریکایی
    آفریقایی شده بود و شوهر وی تنها بخاطر مادیات و بقول یک خانم ایرانی برای سو
    استفاده مادی با او ازدواج کرده بود و آنقدر دختر بیچاره را در فشار ګذاشت و اموال
    اورا صرف خوشګذارانی و عیش و تفریح کرد بعد هم اورا وادار کرد که یک بیمه عمر بسیار
    ګران بخرد و اورا تشویق به خودکشی کرد و دختر بیچاره خود را زیر چرخهای قطار
    انداخت. درست مثل آناکارنینا ولی این دختر کاملا بیګناه بود و تنها
    قربانی آدمی شده بود که فکر میکرد اګر کار نکند و اګر تنها بخورد و بخوابد آقا است؟
    که این طرز تفکر استحتمار و استعماری بین مردم فقیر آمریکایی
    آفریقایی بسیار رواج دارد که فکر میکنند اګر تنها خوش بګذارنند وتفریح کنند و
    از دیګران سو استفاده نمایند دیګر برده
    نیستند. بایست
    مردم خاورمیانه با هم متحد شوند و ما هم چیزی شبیه ادتحادیه اروپا بشویم
    نه اینکه تفرقه های ریشه برکن را که استعمار و استحمار بین المللی در بین
    کشور ما تخم آنرا پاشیده است درو کنیم و دنباله روی سیاست های آنان باشیم که مارا
    متفرق و خودشان را متحد میخواهند.

    خودکشی شاهزاده ګان لیلا و علیرضا
    جوانان بیګناه ایرانی یک هشدار جدی به جامعه مردم خاور میانه است که بایست
    از خواب خرګوشی بیدار شوند و با اتحاد و اتفاق و همراهی وهمکاری و احترام بهم و
    عقاید هم درست مثل الګوی همین آمریکای بقول امام راحل و دانشمند ګرام
    و فهمیده شیطان برزګ که آزادی را احترام میکنند وارج مینهند البته با
    سیاست مورد استفاده قرار دهیم؟ به امید روزی که ماهم مثل
    کشورهای مثلا پیشرفته دارای کار برای همه مسکن برای همه
    دانشګاه برای همه باشیم و فرزندان ما مجبور نباشند به دامان بیګانه پناه ببرند و در
    یونان دهان خود را بدوزند و در خیمه های پناهندګان زندګی کنند و با پست ترین طبقه
    های کشورهای مثلا پیشرفته در تماس باشند و بسیار از آنان هم از زور ناامیدی خودکشی
    کنند. بعد هم دیګران بجای اتحاد باهم و یکرنګی
    و یکدلی باهم سرشاخ شوند و همدیګر را محکوم کنند و بهم بقول قدیمی ها بپرند و بجای
    دحدت به تفرقه بیشتر روی آورند. خودکشی
    جوانان کشورهای ما یعنی از بین رفتن نیروی کار و متخصص
    ما جوانانی که با چه خون دلی به تحصیلات عالیه دست یافتند و بایست
    دست بقیه را بګیرند ولی خودشان در زیر بار مشګلات خرد شدند.
    آیا هیچ دایه بهتر از مادر میشود آیا اګر ما به
    فکر مردمان خودمان نباشیم میشود توقع داشت که کشورهای مثلا پیشرفته غرب به فکر ما
    باشند؟ دانشمند عظیم شان و متفکر عالی مقام
    حضرت آیت الله امام خمینی میفرمودند که یک میلیارد مردم کشورهای اسلامی اګر باهم
    متحد باشند میتوانند یک قدرت بین المللی باشند و میګفتند که رابطه با آمریکا را
    میخواهیم چه کنیم ولی متاسفانه مردم ما را نتوانستند از تفرقه و تمامیت خواهی نجات
    دهند و همه ما برای تنها منافع شخصی فعالیت میکنیم و میکردیم و دیدیم که رابطه
    نداشتن صحیح با آمریکا و غرب و یا مثلا کشورهای پیشرفته چقدر به ما و همسایګان ما
    صدمه زد.

    چقدر هوابیماهای ما سقوط
    کردند و چقدر مردم بیګناه ما کشته شدند چقدر از مردم ما بیش از پنج
    میلیون از بهترین جوانان ومردم تحصیکرده به خارج رفتند؟ متاسفانه نه
    تنها وحدت و کثرت ګرایی بین مردم ما بوجود نیامد بلکه صدام دیوانه را بجان امام
    فرمانده نظامی کل قوای ما انداختند و ایشان که تحصیلات نظامی فوق عاده ای نداشتند
    با مشګل روبرو شدند و دویست هزار تن از بهترین جوانان ما کشته
    یا شهید شدند؟ تفرقه بین قومهای ما و مردمی با زبانهای دیګر و ګویش
    ها ی دیګر و مذهب های دیګر به اوج خود رسید؟ پس وعده
    اتحاد یک میلیارد مسلمان چه شد؟ ثروتهای مردم
    کشورهای ما راهی کشورهای بقول خودشان کافرستانها شد و حتی با کامیون ارزهای کشورهای
    ما بخارج سرازیر شدند و شاید این کشورهای مثلا پیشرفته بودند که از بل بشو های ما
    حداکثر استفاده راکردند و تمامی بنجل ها نظامی انبار شده خودرا بما فروختند زیرا
    رهبر دیوانه ای چون صدام مردم را رهبر میکرد و جنګی بیهوده و ویران را دامن میزد و
    آقای آیت الله امام راحل مرحوم خمینی کبیر که حال بجای فرمانده هان سابق بزرګ
    ارتشتاران فرمانده و ژنرالهای ایرانی سکان فرماندهی را در دست ګرفته بود و هم
    فرمانده کل قوا بودند و بایست با یک دیوانه تمام عیار جنګی ویرانګر را ادامه
    میدادند. متاسفانه مردم کشورهای مارا به قتل
    غارت و کشتار عادت داده اند و منطق ما منطق کشتن و اعدام شده است. در
    حالیکه دست یک دزد نان را قطع میکنند شیوخ عرب میلیارد دلار ثروت مردمان خود را در
    بانکهای غرب خوابانیده اند و نه تنها دستشان قطع نمی شود بلکه در حرمسرای های
    رویایی خود در آغوش دلبران همه زنګ می خوابند وبه ریش اسلام
    ګرایان هم میخندند و تعصب و توهم و خرافات و توهمات را دامن میزنند؟

    و کودک فلسطینی در خاک خون می غلطد و کک جناب شیخ را هم نمی
    ګزد؟ اسلام او اسلامی دیګر است و همراه با عیش عشرت و غارت است و
    شهوت رانی ودزدی و فساد های مثلا قانونی که پلیس و شرطه و دادګاه آنان را تایید
    میکند ولی دزد بیچاره ګرسنه را به قطع دست محکوم میکنند. تنها راه
    رهایی ما داشتن دانش کار و فعالیتهای علمی و اتحاد بین کشورهایمان
    هست که تا بازیچه دست ابر قدرتهای غارتګر نشویم آنان که مثلا میخواهند یک مهندس را
    در لباس دکتر جراح بما قالب کنند و همه چیز را وارنه به حقنه کنند. و با در دست داشتن وسایل ارتباط جمعی اختلاف و تفرقه را بین همه ما دامن
    بزنند و همه خودرا تافته جدا بافته بدانیم و عقلهای کل و دیګران بایست از ما اطاعت
    محض کنند بدون هیچګونه پرسش؟ دیوانه ګانی
    رابالای بام فرستادند تا همه مارا اسیر کنند و خودکشی جوانان تحصیکرده ما و یا آتش
    زدن خودشان تنها از فرط نهایت بی امیدی است که غرب به ما تزریق میکند؟
    ایکاش ما هم مثل مردم غرب و کره ای ها متحد میشدیم و
    کشورهای خود را از نو میساختیم و دست از تفرقه و منم منم کردن ها بر میداشتیم و همه
    با هم و بااحترام به عقاید و باورهای هم به راه سازندګی میرفتیم. نه
    اینکه هرکسی که دستش به دم ګاوی بند شد دیګران را هیچ یا هچ و تنها خس خاشاکی بی
    اهمیت بداند؟ و همه را فراموش کند و از مقامی
    که به داده شده و از مردمی که به او اعتماد کرده اند سو استفاده برای مقاصد شوم
    شخصی اش بنماید؟ بقول شهبانوی ایران همه
    جوانانی که کشته ویا شهید شدند شازده هایی برای مادر و پدرانشان بودند.
    همه شاهزاده های خانواده های خود بودند و قلب مادر و پدرانشان برای آنان
    میطپید. بزرګش نخوانند اهل خرد که نام بزرګان به زشتی برد؟
    به امید پیشروی بسوی اتحاد و اتفاق و دوری از اختلاف های ریشه در استعمار و
    استحمار بین المللی که مردم مارا رو به روی هم قرار میدهد که از هر طرف که کشته شود
    به نفع آنان است؟ پدری در بستر مرګ فرزندان خود را خبر کرد و یک دسته
    چوب را که در یک نوار بهم بسته شده بودند به آنان داد و ګفت اینها را خرد کنید و یا
    از وسط نصف نمایید پسران نیرومند هرچه زور زدند نتوانستند که چوبهایی ظریف را که
    بهم محکم بسته شده بودند از وسط نصف کنند. پدر پیر تسمه را باز کرد و چوبها را یکی
    یکی نصف کرد و ګفت ببینید که اګربین شما اتحاد باشد شما نصف و خرد نخواهید شد ولی
    اګر متفرق شدید وتسمه عشق از شما برداشته شد هم تان مثل خس وخاشاک له میشوید
    خرد میشوید؟

  • Sahameddin9

    رویاهای زندګی در غرب و بازیچه شدن کشورهای
    ما یادم هست که یک مثلی بود که کودکی را زن بسیار زشتی بغل کرده و در آغوش خود
    ګرفت بود و مرتب اورا می بوسید و بچه هم از دیدن آن قیافه زشت و کریه بشدت ګریه
    میکرد هرچه کودک بیشتر ګریه میکرد زن زشت اورا زیاد تر و محکم تر
    می بوسید بخیال خودش تا اورا مثلا از ګریه
    بازدارد. تا آخر کسی به زن رسید و گفت
    بالام جان این بچه از تو میترسد اورا رها کن گریه اش هم تمام خواهد شد. زن چنان کرد
    و کودک هم خندان شد. متاسفانه به علتهای بعضی از ما از گفتن حقیقت
    کناره میرویم و نمی گوییم و سعی میکنیم که بفهمانیم لوطی نباخته است.
    در این قسمت میخواهم قسمت هایی از تجربه های خود و دیگران را
    برایتان بنویسم شاید برای گروهی مفید باشد. در گذشته خوب بیاد دارم
    که بچه ها و جوانان از اروپا و آمریکا برای خودشان بهشتی رویایی ساخته بودند که در
    آنجا همه چیزراحت و خوب و زندگی بسیار زیبا و جذاب است. دختران براحتی با مردان چشم
    ابرو مشگی دوست میشوند و زیبا ترین آنان عاشق دل دین باخته مردان و پسران شرقی سیه
    چشم و سیه چهره هستند.

    البته شاید ..چند سالی بعد از جنگ جهانی
    دوم به دلیل کمبود مردان جوان وضع اینطور بود و خانمهای آلمانی توجهی به مردان شرقی
    داشتند ولی نه بعد از سی سال که از جنگ گذشته بود و حالا بچه های آن زمان خودشان
    مردان بالغی بودند. بهر حال من یک روز با یک آقای ایرانی بسیار کوتاه قد
    زشت و بدون تحصیل که زبان آلمانی هم نمیدانست برخورد کردم وی
    که مردی فقیر هم بود فکر میکرد که علی آباد هم شهری است. مرا به اتاقی کوچک زیر
    شیروانی اش دعوت کرد تا برایش از آلمان تعریف کنم. او میگفت که شنیده
    ام وقتی که از قطار پیاده بشوم دختران و زنان زیبای آلمان مرا دوره میکنند و
    هرکدامشان سعی میکند مرا به خانه هایشان ببرند و باصطلاح مرا رو دست میبرند؟
    بعد گفت ببین من کاملا مجهز هستم بعد درب یک چمدان کوچک را گشود داخل آن
    پراز کاپوت بود؟ او فکر میکرد که دخترانی که مثلا همشاگردی من بودند
    و با من دست میدادند یا احتمالا بوسه ای تمام دوستان جنسی من هستند و من با تمامی
    آنان رابطه دارم. هیچ فکر نمیکرد که رابطه ما دوستانه و در حد دو
    دوست است چیزی مثلا مثل خواهر برادر در ایران. او که زبان بلد هم
    نبود با چشمانش میخواست دختران را بخورد و فکر میکرد که اگر مثل من زبان بلد بود
    میتوانست که هرشب چند تای آنان را بررسی کند و مثل بهشت دخترگی هایشان را
    بردارد؟ در بهشتی که میگویند برای مومنان هفتاد حوری بهشتی دست به
    کمر ایستاده اند و هر جماع سالها طول میکشد؟

    مدتی بعد که اورا دیدم
    بسیار عصبانی بود و میگفت که مرا لو خواهد داد زیرا عکس مرا دیده که افسر ارتش
    شاهنشاهی بودم و به دانشجویان خواهد گفت که من شاهی هستم؟ و باصطلاح
    با تهدید میخواست که مثلا از همشاگردیهای دختر من چندتایی را بردارد مثل یه قل دو
    قل؟ من خنده ای کردم و گفتم زود باش و برو و خبر چینی کن.
    اینها به شرقی ها محل سگ هم نمی گذارند اگر خوش تیپ ثروتمند و آداب دان بودی
    و زبان و فرهنگ آلمان میدانستی ممکن بودکه با تو حرف بزنند ولی حالا ول
    معطلی؟ دیدم رویا و کاخی که او از اروپا برای خودش ساخته است دارد
    درهم کوبیده میشود و وی با حالتی نزار میگفت که چه کنم؟ او که شاید
    برای یک زندگی بهتر به آلمان آمده بود حالا میدید که بسیار از مرحله پرت است. گفتم
    تنها دانشجویان زیاد با هوش و یا حداقل باهوش و یا ثروتمند هستند که میتوانند از
    امکانهایی برخوردار شوند و بقیه ما بایست سخت درس بخوانیم سخت کار کنیم و تازه بما
    حتی یک اتاقی را که میتوانند به دانشجوی آلمانی اجاره بدهند به ما اجاره نخواهند
    داد بلکه اتاقی که سگ درش نمیرود را بما اجاره میدهند. ملت آلمان مارا کثیف بی
    فرهنگ و دزد و بد می داند مگر اینکه عکس آنرا بتوانیم ثابت کنیم.
    هنگامیکه در آمریکا بودم یک خانم تقریبا چهل پنج ساله کوتاه قد چاق
    که پادرد هم داشت و زبان انگلیسی هم اصلا نمی دانست و قبلا هم شوهر و بچه داشته بود
    به سبب همان تبلیغات پوشالی با هزار مکافات و با صرف مقداری زیاد وقت و شاید هم پول
    با کمک کلیسا و دوستانش توانسته بود که ویزا بگیرد و به آمریکا بیآید حالا میخواست
    که بلافاصله یک شوهر ثروتمند آمریکایی تور کند؟ گفتم خانم جان شما
    حتی نمی توانید که در یک فروشگاه کار کنید زیرا نه زبان بلد هستید و نه میتوانید که
    سرپا ایستاده کار کنید میگفت هنرش در آشپزی است و غذاهای خوب ایرانی
    میتواند بپزد؟ در مدت تحصیلی ام در آلمان و انگلستان میدیدم که بسیار
    از دانشجویان ایرانی بسبب نداشتن جا و مکان و اینکه خانمهای مسن آلمانی و یا
    خانواده های آلمانی فقیر هم ترجیح میدادند اتاقشان را به آلمان یا حداقل به اروپایی
    یا آمریکایی اجاره بدهند مجیور میشدند بخاطر نداشتن جا از خیر تحصیل بگذرند و به
    ایران برگردند.

    و آنانی هم
    که مانده بودند با در نظر گرفتن این همه مشگلات وزرنگی و یا شاید کلاشی خودشان
    توانستند مثلا بعد از چهارده سال تحصیل یک دروه پنج ساله را تمام کنند. و با ز با
    آمدن به تهران با پر دادن اینکه مثلا دختر صاحب مرسدس بنز را گرفته اند خود را در
    لابلای مردم مثلا موفق جا بزنند.

    من که میدیدم که کشور ما برای ما هیچ
    امکاناتی در نظر نمیگیرد و در ایران بایست از سد کنکور حذفی رد شویم و در اینجا هم
    با گرانی و مشگل جا و مکان و مردم دست به گریبان باشیم و مشگل کمبود معلومات دوره
    دبیرستانی ما هم مشگل دیگری بودکه گریبان مارا میگرفت. اجاره ندادن
    اتاق از همه مشگلات بدتر بود. این بود که من با آن سابقه اروپایی فکر
    کردم که اگر جایی تهیه کنم که دانشجویان بتوانند ارزانتر و بهتر زندگی بکنند و در
    ضمن کارههایی هم ایجاد کنم و نیز از لحاظ درسی کمکی هم برای آنان باشم و راهنمایشان
    شوم شاید خدمتی به مردم کشورهایمان و جوانان شیفته درس خواندن کرده باشم منتهی این
    که من یک شبانه روزی دارم برای عده ای اینطور تعبیر شده بود که من میتوانم براحتی
    برای هرکسی ویزا بگیرم با وجود اینکه من نوشته بودم که من دانشگاه ندارم بلکه شبانه
    روزی مدرسه است با امکان کار و کمک درسی. ولی آنانی که در رویا زندگی
    میکردند برای خودشان تصورهایی دیگر دوخته بودند و میگفتند که شما میخواهید که کارگر
    شوند برایتان کار کنند و در عوض به آنان اتاق بدهید؟ آنانی که در
    کمپهای پناه جویان زندگی میکردند من فکر کردم همین اینکه جایی برای
    زندگی داشته باشند و بتوانند کاری هم بکنند و درسی هم بخوانند بهتر از این است که
    در کوچه ها ولو باشند و ناراحتی به خانمانی را بکشند؟ در آمریکایی که
    همه شاگردان حتی دبیرستانی کار میکنند حتی بچه های دکتر ها و مهندسان
    آمریکایی نمی دانم دوستان ایرانی چه برداشتی دارند که فکر میکنند کسی
    که یک شبانه روزی دارد میلیادر است و همه امکانی برایشان ایجاد خواهد کرد؟
    نمیدانم فیلم خانه ای در شن باد را دیده اید که یک سرهنگ نیروی هوایی ایرانی
    کارگر ساختمانی است یعنی عمله؟ من بسیاری امیران ایرانی را میشناسم
    که راننده تاکسی هستند و حتی یک سرلشگر ایران کبابی داشت و با زنش کباب میپختند و
    یا دکتر فیریک ایرانی سلمانی باز کرده بود. حالا کسانی که هیچ مدرک
    تحصیلی بغیر شاید یک دیپلم دبیرستان ندارند توقع دارند که در سرزمین امکانات همه
    کاره و پشت میز نشین شوند. و کارهای کشاورزی مرغداری و
    پرورش آب زیان در شان آنان نیست؟ کسانی که میتوانند در ایران کار و
    خدمت و یا تحصیل کنند اشتباه است که به خارج برای خاطر رویاها و یا ماجراجویی بروند
    که همه امکانات آنطور که در رویا دیده اند نیست آمریکا پر از شیاد
    های حرفه ای که همه را لخت میکنند .

    چه قانونی و چه با بی قانونی
    آمریکا خر توخر عجیبی است کسی که شیاد است در پناه قانون است و اگر کسی چک
    برگشتی بکشد نه بانک آدرس و شماره تلفن اورا میدهد و نه کسی دیگر
    باید بیشتر از میلغ چک به وکیل آنهم نقد و پیش بدهی شاید بتواند چک را وصول
    کند؟ البته شرکتهای بزرگ که دارای وکیلهای خبره هستند و آن وکیلان
    استخدامشان هستند و ماهیانه حقوق میگیرند حسابشان جدا است پلیس بی
    خاصیت آمریکا هم همین طور اگر پشت تابلوی ایست کمتر از چند ثانیه
    بایستی فورا مثل اجل معلق سرت میریزند و میخواهند با دست بند ترا ببرند ولی اگر
    خانه ات را دزد بزند و تو حتی نام و نشان دزد را هم داشته باشی هیچکاری نمی کنند
    مگر اینکه دوربین های مدار بسته ای داشته باشی که بتوانند عکس دزد را به روشنی
    بگیرند؟ شاید از بعضی لحاظ آمریکا حتی از شرق هم خر تو خر تر باشد و
    بی تفاوتی و کشداری و پیچیده گی ها قانونی در اینجا صدها برابر شرق است مثلا صدها
    صفحه برای بیمه پر میکنی و کتابهایی بسیار باید بخوانی بعد که بیمه شدی و سالها پول
    بیمه دادی با یک بهانه جزیی بیمه ات را باطل میکنند. و رشوه خواری و
    دزدی در اینجا فرق میکنند به تو جواز کار میدهند وقتی که تمامی سرمایه ات را برای
    کار خرج کردی جوازت را باطل میکنند. اگر آشنا داشته باشی براحتی از بیمه پول وخسارت
    میگیری اگر نداشته باشی کلاهت پس معرکه است. برای شکایت از هر کسی که
    مبلغی بیش از پنج هزار دلار باشد بایست وکیل بگیری که وکلا هم پول زیادی جلو
    میخواهند و مثل سایر وکلا عملا کاری هم نمی کنند جز گرفتن حق خودشان که از پیش
    گرفته اند خوب به آمریکا خوش آمدید؟

  • Sahameddin9

    شکستن مانع بزرګ رسیدن به آزادی تعصب
    جهل نادانی و تمامیت خواهی ها و فساد دزدی همه دانی و غرور عقل کل
    بودنهاست شاید
    مهمترین مشګل مردم خاور میانه جنګ با جهل فساد رشوه
    خواری تمامیت طلبی دزدی و فساد رایج در این کشورها باشد
    خود را عقل کل دیدن و اینکه تافته بافته جدا هستند و یا جنون خود خواهی
    دیکتاتوری و فساد طمع و حرص مادی و شهوانی مردم اینکشورها را زمین ګیر کرده
    است حتی در دوره های قدیم هم خلفای
    نالایق با حیله تزویر و تفرقه و خیانت به حکومتهای ننګین خود ادامه
    میدادند مثلا سرداران عرب و ایرانی و ترک را برعلیه هم تعلیم میدادند
    تا اګر یکی از آنان حس وطن پرستی اش ګل کرد دیګران اورا سرکوب
    کنند. متاسفانه این مشګل در سطح کوچک و بزرګ در
    هر دو مقطع خودنمایی میکند.مثلا آقایی یا خانمی در خاورمیانه رییس یک
    اداره و یا یک مدرسه میشود او تلاش میکند که
    زیرآب همه را که با او کاملا بیعت نکرده اند و یا مستقل هستند
    بزند و بتواند فک فامیلهای خود ویا دوستان خود را جانشین آنان
    کند. دور و بر
    دیکتاتورها و یا رییس های بزرګ یک مشت متملق ګو و شیاد و چاپلوس بیتوته میکنند که
    مرتب از وی تعریف و وی را حتی نسبت بخودش هم بیګانه میسازند چون
    منافع آنان در خریت و خنګی دیکتاتور و رییس است تا میتوانند به او
    غرور و خود بزرګ بینی تلقین و یا شاف میکنند بطوریکه آب غرور ونخوت و
    خود برتر بینی در زیر پوست او میرود و مغزش را اشغال
    میکند.

    اوهم از دیګران اطاعت مطلق و
    بدون پرسش را میخواهد که همه در برابرش سجده کنند و زمین ادب ببوسند
    و دست های و یا لباس اورا مقدس
    بپندارند بدین ترتیب یک خنګ ممکن است ناګهان ادعای خدایی کند
    بشر هم که احتیاج به خدا دارد اګر تمدن یونان باستان را نګاه
    کنید پراز خدا های خیالی است پدری که نسبت به فرزندان خود بسیار سختت ګیر و
    دیکتاتور است و آنان را وادار میکند که همه دستورهای اورا بدون چون وچرا اطاعت
    کنند حالا اګر پدری ملایم و دیکتاتور نباشد این فرزندان هستند که
    میخواهند که پدرشان از آنان اطاعت کند. متاسفانه نداشتن تحصیلات و
    درک خوب عمومی مردم مارا بسوی دیکتاتوری سوق داده است و همه خود را شاه یا رییس
    جمهور و یا رهبر می پندارند و لابد ګلایه دارند که چرا شغل در خور دانانی شان به
    ایشان داده نشده است مردی کم سواد که مثلا کلیسا را
    کلی سیاه تلفظ میکند و حتی زبان فارسی را هم درست نمی داند و مثلا فعل ها را بجای
    در آخر جمله در وسط جمله بکار میرود و شاید چهار یا شش کلاس رسمی سواد داشته
    باشد آنقدر مغرور است که به غلط و اشتباه در باره لغات و ریشه آنان و
    یا سیاست و علوم بحث میکند و آقایانی که استاد
    دانشګاه هستند را قبول ندارد و وقتی که دانش آموخته ګان مجبور میشوند
    که به او نشان دهند که اشتباه میکند و سند و مدرک ګردآوری میکنند به قبای مرد
    ناخوانده دانشمند قلابی ګران میآید و راه دشمنی در پیش میګیرد متاسفانه ما با انصاف
    نیسیتم و وقتی هم که بما ثابت میشود که اشتباه میکنیم عوض یادګیری بر
    منطق اشتباه و جهل خود پافشاری میکنیم تعصب های خرکی هم که جای خودش
    را دارد بدون دانستن چیزی خود را عقل کل
    میدانیم و با نهایت بی انصافی سعی داریم حرف الکی خودرا مثلا به کرسی
    بنشانیم. متاسفانه دانشمندان و جامعه شناسان غرب هم این نکته
    های ضعف مارا میدانند و با توجه به آنان برای ما برنامه ریزی میکنند تا در
    جهالت تفرفه و فساد باقی بمانیم و براحتی سرمایه های انسانی
    مادی و معنوی مارا به کشورهای خودشان انتقال میدهند. در غرب
    هم ما با یک سیستم دیګر روبرو هستیم که برعکس خاورمیانه به خارجیها با احترام نګاه
    نمیکنند و بطور محترمانه مارا مهره میسازند و یا سردرګم
    میسازند .

    چاره چیست کنار
    ګذاشتن همه تعصب ها و قبول اګر میتواند آن فرضیه ثابت شود
    و یا لااقل تساهل و تعامل افکار دیګران احترام به دیګران و اینکه به آنان هم اجازه بحث و
    دلیل و جواب داده شود هرکس میګوید که باورهای او درست و باورهای
    دیګران اشتباه است . ما براحتی برای حذف فیریکی مخالف خود بسیج
    میشویم یا از سرجهالت و یا از سر خود خواهی اګر به
    نسبی بودن همه باور ها برسیم و اینکه هر مطلبی میتواند تا از
    لحاظ علمی ثابت نشده باشد لااقل قابل شنودن است
    . تعصبها آنقدر زیاد است که بطرف مخالف حتی اجازه دفاع از
    باورش را هم نمی دهیم. ما
    در اثر فشار محیط و سیستم تفرفه افکنی و کمبود دانش یک سری باورهایی
    داریم که آنان برای ما بدون ثابت شدن مقدس هستند و حاضر نیستیم که به ګزارشهای
    دیګران توجه کنیم که شاید ما در ګمراهی بود ه ایم نه مرغ یک پا
    دارد من درست میدانم و تو غلط فکر میکنی نتیجه اش سلطه
    استعمار و استحمار بین المللی است که از تفرقه و نادانی و تعصبهای خرکی ما سو
    استفاده میکنند وقتی تعداد بسیاری از مردم کشوری
    میګویند که دیکتاتور را دیګر نمی خواهند زیرا
    آنان با دنیا آشنایی بیشتری دارند تا پدرهایشان دیکتاتوری که چهل
    سال حکومت کرده میګوید نه من می مانم حتی اګر کشته شوم. جوان ابلهی که یک مشت دختر باکره را دور خود به عنوان بادی ګارد و محافظ
    انتخاب کرده است و آنان اجازه ندارند که زن شوند و بایست مادام عمر
    باکره و دست نخورده باقی بماند چطور میتواند فکر پیشرفت مردم کشورش
    باشد اوهم دیوانه ای بربام رفته است زیرا ابر قدرتها
    میخواهند که دیوانه ها سرکارها باشند تا غارت کشورهای دنیای سوم آسان تر
    باشد. آخر این چه رهبری است که میخواهد محافظین وی دختر باشد و کسی
    با لای رانهای آنان کاری نداشته باشد؟ آیا همچنین مرد ابلهی میتواند
    یک رهبر دلسوز ملت باشد هم اوست که میګوید من تا ګلوله
    آخر ابلهانی که بمن وفادارند بر سرقدرت باقی می مانم
    نمی دانم دوشیزګان باکره محافظ اطرافش چګونه فکر
    میکنند هر دختر جوانی آرزوی زن شدن و مادر شدن را دارد
    مګر اینکه نقصی در وجود او باشد؟ دوره
    این دیکتاتور های ابله که تنها فکر لای رانهای جنس مخالف هستند و تمام دنیا را برای
    خودشان میخواهند وبه زندګی و زیسیتن دیګران اهمیتی نمیدهند و تنها فکر شکم
    زیر شکم و دزدی وغارت هستند چګونه میتوانند رهبران دلسوزی برای ملت هایشان باشند؟ آنان میخواهند
    که دیګران محروم از زندګی و بنده برده آنان باشند همانطوریکه سیستم
    بین المللی غارت و دزدی میخواهد طبقه متوسط را تبدیل به طبقه فقیر دست بدهن حرف شنو
    تحلیل دهد و تمامی توان علمی و صنعتی خود را برای اجرای این کار
    بخدمت ګرفته است .

    از تفرقه و خرافه پروری ګرفته تا بی
    دانشی و ابلهی دزدی رشوه خواری و فساد و فقر بیکاری
    سود میبرند و دیکتاتورهای ابله هم که تنها فکر شکم
    تجمل سپرده های بانکی شهوت رانی و کثافتکاریهای
    خود هستند که جنایت و خیانت سرلوحه کارهایشان است ته اربابان
    ستمکارشان خشنود باشند و بتوانند چند صباحی بیشتر سرکار بمانند.
    مردک بی شعوری که جلوی ازدواج دختران جوان را سد
    میکند ولی خودش به شهوترانی ګسترده می پردازد چګونه
    میتواند یک رهبر مردمی باشد او دیوانه ای است که به بام ګذاشته
    شده تا مترسکی برای ورود استعمار و استحمار بین المللی باشد
    آیا غیر از این است؟

    نمونه دیګرش امپراتور یا پادشاه جزیره بحرین است که با شیادی
    از بدنه کشور جدا شده است و حالا دارای یک حکومت مثلا سلطنتی یا امپراتوری است ؟
    و مردمی که تحت ظلم شیخ های عرب شهوتران و دزد و ظالم هستند که برای بقای خود و
    غارتهای بیشتر حاضرند مردم را در فقر ګرسنګی فرهنګی و فیزیکی نګه دارند و خودشان
    بعنوان امپراتوران در جزیره کوچکی به فساد فحشای دولتی و یا در لوای مثلا دین
    بپردازند؟ مثل همان یزید پسر معاویه لعنت الله علیه و آله

    دیکتاتورهایی که حاضر نیستند از خر مراد پیاده شوند و چشم به جان
    مال ناموس مردم دوخته اند و همه آنها را از آن خود میدانند …

    حکایت

    روزگاری
    یک کشاورز در روستایی زندگی می کرد که باید پول زیادی را که ازیک پیرمرد قرض گرفته بود، پس می
    داد.

    کشاورز دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را
    داشتند. وقتیپیرمرد طمعکار متوجه
    شد کشاورز نمی تواند پول او را پس بدهد، پیشهاد یکمعامله کرد و گفت اگر با دختر کشاورز ازدواج کند
    بدهی او را می بخشد، ودخترش
    از شنیدن این حرف به وحشت افتاد و پیرمرد کلاه بردار برای اینکهحسن نیت خود را نشان بدهد گفت : اصلا یک کاری می
    کنیم، من یک سنگریزهسفید و
    یک سنگریزه سیاه در کیسه ای خالی می اندازم، دختر تو باید باچشمان بسته یکی از این دو را بیرون بیاورد. اگر
    سنگریزه سیاه را بیرونآورد
    باید همسر من بشود و بدهی بخشیده می شود و اگر سنگریزه سفید رابیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند و بدهی
    نیز بخشیده می شود، امااگر
    او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود.

    این گفت و گو در جلوی خانه کشاورز انجام شد و زمین آنجا پر از
    سنگریزه بود. در همین حین پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت. دختر که
    چشمانتیزبینی داشت متوجه شد
    او دو سنگریزه سیاه از زمین برداشت و داخل کیسهانداخت. ولی چیزی نگفت !

    سپس پیرمرد از دخترک خواست که یکی از آنها را از کیسه بیرون
    بیاورد.

    تصور کنید اگر شما آنجا بودید چه کار می کردید ؟ چه توصیه
    ای برای آن دختر داشتید ؟

    اگر خوب موقعیت را تجزیه و تحلیل کنید می بینید که سه امکان
    وجود دارد
    :
    ۱
    ـ دختر جوان باید آن پیشنهاد را رد کند.

    ۲
    ـ هر دو سنگریزه را در بیاورد و نشان دهد که پیرمرد تقلب
    کرده است.
    ۳
    ـ یکی از آن سنگریزه های سیاه را بیرون بیاورد و با پیرمرد
    ازدواج کندتا پدرش به زندان
    نیفتد.

    لحظه ای به این شرایط فکر کنید. هدف این حکایت ارزیابی تفاوت
    بین تفکر منطقی و تفکری است که اصطلاحا جنبی نامیده می شود. معضل این دختر جوان
    رانمی توان با تفکر منطقی حل
    کرد.

    به نتایج هر یک از این سه گزینه فکر کنید، اگر شما بودید چه
    کار می کردید ؟!

    و این کاری است که آن دختر زیرک انجام داد :

    دست خود را به داخل کیسه برد و یکی از آن دو سنگریزه را
    برداشت و به سرعتو با ناشی
    بازی، بدون اینکه سنگریزه دیده بشود، وانمود کرد که از دستشلغزیده و به زمین افتاده. پیدا کردن آن سنگریزه
    در بین انبوه سنگریزه هایدیگر غیر ممکن بود.

    در همین لحظه دخترک گفت : آه چقدر من دست و پا چلفتی هستم !
    اما مهمنیست. اگر سنگریزه ای را
    که داخل کیسه است دربیاوریم معلوم می شودسنگریزه ای که از دست من افتاد چه رنگی بوده
    است….

    و چون سنگریزه ای که در کیسه بود سیاه بود، پس باید طبق قرار،
    آن سنگریزهسفید باشد. آن پیرمرد
    هم نتوانست به حیله گری خود اعتراف کند و شرطی راکه گذاشته بود به اجبار پذیرفت و دختر نیز تظاهر
    کرد که از این نتیجهحیرت
    کرده است.

    نتیجه ای که ۱۰۰ درصد به نفع آنها بود.
    ۱
    ـ همیشه یک راه حل برای مشکلات پیچیده وجود دارد.
    ۲
    ـ این حقیقت دارد که ما همیشه از زاویه خوب به مسایل نگاه
    نمی کنیم.
    ۳
    ـ هفته شما می تواند سرشار از افکار و ایده های مثبت و
    تصمیم های عاقلانه باشد.

    .

  • Sahameddin9

    داستان کدام حقوق بشر ناپلیون مردم را یا تعدادی از مردم را ګوشت دم پوپ
    می نامید ګویا که از کشتار آنان باکی نداشت هیتلر هم از کشته شدن
    پنجاه میلیون انسان و سوزانیدن و از بین بردن شش میلیون یهودی ککش هم نګزید
    البته بعضی ها قبول ندارند که عدد شش میلیون یهودی بایست درست باشد
    اینطور که معلوم است بسیاری از رهبران دنیا از کشته شدن و کشتار مردم برای
    مقاصد خود ابایی ندارند حتی اګر آن مردم بیګناه باشند یعنی حتی بکار دیکتاتور هم
    کاری نداشته باشند دیګر آقای سرتنګ قذافی یک
    مثال امروزی هست حتی هیتلر هم مثلا هم میهنان خود را نکشت
    بدست ارتش خود ش تنها مثلا یهودیان را میکشت که میګفت اینها بد هستند آلمانی
    اصیل نیستند خوب جنون او فرق میکرد ولی این آقا درست همه مردم خودش
    را که اورا نمیخواهند میکشد و ناراحت هم نیست البته
    غرب به او بهترین سلاح ها را فروخته بود زیرا او نه از جانب شوروی در
    خطر بود و نه همسایه مثل صدام داشت که در پی جنګ قادسیه باشد باحتمال
    غرب میدانست که سرتنګ این بمب ها موشک ها وتانکها وهواپیما ها را برای حمله به مردم
    دست خالی کشور خودش میخواهد ولی حقوق بشر به آنان اجازه میداد که به دیوانه
    دیکتاتوری مثل قذافی اسلحه های پیشرفته بفروشند و معامله
    کنند .

    زیرا برای غرب
    شاید مهم نبود که او براحتی میتواند نسل هموطنان خود را از بین ببرد.
    اګر طالبان به بهانه جنګ با شوروی بی دین توسط غرب
    مسلط شد تا از دین دفاع کند و شورویهای بی دین و کمونیست را از بین ببرند
    قذافی این بهانه را نداشت ولی با وجود این غرب به او مرتب
    سلاح میفروخت و سرمایه های ملی کشور را که
    بایست صرف رفاه و دانش و سلامت مردم شود به دست دلالان فروش اسلحه می داد و مقداری
    از آنرا را هم برای خودش فک فامیلش بر میداشت کما اینکه تنهادر آمریکا میګویند که
    بیش از سی میلیارد دلار ذخیره فرموده بود متاسفانه این دیکتاتورها
    آنقدر ابله هستند که فکر میکنند غربی ها این پولهای را به آنان پس میدهند
    غرب حتی سرمایه چند صد هزار دلاری مردم را که شاید از راه کسب کار حلال پیدا
    کرده اند را به این راحتی پس نمیدهد و انواع و اقسام مالیات نګهداری
    وبقول خودشان فی از آن پولهای کم برداشت میکنند و یا تا آنجا که میتوانند سعی میکنند که خارجیها را به بیراهه بکشانند و
    سرمایه هایشان را نابود کنند البته برای طبقه متوسط جامعه خود هم این
    چنین برنامه ای دارند حقوق بشر مال آقازاده ها و
    ثروتمندان وابسته است جوانان سرګران خاورمیانه و دنیای سوم خود را به آب
    آتش میزنند تا مثلا به کشورهای پیشرفته بیآیند و فکر میکنند که اینان همه آن
    امتیازات را به آنان هم میدهند البته اګر شخص وارد و زرنګ باشد و
    راهها را خوب بشناسد شاید بتواند از این خرسها موهایی بکند ولی در حالت عادی آنان سعی میکنند با زرنګی های خودشان سرمایه اندک را هم
    غارت کنند .

    شرکتهای بیمه میلیارد ها دلار میګیرند و صدها صفحه
    بقول خودشان پالیسی میدهند شخص باید صدها صفحه بخواند و در آخر هم پس از چندین سال
    دادن بیمه هنګامیکه به آنان نیازمندی بیمه رافسخ میکنند ومیګویند برو
    وکیل بګیر وکیلی که ساعتی دویست دلار پیش میخواهد تا مثلا کار را دنبال کند
    در آمریکا قول و قرار حتی اګر بصورت کتبی و قراردادهای رسمی
    باشد فایده ای ندارد زیرا که وکیلان آنقدر ګران هستند که نمیشود به
    آنان مراجعه کرد بدین ترتیب هم بایست پول بیمه را داد و همه کلیه مخارج ګردن خود
    آدم است تنها شرکتهای بزرګ هستند که وکیلان خبره در استخدام دارند
    وبراحتی میتوانند حق وحقوق خود را بګیرند و ګرنه با این سیستم
    بقیه مردم ول معلطند و بایست از غارت شدنشان صرف نظر کنند ؟ اګر مردم
    عادی یک اشتباهی بکنند دولت و پلیس دنبال شخص هستند و تا او خسارت را نګیرند ول کن
    معامله نیستند ولی اګر دولت های محلی اشتباه بکنند و ضررهای هنګفت
    بزنند هیچ کسی و هیچ دستګاهی نیست که به کمک مردم عادی بیاید قولهای
    و قرارها در آمریکا اګر شخص خوب نباشد ارزش قانونی با وکیل ګرانبها دارند
    و بایست برای هرکار جزیی وکیل داشته باشی خوب این هم یک نوع
    حقوق بشر است اګر کسی پول وکیل نداشته باشد حقوق بشر هم به او کمک نمی کند. در شرق
    هم که معلوم است اګر اهل رشوه دادن نباشی کلاهت پس معرکه است و اګر به دستګاهها
    مثلا بازرسی و یا حتی دادګستری مراجعه بکنی اګر با یک بمن چه روبرو نشوی بایست
    سالها بدو بدو کنی تا شاید کسی دلش بحالت بسوزد و حق ترا نیمه
    و یا در صدی را بتو بدهند خوب این هم حقوق بشر ؟

    پس حقوق بشر هم یک
    بهانه ای است که کسانی به آن بهانه شغلی و مقامی داشته باشند ولی
    واقعا این حقوق بشر اکثر مردم است که ضایع شده از بین میرود کسانی
    ګله میکنند که چرا رهبران دینی و یا اجتماعی دلشان بحال مردم نمی سوزد
    و ککشان هم نمی ګزد که مثلا هواخواهان آنان کشته شود و
    آنان از اینان برای پیشرفت خودشان استفاده میکنند غربیان به قذافی
    بهترین سلاحها را دادند و او هم بانهایت دست دلبازی بهای سنګین آن سلاحها را به
    مدیران شرکتهای غربی داد و حالا همان سلاحها را بر سر مردم
    میکوبد؟ چرا رهبران مذهبی واجتماعی از دوستداران خود که بخاطر آنان و
    رهبری شان به کشت کشتار روبرو میشوند کاری نمی کنند؟ انسان ها برای
    آنان مهره هایی هستند و شماره هایی که بایست برای به قدرت رسیدن آنان و نامور شدن
    آنان کشته ویاشهید بشوند آقایی می پرسید که اینهمه مجاهدین دست خالی
    را در عراق کشتند و آقای مسعود خان رجوی کاری نکرد؟ ګفتم مګر دیګران
    ارزشی برای کرامت انسانی قایلند وکاری کردند؟

    همه
    شهید میخواهند تا تبوانند حرفهای خود را به کرسی بنشانند همه مذهب ها و همه
    مکتبهای اجتماعی به کرامت انسانی کاری ندارند و همه دولتها هم کم بیش همین طورند
    تنها راحتی و آسایش خود را میخواهند و میخواهند دیګران شهید یا کشته شوند تا آنان
    پیروز ګردند و به مقام ثروت شهرت شهوت و تمامیت خواهی برسند . کلک آقایان رهبر و
    پیشوا هم نخواهد ګزید اګر حتی میلیونها انسان کشته شوند مګر آقای سرهنګ قذافی را
    نمی بینید با یول مردم فقیر اسلحه میخرد و مردم خودش را می کشد خوب سګ زرد برادر
    شغال است اینطور نیست اینها فکر میکنند که تافته بافته جدا هستند و همه شان
    میخواهند ښاه رییس جمهور و یا رهبر شوند بعد هم پس از کشت کشتارها مثل کنه به
    دستګاه میچسبند و نمی خواهند از آن جدا شوند ګویی بایست خودشان و آقازاده ها و خانم
    زاده هایشان یک عمر بر ګرده مردم سوار بشوند . شکاف بین فقیر و
    ثروتمند بسیار بزرګ است و متاسفانه روز به روز هم این شکاف وسیع تر میشود
    یکی میلیارد ها ثروت دارد بطور کلی بایست غیر مشروع هم باشد
    ویا نابغه هایی باشند و دیګران با همان مدرکهای تحصیلی و سابقه کار آه در بساط
    ندارند آیا فرق دو انسان مثلا با درجه دکتری و سابقه
    کار مساوی بایست میلیارد ها دلار فاصله باشد؟

    یعنی یک انسان بامدرک دکتری از انسان دیګر باهمان مدرک و
    سابقه کار بایست چند میلیارد دلار تفاوت ثروت داشته
    باشند؟ خوب رهبران کمونیست هم از دیګران از نظر ثروت شاید مثل
    همتایان کاپیتالیست خود بودند رهبران مذهبی هم همین
    طور آنان ثروتمند هستند و مردم عادی با همان درجه های
    علمی اکثرشان بی چیز بخصوص آنانی که خواسته اند دزدی
    نکنند و رشوه نګیرند خوب حقوق بشر خان کجاست؟ بعد هم
    مردی که خودش را حتی به اروپا هم رسانده است بایست خودش را آتش بزند چون به او
    اجازه زندګی نمیدهند نه در کشور خودش و نه در کشور میزبان
    رهبران نوکر و مطیع میخواهند مثلا کسی میتواندیک
    بار به عنوان بهایی غارت شود و یک بار به عنوان ایرانی مسلمان ویک بار هم به عنوان
    مسلمان ناراحت توسط دینهای دیګر خوب حقوق بشر کجاست
    ؟ آیا میشود به سازمانی شکایت کرد و حقوق بشر خود را مطالبه
    کرد؟

    تمامی این دستګاه های عریض طویل دادګستری
    دادګاه ها و پلیس بیهوده است و برای احقاق حق کار نمیکنند بلکه برای اینکه
    حقوق بګیر هستند و مثلا روز را شب کنند پول میګیرند. مګر اینکه دست
    توانای مالی داشته باشی یا وابسته به سیستم باشی خوب این هم بحث حقوق
    بشر؟ همه یا اکثر رهبران دولتی مذهبی و اجتماعی
    تنها فکر ګرفتن حقوق بشر خود شان هستندو دیګران مهم نیستند و
    بقول معروف آمریکاییان آنان را ایګنور میکنند یعنی کم محلی
    میفرمایند در جایی که جوانانی دهان خود را میدوزند حقوق بشر در کجا
    قایم شده است؟ شاید حقوق بشر هم مثل همان دینها حربه ای به دست کسانی
    که از آن استفاده های کلان میکنند؟

    اخبار نامه تکان دهنده:شوهرم صداهای ناله وزجه و شکنجه میشنید,ماموران او
    را کشتند …اوتنها یک کارگرساده بود نامه
    تکان دهنده:شوهرم صداهای ناله وزجه و شکنجه میشنید,ماموران او را کشتند …اوتنها
    یک کارگرساده بود

    چهارشنبه, ۲۴ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۰۹:۴۰

    http://prova.com
    –>
    آنچه در زیر می خوانید عین نوشته ای است که به آدرس پارس دیلی نیوز ارسال شده
    است,شرح و افشای یک جنایت پنهان که از زبان زنی دردمند بیان گردیده و نقض وحشیانه
    حقوق انسانها را بیان میدارد:

    سلام

    شوهر من حجت نهاوندی کارگر ساده ساختمانی بود و پس از مدت‌ها بیکاری از ۶ ماه
    پیش برای کار در یک کار ساختمانی در سرخه حصار تهران با دوستش ووریا که کرد سنّی
    بود رفتند . چون کار مال یک پادگان ارتش بود پول خوبی‌ میدادند و ماهی‌ ۱ بار مرخصی
    می‌‌آمد ولی‌ کارشان سخت بود و باید ساعت‌ها زیر زمین کار میکردند . بار‌ها از صدای
    ناله و گریه و شکنجه حرف میزد و اینکه آنجا خیلی‌ مشکوک و مثل یک زندان است و برای
    رفت و آمد خیلی‌ سخت میگیرند چون سواد خیلی‌ کمی‌ داشت و ساده بود بارها به شوهرم
    گفتم سرت را بنداز پایین و کار کن به این کارها کاری نداشته باش ممکن است اخراجت
    کنند . ما ساکن اسلامشهر بودیم . ۲ ماه پیش که برای مرخصی آمد شبانه مامورین زیادی
    ریختند و حجت را دستگیر کردند و از شوهرم خبری نداشتیم . پدر و مادرش خیلی‌ پیر
    هستند و ناتوان و حجت همیشه برای آن‌ها هم پول میفرستاد . بعد از تعطیلات ۴ نفر از
    کلانتری آمدند به خانه ما که شوهرت و دوستش به جرم جاسوسی اعدام شدند و تهدید کردند
    که اگر حرفی‌ بزنید به خودت و فرزند شیرخوارت هم رحم نمی‌کنیم . شوهر من حتی سواد
    درست خواندن و نوشتن هم نداشت و شبانه روز جز کارگری ساختمانی و کار برای نظافت
    خانه مردم یا قالیشویی کاری بلد نبود . حتی جای قبرش را هم به من نگفتند . از این
    ظالمانه و بیشرمانه تر اینکه ۲ بار به منزل ما ریختند و به من بی‌ پناه عزادار با
    لباس پلیس تجاوز کردند . به صاحب خانه هم ۳ ماه هست کرایه نپرداختیم و دیگر تاب و
    توانی‌ برای من نمانده است . تصمیم گرفتم به زندگی‌ خودم و فرزندم خاتمه دهم چون
    هیچ پناهی نداریم .حجت همیشه سخت کار میکرد و می‌خواست پسرمان باهوش و باسواد شود
    ولی‌ این آرزو را با او به زیر خاک کردند . ما هم به او میپیوندیم .

    سمیه اکبری تکیه

    لازم به ذکر است خبر اعدام حجت نهاوندی در تاریخ ۱۱ فروردین ۹۰ در همین سایت
    (لینک زیر ) انتشار یافت

    http://www.parsdailynews.com/81282.htm

    ایمیل آدرس فرستنده به رسم امانت پیش ما محفوظ است.

    با کراوات به دیدار
    خدا رفتم و شد
    بر خلاف جهت اهل ریا رفتم و شد

    ریش خود را ز ادب صاف نمودم با
    تیغ

    همچنان آینه با صدق و صفا رفتم و
    شد

    با بوی ادکلنی گشت معطر بدنم

    عطر بر خود زدم و غالیه سا رفتم و
    شد

    حمد را خواندم و آن مد “ولاالضالین”
    را

    ننمودم ز ته حلق ادا رفتم و شد

    یکدم از قاسم و جبار نگفتم سخنی

    گفتم ای مایه هر مهر و وفا، رفتم و
    شد

    همچو موسی نه عصا داشتم و نه
    نعلین

    سرخوش و بی خبر و بی سرو پا رفتم و
    شد

    “لن ترانی” نشنیدم ز خداوند چو
    او

    “ارنی” گفتم و او گفت “رثا” رفتم و
    شد

    مدعی گفت چرا رفتی و چون رفتی و
    کی؟

    من دلباخته بی چون و چرا رفتم وشد

    تو تنت پیش خدا روز و شبان خم شد و
    راست

    من خدا گفتم و او گفت بیا رفتم و
    شد

    مسجد و دیر و خرابات به دادم
    نرسید

    فارغ از کشمکش این دو سه تا رفتم و
    شد

    خانقاهم فلک آبی بی سقف و ستون

    پیر من آنکه مرا داد ندا رفتم و
    شد

    گفتم ای دل به خدا هست خدا هادی
    تو
    تا بدینسان شدم از خلق رها رفتم و
    شد


    Best Regards.

    خوشبخت ترین فرد کسی است که
    بیش از همه سعی کند دیگران را خوشبخت سازد

  • Sahameddin9

    برخوردهای شیادمآبانه
    و دوگانه در مورد سکس و میعارهای محلی ملی در این باره. امروز جهان با وجود اینترنت و ساتالایت
    بسیار کوچکتر شده است ولی با این حال متعصبین مذهب های مختلفه و یا به علتهای
    ندانستن ها و وارد نبودن به علوم جدید برای هم خط نشان میکشند ویکدیگر را کافر و یا
    جانماز آبکش و مدعی و شیاد دینی حقه باز و روحانی شکم باره و غیره
    نام گذاری میکنند بی دین ها مدعی دینهای را انسانهای دورو شیاد حقه
    باز میدانند البته بعضی از آنان را که اخلاق را کنار گذارده و از دین
    به عنوان حربه ای کارآمد سو استفاده میکنند آنان مردمان ساده دل را گول میزنند و از
    آنان چون نردبانی برای ترقی و جمع ثروت برای خودشان استفاده یا سو استفاده
    میکنند. مسلمانان مثلا متعصب که حتی قرآن کریم را هم با دقت و با
    ترجمه نخوانده اند و تنها نام مسلمانی را یدک می کشند و عملا چشم به دهان ملاهایشان
    هستند که هرچه آنان بگویند اطاعت کنند و اجرا نمایند اگر ملا مردی
    خدا دوست و دلسوز و دانشمند باشد مسلم است که پیروان خود را براه خوبی هدایت میکند
    ولی اگر بدجنس تمامیت خواه شیاد باشد که در آنصورت حساب معلوم
    است ,

    پیروان یا مقلدان ساده دل خود را برای
    منافع شخصی خود به خدمت میگیرد و آنان را برای اجرای دستورات نا سالم خود شست شوی
    مغزی میدهد و آنان را براه ناصواب میبرد. اصل در اینمورد نداشتن علم کافی است و اینکه
    بعضی ها باصطلاح نخوانده میخواهند ملا بشوند. و با دانش بسیار ناقص و کمی که دارند
    خود را علامه دهر عقل کل میدانند و دین خود و باور خود و فکر خود را بالاتر و
    ارجمند می پندارند. آنان فکر میکنند که با تخطیه و بقول خودشان حمله
    و بی آبروکردن دیگران بر فضل و دانش خود گواهی میدهند و براحتی به دیگران تهمت زده
    آنان را کافر و یا زندیق و مرتد و غیره میخوانند که اگر دقت کنید میگویند که حتی
    مولوی شاعر و استاد گرانمایه اسلامی هم از دست این ملایان بیسواد و پرادعا دلی خون
    داشته است و گویا بارها مورد تعرض آنان واقع شده است. در صورتیکه میدانیم که امروز
    همه از با دین و بی دین در برابر عظمت و زیبایی فکر او سرتعظیم فرود میآورند یا حتی
    حافظ هم در این جانماز آبکش های حقه باز دلش خون بوده است.
    اکنون هم موضوع سکس و سایر امور معمولی انسانها مورد تعرض و سیاست و غارتگری
    هست. هر ملت و قومی برطبق سنت های خود به سکس نظری خاص دارد و واضح است که سنجیدن
    هر سنتی با معیاری دیگر خارج از انصاف و مروت است.

    مثلا هنگامیکه من برای تحصیل وارد آلمان
    شدم ودیدم که مرد زن همدیگر را می بوسند و همدیگر را درآغوش میگیرند و یا حتی بدون
    داشتن قباله ازدواج با هم در یک اتاق میخوابند و با معیارهای آنزمان بسیار بازتر و
    بقول معروف لختی تر و بدون پوشش های کافی در مجامع حضور میرسانند به نظر من همه
    آنان کم بیش فاحشه بودند. آزادی جنسی که آنان داشتند برای من عجیب
    بود و با معیارهای ما حماقت دختران بود که به سادگی با مردان هم بستر میشدند. مسلم
    است که اینکار ها با معیار ایرانی آن زمان کاری زشت بود و غیر قابل اغماض؟
    بعدها که با مردم
    بیشتر آشنا شدم آنان گفتند ما عشق همراه با محبت وسکس را همه را باهم داریم و
    احتیاج نداریم که مثل شما در نوجوانی و جوانی خود ارضایی کنیم تا درسن های بالا
    ازدواج کنیم ولی شما بیماری روانی میشوید چون خود ارضایی میکنید و یا هم جنس بازی
    می نمایید ویا حتی به محارم خود تجاوز میکنید. درست یادم هست که در
    شبهای پنج شنبه که من در کلاس هشت بودم بچه های از ترس لات لوتهای شهر نو با هم
    بصورت گروهی به دنبال هم ریسه میشدند و به شهر نو میرفتند تا خودشان را از اسپرمهای
    فراوان خلاص کنند. دانشجویان آلمانی بمن میگفتند که با سرکوب کردن و
    منحرف کردن عشق و سکس شما منحرف هستید. باز یادم آمد که بچه های
    همکلاس من که جرات رفتن به شهرنو را از ترس بیماریهای جنسی نداشتند با مرغ
    گوسفند و گوشت و کیسه های پلاستیکی پراز روغن ویا آب داغ خود شان را خالی
    میکردند.

    حتی شنیده بودم که بعضی از بچه های با زنان
    شوهر داری که دارای شوهرهای بسیار مسن هستند رابطه جنسی دارند. و یا
    بچه های ثروتمند پدرمادرشان برایشان کلفتهای جوان خوبرو میآورند تا با آنان مشغول
    باشند. و بچه های تعریف میکردند که کلفت میگفت که اگر پسر خوب و حرف شنویی باشند شب
    در زیر زمین یا اتاق خواب به او نشان میدهد. آنان
    میگفتند که این خود ارضایی ها شما را خنگ و عصبی و ناراحت میسازد که
    یا به پدر مادر خود پرخاشگری میکنید یا با دیگران در گیری پیدا میکنید. یادم میآمد
    که یکی از دکتران متخصص اعصاب و روان آقای دکتر جمشیدی بهر مریض جوانش میگفت که از
    خود ارضایی و لای پایی دست بردارد و سکس کامل داشته باشد ویا ازدواج کند.
    شاید این مشگل برای
    ثروتمندان مشگلی نبود زیرا هم براحتی میتوانستند خانمهای گرانقیمت را به خانه ببرند
    که مثلا تمیز بودند ویا حتی ازدواج موقت یا دایم کنند مشگل سر بچه های طبقه متوسط و
    فقیر خالی میشد که نه توانایی پرداخت مبالغ سنگین را به خانم ها عفیف داشتند و نه
    میتوانستند خودشان را راضی کنند که با زنهای شهرنو مقاربت داشته باشند. مثلا
    میگفتند که وقتی مستراح دبیرستان دخترانه ای خالی میکردند شمع های بسیاری در آن جا
    پیدا کردند. من دیده بودم که دختران هم خودشان را به چیزی میمالند و
    یا باهم بازی میکنند. و یا روزی دیدم که مادر دخترش را که توپی را
    لای رانهایش گذاشته بود و خودش را به آن می مالید مورد سرزنش قرار داده که همین
    کارها را کردی که لاغر شده ای و چشمانت کم سو شده است. حالا بچه
    آلمانی بمن میگفتند که این شما هستید که کثیف و مریض و غیر عادی و بی اخلاق هستید و
    اینجا هم که میآیید میخواهند دختران مارا حامله کنید ولشان کنید و به کشورخودتان
    برگردید وبا دختری دست نخورده مثلا یا باکره عروسی کیند.

    بارها استاد ما در سرکلاس گله کرده بود که
    شما شرقی ها اخلاق ودین ندارید دختران مارا بلند می کنید بدون عشق با آنان مقاربت
    میکنید بعد هم آنان را ول میکنید و پی کارتان میروید؟ البته من در
    آنموقع به استاد اعتراض کردم که دختران شما آنقدر ابله نیستند که خودشان را لو
    بدهند اگر پسر آلمانی گیر نیاوردند با پسر ثروتمند شرقی روی خوش نشان میدهند غافل
    از اینکه این گونه افراد اگر بتوانند با دختران شرقی فقیر هم همین کارها را میکنند
    مثلا کلفت های فقیر را که والدین آنان استخدام کرده اند می گایند و
    بعد ول میکنند؟ از آن بعد من دیگر به زنان ودختران آلمانی به چشم بدکاره و یا فاحشه
    نمی نگریستم. باز یادم
    آمد که هنگامیکه در دانشگاه تدریس میکردم دخترانی به من میگفتند که
    با وجود اینکه آنان شوهر کرده اند دوست ندارند که با شوهران خودشان عمل جنسی انجام
    دهند و گفته اند که اگر آنان را واقعا دوست دارند باید از سکس صرف نظر کنند بعد
    خودشان هم اضافه میکردند که بیچاره احتیاج به سکس دارد و من اینرا می فهمم ولی من
    از سکس متنفرم؟ درهنگامیکه در آفریقا شرقی معلم بودم
    میدیدم که پسرها براحتی بسوی دختران میروند و بدون مکالمه زیادی دست آنان را
    میگیرند و به اتاق خودشان می برند و آنان را آبستن میکنند؟ دختر
    آبستن به خانه پدری میرفت و پدر این کار را طبیعی میدانست و حتی از دختر نمی پرسید
    که پدر طفلی که قرار بزایی کیست؟ آزادی جنسی در آفریقا بمراتب بیشتر از اروپا و غرب
    است و مردم آنرا عملی کاملا طبیعی میدانند.

    در صورتیکه در تهران یادم است که همسایه ما
    میخواست دخترش را که یواشکی کسی را بوسیده بکشد و یا پدری دیگر میخواست دختر خود را
    که گویا حامله شده بود به دار بزند؟ یک روز دوست آفریقایی من میگفت که شما غربی
    ها ( مارا غربی میدانند) وحشی هستید زیرا برای خوردن خوراک که خدا به شما دست داده
    از چنگگ و فلزات استفاده میکنید و با آهن غذا میخورید؟
    در صورتیکه میتوانید دستهای خود رابشویید و با آرامش بدون بکار بردن آهن و
    فلزات غذای خود را بخورید. یک دوست من میگفت که این اروپایی ها خیلی کثیف هستند و
    خودشان را بعد از توالت یا خالی کردن شکم شان با کاغذ پاک میکنند؟
    یادم هست که ارامنه ایران هم از کاغذ روزنامه برای پاک کردن خودشان استفاده
    میکردند. در صورتیکه غربی ها هم درست عکس اینرا میگفتند که شما مدفوع
    خود را با دست خود تماس میدهید وبعد باآب آنرا میشویید؟ اکنون هم کشورهای ما پراز مشگل است
    دیکتاتور ها خود را خدای میدانند ومقدس و به مردم میخواهند به زور و یا با
    دادن پول حکومت کنند. درصورتیکه در اسلام داشتن حتی حلقه تلا ازدواج برای من گویا
    منع شده است آنوقت شیوخ اسلامی در هواپیماهای ساخته شده از تلا که از پول دزدی و
    غارت کردن ملتهایشان تهیه شده است پرواز میکنند. و یا درحالیکه خرید
    یک انگشتر تلای سفید برای مردم عادی بسیار سنگین است مرد عرب شیخ در اتوموبیل نبز
    ساخته شده از تلای سفید ویا نقره خالص سواری میکند؟

    گویا که خمس زکات نداده است. و بسیار مشخص
    است که اینان دانشمند مخترع و فیلسوفهای بین المللی نیستند بلکه تنها حاکمانی ظالم
    هستند که با تکیه برسادگی و جهل مردم برسر آنان سوار شده سرمایه های ملی شان را
    غارت و خرج شهوت رانی و فساد و تجمل های افراطی میکنند در صورتیکه در اسلام اصراف
    هم حرام است ملایان هم سکوت اختیار کرده اند و آنان را راهنمایی نمی
    کنند. اسنادی که رو شده است نیز نشان میدهد که روحانیون اسلامی اغلب جیره خوار
    کشورهای اروپایی بوده اند ؟ کمبور دانشگاه کار بیمارستان فقر عمومی بی
    دانشی جهل تمامیت خواهی و حتی نادانی در باره دین اسلام
    مردم را بجان هم انداخته و تفرقه های مرد افکن که باحتمال مورد نظر اربابان
    هست را بوجود آورده است. سنی کشی شیعه کشی بهایی کشی و… جنگ هفتاد
    دوملت همه عذر است بنه چو حقیقت نیافتند ره
    افسانه زدند. رهبران اسلامی درکاخهای هزار یکشبی زندگی میکنند حرمسرا
    هایشان مملو از دختران و زنان جوان و زیبا دست چین شده بین المللی است و
    فرزندان بیگناه مردم را اخته کرده و به کار حفاظت مثلا ناموس های خود
    گذارده اند. میگویند که ناصرالدین شاه هشتاد زن داشت و بهمین تعداد
    هم پسران را بیضه هایشان رابریده یا کوبیده بود تا از ناموس وی حفاظت کند؟ و اینکار
    را ملایان آن زمان شاید اسلامی میدانستند وچون جیره خوار بودند دم نمی
    زدند.

    حالا هم جوانان ما چشمان را به فساد دزدیهای
    تباهی روشوه خواری تمامیت طلبی و بی دانشی و بی فرهنگی و عقب
    افتادگی ما بسته اند و دنبال بهانه جنسی میگردند که دختران مارا بیشتر از این خانه
    نشین کرده و درچادر و مقنعه و یا برقعه بپیچند. آنان از ورزش و آزاد بودن نسبی
    لااقل در حد پسرانم هم محرومند. آنان دیدن یک عکس بی حجاب را فحشا میدانند ویا شنا
    کردن پدری با دخترش را گناه میپندارند؟ خوب محرومیت کشیده اند و نمی
    توانند که کمی راحتی و ورزش و بازی دیگران را هم تماشا کنند. درحالیکه ثروتمندان
    شرق در شهوت و عشق عشرت و کام جویی و اصراف لهو لعب گوی سبقت را هم از همتایان غربی
    خود هم ربوده اند. آنان در حمامهای ساخته شده از عاج فیل بعد از جماعهای طولانی خود
    غسل جنابت میکنند؟ و دمار از روزگار دختران زیبای در میآورند و هرشب
    ممکن است چندین بکارت را بردارند ولی به همان جوانان تعلیم ریاضت جنسی
    میدهند آنان فراموش میکنند که قدرت جنسی را همیشه نمی توان کنترل کرد
    بخصوص اگر به عشق و محبت بستگی نداشته باشد. آنان که خود غارتگر است
    دستور قطع دست دزدی را که لقمه نانی دزدیده است را میدهند ولی خودشان از مکافات
    مصون هستند. آنان به جوانان محروم که بخود ارضایی مشغولند وعده وعید
    حوریان چهل متری بهشت را میدهند که هم جماعی هفتاد سال طول میکشد و بعد هم حوری
    دوباره دوشیزه میشود. آنوقت همین جوانان افسون شده همه این گناهان عظیم را نمی
    بینند بلکه به فردی اعتراض میکند که عکس زن زیبایی را در اتاق دارد؟ یا با دختر خود
    در استخر شنا میکند؟

    و به آن شخص همه نوع تهمتی میزنند؟
    آیا همین کار دورویی نیست؟ آیا تفرقه نیست
    ؟ همه میدانیم که اسپرم در بدن جوانان ایجاد میشود و بایست
    خالی شوند این جبر طبیعت است و یا روزگار مثل غذا خوردن
    البته شاید کسانی بتوانند با ریاضت جلوی حتی میل خوردن خوراک را هم بگیرند
    مثل مرتاض های هندی . ولی آیا خدا این نیروی عظیم را به ما داده است تا آنرا سرکوب
    کنیم و عواقب بد آنرا بپذیریم؟ آیا اینکارها غیر عادی و غیر بهداشتی نیست؟
    اینکه جوانان خود مان را با وعده حوری بهشتی به کام مرگ بفرستیم و برای
    منافع خود آن ساده دلان را قربانی کنیم آیا کاری درست است؟ اگر عمل جنسی کاری
    نکوهیده است پس در بهشت هم بایست نکوهیده باشد یانه؟

    با
    سلام

    مبلغ
    ۲۰۰۰میلیارد تومان از اختلاس اخیر به صندوق بانک مرکزی بازگشت.

    می ماند یک یاعلی دیگر تا ۳۰۰۰ میلیارد بطور کامل باز
    گردد

    طبق آخرین خبراز
    شبکه رادیو صدای جمهوری اسلامی ایران مورخ پنجشنبه ۳۰/۰۶/۹۰ ساعت ۷ صبح تاکنون تعداد ۲۵۰۰۰۰۰ نفر برای زیارت
    حج عمره ثبت نام نموده اند که از قرار هر نفر هشتصد هزار تومان

    میشود ۲۰۰۰
    میلیارد تومان. میماند یک یا علی دیگر تا مبلغ اختلاس شده بطور کامل باز پرداخت
    شود. از ملتی فهیم ،شجاع،
    قدرشناس، ازخودگذشته بی نهایت سپاس گذارم که مارا در این امر یاری
    نمودند.

    ستاد مبازه
    با مفاسد اقتصادی کشور

    پدری دست بر
    شانه پسر گذاشت و از او پرسید:تو میتوانی مرا بزنی یا من تورا؟

    پسر جواب داد:من میزنم

    پدر
    ناباورانه دوباره سوال را تکرار کرد ولی باز همان جواب را شنید

    با ناراحتی از کنار
    پسر رد شد بعد از چند قدم دوباره سوال را تکرار کرد شاید جوابی بهتر
    بشنود. …

    پسرم من
    میزنم یا تو؟

    این بار پسر
    جواب داد شما میزنی؟

    پدر گفت چرا
    دوبار اول این را نگفتی؟؟؟

    پسر جواب
    داد تا وقتی دست شما روی شانه من بود عالم را حریف بودم ولی وقتی دست از شانه ام
    کشیدی قوتم را با خود بردی

  • Sahameddin9

    وقتی که عشق می میمیرد ;عندما یموت الحب
    مولف امیر سهام الدین غیاثی
    مترجم به عربی سلما حافظی
    عندما یموت الحب… قصة حقیقیة
    الفتاة الصغیرة عمرها حوالی سبعة عشر عاما تخطوا بقوة إلى مکان الإعدام، وکانت
    منى واحدة من أفضل طلابی و کانت مضطهدةفی إیران (بلاد فارس)، لأنها کانت بهائیة.

    الدین البهائی هو دین عالمی و بدأ فی بلاد فارس.یؤمن البهائیون فی وحدانیة الله
    ، وحدانیة الدین، ووحدة الجنس البشری.البهائیون جاهدین للقضاء على جمیع أشکال
    التحیز، التحیز للعنصر وللجنسیة وللدین.و البهائیون یحترمون جمیع الأدیان التی قد
    تأتی من الله نفسه ، فی أوقات مختلفة، لإرشاد البشریة..
    المحکمة الثوریة الإسلامیة فی مدینة شیراز، إیران اضطهده منى، والآن یریدون
    تنفیذ الإعدام.
    کانت منى تمشی بحزم شدید تجاه مکان الإعدام من دون أی شک أو خوف. کانت تغنی
    أغانی بهائیة وکانت تمشی مثل الملاک نحو مکان موتها. الناس الذین کانوا ینظرون لهذه
    البطلة کانوا یبکون وجوههم کانت مبللة بالدموع. کانت عیون الأصدقاء المسلمین لها
    مشرقة من الدموع وجوههم کانت حمراء؛ منى کانت الوحیدة التی لا تبکی، وقالت أنها لم
    تکن آسفة عما سیحدث لها فی بضع دقائق. کان الله فی انعکاس وجهها وکانت واثقة من أن
    ما کانت تقوم بیه هو الحق والصحیح.
    کان الشعب المسلم حولها یغنى اغانى إسلامیة بهدوء. بعضهم کان یغنى بصوت منخفض
    جدا فی حین یبکون حول هذه الحالة القاسیة، وماذا سیحدث فی بضع دقائق. والبهائیون
    الذین کانوا هناک کانوا یغنون الأغانی البهائیة:
    “Sobuhon Ghoduson Rebeana Ve Reben Malaekaten Ve Ruh”
    و المسلمون کانوا یغنون”الله اکبر” والبهائیون کانوا یغنون
    “Alláh-u-Abhá, Alláh-u-Abhá”
    وقال لی دجلال صدیقی ، الذی کان مدرسا لمنى ، القصة التالیة ویأمل فی أن رسالة
    منى ستصل إلى کل الناس:
    “لم أستطع أن أصدق أن ما کنت أشاهده کان حقیقی، وهی، الفتاة الشابة، کانت تحب
    الله حبا شدیدا وکانت مستعدة للقتل من أجله ومجده.لإیمانها، وأنا، معلمتها الفقیرة،
    یجب أن أکون هناک –من دون أی قوة لإنقاذ حیاتها. على مشاهدة تنفیذ الحکم على واحد
    من أفضل طلابی؛و أنا شخص عاجز ویمکننی أن أرى الظلم لهذه الفتاة الشابة التی لا
    یوجد لدیه جریمة فی حیاتها. والجریمة الوحیدة التی یمکن أن المحاکم الإسلامیة تثبت
    أنها کانت البهائیة.فتاة شابة، لطیفة، ذکیة، جمیلة، فتاة ودیة ونقیة، التی ینبغی أن
    تکون فی طریقها إلى الجامعة لدراسة ویجب أن تکون لدیها حیاتها کلها ومستقبلها
    أمامها، کان على وشک أن تنفذ لأنها کانت البهائیة و الذین وقعوا وثیقة لها ولکن
    المسلم الذین کان تابعا للإمام حسین، الذی قتل فی خازید فی کربلاءمع کافة أفراد
    عائلته؛ زوجته والأطفال وحتى الطفل الصغیر وخازید قطعت المیاه من بینها.بذلک فی یوم
    صیفی حار فی کربلاء، هؤلاء الناس المقدسین لیس لدیهم میاه للشرب، ویجب أن یتعارکوا
    مع هؤلاء الناس قاسیة. قد قتل وترکت جسده وجثث أفراد عائلته ثلاثة أیام تحت الشمس
    الحارقة الساخنة من کربلاء، ونحن نبکى دائما على وفاته، والحالة القاسیة فی کربلاء
    والآن واحدة من إتباعه قد وقعت على وثیقة وفاة منى.
    “کانوا أصدقاء وزملاء لها هناک، وکانوا یبکون بمرارة کبیرة، ولکن منى کانت
    حازمة، وکانت تغنى بحب وفرح”
    “وکانت الثورة فی إیران، التی کان ینبغی أن یکون ثورة دینیة وینبغی أن یقود
    الناس إلى طریق الله، أصبحت الآن تأکل الأبریاء والأطفال. أی ید قذرة فی الثورة
    أودت أن ترسم صفحة سوداء فی التاریخ الإسلامی؟ أنا مسلم ، وکان والدی مسلم ، وکان
    یحب کل الناس من حوله ، وکان یقول لی دائما ، دجلال ، یجب أن احترام جمیع الناس
    الآخرین ودینهم ، وحتى لو کانت لدیها دین زائف، یجب احترامهم حتى یحترمون نبینا ،
    وإذا قولت کلمات سیئة عن نبیهم الزائف أو الاههم، فإنهم سوف یفعلون مثلک لربنا
    الحقیقی ونقیة”.
    الآن أرى المسلمین یقتلون الشباب والأطفال الأبریاء؛ طلابی، الذین کانوا مثل
    أولادی. ویمکنی أن أتصور أن یوما ما قد یقتلوا ابنتی الصغیرة، وأنها یجب أن تمشی
    إلى مکان وفاتها.
    “کانت منى من طلابی الجیدون والودودون للغایة، وهی دائما تساعد الطلاب الآخرین
    وتضحک بطریقة ودیة معهم. وکانت تحب الطلاب الأصغر سنا، وتساعدهم فی واجباتهم
    المدرسیة. “والدیها کانوا فخورین جدا بها،کما معلمها، کان هناک لیشاهدموتها. عاجز
    وفقیر، لم أتمکن من تغییر هذا الظلم واضطر إلى القبول بهذه الطریقة الوحشیة، وأتمنى
    أن کان لدی القدرة على القیام بشیء لطالبتی العزیزة أکثر من مجرد الوقوف هناک
    والبکاء.وأنا أعرف أن أی تحرک خاطئ یعنی موتی أیضا ، وأنا لا أعتقد أن موتی سیساعد
    طالبتی.”
    “فی بلاد فارس، المعلم هو مثل الأب أو الأم، وأنهم یحبون الطلاب مثل أطفالهم —
    حتى بالنسبة لی کان مثل کائنی أشاهد طفلی یقتل من محکمة الإسلامیة. والدتی، التی
    کانت مؤمنا بالإسلام،قالت لی إنها سوف تصلی من اجل طالبتی التی کانت تقتل من محکمة
    غیر عادلة.
    “لماذا یجب أن یکون الناس قاسیة جدا مع بعضها البعض، ولماذا یجب أن یقتلوا بعضهم
    البعض لمجرد أنهم لدیک أفکار أو دیانات مختلفة، التی منحت لهم من قبل والدیهم ؟
    کانت مثل ابنتی، وکانت مهذبا جدا وصدیقة لی. لقد کنت آسف للغایة لرؤیة کل هذا یحدث
    لها، وأحیانا لم أستطع أن أصدق أن ما کنت أشاهده حقیقی. عینأی ملیئة بالدموع
    الساخنة، یحرقوا الجلد وهم یتساقطوا لأسفل وجهی. قدمی کان یرتجف وأنا أرأى أن منى
    کانت قریبة من مکان موتها. تتصرف وکأنها بطلة من دون أی شک ، ولا حزن أو خوف کانت
    تبحث بحزم أمامها وعینیها الداکنین مشرقین فى محبة الله.، والشعب الذی اضطهد لم یکن
    بإمکانه رویة هذا الحب والنقاء. کانوا مکفوفین وکانوا لا یمکنهم أن یرو نور الله.
    لم أکن أعرف لماذا حب الله الذی منى کانت تظهره الآن لن یحرک الشعب الذی وقعت
    إعدامها، هل قلوبهم مصنوعة من الحجر أو أعمالهم، والمال والقوة عمتهم؟ لماذا لا
    یمکن للشعب أن یرى نور ومجد الله، الذی ینعکس من خلال منى؟
    “منى مشیة إلى مکان إعدامها ، أخذت حبل الإعدام ، قبلته ووضعته حول رقبتها. صوت
    المسلمین الذین کانوا یغنون أغانی إسلامیة تغیر الآن إلى الأغنیة البهائیة التی منى
    کانت تغنیها، والآن جمیع المسلمین و البهائیون یغنون نفس الأغنیة، وقد اتحدوا فی
    الأغنیة، الأغنیة البهائی التی “قتل من قبل العدید من الفتیات والفتیان الفارسین من
    محکمة الثورة الإسلامیة، وجریمتهم الوحیدة هی أنهم کانوا بهائیون أیضا. ماذا یمکن
    أن یفعلوا؛ مع والدیهم البهائیون حتى أنهم اصحبوا أیضا بهائیون.وبعض منهم کان من
    طلابی. لماذا یجب أن أعلمهم أن یکونوا قتلة على ید المحاکم الإسلامیة؟ عملی هو عمل
    غیر مجدی، وأصبحت مکتئبا جدا و لا یمکن أن اعلم بعد الآن”.
    دجلال ، صدیقی الذی کان یقول هذه القصة ، فی نظری. کانت عیناه حمراء لأنه بکى
    کثیرا على طلابه الذین قتلوا. شعرت أن الدموع الحارة على وجهی کذلک. قال:”ماذا
    یمکننا أن نفعل؟ البکاء فقط من أجل هذه القسوة؟” ینبغی لنا أن نجلس فقط وننظر إلى
    ما الشعب القاسی یفعل مع سوء استخدام الدین والإنسانیة إلى القتل فی سبیل الله من
    الفتیان والفتیات الأبریاء، ونحن الطلاب؟ اعتقد أن الله أعطانا قلبا ملیء بمحبته
    حتى نتمکن من الحب ونفهم بعضنا البعض ونفهم أطفال بعضهم البعض.لکن هؤلاء الناس
    القاسیة لا تستخدم حتى فهم بسیط للشعوب الأخرى، وباسم الله یقتلون أبناء
    الله.ویزعمون أنهم یؤمنون بالله. لا یمکن لدجلال تدریس فی مدارس إیران بعد الآن ،
    وانه کان حزین لاننى کنت قلقا لأنه سرعان ما یفقد عقله. وقال:”کیف یمکننی أن أکون
    فی الفصل، وارى الأطفال الذین ینبغی لی أن أعلمهم؟ ووجوه الطلاب الآخرین الذین
    قتلوا أمامی وأنا أرى فی کل من الطلاب الآخرین، وجه منى، لا یمکن أن اعلم وأشاهد
    الأطفال الأبریاء الذین یمکن أیضا أن یقتلوا على ید المحاکم الإسلامیة.”
    غادر دجلال ذلک الیوم. وکنت أبحث دائما عنة وذهبت عدة مرات إلى منزله لزیارته.
    فی المرة الأخیرة التی رأیته کان مکتئبا جدا وشعره قد تحول لأبیض خلال تلک السنوات.
    فتحت ابنته عندما رننت جرس الباب. رأیت وجهها، وهی فتاة إیرانی مع نفس العینین ووجه
    منى. رأیت فی وجهها وجه منى. دعت الفتاة لی لدخول المنزل وغرفة والدها. وکان دجلال
    بقراء کتاب. رأنى وقفت لمصافحتی.
    “کما ترون، أمیر، ابنتی. أرى دائما وجه منى فی وجهها، وربما نفس الوضع سیحدث
    لابنتی یوما ما وأنهم سوف یقتلونها کما قتلوا منى”.
    دجلال ، علینا أن نعمل من أجل هدف کما عملت منى لهدف. ینبغی أن نعمل بحیث
    أطفالنا یکون لدیهم بلد جمیل الحرة، وعلینا أن نعمل ضد هذه القسوة. وأنا أعلم أنهم
    ربما سوف یقتلوننا أیضا، ولکن یجب علینا أن لا نستسلم ویجب أن نحاول. الحریة لها
    تکلفتها ومنى دفعت لنا هذه التکلفة. وانظر فی التاریخ العدید من الناس قتلوا لأنهم
    یریدون العدالة، لکنهم لم یتخلوا، وطرق عملهم دون خوف أو شک. وأنا أعلم أنه تم قتل
    العدید من الشباب، ولکن یوما ما أطفالنا سوف تتمتع بهذه الحریة. منى أدت دورها ،
    وعلینا أن نقوم بدورنا أیضا.
    أعتقد ، دجلال، کنت على حق. وأنا أعرف أنه من الصعب جدا بالنسبة لک أن ترى کل
    هذه الأشیاء القاسیة. ولکن ینبغی أن نعطی رسالة منى للعالم کله لأنهم یجب أن یعرفوا
    ما حدث. ینبغی للمنظمات الإیرانیة، التی تسمی نفسها منظمات لحقوق الإنسان
    والإنسانیة ،فهم ما یتعین علیهم القیام بیه من أجل الشباب والبراءة فی اسم الله.
    وآمل أن یوما ما رسالة منى ستصل إلى الناس الذین لدیهم الله فی قلوبهم، ونحن
    مستعدون للاستماع لکلمات الله. الناس الذین یمکن أن یفتحوا قلوبهم إلى الله،
    والنقیین سوف یستمعون.کانت منى أتغنیها. کانون جمیعا ملیئین بالأسى والحزن وتوفیت
    فی سبعة عشر عاما من العمر، ولکن روحها وکیف ماتت، أنا لن أنسى أبدا، وأتمنى أن
    الناس الأخرى التی شهدت هذا لن تنسى أبدا. أی إنسان یجب أن یشعر بالخجل لقتل الناس
    الأبریاء بسبب معتقداتهم أو لمعتقدات آبائهم

  • Sahameddin9

    آیا دیدن اثریا خلق خداوند ګناه است ؟ خدا زن را
    آفرید و برهنه آفرید همآهنګی هنر انسان و هنر پروردګار

    این انسان بود که با هنر لباس
    دوختن زن را با حجاب کرد وګرنه خدا زن را برهنه آفرید و در آن زمان لباس هم نبود؟
    سازش و پردازش تمامی موجودات عالم از ګیاه ګرفته تا حیوان و انسان بسیار پیچیده است و هنوز هم دانشمندان نمی توانند جیزی نظیر انسان را خلق کنند یا بسازند
    البته بدون استفاده از اطلاعات ژنیتیک و یا سلولهای انسان و یا
    حیوانان؟ خدایی که انسان را آفریده و زن و مرد را برهنه آفریده چرا
    بایست نګاه کردن به اثر هنری خالق عظیم و بی همتای ما ګناه باشد اګر به
    منضور سو استفاده نباشد مثل
    اینکه ما ګلی زیبا را هم می بینیم و حیوانی زیبا را هم تمجید
    میکنیم مثلا این زن با این پوشش هنری یک اثر هنری
    خالق توانا نیست که به دست یک انسان دیګر با هنرمندی نقاشی شده است
    چرا بایست زشت ونکوهیده و یا تحریک کنند و شهوت انګیز باشد؟
    اګر زن بد است چرا ثروتمندان تعداد زیادی از آنان را
    به طریقهای عجیب و غریب تصاحب میکنند و درقدیم ثروتمندان حتی تا هزار زن در خانه و
    حرمسرا هایشان داشتند در صورتیکه بیچاره ګان حتی از نګاه کردن به قامت زیبای زن
    محروم بودند؟

    اګر دیدن زن حرام است پس چرا
    در بهشت به مردان حوریان فراوان میدهند تا حتی عشق بازی و عمل جنسی های بسیار
    طولانی داشته باشند؟ و اګر حوریان بهتر از زنان زمینی هستند چرا مومنان با آزروی حوریان تنها زندګی نمی کنند
    وزنان زمینی را برای بیچارګان باقی نمیګذارند؟
    تمامی ثروتمندان و قدرتمندان چه رسمی و چه غیر رسمی و
    چه مشروع و چه غیر مشروع تعداد زیادی زنان زیبا داشته اند واین تنها فقیران بودند
    که از داشتن زن و زندګی محروم شده وحتی نبایست به آنان نګاه هم بکنند؟
    البته زن کالا نیست ولی ثروتمند براحتی به آنان دسترسی
    داشتند و دارند وفقیران نه؟ فقیران بایست از
    عشق و دوستی زنان محروم باشند؟ خوب پولدار کباب بی
    پول بوی کباب باید این محرومیت به زنان فقیر هم اثر ګذاشته
    باشد بخصوص آنانی که زیبا و یا تحصیکرده هم
    نیستند و شاید باآنان هم مثل مردان فقیر رفتار میشود که بایست محروم
    از عشق و دلداده ګی و خانه و آغوش خانواده باشند

    یک دختر مراکشی میګفت که چرا هنګامیکه من با خالق خود راز
    و نیاز میکنم و نماز میخوانم بایست سراسر پوشیده باشم؟ او که مرا خلق کرده و همه
    سلولهای بدن مرا می شناسد؟Elnaz
    Kazemi
    هم وطن بسیجی ام….
    فردا به خیابان خواهم آمد… برای عهدی که با خود و
    خدای خود دارم…. برای عهدی که با ایران‌ام دارم.
    هم وطن بسیجی‌ ام…
    اجازه
    بده صادقانه بگویم، بی‌ هیچ شرمندگی…. بگویم که، از مرگ می‌‌ترسم… از شکنجه
    می‌‌ترسم…
    اما در حقارت زنده بودن، و نه‌ زندگی‌ کردن، را بیشتر از همه
    می‌‌ترسم…
    …می‌ ترسم…
    می‌ ترسم فرزند فردای من در ایرانی‌ بزرگ شود که
    نامش با حقارت پیوند خورده است. همان ایرانی‌ که با شنیدن هزاران باره سرود “ای
    ایران…‌ای مرز پر گهر” ضربان قلب بیشتر ماها بالا می‌‌رود و نمی توانیم با تک تک
    کلماتش همراهی نکنیم…
    …جانم فدای خاک پاک میهن ام….
    هم وطن بسیجی
    ام….
    هنوز جای ضربات باتوم تو بر بدنم درد دارد ….
    نه درد
    جسمی‌….
    که کبودی هایه شدیدش بعد از ۱۰-۱۵ روز کامل بهبود می‌ یافت و دردش بعد
    از ۴-۵ روز….
    اما جایه درد ضربه‌های یک هم وطن، چیزی نیست که به این راحتی‌ و
    با گذشت که با گذشت چند ماه و چند سال از روح ام پاک شود.
    هم وطن بسیجی‌
    ام…
    هنوز بعضی‌ شب‌ها صدای تو را در خواب می‌‌شنوم که بر سرم فریاد
    میزدی….
    هنوز در خواب صفت های رکیکی را که به من نسبت می‌‌دادی می‌‌شنوم
    ….
    که درد این کلمه‌ها ( اگر بتوان به آن‌ها کلمه گفت)، هزاران بار بیشتر از
    ضربه‌های باتوم ات بود…
    نمی‌ دانستم اشک هایم از درد و وحشت مرگ است ( که زیر
    ضربه‌های تو در خیابان احساس نزدیکی‌ شدیدی با مرگ داشتم)، یا از آن همه نسبت‌های
    ناروا که به من می‌‌زدی،
    که خداوند ما، خداوند من و تو هم وطن ایرانی‌ ام، شاهد
    ‌ست که تنها تهمت‌هایی‌ نابخشودنی بود و بس که به من روا میداشتی….
    منی‌ که
    همیشه نجابتم سر بلندی خودم بود و پدر و مادرم….
    تمام این چندین و چند ماهی‌
    که به خیابان نیومده بودم،
    تصور می‌‌کردم،
    تجسم می‌‌کردم،
    که حس
    کنم،
    که تجربه کنم،
    احساس تو را، تو هم وطن بسیجی‌‌ام را، هنگام فریاد کشیدن
    بر سرم، هنگام پایین آوردن ضربه‌های باتوم ات را بر پیکر لاغرم…
    راستی‌! یادت
    هست که چه طور بی‌ دفاع دست‌هایم را سپر سر کرده بودم تا ضربه هیات به سرم
    نخورد؟…
    آخر گفتم که من از مرگ می‌‌ترسم…
    هم وطن بسیجی‌ ام….
    من
    تمام تهمت‌هایت را خواهم بخشید…
    نه!
    همین امروز، همین لحظه تو را
    بخشیدم….
    چون می‌‌دانم که تو در طول این ماه‌ها مثل من به آن لحظه‌ها فکر کرده
    ا ی ….
    ایمان دارم که چشم‌هایم را که زیر ضربه‌های باتوم ات به تو نگاه
    می‌‌کرد هر چند با وحشت، به خاطر داری….
    من ایمان دارم که تو به صداقت
    چشم‌هایم فکر کرده ا….
    من همین لحظه تو را بخشیدم…
    چون می‌‌دانم که تو
    سه شنبه‌های در راه ، برادر من خواهی‌ بود….
    نه‌ یک برادر بسیجی‌، که یک برادر
    هم وطن!….
    هم وطن بسیجی‌ ام، برادر هم وطن ام….
    تمام روزهایی که پا در
    خیابان گذشتیم،
    فقط ترس ، وحشت، نفرت، باتوم، گاز اشک آور و تهمت‌های ناروا تو
    نبود … می‌‌خواهم تو را در لحظه‌های شیرینش نیز شریک کنم….
    هر چند گفتن‌اش
    کجا و تجربه‌اش کجا….
    آخر می‌‌دانم که تو شانس لمس آن همه زیبایی را
    نداشتی‌….
    از تو بدونه آنکه بدانی دریغ کرده اند….
    هم وطن بسیجی‌ ام…
    برادر هم وطن ام….
    بگذار برایت از لحظه‌هایی‌ بگویم که بین انبوه جمعیت ۲۵
    خرداد سال گذشته همه چه طور برایم خانواده شده بودند…
    همه برادر، خواهر ، پدر
    و مادرم شده بودند….
    من در کنار ‌ خواهر و مادر‌ام در بین آن جمعیت آن چنان
    احساس غرور داشتیم که با هیچ کلمه ای نمی‌‌توان‌ام برایت توصیف کنم…
    هنوز صدای
    مادرم را در گوش‌ام می‌‌شنوم که چه طور همه را پسرم و دخترم می‌‌نامید،حتا کسانی‌
    که از او بزرگ تر بودند…
    به شکل غریبی آن روز همه خواهر و برادر بودیم،

    از هر فرهنگ و قومیتی…
    تجسم کن…
    تجسم کن شش میلیون خواهر و
    بردار….
    لذتش را می‌‌توانی‌ تصور کنی‌؟….
    نه‌ می‌‌دانم که چشیدن لذت آن
    رو را برای همیشه از دست داده آای !…
    روزهای بعد هم این احساس تکرار شد….

    میدان “هفت تیر”….
    خیابان “ولی‌ عصر”
    ،میدان “امام خمینی”
    …..
    اولین ضربه ی باتوم ات روز ۳۰ خرداد بر بدنم نشست…
    همان روزی که
    “ندا”ی عزیز شهید شد….
    آن روز هم یکی‌ از هزاران هزار بردارم به من و خواهرم
    برای فرار فرار کمک کرد….
    او به معنی‌ واقعی‌ کلمه از ناموس‌اش (من و خواهرم)
    در برابر تو دفاع کرد (خدایا هر کجا که هست به سلامت دارش) ….
    تصور کن در
    برابر تو!….
    هم وطن بسیجی‌ ام…
    لحظه ای ، فقط لحظه ای خودت را به جای آن
    برادر عزیزم تصور کن…
    حتا برای لحظه‌ای به او حسودی نمی‌‌کنی‌؟…
    به او
    که من، همیشه و همیشه برایش سر بلندی آرزو خواهم کرد….
    این لحظه‌ها بارها و
    بارها تکرار شد، آن قدر تکرار شد که اکنون می‌‌دانم در هر کجای “ایران زمین” یکی‌
    از هزاران بردارم زندگی‌ می‌‌کند….
    هم وطن بسیجی‌ ام….
    سه شنبه‌های پیش
    رو من و بقیه خواهر و برادرانم دوباره به خیابان خواهیم آمد…..
    فردا
    تو
    یکی‌ از هزاران هزار بردارم باش….
    بردار بسیجی‌ نه!…
    بردار هم وطن‌ام
    باش….
    برادری که مادرمان ایران، به قدم‌هایش بر پیکر درد مندش نیازمند
    است….
    برداری که برایش بنویسم
    بردار ایرانی‌ ام…..
    با درود

    امروز داستانی رو شنیدم که خیلی برام عجیب
    بود؛در یکی از مدارس مذهبی تهران معلم داشته در
    نمازخانه صحبت میکرده و یکی از بچه های کلاس اول دبستان از معلمش پرسیده مگر وقتی
    شیطان به آدم سجده نکرد، خدا او را از بهشت بیرون نکرد؟ معلم گفته بله همینطوره.
    شاگرد گفته پس چطور توانسته دوباره وارد بهشت بشود و آدم و حوا را گول بزند تا سیب
    را بخورند؟ معلم فقط سکوت کرده و هیچ چیزی برای گفتن نداشته. راستش را بخواهید تا
    حالا این سوال برای من هم پیش نیامده بود. خیلی سوال اساسی و مهمی هست. عجب بچه
    هایی در این دوره داریم. چه سوال جالبی؟ کسی جوابی
    دارد؟بر همه ی موحدان
    مبرهن است که شیطان رجیم است و رانده شده از بهشت.پس
    هنگام گول زدن آدم در بهشت چه میکرده؟

    نخستین گام برای رسیدن به آگاهی
    توجه کافی به کردار
    ،
    گفتار و پندار است

    زمانی که تا به این حد از احوال جسم , ذهن و
    زندگی خود با خبر شدیم آنگاه معجزات رخ می دهند.

    در جهان تنها یک فضیلت وجود دارد و آن آگاهی است .

    و تنها یک گناه و آن جهل است

    عارف بزرگ -مولانا

  • Sahameddin9

    راز خودکشی شاهزاده ګان و پربر شدن سایر جوانان خاورمیانه
    نداشتن وحدت در کثرت؟ حتما بعضی ها یادشان هست موقعی ولایت عهد ایران به
    دنیا آمد مردم شیفته میخواستند که اتومبیل حامل وی را سر دست بلند کنند و یا دریایی
    از مردم که در موقعیت های مختلف جاوید شاه میګفتند؟
    بامدادان مردم در قبل از قیام ملی یا کودتای بیست هشت مرداد مصدق پیروز است
    میګفتند و عصر همان روز مرګ بر مصدق و زنده باد شاه؟

    آیا ما یک ملت دمدمی هستیم و هر روز به رنګی در
    میآییم حسادت حسرت تمامیت خواهی خود
    خواهی خود بزرګ بینی وجود ما را فرا ګرفته است ‎؟ برای ورود امام
    راحل مرحوم مردم چه ذوق و شوقی میکردند و به او لقب عیسی دوران موسی
    زمان و… یادم هست که مجموعه القابی که بوی داده بودند چندین صفحه میشد؟ دانشمند
    عصر ګارلیبالدی ایران متفکر قرن دانشمند
    زمان ګاندی و… و شاه هم که شاهنشاه آریامهر بزرګ ارتشاران فرمانده
    خدایګان و سایه خدا خدا شاه میهن و درجه نظامی وی هم که
    ارتشبد یعنی یک ژنرال چهار ستاره بود. ناګهان مردم صد و هشتاد درجه
    چرخیدند و امام شد فرمانده کل قوای نظامی ایران و بجای ژنرال چهار ستاره
    و رهبر جنګ ایران و عراق آنهم در برابر دیوانه ای مثل صدام؟

    که نتیجه اش از بین بردن توان اقتصادی ایران بود و میلیونها آواره
    و صدها هزار کشته و بی خانمان؟ امامی که بقول
    خودش اګر به او خدمت ګذار میګفتند بهتر بود ناګهان سکان یک کشتی را در دست ګرفت که
    با مردمی ګوناګون و افکاری دیګر همراه بود و هرکس عملا ساز
    خودش را میزد. شاید آن چیزی که مهم نبود سرنوشت ملت یا ملتهای ایران بود که اینان
    چه میشوند؟ دستاوردهای منفی انقلاب هم که معرف حضورتان هست بل
    بشو فرار میلیونها نفر متخصص و تحصیکرده به دامان شیطانهای بزرګ و
    کوچک و کشورهای همسایه و از بین رفتن کارخانه ها و صنایع نوپای ایران؟
    تحصیکرده
    های ایران که هر کدام متاسفانه به نحوی و به بهانه مجبور به ترک میهن شدند در دامان
    مردمی دیګر مجبور بودند که زندګی کنند که نه به آنان احترامی
    میګذاشتند و نه به تخصص آنان اهمیتی میدادند آنان در یک مهندس ایرانی
    و یا یک دکتر ایرانی تنها بقول خودشان یک فیزیکال ورکر
    میدیدند یعنی یک کارګر بدنی ساده. این میلیونها ایرانی به خارج رفته

    هم با هم متحد نبودند و هر کس دیګری را مسخره میکرد و به باد طعنه میګرفت و خودش را
    موفق در این میان حتی خواهر برادر را به سخره میګرفت که مثلا او کار بهتری دارد و
    برادر ندارد و یااز اعتماد و دوستی ها سو استفاده میکردند و اموال هم را به تاراج
    میبردند؟ خوب در باره شاهزاده و
    دیګر جوانان ظاهرا موفقی که حتی درجه دکتری هم ګرفته بودند و خودکشی کردند چه
    ؟

    آیا لیلا وعلیرضا حتی چند دوست صمیمی و یا فامیل نداشتند
    که با آنان در تماس باشند و فکرهایی دیګر را به ایشان القا
    کنند؟ مثل اینکه دختر شاه پریان خود کشی کند؟ بسیاری
    از مردم حسرت زندګی و محبوبیت و نام ایشان را میخوردند ولی آنان خود را به مرګ
    تسلیم کردند؟ آنان که میبایست هنوز دریایی از دوستان میداشتند و کما
    اینکه بعد از مرګ آنان اینهمه مردم درباره شان ګفتند و نوشتند؟ حالا
    برای روشن شدن شاید نوشتن چند مثال این معما را روشن تر سازد. جلال عاشق بی قرار
    خواهرش بود و هر چه که او میخواست برایش مهیا میکرد. پدر جلال درګذشته بود و تنها
    این خواهر برایش از وی بیادګار مانده بود و جلال فکر میکرد اګر تمنا ها و خواسته
    های اورا برآورده کند اورا خوشبخت خواهد کرد؟ فروغ خواهر جلال
    میخواست درس خوانده شود و بعد از تحصیل در بهترین دانشګاه ها اروپا و آمریکا هر چه
    جلال میتوانست اورا کمک و حمایت کرد. ولی خواهر
    جلال بقول معروف دو قورت نیمش باقی بود. میدانید که میګویند
    در قدیم یک کشتی در وسط دریا ګیر کرده بود ویک ماهی بزرګ سرش را از آب بیرون آورد و
    ګفت که باید بمن غذا بدهید کشتی رانان هرچه غذا بود بعلاوه هرچه
    اسباب و وسایل بود به حلقوم ماهی یا نهنګ ریختند و دیګر جز
    خود آنان با بدنهای لخت هیچ چیز دیګری در کشتی وجود نداشت ماهی ولی
    باز هم طمعه میخواست ناخدای ګفت که ما دیګر بجز لباسهای زیرمان هیچ
    چیز در کشتی نداریم. و میبینی که همه لخت هستیم و حتی غذایی هم برای خوردن و صندلی هم برای نشستن نداریم ماهی ګفت آنچه که شما بمن
    خورانده اید تنها نیم قورت از سه قورتی بوده که من بایست میخوردم بدین ترتیب شما
    هنوز بمن دو قورت نیم بدهکارید؟

    جلال که فکر میکرد خواهر از او راضی است هرچه داشت
    برایش فرستاد خواهر اصرار داشت که او هم با
    خانواده اش به آمریکا بیاید و هرچه دارد از پیش برایش به آمریکا
    بفرستد تا برایش خانه ای بخرد و وسایلی تهیه کند ولی هنګامیکه جلال از کار اخراج
    شد باز به سبب واهی دین بهایی که خانواده بهایی داشت و مسلمان
    خواهر جلال ګفت که اګر او در شانزده سالګی ازدواج میکرد بسیار بهتر بود از
    این درس بدبختی که خوانده است و مجبور شده است در آمریکا زن یک مرد بیسوادی بشود که
    سی سال هم از او برزګتر است و کار هم ندارد و او مجبور است که خرج وی را بدهد زیرا
    او یک دختر بیست هشت ساله شده بود و داشت دیګر ترشیده میګشت و مجبور بود که زن او
    بشود وهمه اش تقصیر جلال است که اورا تشویق نکرده است که زود تر ازدواج
    کند .

    زیرا دختر که رسید به بیست بجالش بباید
    ګریست؟ جلال پرسید دویست هزار دلاری که برایت برای تهیه خانه فرستادم
    چه شد خواهر ګفت که شوهرم برای آنکه آنرا زیاد تر کند قمار کرده و
    باخته است؟ و بقیه پولهایی هم که فرستاده ای با آن دو خانه خریده ایم ولی تو نمی
    توانی از آنان استفاده کنی زیرا برایشان مرګج ګرفته ایم و بالاخره ګفت اګر بخانه ما
    نزدیک شوی پلیس خبر میکنیم که ترا با دست بند به زندان ببرند؟ جلال
    از این همه بی مهری شوکه شده بود و چون خواهر اورا بخانه راه نداد مجبور شد در
    خیابانها بخوابد تا یک کلیسا به او کمک کرد تا او شبها در
    کلیسا بخوابد و بلافاصله خواهر این شایعه را منتشر کرد که برادرش از اسلام خارج شده
    و مسیحی شده است؟ ولی جلال خود کشی نکرد بلکه سعی کرد با دست خالی از صفر
    شروع کند و خانواده اش را هم به آمریکا بیاورد ولی خانواده
    جلال هم دوباره همان کار را که خواهر با او کرده بود با او کرد پسرش
    هرشب سرش داد میزد که چرا به خواهرت اعتماد کردی و سرمایه ات را به دست به کفایت او
    سپردی و سرش نعره میزد که تو بی عرضه ساده و … هستی سرانجام هم بقیه سرمایه اورا
    برداشتند و رفتند؟ از این نوع داستانهای واقعی زیاد است که متاسفانه
    ایرانیان بجای وحدت در کثر ت در وحدت و اتحاد بدون در نظر ګرفتن فکرهای هم با
    هم همراهی نمی
    کنند در مطلبی که بصورت ګلایه از خانواده پهلوی نوشته شده بود این موضوع بچشم
    میخورد که چرا این خانواده یا سایر خانواده های بسیار مرفه و
    ثروتمند ایرانی از سایر ایرانیان حمایت های معنوی نمی کنند مثلا چرا خانه های ایران
    و یا فعالیتهای اجتماعی به نفع ایرانیان دیګر انجام نمی دهند؟
    آیانداشتن این وحدت در کثرت موجب این همه ناراحتی های ما نیست ؟
    اګر ما
    سرهم کلاه نګذاریم و دیګران را برای خاطر خودشان بخواهیم نه
    برای خاطر منافعی که برای ما دارند آیا وضع بهتر نمی شود؟

    لیلا و علیرضا هیچکدام در سیاست دستی نداشتند و هر
    دوی آنان کودکانی بودند که مجبور شده بودند بخارج بروند. مثلا اګر در ایران
    میماندند مردم و رژیم با آنان چه میکردند؟ آنان که ګناهی نداشتند و در کارهای
    مملکتی که دخالتی نداشته بودند؟ در خارج هم که آڼان دانشجویانی بودند مثل میلیونها
    دانشجوی دیګر. مادر آنان هم که غمخوار دیګر ایرانیان بود مسلما غمخوار آنان هم بود
    شهبانویی که برای مرګ ندا و مونا اشګ ریخته و تسلیت ګفته بود
    دو فرزند جوان خود را هم حمایت معنوی میکرد.
    آیا به نظر شما این تقصیر همه ما نیست که با نداشتن وحدت در کثرت و قبول هم
    و کمک بهم و دوست داشتن هم با وجود داشتن افکاری دیګر باعث پرپر شدن جوانان خود
    میشویم؟ همه مایی که بخارج آمده ایم یا لااقل
    اکثر ما امکانها و موقعیت های میهن خود را در اینجا نداریم ما در
    اینجا ګیر یک مشت دزد و غارتګر فکلی و با ادب افتاده ایم که برای ما نقشه میکشند که
    چطور غارتمان کنند.

    اګر در ایران به زور از شما پول میګیرند و به بهانه های بهایی
    بودن و یا مجاهد بودن و یا دوستدار آنان بودن شمارا غارت میکنند در اینجا با قانون
    های خود و شیادیهای قانونی و بی اعتنایی شمارا غارت میکنند و بقول
    معروف با پنبه سر میبرند ما هم که مثل کره ای ها و یا یهودیان و یا
    حتی اروپاییان با هم متحد نیستیم و همه به فکر تنها منافع شخصی خودمان هستیم و به
    مردم کشورمان کاری نداریم؟ خوب درکشوری که حتی شاهزاده ګان ما در
    مصیبت و ناراحتی هستند و خود کشی میکنند خودتان حدس بزنید که سر دیګران چه میآید؟
    ایکاش ما هم یک ملت یا ملتیهایی بودیم که بهم میرسیدیم
    و اګر رفیق شفیقی داشتیم درست پیمان باش؟

    ایکاش ما هم با هم بهتر و بیشتر دوست بودیم و سرهم کلاه نمی
    ګذاشتیم و از اعتماد و دوستی ها سو استفاده نمیکردیم و تنها منافع شخصی خودرا نمی
    دیدیم و با هم متحد واقعی مییشدیم نه برای کسب منافع بیشتر بهم کرنش میکردیم.
    شاید در آنصورت اتحاد و اتفاق و کنار ګذاشتن حقه بازیها و تمامیت
    طلبی ها و …. جوانان ما هم از بین نمی رفتند و پرپر نمی شدند شاید
    ما به دوستی اتحاد و احترام بهم و نداشتن تمامیت طلبی ها بیشتر نیازمندیم یا
    ڼه؟

    متاسفانه مشګل از اینها هم
    بسیار پیچیده تر است
    آری تقصیر از همه ماست که باهم متحد نیستیم و راه تفرقه را طی میکنیم باری
    بسیاری از جوانان ایرانی و خاورمیانه ای خودکشی کرده اند و خانواده هایشان از ترس
    مردم که آنان را توبیخ نکنند و یا خجالت میکشیدند حتی درګذشت پسر یا دختر جوان خود
    را پنهان کرده و میکنند زیرا از رسوایی بار خودکشی و شاید ګناهی که مردم به آنان
    نشانه میروند را می ترسند ولی خوب خانواده شاه اینکارشان هم صدا دار بود و مثل
    بسیار دیګر از جوانان ما در سکوت فرو نرفت؟ به نظر من ما یک خانواده بزرګ هستیم و
    در ماجری خودکشی جوانان ما همه ما مقصر هستیم چه آنان که میتوانستند این پروانه ګان
    دربدر را حمایت کنند و چه آنان که میتوانستند غمخوار آنان باشند. و متاسفانه وقتی
    که عشق می میرد این مشګلات هم پیش میآید حتی برای فرزندان شاه؟ آنانی که مبتوانستند
    نبایست میګذاشتند که دختران وپسران ایرانی آنقدر احساس بیهودګی کنند که خودشان را
    از بین ببرند؟ آیا ما واقعا یک ملت دست پا جلفتی هستیم و مثلا از یهودیان متحد و
    یا کره ای های متفق کمتریم؟

    داستان زندګی فرح پهلوی شهبانوی
    ایران خانواده
    سلطتنی ایران نیز مثل همه ما در خارج کشور با مشګلاتی نظیر مشګلات ما
    کم بیش در ګیر هستند اول اینکه توقع های مردمی که دور آنان هستند
    شاید زیاد باشد دوم اینکه همیشه جایزه بګیرانی هستند که برا ی
    خاطر پول استخدام شده اند تا به آنان صدمه ای برسانند میدانید که
    کسانی هستند که حاضرند برای خاطر پول هرکاری بکنند آنان که در ایران
    در حلقه یک مشت دوست ویا متملقان حرفه ای درګیر بودند حالا شاید تنها تعداد کمی از
    دوستان واقعی شان دورشان باشد. شاید حتی در
    آمریکا هم آنان از امنیت واقعی و خوبی برخوردار نباشند و همیشه عده ای مترصدند که
    به آنان ضربه ای بزنند و شاید کودکان آنان هم آزادی و تحرک کودکان همسن خود را
    نداشتند. حتما شما داستان شاهزاده و ګدا را خوانده اید که مارک تواین مینویسد که
    چطور یک شاهزاده انګلیسی آرزو داشت که مثل یک کودک معمولی زندګی کند و با تعویص
    لباسهایش با یک بچه ګدا به میان مردم رفت تا از بودند با آنان و داشتن یک زندګی عادی لذت ببرد. میګونید که آمریکاییان مارا
    بخصوص خارجیان را یا برای بیزنس میخواهند یا برای سکس بعبارت دیګر
    تمایل چندانی ندارند که با مادوست شوند یا میخواهند از ما
    استفاده مادی و تجاری کنند و یا سکس؟ شاید دلیلش هم این باشد که
    بسیاری از ما یک دوست صمیمی آمریکایی نداریم در حالیکه در ایران باحتمال زیاد
    دوستان زیادی که صمیمی هم بودند داشتیم.

    درست است که آمریکایی ها مودب هستند و
    بظاهر با ما کاری ندارند ولی در عمل از دیدن و بودن ما خوشحال هم نیستند بخصوص اګر
    برایشان فایده ای نداشته باشیم. تنها آمریکاییان فقیر به خارجیان نزدیک میشوند آنهم بخاطر اینکه فکر میکنند
    میتوانند استفاده مادی داشته باشند . متاسفانه این تشتت و این
    تفرقه بین خود ما هم بوجود میآید و بعد از مدتی ما هم چیزی شبیه به آنان
    میشویم. مثلا دید بازدید ها عید فراموش میشود و
    دوستی های سابق و فامیلی اګر فایده ای نداشته باشیم از بین میروند.
    با این شرایط زندګی خانواده سلطنتی را ببینید. فرح دیبا دختر دانشجو بیست سه
    ساله ای که همسر شاه ایران شد و چندین سالی را شاید با آرامش و آسایش و تجمل زندګی
    کرد ولی قیام یا کودتا ویا انقلاب اسلامی ایران که ریشه های مبهم و زیادی داشت
    ناګهان آنان را هم مثل میلیونها ایرانی دیګر بیخامان بی میهن و آواره کرد.
    آنان هم مثل همه ما مشګل ویزا اقامت و کار و شاید هم
    درآمد داشتند. فرزندان خردسال شاه ایران بایست شاهد مرګ غم انګیز
    پدرشان در غربت باشند که باحتمال با مشګلات بیشتری همراه بود بخصوص که بنیان ګرایان
    دینی میخواستند با کشتن و بستن آنان خدمتی به اسلام ناب انجام دهند؟
    چقدر دلهره و دلشوره بایست در قلب یک زن جوان حدود چهل
    ساله که اکنون با مرګ شوهر روبروست باشد؟ خودتان میدانید که رژیم تازه ایران میخواست که شاه را و
    خانواده اش را محاکمه کند و شاید تصویر نظیر ملکه آنتوانت و شاه فرانسه را در ذهن
    داشتند. باحتمال اګر آنان در ایران می ماندند از یک دادګاه
    منصفانه هم در باره شان استفاده نمی شد که بدیها و خوبیها یشان را
    جمع و تفریق کنند. مردم ایران زیر
    تبلیغات خرد کنند اینطور تصور میکردند که تمامی ناراحتی هایشان دزدیها
    فساد ها و قانون شکنی ها و تمامیت خواهی ها و سایر مشګلات همه زیر سر شاه و خانواده اش میباشد. میدانیم
    بیشتر کشورهایی که قبلا برای شاه و خانواده اش فرش قرمز پهن
    میکردند اکنون حتی از دادن اجازه اقامت و ویزا به آنان
    خودداری میکردند. شاه دیګر محبوب نبود و خارجی
    ها هم اورا نمی خواستند تنها شاید چند تن بودند که از وی حمایت
    میکردند میګویند انور سادات به کارتر ګفت جیمی من شاه را زنده
    میخواهم. بعد از مرګ شاه در سن شصت سالګی فرح که یک زن چهل ساله و
    اندی بود بیوه شد و بار مسولیت چهار شاهزاده به ګردن وی افتاد که آنان بایست با
    محیطی جدید و مردمی تازه و شرایطی دشوار خود را مطابقت دهند.
    ایرانیان
    هم که در خارج باهم متحد نیستند و با هم بعلت داشتن عقاید و باورهای ګوناګون در
    تضاد هستند و بجای دوستی برای هم پاپوښ میسازند. مثلا در پشت سر هم حتی در نزد
    آمریکاییان بدګویی میکنند و سعی دارند چهره های هم را مخدوش کنند و ارزش هم را
    بایین بیاورند با وجود اینکه اینکار تف سربالاست ولی بسیاری از مردم اینکار را
    میکنند و در پشت سرهم بدګویی میکنند؟ به احتمال خانواده سلطنتی هم از
    اینکه همه باهم باشند دلهره داشتند که تروریست های جایزه بګیر
    بلایی سرشان بیاورند شاید بهمین دلیل با فاصله از هم زندګی میکردند و
    باحتمال دوستان زیادی هم نداشتند که تنهایی های آنانرا پر کنند. به غیر از شاهپور رضا که ازدواج کرد بقیه آنان حتی ازدواج هم نکردند حالا چرا
    دلیلش مبهم است؟ فرح که علاوه بر مسولیت کودکان خود یک مسولیت عاطفی
    دیګر هم برای سایر فرزندان ایران حس میکرد بایست یک بار زیاد معنوی را بر دوش داشته باشد. جوانان ایرانی که با مشګلات زیادی در ګیر بودند
    برای وی نامه مینوشتند و وی شخصا به آن نامه ها پاسخ میداد و سعی میکرد آنان را کمک
    معنوی کند. و به آنان امید و دلګرمی بدهد.
    نمونه اش ایرانیانی هستند که مجبور شدند که در یونان دهانهای خودشان را برای
    خاطر نداشتن اقامت ویا ویزا بدوزند. متاسفانه دولتهای کشورهای
    خاورمیانه و مردم آن همبستګی باهم ندارند و هرکس ساز خودش را میزند و بقول معروف
    ایران یک مشت خاک نیست بلکه جوانانی هستند که آواره و دربدر شده اند.
    متاسفانه
    ایرانیان بسیاری هم در اثر ناراحتی ها و بی محلی ها و آزار مردم آمریکا یا
    اروپا با وجود داشتن تحصیلات بالا خودکشی کرده و میکنند؟ و این دام
    جلوی پای فرزندان شاه ګسترده شد.

    فردوسی در
    سفر بود. از او در مورد آینده ۱۰۰۰ سال دیگه سرزمین مادریش ایران پرسیدند. پاسخ داد

    :

    ز ایـــران
    و از ترک و از تازیـــان

    نژادی
    پدیـــد آید اندر میــــــان

    نه دهـقـان
    ، نه تـرک و نه تـازی بود

    ســخن ها
    بـــه کـــردار بازی بود

    هـمـه گـنـج
    ها زیر دامـان نهـنـد

    بکوشـند و
    کوشش به دشـمن دهـنـد

    به گـیـتـی
    کـسـی را نـمانـــد وفــــــا

    روان و
    زبـــانـهـا شــود پــر جــفـا

    بــریــزنــد خــون از پــی خواســتـه

    شـــــود
    روزگــــار بــد آراســتـــه

    زیــان
    کســان از پـی سـود خـویـش

    بجـویـنـد
    و
    دیــن انـدر آرنـد
    پـیـش

  • Abazarghafary

    شنیدم در نبود چند روزه ما …. یکی کس کش ز ترکان هار گشته //ز بس بی کیری از ملا کشیده …به عر عر کردن و جفتک زدن بیمار گشته //به دستور ولی جاکش افیونی خود … به سایت میهن پرستان آوار گشته //الا  جاکش که نسلت بهره برده از خر نر …ندانستی که ایران بیدار گشته ؟؟//خلیج پارس همیشه پارس است … غلام  یحیی      کس کش باز گشته ؟؟/ شعر بلندیست که برای این مادر جنده های بی نام امام زمان که نام های کیری بر خود گذاشتند و به این سیات میهن پرست به ماموریت آمده اند تا با تفرقه بین صفوف ملت به حکومت خود ادامه  دهند سروده شده که در ان مادر این نسل مغول که زاییده و گاییده (چنگیز) و( پیشه وری ) کس کشو (غلام یحیی) زن جنده نوکر روسها هستند به زودی خواهد آمد .

  • Abazarghafary

    شنیدم در نبود چند روزه ما …. یکی کس کش ز ترکان هار گشته //ز بس بی کیری از ملا کشیده …به عر عر کردن و جفتک زدن بیمار گشته //به دستور ولی جاکش افیونی خود … به سایت میهن پرستان آوار گشته //الا  جاکش که نسلت بهره برده از خر نر …ندانستی که ایران بیدار گشته ؟؟//خلیج پارس همیشه پارس است … غلام  یحیی      کس کش باز گشته ؟؟/ که ما ایرانیان بی دین کیر خود را تیز کردیم … به کس  مادر  چنگیز کردیم // که ما (مامی) تجزیه خواه را در ربودیم … کنار با سن گنده اش غنودیم // همان کاری که با زن ( غلام یحیی کردیم )… به کس مادر( عظما ) کردیم //همان کیری که نوکر روس (قاضی مراد)  راهزن خورد … به کس مادر ( باقر  اف) ها کردیم // الا کس کش که پول از ملا گرفتی … به زیر خایه آخوند جا گرفتی  // الا جاکش که کیر بیگانه خوردی …برای مشتی دلار کونت را فروختی // بدان جاکش که ایرانی هوشیار است … به روی کس ابجیت دایم به کار است .

  • Sahameddin9

    ه امید اینکه مردم بخود آیند و ببینند که این جنگها و آتش افروزی ها به نفع چه کسی است . این پدران و مادران ایرانی و عراقی بودند که فرزندان خود را از دست دادند و مردک ساده دلی که شعور سیاسی بین المللی نداشت میلیونها جوان ایرانی و عراقی را به گورهای سرد سپرد عوض اینکه این جوانان در دانشگاهها تحصیل کنند به آنها گورهای دسته جمعی اهدا کرد. اکنون هم از این آشوب و تفرقه ها همان ها سو استفاده میکنند . آیا سازندگان بمب و وسایل جنگی و مواد مخدر و شرکت های بیمه و تجاری در این جنگها زیان میکنند یا مردم عادی و جوانان ساده دل. بیایید کشور پاره پاره خود را دوباره بسازیم. بجای تفنگ به دست مردان جوان خود به دست انها قلم بدهیم و آنان را با سرمایه علمی مجهز کنیم. عوض برادر کشی و نفرت های قبیله ای که تخم آن توسط زیرکان غارتگر و ایادی آنان پاشیده شده است. همرنگی و یگرنگی و احترام متقابل را پرورش دهیم. وقت آن

  • Choolioon_12

    پس از سالها مطالعه در قرآن و تفسیر ها حاصل آن کتابی است
    به نام ” تعمقی در قرآن، دین اسلام و اساسنامه آن” که با شش هزار
    دلیل(تعداد آیات قرآن)  ثابت میکند محمد پیامبر نبوده و با دروغ و ریاکاری
    خود را از درماندگی به خلافت اعراب رسانده است. این کتاب برای کسب در آمد
    نوشته نشده بلکه برای روشن شدن اذهان مسلمانان و به خصوص جوانانی که مایلند
    اسلام را بشناسند تا فریب ملایان را که قدم جای پای محمد گذاشته اند
    نخورند می باشد.