شطرنج؛ بازی اندیشه و خرد است. در شطرنج هیچ شانسی معنا ندارد. قهرمان شطرنج جهان “گری کاسپاروف” تنها هنرش این است که تعداد حرکات و سناریوهای بیشتری از حریف خود می بیند. یعنی اگر حریف پس از حرکت دادن یک پیاده به جلو تا ۱۵ حرکت بعدی را در ذهن خود سناریو سازی و استراتژی می چیند، او بیست حرکت را می تواند ببیند و برای همین برتر است.
سیاست گذاری و استراتژی نویسی کلان یک جامعه هم همینگونه است. برنده کسی است که ۱- قوانین را بشناسد. ۲- به قوانین بازی پایبند باشد و در تلاش برای بالاتر بردن موقعیت مهره های خود باشد (پیاده ضعیف ترین مهره شطرنج است، اما قابلیت تبدیل شدن به وزیر یا هر مهره دیگر را دارد به شرطی که به خانه آخر برسد). ۳- از تک تک مهره های بازی بهترین استفاده را بکند. ۴- حرکت بیشتری در میدان رقابت جهانی ببیند.
اکنون نگارنده به شیوه ای بهتر خلاصه تک تک این گفتمان ها را برای خوانندگان بیان می کند:
قوانین طبیعت:
قوانین جامعه جهانی به گونه ای همان قوانین طبیعت هستند؛ پس در آغاز اجازه دهید این قوانین را برای شما شرح داده و چگونگی ارتباط آن را با قوانین جامعه جهانی از دید خودم توضیح دهم: جامعه جهانی بر پایه سرمایه و امنیت سرمایه پیش می رود. این یک ساختار طبیعی و حتی فرگشتی است، به حیوانات نگاه کنید، نخستین و مهمترین اصل طبیعت “اصل بقا” است. برای داشتن بقا حیوانات هر کاری می کنند.
بطور طبیعی جانوران، حتی گیاهان فهمیدند که برای بقا نیازمند به تامین منابع اولیه خود (خوراک، امنیت و تولید مثل) به مرزبندی قلمروی خود می پردازند و از این مرزبندی دفاع می کنند. من آن را “اصل قلمرو” می نامم. اگر به هر جانداری نگاه کنید برای دفاع از قلمرو خود تا پای جان هم که شده می جنگد، در ظاهر این خلاف قانون پایه ای طبیعت یعنی “اصل بقا” است، اما نیست.
بقا به معنای بقای خود فرد نیست بلکه به معنی بقای گونه است، برای همین تولید مثل و نگهداری از فرزندان در موجودات به بقای خودشان ارجحیت دارد. هستند نمونه هایی که حتی فرزندان برای به دنیا آمدن از گوشت درون مادر تغذیه می کنند یا اینکه برای تولید مثل، ماهی آزاد کیلومترها بر خلاف مسیر آب شنا می کند و پس از تولید مثل می میرد و البته در این راه خطر خورده شدن توسط شکارچیان را به جان می خرد. پس به اصل بقا با بینشی فراتر از بقای فردی نگاه کنید.
باز می گردم به اصل قلمرو جانداران برای تامین منابع اولیه به قلمروسازی می پردازند و از این قلمرو تا پای جان پاسداری می کنند و همیشه در تلاش برای گسترش قلمرو هستند، حال گسترش قلمرو یا به معنی جنگ با موجود همسان یا گونه های دیگر بر سر قلمرو آنهاست یا اینکه کوچ کردن (پرندگان، نهنگ ها و …). با کوچ کردن موجودات در اصل بدون اینکه وارد جنگ شوند قلمرو خود را افزایش داده اند.
اصل دیگر فرگشتی احتمال بیشتر بقای گونه های گروهی است، آنرا “زیست گروهی” بنامیم، همین الان به گونه های موجوداتی که نسلشان در خطر انقراض است نگاه کنید، می بینیم که موجوداتی که انفرادی (جفت با خانواده کوچک خود و نه در گروه) زندگی می کنند در خطر انقراض بیشتری هستند تا به موجوداتی که گروهی زندگی می کنند.
علت هم ساده است گروه در تامین منابع اولیه بهتر کار می کند تا یک فرد، گروه بهتر می تواند قلمرو را پاسداری کند و حتی آنرا گسترش دهد. در اینجا است که قانون دیگری در طبیعت رفته رفته شکل گرفته و آنهم “زندگی مسالمت آمیز” درون گروه است. درون یک گروه تعداد زیادی نر و ماده هستند و رفته رفته قوانینی طبیعی بر گروه حکمفرما شد برای همین است تقریبا همه ی جانداران گروهی دارای رهبر “نر آلفا” (نری که از همه نرها قویتر است و در تولید مثل ماده ها برای او هستند چرا که او حمل ژن قویتر است که خود اصل بقا است و چون قویترین است توانایی پاسداری از قلمرو را نیز بهتر از دیگران دارد.
جانشین رهبر “نر بتا” (که توانش کمتر از نر آلفا است و در دوره جفت گیری معمولا بین او و نر آلفا جدال بر سر ماده ها صورت می گیرد و اگر نر آلفا به هر دلیلی شکست بخورد یا بمیرد او تبدیل به نر آلفا و رهبر می شود) و در آخر “نر گاما” که نر ضعیف گروه است و هرچند توانایی های بدنی یا ذهنی نرهای برتر را ندارد اما می توان به عنوان یک نیروی اضافه در جدال های قلمرو یا برای شکار از او بهره جست. حال برای ایجاد زندگی مسالمت آمیز درون گروهی بسیاری از موجودات روش ها و قوانین ویژه خود را دارند که از این مقاله خارج است اما در کل آماج همه آنها همین است تنها روش فرق می کند، اما هدف یکی است.
اما پس از این و شکل گیری گروه های همنوع حیوانات و گیاهان رفته رفته به یک فرگشت اجتماعی نوین رسیدند و آن “زندگی مسالمت آمیز با گونه های دیگر” است، نمونه های آن فراوان است اما دلیل آن این است که چون مسیر فرگشتی بی بازگشت است برای نمونه اسب آبی گونه ای رشد کرده که خود توانایی پاکیزه ساختن پوست خود را از کرم ها و بیماری های پوستی ندارد و با همزیستی با گونه ای پرنده این کار را پرنده برای او می کند (موقعیت برد-برد، پرنده سیر می شود و از تهدید شکارچیان در امان است و اسب آبی هم پوست پاکیزه ای خواهد داشت)