کامران دانشجو در دانشگاه شاهرود گفته است، «کسی که در “فتنه” سردمدار بوده و در واقع بعد از خطبه آیتالله خامنهای و ۹ دی در بحث “فتنه” فعال بوده جایش در دانشگاه نیست».
از دلقک بی سوادی چون کامران دانشجو که بدون هرگونه مدرک دانشگاهی با حقه بازی و شارلاتانی پست وزارت علوم روضه خوان ها را قبضه کرده است، دیگر چه انتظاری می توان داشت؟. آیا از شخصی که با دغل و نیرنگ، آنهم با شرکت در مجالس روضه خوانی و دعای کمیل توانسته، به عبا و ردای ملایان روضه خوان بچسبد و مقامی بس بالا که در خور دانشمندان و محققان پر سابقه کشور است کسب کند، سوای نوکری و پادویی روضه خوان ۵ تومانی مسجد لولاگر کار دیگری ساخته است؟.
نگارنده از سوی خود و همکارانم، از صمیم قلب و با همه وجود، ویرانی و نابودی کشورعزیزمان به ویژه به لجن کشیدن ساحت گرانمایه و ارزشمند دانشگاهها را به همه هم میهنان خردمندمان تسلیت می گوییم و بر تازیان ضد فرهنگ و آیین ایرانی که بالاترین مقام علمی کشور را در اختیار چنین اوباش چاله میدانی گذاشته اند، نفرین می فرستیم. بی تردید، در آینده ای نه چندان دور، با رهایی و آزاد شدن کشورمان، این هرزه های چاپلوس هرجایی در دادگاههای مردمی پاسخ گو خواهند بود و به مجازات خیانت های خود خواهند رسید.
در این جا ایراد بزرگ بر دانشجویان دانشگاهها، به ویژه دانشگاه شاهرود وارد است که چرا اجازه می دهند همچون مزدوران ضد میهن و فرهنگ ایرانی به جایگاه محترم و قابل ستایشی چون صحن دانشگاه پای گذاشته، و آن چنان بی شرمانه و باکمال بی حیایی قیام مردمی علیه رژیم ضد بشر ولایت وقیح را «فتنه» بنامد. اگر دانشجویان ما اندکی حمیت و غرور ملی داشتند، با فریاد و اعتراض، و حتی یورش به این گونه بوزینه های ضد میهن، بدانان درس انسانیت و وطن پرستی می دادند. نه این که شنونده چرندهای آنان باشند.
گویا در سال ۱۳۴۱ بود که دانشجویان مرکز تربیت معلم تهران برای دریافت کمک خرج عقب افتاده خود اعتصاب کردند. یکی از آن دانشجویان آن دانشگاه که سالیانی پیش با من در تماس بود، می گفت که؛ « نیروی انتظامی در بیرون مرکز تربیت معلم آماده ورود به دانشگاه شد. دانشجویان با آن که با برخورد سخت آنان روبرو بودند و سرکردگانشان را به زندان بردند، دست از اعتراض و اعتصاب خود بر نداشته، و حاضر به رفتن به کلاس ها نشدند.این اعتصاب چند هفته و نزدیک به یک ماه ادامه داشت ».
به دنبال برخورد خشن نیروی انتظامی با دانشجویان، دیگر دانشگاههای سرتاسر کشور نیز یکی پس از دیگری دست به اعتصاب زدند. تا آنجا که آموزش عالی برای مدت یک سال به طور کلی از کار افتاد. پس از آن که وزارت آموزش و پرورش و آموزش عالی با پرداخت همه شهریه های عقب افتاده دانشجویان موافقت نمودند، دانشجویان کلیه دانشگاهها آرام، آرام به کلاس های خود باز گشتند.
بالاتر و بدتر از همه این خصوصیت زشت، این آقا مانند همه آخوندها بسیار زن ستیز است. به دنبال مزخرف گویی آخوند مشهدی در صدد آنست که دانشگاههای دختر و پس را از هم جدا کند. این دیگر یک فاجعه تازی گری و ضد انسانی است که این مزدور در حال نقشه کشیدن آن می باشد.
حال، باید از دانشجویان پرسید که چرا واکنش و عکس العملی در برابر گفتار این بی صفتان زن ستیز ضد ایرانی از خود نشان نمی دهند؟!. زیرا این برنامه عقب مانده اسلامی را می خواهند در آینده ای نزدیک اجراء کنند، کلاسها، و حتی دانشگاهها را مانند اتوبوس ها مردانه زنانه کنند. چرا یک کلاس، و یا همه دانشجویان با همدیگر و در یک آن، به این جانوران که پای به صحنه دانشگاه یورش نمی برند تا با ضربه زدن و حتی کشتن پیکر گندیده آنان، برای دیگر مزدورا ن روضه خوان درس عبرتی باشد؟. آخر تا کی باید به ملت ایران این چنین توهین و بی حرمتی شود؟.
تا آنجا که ما می دانیم، دختر و پسر، در یک شرایط و از یک مادر پای به جهان می گذارند. بنابراین، در کار خلقت، تفاوت معنوی ای میان آن دو نیست. تفاوت جسمی هم اندک است که هیچگونه مغایرت و منافات با یکدیگر ندارند.
در سراسر جهان سوای شماری از کشورهای خردباخته اسلامی که همه عقل، خرد و چشم مردم روی سکس و شهوت کار می کند، و منطقی در کار نیست، دختر و پسر از همان آغاز تولد بایکدیگر بزرگ می شوند، و تفاوتی میان خود نمی بینند. با هم به آموزشگاهها می روند، با هم درس می خوانند، با هم ورزش و فعالیت های اجتماعی می کنند، و سرانجام با شناخت خصوصیات جسمی و روانی یکدیگر، آگاهانه بایکدیگر ازدواج می کنند.
ولی در کشورهای اسلام زده، چشم و عقل و گوش آخوند به دنبال ناموس دیگران است. چهار زن عقدی، تعداد بیشماری صیغه، و بازهم چشم چرانی و نگاه خود را بر دختران و زنان مردم دوختن، برداشت و فرهنگ اسلام است که در جامعه غربی کمتر مانند آن دیده می شود. با این روش جدا کردن دختر و پسر از همه سطوح آموزش، جداکردن صف مرد و زن در جلو مغازه ها، درون اتوبوس ها، و مانند آن، که از تعلیمات اسلام نشأت گرفته است، زن و مرد را هرچه بیشتر از هم دور، و از یکدیگر بیگانه می کند. پیامد آن، ازدواج های سطحی، بدون هر برداشت منطقی و علمی است که دوام و پایندگی آن بسیار کم و ناچیز است.
اگر قرار باشد که دختر و پسر و به طور کلی زن و مرد در مراحل گوناگون تحصیل، و بالطبع زندگی خانوادگی از هم دور و ناشناخته بمانند، بهتر است این مطلب در تمام سطو ح کشور پیاده شود. بنابر این، یک آخوند حق ندارد در مجلس زنان و مردان روضه بخواند. باید برای زنان، آخوند زن، و مردان آخوند مرد، و جدا از یکدیگر باشند. زیرا ما عملاً بد چشم تر، و ناپاک تر از آخوند را نمی شناسیم.
تاکنون آخوندها در مجالس روضه خوانی صدها زن و دختر جوان را فریب داده، و به راههای گوناگون بدانان تجاوز کرده اند. فریب دادن و تجاوز طلبه ها به زنان در اماکن زیارتی چون قم، مشهد و شیراز، زبانزد عام و خاص است. ما از نزدیک شاهد اینگونه جنایات آخوندها بوده ایم. رفتن زنان در حضور علی خامنه ای و یا هم قطاران هیز و چشم ناپاک او نیز نادرست، و خلاف هر عقل و منطقی است. چرا، و به چه دلیل، خامنه ای هیز و چشم چران، و یا همکاران هرزه و ناپاک او به خود اجازه می دهند زنانی را به دور خود جمع کرده، با آن ها گفتگو کنند و یا به مدارس دخترانه و محفل های زنان بروند؟!!.
اکنون این آخوندهای بی وجدان و چشم ناپاک وضعی و شرایطی به وجود آورده اند که زنان و مردان حتی اعضاء یک فامیل نتوانند بایکدیگر به فروشگاه، رستوران، و جاهای عمومی روند و در هیچ انجمن و گردهم آیی شرکت نمایند. دختران و زنان کشورمان از فعالیت های ورزشی، دوچرخه سواری، شنا، و همکاری با مردان و شرکت عملی و درست در مسابقات و تمرین های جهانی محرومند. نتیجه این که نیمی از جمعیت فعال کشورمان از هرگونه فعالیت و همکاری با مردان باز مانده، و به خواست آخوند شهوت ران، به خدمتگذار روزانه در آشپزخانه، و گرم کننده اطاق خواب شبانه تبدیل شده اند.
ملت ایران باید کمی غیرت و شهامت به خرج داده، از دانشجو و زن و مرد عادی، در برابر این خواست های غیر منطقی و مزدورانه روضه خوان ها از خود مقاومت نشان دهند. همه این عملکردهای غیر انسانی و دور از عقل و منطق انسانی، و دادن اختیار به آنان برای کارهای احمقانه و زشت تر، نتیجه کوتاه آمدن و سست بودن اراده و خواست هم میهنان ما است. اگر در برابر چنین تصمیم هایی مقاومت عمومی و برخورد سخت از سوی مردم به ویژه دانشجویان نشان داده می شد، ما این چنین زار و فلک زده نبودیم، و تن به این خفت و خواری ها نمی دادیم.
در پایان لیست دزدی های کامران دانشجو، برادرش فرهاد دانشجو و یکی از بستگان آنها به شرح زیر به آگاهی هم میهنان عزیز می رساند:
کامران دانشجو (Switzerland 140 million Euros, Venezuela $14 million, Malaysia $47 million, Japan $38 million, Austria 81 million Euros, S. Africa $7.9 million)
خسرو دانشجو (Liechtenstein 50 million Euros, Check Republic 11 million Euros, Malta 4.2 million Euros, Turkey $12.4 million(
فرهاد دانشجو (Belize $59 million, Spain 11 million Euros, Malaysia A$ 4.9 million)