بررسی جامعه از دیدگاهی فراتر از مذهب و قوم گرایی – بخش نخست ۴

شطرنج؛ بازی اندیشه و خرد است. در شطرنج هیچ شانسی معنا ندارد. قهرمان شطرنج جهان “گری کاسپاروف” تنها هنرش این است که تعداد حرکات و سناریوهای بیشتری از حریف خود می بیند. یعنی اگر حریف پس از حرکت دادن یک پیاده به جلو تا ۱۵ حرکت بعدی را در ذهن خود سناریو سازی و استراتژی می چیند، او بیست حرکت را می تواند ببیند و برای همین برتر است.

سیاست گذاری و استراتژی نویسی کلان یک جامعه هم همینگونه است. برنده کسی است که ۱- قوانین را بشناسد. ۲- به قوانین بازی پایبند باشد و در تلاش برای بالاتر بردن موقعیت مهره های خود باشد (پیاده ضعیف ترین مهره شطرنج است، اما قابلیت تبدیل شدن به وزیر یا هر مهره دیگر را دارد به شرطی که به خانه آخر برسد). ۳- از تک تک مهره های بازی بهترین استفاده را بکند. ۴- حرکت بیشتری در میدان رقابت جهانی ببیند.

اکنون نگارنده به شیوه ای بهتر خلاصه تک تک این گفتمان ها را برای خوانندگان بیان می کند:

فرتور لحظه شکار یک ماهی قزل آلا توسط خرس قهوه ای را نشان می دهد، این فرتور ثابت می کند که بقا و پایداری جمع، دسته، نژاد و گروه از زندگی یک فرد (حیوان) ارزش بیشتری دارد. ماهی ها خلاف جهت آب شنا کرده تا بتوانند محل مناسبی برای تخم ریزی بیابند و خطر شکار شدن توسط خرس ها را نیز برای حفظ و بقای نسل شان به جان می خرند.

فرتور لحظه شکار یک ماهی قزل آلا توسط خرس قهوه ای را نشان می دهد، این فرتور ثابت می کند که بقا و پایداری جمع، دسته، نژاد و گروه از زندگی یک فرد (حیوان) ارزش بیشتری دارد. ماهی ها خلاف جهت آب شنا کرده تا بتوانند محل مناسبی برای تخم ریزی بیابند و خطر شکار شدن توسط خرس ها را نیز برای حفظ و بقای نسل شان به جان می خرند.

قوانین طبیعت:
قوانین جامعه جهانی به گونه ای همان قوانین طبیعت هستند؛ پس در آغاز اجازه دهید این قوانین را برای شما شرح داده و چگونگی ارتباط آن را با قوانین جامعه جهانی از دید خودم توضیح دهم: جامعه جهانی بر پایه سرمایه و امنیت سرمایه پیش می رود. این یک ساختار طبیعی و حتی فرگشتی است، به حیوانات نگاه کنید، نخستین و مهمترین اصل طبیعت “اصل بقا” است. برای داشتن بقا حیوانات هر کاری می کنند.

بطور طبیعی جانوران، حتی گیاهان فهمیدند که برای بقا نیازمند به تامین منابع اولیه خود (خوراک، امنیت و تولید مثل) به مرزبندی قلمروی خود می پردازند و از این مرزبندی دفاع می کنند. من آن را “اصل قلمرو” می نامم. اگر به هر جانداری نگاه کنید برای دفاع از قلمرو خود تا پای جان هم که شده می جنگد، در ظاهر این خلاف قانون پایه ای طبیعت یعنی “اصل بقا” است، اما نیست.

بقا به معنای بقای خود فرد نیست بلکه به معنی بقای گونه است، برای همین تولید مثل و نگهداری از فرزندان در موجودات به بقای خودشان ارجحیت دارد. هستند نمونه هایی که حتی فرزندان برای به دنیا آمدن از گوشت درون مادر تغذیه می کنند یا اینکه برای تولید مثل، ماهی آزاد کیلومترها بر خلاف مسیر آب شنا می کند و پس از تولید مثل می میرد و البته در این راه خطر خورده شدن توسط شکارچیان را به جان می خرد. پس به اصل بقا با بینشی فراتر از بقای فردی نگاه کنید.

باز می گردم به اصل قلمرو جانداران برای تامین منابع اولیه به قلمروسازی می پردازند و از این قلمرو تا پای جان پاسداری می کنند و همیشه در تلاش برای گسترش قلمرو هستند، حال گسترش قلمرو یا به معنی جنگ با موجود همسان یا گونه های دیگر بر سر قلمرو آنهاست یا اینکه کوچ کردن (پرندگان، نهنگ ها و …). با کوچ کردن موجودات در اصل بدون اینکه وارد جنگ شوند قلمرو خود را افزایش داده اند.

اصل دیگر فرگشتی احتمال بیشتر بقای گونه های گروهی است، آنرا “زیست گروهی” بنامیم، همین الان به گونه های موجوداتی که نسلشان در خطر انقراض است نگاه کنید، می بینیم که موجوداتی که انفرادی (جفت با خانواده کوچک خود و نه در گروه) زندگی می کنند در خطر انقراض بیشتری هستند تا به موجوداتی که گروهی زندگی می کنند.

علت هم ساده است گروه در تامین منابع اولیه بهتر کار می کند تا یک فرد، گروه بهتر می تواند قلمرو را پاسداری کند و حتی آنرا گسترش دهد. در اینجا است که قانون دیگری در طبیعت رفته رفته شکل گرفته و آنهم “زندگی مسالمت آمیز” درون گروه است. درون یک گروه تعداد زیادی نر و ماده هستند و رفته رفته قوانینی طبیعی بر گروه حکمفرما شد برای همین است تقریبا همه ی جانداران گروهی دارای رهبر “نر آلفا” (نری که از همه نرها قویتر است و در تولید مثل ماده ها برای او هستند چرا که او حمل ژن قویتر است که خود اصل بقا است و چون قویترین است توانایی پاسداری از قلمرو را نیز بهتر از دیگران دارد.

شطرنج بازی اندیشه و خرد است؛ همانگونه که زندگی کردن و پیروز شدن نیز نیازمند خردمند بودن و استفاده درست و به موقع از شرایط است. در شطرنج و زندگی کسی برنده است که قوانین را خوب بشناسد و ضمن رعایت قوانین، با استفاده از خرد خود، از اشتباه رقیبانش به نفع خود استفاده کرده و برنده میدان باشد.

شطرنج بازی اندیشه و خرد است؛ همانگونه که زندگی کردن و پیروز شدن نیز نیازمند خردمند بودن و استفاده درست و به موقع از شرایط است. در شطرنج و زندگی کسی برنده است که قوانین را خوب بشناسد و ضمن رعایت قوانین، با استفاده از خرد خود، از اشتباه رقیبانش به نفع خود استفاده کرده و برنده میدان باشد.

جانشین رهبر “نر بتا” (که توانش کمتر از نر آلفا است و در دوره جفت گیری معمولا بین او و نر آلفا جدال بر سر ماده ها صورت می گیرد و اگر نر آلفا به هر دلیلی شکست بخورد یا بمیرد او تبدیل به نر آلفا و رهبر می شود) و در آخر “نر گاما” که نر ضعیف گروه است و هرچند توانایی های بدنی یا ذهنی نرهای برتر را ندارد اما می توان به عنوان یک نیروی اضافه در جدال های قلمرو یا برای شکار از او بهره جست. حال برای ایجاد زندگی مسالمت آمیز درون گروهی بسیاری از موجودات روش ها و قوانین ویژه خود را دارند که از این مقاله خارج است اما در کل آماج همه آنها همین است تنها روش فرق می کند، اما هدف یکی است.

اما پس از این و شکل گیری گروه های همنوع حیوانات و گیاهان رفته رفته به یک فرگشت اجتماعی نوین رسیدند و آن “زندگی مسالمت آمیز با گونه های دیگر” است، نمونه های آن فراوان است اما دلیل آن این است که چون مسیر فرگشتی بی بازگشت است برای نمونه اسب آبی گونه ای رشد کرده که خود توانایی پاکیزه ساختن پوست خود را از کرم ها و بیماری های پوستی ندارد و با همزیستی با گونه ای پرنده این کار را پرنده برای او می کند (موقعیت برد-برد، پرنده سیر می شود و از تهدید شکارچیان در امان است و اسب آبی هم پوست پاکیزه ای خواهد داشت)

  • نسل سوخته

    مقاله خوبی بود و من منظور شما رو فهمیدم و مطمئنم بقیه خوانندگان هم به این مسئله اعتقاد دارند.
    اما ای کاش برای کامل تر شدن و بهتر شدن مقالتون در انتها چند خطی حتی اندک از جوامع انسانی و روابط بین انسانها مینوشتید تا خواننده بهتر بتونه تطبیقی بین اجتماع انسانی و حیوانی بده و قوانین تعریف شده طبیعت رو متوجه بشه.
    یک نظر  دیگر هم داشتم اونهم اون بخش از مقالتون در مورد گرگها بود فکر میکنم اون قسمت باعث گیج شدن مخاطب میشه و بهتر میبود اگر بیشتر بر روی قسمت اسب آبی و موجوداتی که باهاش همزیستی دارن کار میکردین.
    موفق باشین.

    • نسل سوخته

      ضمنا فراموش کردم بگم بهترین قسمت نوشته شما هم بخش ماهی ها و اهمیت بیشتر تولید مثل و بقای نسلشون بر زندگی خودشون بود.

  • roomy

    لواط ملا درمسجدhttp://holycrime.com/CrimeDoc60.aspاین آقای حجت الاسلام و المسلمین در خانه خدا مشغول لواط است . حالا آقای خدا کجا تشریف داشتند که اجازه دادند در خانه اش چنین بی ناموسی هایی صورت بگیرد داستان دیگری است . این آقای حجت الاسلام و المسلمین برای اینکه زانوی مبارک شان هنگام لواط خدای نکرده صدمه ای نبیند عمامه مبارک شان را پیامبر گونه در آورده اند و زیر زانوی خودشان گذاشته اند تا این عمل انقلابی – اسلامی شان را راحت تر انجام دهند . بعید نیست فردا پس فردا این آقای حجت الاسلام و المسلمین ؛ وزیری ؛ وکیلی ؛ استانداری ؛ نماینده مجلسی بشود و به مقام عظمای آیت اللهی هم ارتقا پیدا کند این ویدیو را ببینیدو بر بیچارگی ملت ما بگریید .!

  • Amir_sahameddin_von_ghiassi

    همانطوریکه ملاحظه می فرمایید آنان بجای حل مشګل و رفع درد سر به توهین آنکه مشګل را مطرح میکند می پردازند وخیال
    میکنند باتوهین به منتفد مشګل حل خواهد شد. با فرض به اینکه مشګل مطرح کننده آدم
    معصومی نباشد ولی صرف از غیرمعصوم بودن او که نمی شود مشګل را رها کرد؟

     

     

     

    می بینید
    که ما عوض تعلیم و تربیت و کشف دانش و دانستن فرهنګهای
    دیګران و یاد ګیری روشهای مدرن با هم به فحاشی و تهمت زدن وقت صرف میکنیم بطوریکه
    دیګران ناامید شده و بی تفاوت شوند. آقایان عقل کل دانشمندانی که غرور جهالت شما
    را فراګرفته است. آیا شما واقعا منصفانه قراڼ کریم را خوانده اید البته با درک و
    معنی آن آیا شما آثار دانشمندان بزرګ ما نظیر مولوی بلخی را خوانده اید که اینهمه
    ادعا دارید و برای دیګران راه وروش انتخاب میکنید. آیا توقع دارید که مثلا آمریکا
    تحت نظر ملایان اسلامی بایست اداره شود؟ 
    آیا هر کشوری آزادی ندارد که ملت خود را آنطور که میخواهد هدایت کند؟ شما
    نبایست مسلمانانی نظیر یزید باشید که سر حتی نوه پیامبر را هم برید و سر نیزه کرد؟
    او هم خودش را مسلمان میدانست یا نه؟ شما که آیت الله نیستید که میخواهید دیګران
    را اسلامی نمایید؟ حضرت محمد فرمود که به دیګران توهین نکنید تا بشما توهین نکنید.
    شما برای حل مشګلات اجتماعی زندګی خصوصی افراد را دست آویز میکنید مثلا شنا کردن
    در آمریکا که طبق قوانین آنجا جرم نیست ؟ سکس نیست فکر مردم آنجا با فکر شما فرق
    دارد؟ این را بفهمید؟ شما هر زنی را به نظر جنسی نګاه میکنید اینجا اینطور نیست؟
    شنا یک ورزش است ولی از نظر شما سکس است؟ سعی کنید معیارهای دیګران را بفهمید اګر
    میخواهید معیار شما فهمیده شود. باید از نظر شما همه دیګرانی که مثل شما فکر
    نمیکنند فاحشه باشند و لابد شما معصوم با آنهمه فحش های جنسی که در فکرتان انبار
    شده است؟ شما هم لابد میخواهید به بهشت بروید و با حوریان آنجا خوش باشید خوب دیګران میخواهند با حوریان زمینی خوش باشند و حوریان بهشتی
    را بشما واګذاری میکنند.

     

     

     

    دوستان
    عزیز متاسفانه سو استفاده هایی که از دین شده بسیاری از مردم عادی را از دین بیزار
    کرده است و حتی به دین بچشم یک دشمن نګاه میکنند. مقاله ای که
    من اینجا ګذاشتم برای این بود که استادان فن جوابی دقیق و منطقی و علمی بدهند تا
    ما بتوانیم در برابر مقاله آنرا منتشر کنیم. متاسفانه بحث به فحاشی و زندګی خصوصی
    کشید و فحاشی ناموسی اجرا شد که شما میدایند حضرت محمد به پیروانش ګفت که حتی به
    مشرکین فحاشی نکنید تا آنان هم بشما فحاشی نکنند. در این مقاله با تکیه  به نوشته هایی که حتی اسم اثر و نام صفحه را هم
    ګفته اند شاهد آورده اند. من تابع اخلاق درستی پاکی هستم و اینرا در تظاهر و
    جانمازآبکشی نمی بینم. از استادان فن درخواست دارم که برای روشنګری موضوع را مورد
    بررسی موشګافانه علمی قرار بدهند وګرنه با فحش تهدید که مشګل حل نمی شود. بهر حال
    ما باید چه با دین و چه بی دین متعهد به اخلاق و چه آنان که تابع انسانیت هستند
    همه بایست با هم متحد بشویم و میهن خود را بسازیم. و از دست شیادان از هر طبقه و
    قبیله ای نجات دهیم.  انسانیت و دوستی و
    خوبی و درستګاری خوبست  حالا یکی میخواهد
    برای حوری بهشتی صبر کند و دیګری به حوری زمینی قناعت میفرماید؟  اسلام یک دین علمی است و حکمت وزیبایی مخصوص
    بخودش را دارد متاسفانه شیادان آنرا آلوده کرده اندو تفیسرهای مغرضانه ای از آن
    بیرون کشیده اند. در بستر اسلام عطار بوجود آمده 
    مولوی بلخی بوده  حافظ و سعدی
    برخاسته اند که همین اکنون هم دنیا کمرش را در برابر عظمت فکری و معنوی آنان خم
    کرده است  اسلام را به فحاشی دزدی هیزی
    شهوت پرستی زن ستیزی جهالت  تمامیت خواهی
    فحاشی آلوده نسازید.  سعدیا مرد نکو نام
    نمیرد هرګز   مرده آنست که نامش به نکویی
    نبرند.  پیر با چراغ میګشت دور شهر  که از دیو دد ملولم او انسانم آرزوست؟ 

     

     

    بیداری از
    خواب غفلت هنګامی مسیر است که ما با سلاح علم 
    دانش های جدید فلسفه زندګی ډینهای مختلف 
    آشنا شده در ضمن مغرور ناآګاهی هم نباشیم و به فکرها ګفته ها و اندیشه ها فرهنګهای دیګران احترام بګذاریم و به آنان هم زمان
    بدهیم تا مساله خود را توضیح دهند بعد هم باکمال دوستی و مهربانی به آنان پاسخ
    بدهیم و با حوصله ګفته ها و نوشته هایشان را ګوش کنیم. نه اینکه به سوالهای آنان
    پاسخهای ابلهانه بدهیم همراه با فحش و بد دهنی و توهین به زندګی خصوصی آنان که
    ممکن است نوع دیګری باشد ویا متظاهر و جا نماز آبکش نباشند. تا مادامیکه فحاشی
    غرور به جهل و خود خواهی تمامیت طلبی در ما هست امکان بیداری از خواب غفلت هم وجود
    ندارد و ما همچنان بازیچه دست ابرقدرتهای هستیم. دیوانه ګان چون صدام نوع طالبانی
    آن  قذافی و… کشورهای ما را ناتوان کرده
    پای قدرت های بزرګ را باز کرده و کشورهای مارا بخاک خون خواهند کشانید.  و ما همچنان در خواب غفلت بوده و به توهین های
    آلات و ادوات جنسی مشغول خواهیم بود. همانطوریکه بعضی از جوانان اینجا دارند با نهایت
    افتخار و غرور انجام میدهند. به دیګران تهمت میزنند حرف زشت میزنند سواد حتی
    اسلامی هم ندارند و مطلب های بی محتوی همراه با فحش های ننګین جنسی که لیاقت
    خودشان را دارد همراه کسانی میکنند که با نام مستعار مطلبی نوشته اند.