مملکتی که اداره اش به دست مشتی انسان بی سواد، عقب افتاده، نادان و فرومایه که تمام اعتقادات شان بر دستوراتی ضد انسانی بنا شده است، افتاده باشد؛ به جز پَسرفت، عقب گرد، فقر، درماندگی، بد بختی، بی آبرویی و بی هویت کردن مردمانش در سطح بین المللی، کاری انجام نداده و مردم خود را به نیستی و نابودی می کشاند.
امروز در ایران اسلامی، نه تنها کمترین پیشرفتی از سوی مردم در هیچ زمینه ای به جز خرافات گستری دیده نمی شود و خلاقیت و نبوغ دیگر وجود خارجی ندارند، بلکه ایران و ایرانی داشته های خویش را نیز از دست داده و دیگر از صنایع مختلفی که اقتصاد ایران بدان ها وابسته بود و میلیون ها ایرانی در سرپا نگاه داشتن آن صنایع نقش داشتند، خبری نیست.
رژیم اسلامی که به دست انسان های بی سواد گردانده می شود، اقتصاد ایران را نابود و صنایع بسیاری را که زندگانی میلیون ها ایرانی بدان ها وابسته بود، ویران کرده و مردم ایران را غرق در فقر، بیچارگی، درماندگی و نداری نموده است. به راستی دستاورد سی و سال حکومت دیکتاتوری اسلامی برای ایران و ایرانی، چیزی به جز فقر گستری و نابودی کشور بوده است؟
اما هر چقدر این حکومت جنایتکار در زمینه اداره درست مملکت و آبادانی کشور و فراهم نمودن شرایط برای بهتر و آسان تر شدن زندگانی مردمان ایرانی، ضعیف و ناتوان است؛ اما این رژیم در زمینه خرافات گستری و گسترش خط تولید امامزاده و قبرستان و ساخت هزاران هزار مسجد و پایگاه های دینی، فعالیت چشمگیری داشته و دارد.
این حقیقت تلخ ایران را به قهقرایی رسانده که امروز کمتر روستایی وجود دارد که امامزاده مخصوص خود را نداشته باشد و یا بیشتر دهات ایران، دارای مسجد شده و از انواع و اقسام کلاس های دینی بهره می برند. این در حالی است که کمتر ده و روستایی را می توان یافت که دارای مدرسه ای استاندارد بوده و از کتابخانه ای درست و حسابی برخوردار باشد.
ملت خرافات پرور و خردباخته ایران هم که کمترین امیدی به بهتر شدن شرایط ندارند و آینده خود و فرزندان شان را سیاه و غم بار می بینند، به جای باور پیدا کردن به قدرت و استعداد های خود و تکیه به یکدیگر و تلاش برای رسیدن به یک آشتی و اتحاد ملی برای براندازی این رژیم، هر روز اسیر جادوی تازه ای شده و امیدوارند که روزی زندگی شان از راه دعایی تازه، وردی موهوم و یا به خواست امامزاده تغییر کند.
ملتی که خود را باور نداشته باشد و خویش را ضعیف، ناتوان، شکست خورده و تمام شده ببیند، با زندگی های انسانی و زمینی و همچنین منطقی انیشیدن و تصمیم گرفتن خداحافظی کرده و زندگی و سرنوشت خود را در دستان دعانویس، رمال، جن گیر، فال گیر و یا آخوند بی سوادی گذاشته و از ما بعدالطبیعه، چیزهایی غیر واقعی و حتی اموات درخواست یاری می نماید.
حکومت اسلامی نیز از این ضعف بزرگ ایرانیان بر علیه ایشان استفاده کرده و هر ساله، هزاران هزار میلیارد تومان خرج گسترش خرافات و تربیت آخوندهای فرومایه کرده و با ساخت امامزاده، مسجد، قدم گاه و مکان های زیارتی، ملت بینوای ایران زمین را در جهل و تاریکی نگاه داشته و بدون کمترین درد سری، به دزدی ها و جنایت های خود ادامه می دهد.
چند سالی است که مزدوران اطراف خامنه ای، با امام و حضرت خواندن وی و همچنین روایت داستان هایی نظیر شفا دادن کور و مریض توسط خامنه ای و… قصد دارند که وی را فردی آسمانی و مقدس جلوه داده و از او برای مردمان، امام معصوم تازه ای خلق کنند تا بتوانند چند ده سال دیگر نیز مردم را چاپیده و از آنان به عنوان برده های خردباخته خود، استفاده نمایند.
آن مزدوران در تازه ترین اقدام خود در راستای “مقدس سازی خامنه ای” ، جایی در کوه را به عنوان “محل جلوس مقام معظم رهبری” علامت گذاری کرده و همچون امامزاده ها، آن مکان را با تابلویی بزرگ در دید همگان قرار داده اند. نشیمنگاه مقدس خامنه ای، تازه ترین دستاورد حکومت اسلامی برای سفره خرافات و خردباختگی ملت ایران است.
این تابلو و علامت گذاری شرم آور، تازه شروع یک حرکت ضد ایرانی و ضد میهنی است و باید منتظر دیگر اعضای مقدس بدن خامنه ای بود که به جای نان، بر سر سفره های مردم قرار خواهد گرفت. دور نخواهد بود روزی که مردم ایران مجبور خواهند شد تا صبح ها پیش از رفتن به سر کار و مدرسه و دانشگاه و شب ها پیش از خواب، همه به مجسمه حضرت امام خامنه ای تعظیم کرده از وی طلب کمک و آمرزش نمایند.