بررسی مغلطه های پُر کاربرد – بخش یکم: مغلطه توسل به عواطف و احساسات ۲۱

یکی از پر کاربرد ترین مغلطه ها در دستگاه های پروپاگاندا، رسانه ها و اخبار است. شوربختانه وعاظ ادیان مختلف نیز از این مغلطه بطور روزانه استفاده می کنند. این مغلطه ھنگامی رخ می دھد که گوینده بجای آوردن شواهد منطقی و علمی به عواطف و احساسات فرد متوسل شود. با بر انگیختن احساسات مخاطب، ذهن او را از اندیشیدن به روال منطقی گزاره دور کند و با ایجاد حس ترس، خشم، ناراحتی، افسوس، احساس گناه یا هر حس دیگری امید داشته باشد که در اصل مخاطب دچار مغلطه ی “ذهنیت گرایی” شود.

نمونه ها:

* مهم: در ابتدا باید بیفزایم که جمله ی دانش تو را به ماه می برد و دین تو را به آسمان خراش ها می زند نیز مغلطه ی توسل به عواطف است که شوربختانه خود من هم متوجه آن نشده بودم؛ برای همین آن را به عنوان فرتور این مغلطه انتخاب کرده ام که به گفته قدیمی ها یک سوزن به خود بزنیم یک جوالدوز به دیگران و مغلطه، مغلطه است فرقی ندارد چه کسی آنرا بسازد.

مغلطه در حقیقت یک کلاهبرداری و شارلاتانی است که در مورد گفته و عملکرد افراد نا آگاه و کم دانش به کار می رود، و یا افراد کم دانش آن را تکرار می کنند. مانند این که نخست می گوییم در کربلا آب نبود که به طفل شیر خوار امام حسین داده شود. این یک کلاهبرداری آخوندی است زیرا لشکریان ابن سعد در یک سوی رودخانه فرات و امام حسین با افرادش در سوی دیگر رودخانه بودند. کنار آنها هم دشت سرسبز، نم و زیبا بود. اما از این داستان دروغین مغلطه آخوند و طرفداران آخوند آنست که  کودکان خود را ظاهراً به شکل علی اصغر در آورده، و به اید او آب به او ندهیم و یا به زور به او آب بخوارانیم. هربار هم لبهای تشنه ابا عبدالله و اصحابش را یاد آورشویم!.

مغلطه در حقیقت یک کلاهبرداری و شارلاتانی است که در مورد گفته و عملکرد افراد نا آگاه و کم دانش به کار می رود، و یا افراد کم دانش آن را تکرار می کنند. مانند این که نخست می گوییم در کربلا آب نبود که به طفل شیر خوار امام حسین داده شود. این یک کلاهبرداری آخوندی است زیرا لشکریان ابن سعد در یک سوی رودخانه فرات و امام حسین با افرادش در سوی دیگر رودخانه بودند. کنار آنها هم دشت سرسبز، نم و زیبا بود. اما از این داستان دروغین مغلطه آخوند و طرفداران آخوند آنست که کودکان خود را ظاهراً به شکل علی اصغر در آورده، و به اید او آب به او ندهیم و یا به زور به او آب بخوارانیم. هربار هم لبهای تشنه ابا عبدالله و اصحابش را یاد آورشویم!.

دلیل مغلطه بودن آن این است که طرف مقابل می تواند بگوید که اگر هواپیمایی سقوط کند آن تقصیر دانش است پس دانش همیشه به ماه نمی برد بلکه ممکن است به آسمانخراش هم بکوبد. هرچند دلایل بسیاری وجود دارد که بگوییم تفاوت دانش و دین چیست و چرا نتیجه آخر کار این دو رخداد می شود، اما بکار بردن آن بتنهایی و برای اثبات برهان اینکه دین بد است مغلطه می باشد.

۱)
سارا: خوردن گوشت برای انسان مفید نیست و گیاه خواری روش بهتری برای رژیم غذایی است.
آرمان: چرا گیاه خواری برای بدن انسان بهتر است؟
سارا: مگر ندیده ای چگونه یک گاو را می کشند تا خوراک تو شود! برای همین است که می گویم که گوشت خواری یا همه چیز خواری برای انسان خوب نیست و ما باید گیاه خوار باشیم.

۲)
حسن: چطوری دلشان آمد در روز عاشورا مردم را بکشند.
ساسان: آنها چگونه دلشان آمد در این روزی که حسین (ع) به شهادت رسیده بجای سینه زنی راهپیمایی بر ضد رهبر ما سید اولاد پیغمبر بدهند.
سینا: هر دوی شما دچار مغلطه ی توسل به احساسات شدید. کشتن انسانها در هر روزی از سال اشتباه و کار زشتی است و راهپیمایی بدون خشونت و صلح آمیز هم در هر روز سال برای افراد آزاد است.

در هندوستان گروهی از مردم به گاو احترام می گذارند، و آن را می می پرستند. در ایران گاو را به کار می کشند، با آنها با ضرب و شتم رفتار می کنند. آیا اگر یک هندی به ما بوید گاو نزد ما مقدس است، چرا به او توهین می کنید، و یا او را می کشید؟. آیا این هم یک نوع مغلطه و سفسطه کاری نیست؟!.

در هندوستان گروهی از مردم به گاو احترام می گذارند، و آن را می می پرستند. در ایران گاو را به کار می کشند، با آنها با ضرب و شتم رفتار می کنند. آیا اگر یک هندی به ما بوید گاو نزد ما مقدس است، چرا به او توهین می کنید، و یا او را می کشید؟. آیا این هم یک نوع مغلطه و سفسطه کاری نیست؟!.

۳)
مریم: تو به روح و خدا باوری نداری؟
سجاد: خیر
مریم: اما در ته دلت می دانی حق با من است و خدایی وجود دارد!

۴)
کوروش: با ساختن هر موشک اتمی احتمال خطر بمباران هسته ای افزایش می یابد. من عاقبتی را می بینم که کودکان ما مانند کودکان هیروشیما و ناکازاکی جزغاله می شوند. آیا تو دوست داری بچه ات جزغاله شود؟
عاطفه: خیر دوست ندارم
کوروش: پس افزایش موشک های اتمی باید متوقف شود

۵)
سینا: به پدر مادر خود باید در هر شرایطی احترام بگذاری
سحر: پدر مادر من در حال حاضر دارند به من ظلم می کنند.
سینا: مگر نمی دانی بی احترامی به پدر و مادر گناه کبیره است و فرقی نمی کند در هر شرایطی اگر دچار گناه کبیره ای شوی به جهنم خواهی رفت.

بهرام مشیری مغلطه نسبی بودن و نسبت داشتن را شرح می دهد. مانند این که بگوییم ؛ چرا از رژیم اسلامی ایراد می گیرید که آدم می کشد؟، شاه هم آدم می کشت و،،،،،

توضیح نمونه ها:

در نمونه ی نخست سارا می خواهد با توسل به احساسات و کشته شدن حیوانات ارتباطی غیرمنطقی بدهد به بد بودن همه چیزخواری و ترویج گیاه خواری. اگر سارا می گفت من خودم چون از کشته شدن حیوانات بدم می آید گیاه خوار شدم، سخنش منطقی می بود. (نمونه دوم در خودش توضیح داده شده) در نمونه سوم مریم می خواهد با سوء استفاده از احساسات سجاد به خودش، او را مجبور به قبول کردن دیدگاه خود کند و در نمونه ی آخر عدم افزایش موشک های اتمی احتمال جنگ را کاهش نمی دهد، حتی گاهی ممکن است جلوگیری کند.

برای نمونه اگر در جنگ سرد شوروی سابق ۱۰۰۰ بمب اتمی می داشت و امریکا تنها یک بمب و یا برعکس ممکن بود طرف قویتر جنگ هسته ای را راه می انداخت. اما گوینده بجای دادن گزاره منطقی و دلایل و شواهد درست به احساس مادرانه ی طرف مقابل متوسل می شود و نمونه آخر هم که آشکارا دارد احساس ترس و گناه را به مخاطب القا می کند.

در حقیقت، منطقیون قرون وسطا آنرا “توسل به توده” – argumentum ad populum – نام نھاده بودند زیرا یکی از آشکار ترین نمونه ھای آن “عوام فریبی” ھای مرسوم خطیبان است. ھمچنین این مغلطه می تواند بشکل تصویری باشد که دارای بار عاطفی قوی است. برای مثال، در تلویزیون این مغلطه را نه تنھا در آگھی ھا، بلکه در اخبار و برنامه ھای مستند نیز می ببینید که از تصاویر برای مسحور کردن بیننده استفاده می کنند.

بلاغت و دیگر ابزارھای تحریک عاطفی به خودی خود مغلطه آمیز نیستند. اگر برھانی منطقی برای پشتیبانی از یک نتیجه داشته باشید، ھیچ اشکالی ندارد که آن را به گونه ای بیان کنید که مخاطبان تان علاوه بر خرد، با احساس شان نیز آن را بپذیرند.

نویسندگان و سخنوران خبره، منطق و بلاغت را توأم می کنند تا دقیقا ھمین اثر حاصل شود. حتی در آگھی ھای تجاری نیز ایجاد کشش عاطفی برای خرید یک محصول می تواند با حسن نیت عقلانی ھمراه باشد. مغالطه په عواطف تنھا ھنگامی رخ می دھد که بلاغت جانشین منطق شود، یعنی ھنگامی که قصد این باشد که مخاطب بجای خرد، بر پایه ی عواطفش داوری کند.

چگونه می توانیم وجود چنین قصدی را تشخیص دھیم؟ یک آزمون خوب، برگرداندن برھان به بیانی غیر عاطفی است. اگر برگردان برھان، شکاف بزرگی میان مقدمات و نتیجه باقی بگذارد، آنگاه دلیلی داریم که مشکوک باشیم که مقصود از بیان عاطفی (یا تصویر، بسته به موقعیت) متقاعد کردن نابخردانه ی مخاطب بوده است. بگذارید این آزمون را بر چند مثال اعمال کنیم.

مارتین لوترکینگ در سخنرانی مشهورش معروف به بیانیه ی آزادی گفت: من رویای آن روزی را در سر دارم که این ملت به پا خیزد و درست مطابق این عقیده زندگی کند: “ما بر آنیم که این حقایق بدیهی اند – که همه ی مردم برابر خلق شده اند”. من رویای آن روزی را در سر دارم که حتی ایالت میسی سی پی ، این ایالت بایرِ تفتیده در کوره ی بیداد و ستم، به واحه ی آزادی و داد بدل گردد. من رویای روزی را درسر دارم که چهار کودک ام در کشوری زندگی کنند که نه بر پایه ی رنگ پوست شان، بلکه بر پایه محتوای شخصیت شان درباره ی آنها داوری شود. [نقل از بگذارید ترومپت بخواند، نوشته ی استفن بی. اوتس]

این قطعه مسلما به عواطف متوسل می شود. اما مغالطه آمیز نیست، زیرا کینگ یک برهان منطقی نیز ارائه می کند. به بیان بی طرفانه، این قطعه می گوید: ” آمریکا برپایه ی این اصل بنا نهاده شده که همه ی مردمان برابر خلق شده اند. این بدان معناست که نباید بر پایه ی رنگ پوست مردم، که موروثی است، درباره شان قضاوت کرد.

بلکه قضاوت باید برپایه ی ویژگی های کیفی مردم (“محتوای شخصیت شان”) باشد. برای سازگاری با این اصل، باید در آمریکا با سیاه پوستان و سفید پوستان به شیوه مشابهی رفتار شود.” ابزارهای عاطفی سخنرانی کینگ– توصیف میسی سی پی به عنوان “ایالت بایر”، اشاره اش به کودکان اش – جایگزین یا رقیب برهان او نیستند. برعکس، معنای آن اصول انتزاعی را انضمامی تر، روشن تر، و قوی تر می سازند.

بنمایه ها:

– فصل ۶ از کتاب: ھنر استدلال ھمراه با منطق نمادین، نوشته دیوید کِلِی، ترجمه با اندکی تغییر امیرغلامی

– ویکی پدیای انگلیسی Appeal to emotion :

http://en.wikipedia.org/wiki/Appeal_to_emotion

پ.ن:  فرتورها، فرتور نوشت ها و لینک های گنجانده شده در این مقاله و تمامی مقالاتی که به قلم آقای “شکاک منطق” نوشته شده اند، به دست “سیروس پارسا” انتخاب شده و نگارنده مقالات در گزینش آنان نقشی نداشته است.

  • مهمان ناخوانده

    با سپاس،

    از شما تقاضا دارم با توجه با مطالعه سالیان درازی که می فرمایید، از بکار بردن ادبیات سخیف و ایجاد جو لمپنیزم در مقالات خود بپرهیزید، شما اگر در پی عقده گشایی هستید امری است دیگر و مکان جایی دیگر، اما اگر به دنبال رشد فکری فرهنگی جامعه هستید، از این کوچکترین بپذیرید که این راه سخن گفتن نیست، ما مشکلمان در جامعه دقیقن همین روحیه مخالف آزاری است، آگر با کلام زیبا سخن بگویید، هم دستمسک یه عده فرصت طلب که اکنون دور شما به امید زوال عقاید جوانان می گردند تا خرافات خودشان را به مغز آنها بچپانند، نمی شوید و هم راه را برای تعامل اندیشه و آموزش شیوه صحیح مباحثه فراهم می آورید، هرگز فراموش نکنید هر ایرانی با هر عقیده ای یک ایرانی است خواه با دین خواه بی دین و هر ایرانی عضوی از جامعه انسانی است خواه پارسی زبان خواه غیر، خواه آریایی خواه غیراگر نمی توانید بر عصبانیت خود در مباحثه مسلط باشید، شما هرگز نخواهید توانست قدم مثبتی در راستای هم آیی انسانها بر دارید، صحنه را برای جلو گیری از ایجاد تنش خالی کنید و جای را به افراد مودب گفتار بدهیدشما نمی توانید تمام مخالفان فکری خود را به سکوت وادار و یا حذف کنید، اگر هم بتوانید می شوید همان که از آن می نالید، شما آنقدر جزمی صحبت می کنی که حتی من نوعی از ترس هتاکی و تهمت زنی شما و یا اطرافیان ترجیح می دهم مقالات شما را خوانده و بر دوری انسانها از حق و حقیقت افسوس بخورم، شما باید آنقدر سنجیده عمل کنید که حتی با فحاشی من هم وادار به عکس العمل نشوید، اگر واقعن به سکولاریسم معتقد هستید و جرو همان گروه فرصت طلبی نیستید که به دنبال زوال عقاید جوانان هستند تا خزعبلات خویش به مغز آنان فرو کنند  

  • مهمان ناخوانده

    من معتقدم ما ایرانی ها به دلیل پایین بودن سطح فرهنگی مان، نژاد پرست هستیم چون اساسا نژاد پرستی با پایین بودن سطح فرهنگ رابطه مستقیم دارد. در اروپا هم همین جوری است. در اروپا هم، اکثر نژاد پرست ها خیلی آدم های تحصیل کرده و روشنفکری نیستند. ضد یهودی ها و ضد خارجی ها و ضد مسلمان ها اکثرا به طبقات پایین اجتماع تعلق دارند. ولی در ایران این جوری نیست. برای اینکه شما خیلی از افراد تحصیل کرده را می بینید که از اعراب متنفر هستند و خیلی از آدم های متدین را هم می بینید که از اعراب متنفرند منتها در آدم های غیر مذهبی، نفرت از اعراب به صورت عام است و در میان افراد مذهبی تر، نفرت از اعراب در قالب لعن و نفرین کردن به سنی ها خودش را نشان می دهد. یعنی بغض و کینه خیلی از ما ایرانی ها از اهل سنت و بزرگان اهل سنت در حقیقت، رویه دیگر نفرتمان از عرب ها است. من بعضی وقتها فکر میکنم خیلی از ما ایرانی ها نتوانسته ایم شکست تاریخی مان از اعراب و قادسیه را علیرغم گذشت ۱۴۰۰ سال فراموش کنیم. هنوز در اعماق وجودمان بغض و کینه عمیقی نسبت به اعراب داریم. بغض و کینه ای که همچون آتش زیر خاکستر هرزگاهی بهانه ای پیدا میکند و فوران می کندهر وقت که همسایگان عرب ما در امارات ، بحرین ، قطر و کویت، یک موضع گیری علیه ایران می کنند، اگر دقت کنید می بینید که واکنش مسئولین جمهوری اسلامی درست است که سیاسی هست ولی بیشتر از اینکه سیاسی باشد نژادی هست. یعنی چی؟ یعنی مثلا سخنگوی وزارت خارجه ما، یا وزیر خارجه ما، یا ائمه نماز جمعه ما، رئیس مجلس ما و…، یک جوری واکنش نشان می دهند که بوی تحقیر از سخنان آنها بیرون می آید. فی المثل می گویند؛ “اصلا شما هم آدمید؟ توی امارات اصلا عددی هستی؟ اگر ایرانی ها کنار خلیج فارس فوت بکنند شما را باد می برد. شماها دیگه چه می گویید!” می دانید چه می خواهم بگویم؟ اکثرا گفته می شود که این ها از خودشان فکری ندارند ؛ اعرابی که مخالف ما حرف زده اند اربابانشان انگلیس ، آمریکا و فرانسه به این ها خط می دهند. این ها که از خودشان اراده ای ندارند. این ها اصلا کاره ای نیستند. ببنید که چه نگاه تحقیر آمیزی در ایران حاکم است. البته به نظر می رسد، این نگاه، تنها از آن حکومت نیست، مردم نیز، چنین نگاهی دارند. صد البته که درست میگویید. بله، مردم هم همین جور هستند و حتی تند تر و سخیفانه تر از مسئولین بعضا واکنش نشان می دهند. دو سه سال پیش، سر قضیه سه تا جزیره و نام خلیج فارس که اماراتی ها یک موضع گیری ای کرده بودند، یک سری از مردم آمده بودند جلوی سفارت امارات تظاهرات می کردند. تمام شعار هایی که می دادند و کارهایی که می کردند مخالفت سیاسی نبود، تماما تحقیر بود. یک کیک درست کرده بودند رویش ۳۵ تا شمع گذاشته بودند و فوت می کردند و شعار می دادند که امارات، کشورک، ۳۵ سالگی ات مبارک؛ از طرف ایران ۲۵۰۰ ساله. یعنی ما ۲۵۰۰ سال عمرمان است شما ۳۵ سال و به اندازه ۳۵ سالگی ات صحبت کن. یا شما خیلی شنیدید که بسیاری از هموطنان مان با یک حالت نفرتی نسبت به اعراب به ایرانی های دیگر می گویند که چرا به این کشورهای عربی مسافرت می کنید و پولتان را می برید آنجا خرج میکنید. ولی هیچ وقت کسی نمیگوید که چرا این همه ایرانی هر سال می روند به ترکیه و انجا پول خرج میکنند. میگویند که این یعنی یک نگاه از بالا به پایین و حقیرانه نسبت به اعراب داشتن. این دیگر ربطی به حکومت ندارد این ها خود مردم اند.
    زمان شاه هم این جوری بود. نگاه بسیار تحقیر آمیزی علیه اعراب وجود داشت. الان هم هست. من می خواهم یک مرحله جلوتر بروم. من می خواهم بگویم بخشی از انگیزه فرهنگستان زبان فارسی از اینکه لغات عربی را از فارسی کنار می گذارند، همان بغض و کینه ای است که ما علیه اعراب داریم. برای اینکه لغتی که بیش از هزار سال است که وارد فارسی شده و جا افتاده و جزء زبان فارسی شده ، در گلستان و بوستان ، شاهنامه ، دیوان حافظ و مثنوی معنوی هم هست، چرا باید حذف شود؟ اصلا این لغت کجا نیست؟ این لغت جزئی از حافظه تاریخی ما است. فرهنگستان آقای حدادعادل این لغت را حذف می کند و به جایش یک لغت نامانوس می گذارد و هیچ کس هم مصرفش نمی کند. این کار فرهنگی نیست این همان نفرت از اعراب است. فرهنگستان زبان فارسی در زمان رضا شاه تاسیس شد و هم در زمان رضا شاه و هم شاه سابق دقیقا همین کار را میکردند و به بهانه زپان پارسی ، لغات عربی را که ۱۴۰۰ سال میشد جزء زبان فارسی شده بودند حذف می کردند و بجای ان الفاظ و اصطلاحات من در اوردی و کاملا نامانوس با زبان و فرهنگ مردم وضع میکردند. به نظر من این نشان دهنده همان ضدیت با اعراب هست.ما در قانون اساسی، اصل ۱۵ را قرار می دهیم که مثلا ترک ها می توانند زبان خودشان را یاد بگیرند بعد شرع هم می گوید نژاد و ملیت مهم نیست مهم تقوا است و الی آخر . قانون و شرع خیلی قشنگ مطرح می شوند اما از کوچه و بازار تا دانشگاه، جور دیگری عمل می کنیم. همان تفکر راسیستی و نژاد پرستانه که شما می فرمایید در خیلی جاها غالب است. به نظر شما، چرا چینین است؟ چرا به راحتی قانون می نویسیم ولی در اجرای آن، اصلا اهمیتی نمی دهیم حتی برعکس هم عمل می کنیم؟آیا به لحاظ نژادی، واقعا بین ترک ها و غیر ترک ها یا فارس ها، تفاوتی وجود دارد؟ یعنی مثلا اگه شما بیایید در طی ده سال متوالی تست آی کیو بگیرید از بچه های بین سنین ۵ تا ۱۰ سالگی بین بچه های ترک و بچه های فارس، آیا بعد از ده سال نتیجه نظر سنجی و تحقیق میدانی شما نشان می دهد که یک تفاوت معناداری بین بچه های ترک و بچه های فارس یعنی بچه هایی که در تبریز از پدر و مادر ترک متولد می شوند و بچه هایی که از پدر مادر فارس تهران متولد می شوند وجود دارد؟ آیا نتیجه تحقیق شما نشان میدهد که بچه های فارس باهوش تر هستند یا برعکس، نشان میدهد که بچه هایی که در تبریز و ارومیه متولد می شوند باهوش و گوش ترند؟ یا اینکه تفاوتی ندارندواقعا من نمی توانم بگویم که بچه های شمال یا ترک یا یک جای دیگر چیز دیگری هستند. من عادت دارم با دانشجوهایم خیلی نزدیک و صمیمی باشم واقعا من هیچ فرقی بین ترک و غیر ترک نمی بینم.برای اینکه به تحولات سیاسی جامعه ایران و به تاریخ ایران و از همه مهمتر به نوع مناسبات سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی بین تهران و آذربایجان در طول تاریخ بر می گردد. به عبارتی دیگر نمی توان نگاه فارس ها به ترک ها و نگاه ترک ها به فارس ها را در خلا بررسی کرد. همچنان که نفرت ما از اعراب را نمی شود در خلا و بدون در نظر گرفتن گذشته میان ما و آنها بر رسی کرد. البته می شود یک سری شعار بدهیم مثل اینکه”بنی آدم اعضای یکدیگرند که در یک آفرینش ز یک گوهرند”، “ما همه مسلمانیم”، “ما همه از یک نژادیم”، ” اسلام می گوید همه برابر هستیم”، و… . صبح تا شب، این حرف ها را می زنیم ولی شب که می رسد می بینیم که از صبح شعارهای برابری و مساوات و همه مثل هم هستیم و .. دادیم ولی در حقیقت تمام مدت برعلیه این شعارها عمل کرده ایم. نمی توان با این شعارها، از واقعیت های جامعه فرار کرد.به تاریخ سیاسی ایران اشاره کردید. در این باره بیشتر صحبت کنید به نظر نمی رسد، مساله، مولود جدیدی باشد.بله، این مساله ریشه تاریخی دارد. رضاخان دستور داده بود کسانی که ترکی صحبت می کنند، باید جریمه بپردازند. این کار ظلم و تبعیض آشکار بود. همین رضاخان، خشن ترین فرماندهان نظامی خود را به آذربایجان اعزام می کرد تا بتواند سیاست یکسان سازی فرهنگی را پیاده کند. تا چیزی بنام آذری یت ، کردی یت ، لری یت و هیچ چیز دیگری بجز فارسی یت نباشد. این تصور همواره در تهران وجود داشته که به هر چیزی بجز فارسی یت با دیدی تردید آمیز و سوء ظن نگاه کند. این احساس برای بسیاری از فارسی زبان ها بوده که اساسا به اقلیت ها به عنوان تهدیدی بر سر راه امنیت ملی نگاه کنند.ببینید قبل از یافتن هر راه حلی، اول باید تکلیف این پرسش را مطرح کنیم که اگر یک اقلیت نخواهد با یک اکثریت زندگی کند و خواسته باشد مستقل باشد، این حق را دارد یا نه؟ من معتقدم هیچ گروهی را به زور نبایستی نگه داشت. چون آخرش جدا میشوند. اگر واقعا در یک رفراندم کاملا آزاد نصف بعلاوه یک آذریها بگویند ما نمی خواهیم جزء ایران باشیم ، به زور نمیشود انان را نگه داشت. استقلال حق هر بشری و حق هر قومی است. اما معتقدم استقلال یا جدایی نه شدنی است ، نه اکثریت قریب به اتفاق آذریها خواهان آن هستند و نه اساسا استقلال دردی و مشکلات آذریها را حل می کند. راه حل، دموکراسی واقعی است. اگر دموکراسی در ایران حاکم باشد، این مسائل بطور کلی حل می شوند. اگر یک آذربایجانی ببیند که به برابری اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی با دیگر اقوام رسیده است، دیگر احساس تبعیض نخواهد کرد. در دموکراسی واقعی، یک ترک به حقوق خود می رسد مثلا آنها زبان مادری خود آموزش می بینند بخشی از درآمد و مالیات آذربایجان را در آذربایجان خرج می شود، شورای محلی تشکیل می شود و تصمیمات اختصاصی آذربایجان در همان مجلس اتخاذ می شود. در این شرایط، هیچ آذربایجانی، سراغ استقلال نخواهد رفت. ممکن است شما از من بپرسید چرا اینقدر مطمئن هستم که دموکراسی حلال همه مشکلات و مسایل قومیتی و پاد زهر همه تلاش های جدایی طلبانه است؟ پاسخ من تجربه جوامع دیگر است. ما که فقط در ایران مسئله قومیت ها را نداریم. در بسیاری از کشورها مسئله اقوام و ملیت های مختلف وجود دارد اما هیچ بحران و مشکل ندارند. سوییس ، بلژیک ، هند ، کانادا ، انگلستان و خیلی کشورهای دیگر دارای اقلیت های قومی هستند. اما نه اقلیت هایشان میخواهند جداشوند ، نه خود مختاری می خواهند ، نه خود گردانی می خواهند ، نه استقلال میخواهند ، نه منطقه ای که اقلیت هایشان در آن مناطق زندگی میکنند نا امن است ونه هیچ مشکل دیگری دارند.

  • مهمان ناخوانده

    راستش را بخواهید من هنوز نمی دانم که چرا سوسمار خوردن یک مشکل وحشتناک برای ماست که لابد نشان می دهد که این سوسماری که عربها می خورند، جز در معده بلکه توی شکم و مغز و ذهن همه عربهای دنیا در تمام تاریخ هست و ما بدجوری گرفتار این موضوع هستیم. وقتی قبل از انقلاب در حدود سال ۱۳۵۰ در کرمان زندگی می کردم در آن زمان آنها چیزی می خوردند به نام “چنزو” شبیه سوسک بود یا ملخ، اتفاقا یک بار یکی از آنها را خوردم و خیلی هم بدم نیامد. هنوز نمی دانم که چرا مثلا سوسمار خوردن عرب ها خیلی چیز بدی است و موش و گربه و سگ خوردن چینی ها و تایلندی ها اشکالی ندارد؟ یا مثلا انواع موجودات دریایی که با بوی گند سوشی خورده می شود باعث نمی شود به ژاپنی ها بگوئیم ژاپنی های لجن خوار. لابد دیده اید احساس فرنگی ها را در مورد فسنجان ما که غدایی بس خوشمزه است با قیافه ای که، راستی احمدی نژاد تازگی ها حرف خاصی نزده؟- داشتم حرف احمدی نژاد را می زدم که زمانی به او می گفتند الفنون و فسنجان و کشک بادمجان هم بخصوص مزه کشک برای خیلی از مردم در دنیا مزه عنیفی است. من واقعا نمی دانم که چرا ما ایرانی ها که کله پاچه را با همه مخلفاتش که به نظر اکثر مردم دنیا اصلا چیز جالبی نمی آید می خوریم، اما مثلا به کله ماهی گیلک ها یا سوسمار عرب ها گیر می دهیم و مغزمان هم فقط همین را می گیرد. مطمئنم که ما با مردم سوریه و لبنان خیلی مشکل نداریم، و آنها را جزو سوسمارخورها حساب نمی کنیم، در حالی که حکومت امارات یا عربستان هر چه که باشد، یا مردمش هر چه که باشند، حداقل یک کشور تمیز و مرتب دارند. البته که اعراب در ۱۴۰۰ سال قبل به ایران حمله کردند و خیلی ها را هم کشتند، الهی داغ شان به دل مادرشان بیاید، ولی چرا حالا یادمان افتاده؟ از آن واقعه ۱۴۰۰ سال گذشته است. نه آن عرب این عرب است، نه این ایرانی آن ایرانی. اگر به عنوان شیعه از ظلمی که به ائمه توسط اعراب رفت ناراحتیم، که بیجا می کنیم، ائمه از بیخ عرب بودند، عبیدالله زیاد هم که امام حسین را به شهادت رساند، می گویند ایرانی بود. البته نادرشاه که ما خیلی دوستش داریم و اگر وقت پیدا می کنیم به رشادت و دلیری اش افتخار هم می کنیم لابد انساندوست بوده و به خصوص به حقوق باکرگان توجهی مبسوط داشته است، باز خدا را هزار بار شکر که ما متجاوز نیستیم، اصلا کی بود حمله کرد به هند؟ ما که نبودیم؟ بودیم؟ جواهرات سلطنتی را خودمان از توی جوب آب پیدا کردیم. تازه! اگر هم نادرشاه حمله کرده ۴۰۰ سال قبل بوده، به ما ربطی ندارد.ما فقط در مورد ۱۴۰۰ سال قبل حساسیت داریم، مغولها هم حالا یک غلطی کردند، اصلا تخم ترکه ای نگذاشتند و در خون ما اثری از آن ها نیست، این ها هشتصد سال قبل آمدند و زدند و کشتند و سوختند و بعد هم رفتند. وگرنه ما که خودمان اصلا از این کارها نمی کنیم. مثلا همین آقای آقامحمدخان قاجار، حالا چند تا سر برید و چند تا چشم درآورد، حالا که مرده، آدم پشت سر مرده ایرانی حرف نمی زند. فقط پشت سر مرده عرب باید حرف بزنیم. مرده عرب و زنده افغانی. همین عرب ها ۱۴۰۰ سال قبل چه برخورد بدی با ما کردند؟ در عوض ما الآن چه برخورد خوبی با افغانی ها می کنیم؟ به آنها می گوئیم دزد و هیز و وحشی و عمله و هزار حرف دیگر. چه کنیم؟ مائی که از کوروش و داریوش نسب برده ایم و تا پریروز نسبنامه درست می کردیم که به اامام جعفر صادق مربوطمان کند با هشت پشت، اما حالا نسبنامه هائی یافته ایم که ما را به داریوش و آتوسا و ماندانا می رساند، مبادا با آخوندها فامیل باشیم. هنر نزد ایرانیان است و بس. تمام تاریخ افغانستان را بگردیم ببینیم یک حافظ مثل ما دارند؟ یا مثلا یک اقبال لاهوری مثل اقبال لاهوری ما دارند؟ یا مثلا یک کمال خجندی در میان همه مردم تاجیک و افغانستان پیدا می شود؟ یا همین سوزنی سمرقندی خودمان، یا بیدل دهلوی که در همین دهلی بندرعباس به دنیا آمده. اصلا مگر اینها همه قبلا مال ما نبودند؟ بده بیاد بینیم بابا! البته روسیه فرق می کند، قراردادی بستیم و تمام شد رفت. روس ها که سوسمار نمی خورند، خاویار می خورند و ودکا، آن هم که مشکلی ندارد. این خارجی ها، یعنی کلا هر کسی که عضو خانواده ما نیست یا همشهری ما نیست، خارجی هستند. کی آدم شدند که ما نفهمیدیم؟ اصلا ما آمریکا را داخل آدم حساب نمی کنیم، یک مشت وحشی اروپایی رفتند سرخپوست های عزیز دل ما را کشتند و حالا هم دارند بقیه شان را تکه تکه می کنند، چند میلیون ایرانی هم رفته اند آمریکا برای نجات دادن بقیه سرخپوست ها، وگرنه ما از همان اول می گفتیم سیاه و سفید برادرند. مثل همین بلال حبشی که خود کوروش دستش را گرفت و گفت بیا اپرای کارمن را بالای مناره اولین بار اجرا کن. ما که هیچ وقت عمرا از این کارها نکردیم. عرب ها یک میلیون نفر از ما را کشتند، حالا آلمانی ها و فرانسوی ها و بلژیکی ها و انگلیسی ها و اسپانیایی ها و پرتغالی ها تمام قاره آمریکا و آفریقا را قتل عام کردند و دهها میلیون نفر و دو رنگ انسانی را نابود کردند و صدها زبان را از بین بردند، خوب، اتفاقی است پیش آمده، مال پانصد سال قبل بود، اگر ۱۴۰۰ سال قبل کشته بودند به آنها هم می گفتیم سوسمارخوار! واقعا و جدی چرا اینقدر از خودراضی هستیم؟ مثلا اگر همین امارات در سی سال گذشته دست ما بود، الآن ویرانه ای مثل بندرلنگه نبود؟ اگر مکه و مدینه دست ما بود مثل مشهد و قم با خزبازی و بدسلیقگی درب و داغانش نمی کردیم؟ یک کمی واقعگرا باشیم. یک سال ایرانی ها تحصیلکرده ترین مهاجرین آمریکا بودند، الآن دیگر نیستند. اتفاقا عربها و پاکستانی ها و هندی ها جزو تحصیلکرده ترین مهاجرین هستند. ضریب هوشی ما از همه دنیا بالاتر نیست، ضریب هوشی سگ و گربه و موش و سوسمار خورها اندازه ماست. شجاع ترین مردم دنیا هم نیستیم، خودمان هم می دانیم نیستیم، وگرنه اینقدر حسادت نمی کردیم و فحش اختراع نمی کردیم، ولی بخدا مردم خوبی هستیم. مردم مهربانی هستیم، مردم باهوشی هستیم. ما توانایی های زیادی همین امروز، قابلیت بزرگ تحول اجتماعی، قدرت سازگاری خوبی با فرهنگ ها، تاریخ ادبیات درخشان، زبانی بسیار غنی و سرزمینی بسیار زیبا و ثروتمند داریم. چرا به چیزی که داریم افتخار نمی کنیم و به چیزی که نداریم افتخار می کنیم؟هنر نزد ایرانیان نیست. نه در نقاشی و داستان نویسی و نمایش و مجسمه سازی و موسیقی ما بهترین های دنیا نیستیم، اصلا نه نقاشی به معنای نقاشی داریم، نه مجسمه سازی، نه موسیقی ما به گستردگی و نظم موسیقی در خیلی کشورهاست و نه نمایش و ادبیات داستانی در کشور ما ریشه جدی دارد. ما در شعر برجسته ایم. شاعران ما شاعران بزرگی هستند. نوبل ادبی را انگلیسی های چشم چپ از ما ندزدیدند، اندازه نوبل ادبی نبودیم. نیستیم. آدمی در آن اندازه نداشتیم.صادق هدایت مان خیلی بزرگ بود، اما او هم ضد یهودی و گاهی فاشیست بود. البته امیدوارم زمانی داشته باشیم. سینمای ما در سالهای اخیر رشد کرده، ولی ما فقط یک جایزه اسکار خارجی و دهها جایزه بزرگ جهانی گرفته ایم که می شویم یکی از ده سینمای مهم جهان، آن هم تا چند سال قبل که موج مهمی در سینمای ما ایجاد شد. دروغ و غرور و خشکسالی خیلی چیزهای بدی است. غرورش را خودم گذاشتم که زیادی هوا برمان ندارد.

    • نسل سوخته

      تو نمیفهمی چون خودت عربی اینقدر کامنت توی این سایت گذاشتی که همه میشناسنت.
      لازم نیست هی بگی ما و بخوای خودتو به ایرانیا بچسبونی.
      عرب عربه حتی اگر گیاهخوارم باشه حیوونه.
      اینم یک اصطلاحه که بهتون یادآوری بشه سوسمار خورین.
      وگرنه به تخم اسب ابوالفضل هرگهی میخواین بخورین کسی براش مهم نیست شما عربهای بی خاصیت چه کوفتی میریزین تو حلق گشادتون.
      اصلا همتون یک شبه از روی زمین محو بشین باور کنین همه دنیا خوشحال میشن که همچین حیوونایی دیگه وجود ندارن.
      فقط ایرانیا از عربا بدشون نمیاد اکثر ملتها به حیوون بودن شماها پی بردن.
      ممکنه در آینده بجای موش از شماها توی آزمایشگاه استفاده کنن.آخه ار نظر تعداد کرومزوم و ظاهر به انسان نزدیکین اما یکی نیستین.

      • مهمان نا خوانده

        از شما تقاضا دارم با توجه با مطالعه سالیان درازی که می فرمایید، از بکار بردن ادبیات سخیف و ایجاد جو لمپنیزم در مقالات خود بپرهیزید، شما اگر در پی عقده گشایی هستید امری است دیگر و مکان جایی دیگر، اما اگر به دنبال رشد فکری فرهنگی جامعه هستید، از این کوچکترین بپذیرید که این راه سخن گفتن نیست، ما مشکلمان در جامعه دقیقن همین روحیه مخالف آزاری است، آگر با کلام زیبا سخن بگویید، هم دستمسک یه عده فرصت طلب که اکنون دور شما به امید زوال عقاید جوانان می گردند تا خرافات خودشان را به مغز آنها بچپانند، نمی شوید و هم راه را برای تعامل اندیشه و آموزش شیوه صحیح مباحثه فراهم می آورید، هرگز فراموش نکنید هر ایرانی با هر عقیده ای یک ایرانی است خواه با دین خواه بی دین و هر ایرانی عضوی از جامعه انسانی است خواه پارسی زبان خواه غیر، خواه آریایی خواه غیراگر نمی توانید بر عصبانیت خود در مباحثه مسلط باشید، شما هرگز نخواهید توانست قدم مثبتی در راستای هم آیی انسانها بر دارید، صحنه را برای جلو گیری از ایجاد تنش خالی کنید و جای را به افراد مودب گفتار بدهیدشما نمی توانید تمام مخالفان فکری خود را به سکوت وادار و یا حذف کنید، اگر هم بتوانید می شوید همان که از آن می نالید، شما آنقدر جزمی صحبت می کنی که حتی من نوعی از ترس هتاکی و تهمت زنی شما و یا اطرافیان ترجیح می دهم مقالات شما را خوانده و بر دوری انسانها از حق و حقیقت افسوس بخورم، شما باید آنقدر سنجیده عمل کنید که حتی با فحاشی من هم وادار به عکس العمل نشوید، اگر واقعن به سکولاریسم معتقد هستید و جرو همان گروه فرصت طلبی نیستید که به دنبال زوال عقاید جوانان هستند تا خزعبلات خویش به مغز آنان فرو کنند  

        • نسل سوخته

          اقای عرب من اینجا کاربرم چه مقاله ای!!!!!!!!!!!
          واقعا که عربی.

          • مهمان نا خوانده

            نسل سوخته=Fozool Mahaleh

          • مهمان نا خوانده

               I know that you are a use, but you work under hand of the “Fozeoole Mahaleh”. In simple words, you are the “fozool Mahaleh”.l

          • مهمان نا خوانده

            I know that you are a use, but you work under hand of the “Fozeoole Mahaleh”. In simple words, you are the “fozool Mahaleh”.l

          • نسل سوخته

            امیدوارم خدات کس خلتو شفا بده.

    • دشمن تازی های

      پس توعربی بروگمشو وبا هم کیشانت درعربستان زندگی سگی خودرا داشته باش تازی احمق.

      • مهمان نا خوانده

        از شما تقاضا دارم با توجه با مطالعه سالیان درازی که می فرمایید، از بکار بردن ادبیات سخیف و ایجاد جو لمپنیزم در مقالات خود بپرهیزید، شما اگر در پی عقده گشایی هستید امری است دیگر و مکان جایی دیگر، اما اگر به دنبال رشد فکری فرهنگی جامعه هستید، از این کوچکترین بپذیرید که این راه سخن گفتن نیست، ما مشکلمان در جامعه دقیقن همین روحیه مخالف آزاری است، آگر با کلام زیبا سخن بگویید، هم دستمسک یه عده فرصت طلب که اکنون دور شما به امید زوال عقاید جوانان می گردند تا خرافات خودشان را به مغز آنها بچپانند، نمی شوید و هم راه را برای تعامل اندیشه و آموزش شیوه صحیح مباحثه فراهم می آورید، هرگز فراموش نکنید هر ایرانی با هر عقیده ای یک ایرانی است خواه با دین خواه بی دین و هر ایرانی عضوی از جامعه انسانی است خواه پارسی زبان خواه غیر، خواه آریایی خواه غیراگر نمی توانید بر عصبانیت خود در مباحثه مسلط باشید، شما هرگز نخواهید توانست قدم مثبتی در راستای هم آیی انسانها بر دارید، صحنه را برای جلو گیری از ایجاد تنش خالی کنید و جای را به افراد مودب گفتار بدهیدشما نمی توانید تمام مخالفان فکری خود را به سکوت وادار و یا حذف کنید، اگر هم بتوانید می شوید همان که از آن می نالید، شما آنقدر جزمی صحبت می کنی که حتی من نوعی از ترس هتاکی و تهمت زنی شما و یا اطرافیان ترجیح می دهم مقالات شما را خوانده و بر دوری انسانها از حق و حقیقت افسوس بخورم، شما باید آنقدر سنجیده عمل کنید که حتی با فحاشی من هم وادار به عکس العمل نشوید، اگر واقعن به سکولاریسم معتقد هستید و جرو همان گروه فرصت طلبی نیستید که به دنبال زوال عقاید جوانان هستند تا خزعبلات خویش به مغز آنان فرو کنند  

      • مهمان نا خوانده

        از شما تقاضا دارم با توجه با مطالعه سالیان درازی که می فرمایید، از بکار بردن ادبیات سخیف و ایجاد جو لمپنیزم در مقالات خود بپرهیزید، شما اگر در پی عقده گشایی هستید امری است دیگر و مکان جایی دیگر، اما اگر به دنبال رشد فکری فرهنگی جامعه هستید، از این کوچکترین بپذیرید که این راه سخن گفتن نیست، ما مشکلمان در جامعه دقیقن همین روحیه مخالف آزاری است، آگر با کلام زیبا سخن بگویید، هم دستمسک یه عده فرصت طلب که اکنون دور شما به امید زوال عقاید جوانان می گردند تا خرافات خودشان را به مغز آنها بچپانند، نمی شوید و هم راه را برای تعامل اندیشه و آموزش شیوه صحیح مباحثه فراهم می آورید، هرگز فراموش نکنید هر ایرانی با هر عقیده ای یک ایرانی است خواه با دین خواه بی دین و هر ایرانی عضوی از جامعه انسانی است خواه پارسی زبان خواه غیر، خواه آریایی خواه غیراگر نمی توانید بر عصبانیت خود در مباحثه مسلط باشید، شما هرگز نخواهید توانست قدم مثبتی در راستای هم آیی انسانها بر دارید، صحنه را برای جلو گیری از ایجاد تنش خالی کنید و جای را به افراد مودب گفتار بدهیدشما نمی توانید تمام مخالفان فکری خود را به سکوت وادار و یا حذف کنید، اگر هم بتوانید می شوید همان که از آن می نالید، شما آنقدر جزمی صحبت می کنی که حتی من نوعی از ترس هتاکی و تهمت زنی شما و یا اطرافیان ترجیح می دهم مقالات شما را خوانده و بر دوری انسانها از حق و حقیقت افسوس بخورم، شما باید آنقدر سنجیده عمل کنید که حتی با فحاشی من هم وادار به عکس العمل نشوید، اگر واقعن به سکولاریسم معتقد هستید و جرو همان گروه فرصت طلبی نیستید که به دنبال زوال عقاید جوانان هستند تا خزعبلات خویش به مغز آنان فرو کنند  

  • دشمن قسم خورده تازیان

    من نمیدانم چه اصراری داریدبراینکه مشتی تازی حرامزاده وتخو ترکه های همین اعراب بیایندودرسایت فضول محله که متعلق به ایرانیان است فضله پراکنی کنندوبه ایرانیان توهین کنند.نکندمسئولان این سایت تازی ویا خامی تازیان هستندویا از انهاپول می گیرند؟

    • مهمان نا خوانده

      از شما تقاضا دارم با توجه با مطالعه سالیان درازی که می فرمایید، از بکار بردن ادبیات سخیف و ایجاد جو لمپنیزم در مقالات خود بپرهیزید، شما اگر در پی عقده گشایی هستید امری است دیگر و مکان جایی دیگر، اما اگر به دنبال رشد فکری فرهنگی جامعه هستید، از این کوچکترین بپذیرید که این راه سخن گفتن نیست، ما مشکلمان در جامعه دقیقن همین روحیه مخالف آزاری است، آگر با کلام زیبا سخن بگویید، هم دستمسک یه عده فرصت طلب که اکنون دور شما به امید زوال عقاید جوانان می گردند تا خرافات خودشان را به مغز آنها بچپانند، نمی شوید و هم راه را برای تعامل اندیشه و آموزش شیوه صحیح مباحثه فراهم می آورید، هرگز فراموش نکنید هر ایرانی با هر عقیده ای یک ایرانی است خواه با دین خواه بی دین و هر ایرانی عضوی از جامعه انسانی است خواه پارسی زبان خواه غیر، خواه آریایی خواه غیراگر نمی توانید بر عصبانیت خود در مباحثه مسلط باشید، شما هرگز نخواهید توانست قدم مثبتی در راستای هم آیی انسانها بر دارید، صحنه را برای جلو گیری از ایجاد تنش خالی کنید و جای را به افراد مودب گفتار بدهیدشما نمی توانید تمام مخالفان فکری خود را به سکوت وادار و یا حذف کنید، اگر هم بتوانید می شوید همان که از آن می نالید، شما آنقدر جزمی صحبت می کنی که حتی من نوعی از ترس هتاکی و تهمت زنی شما و یا اطرافیان ترجیح می دهم مقالات شما را خوانده و بر دوری انسانها از حق و حقیقت افسوس بخورم، شما باید آنقدر سنجیده عمل کنید که حتی با فحاشی من هم وادار به عکس العمل نشوید، اگر واقعن به سکولاریسم معتقد هستید و جرو همان گروه فرصت طلبی نیستید که به دنبال زوال عقاید جوانان هستند تا خزعبلات خویش به مغز آنان فرو کنند  

  • Farshid

    man madare harche hezbolhey va terfdaraneh jombori eslami vo az jolo va aghab gaeydam

  • faraz

    kire moshiri to dahane khamenehi

  • faraz

    inam maghleteh man: chon moshiri mokhalefeh jombori eslami hast pas kieresh to dahane khamenehi va terafdaraneh jombori eslami

  • Agahan

    مردی  شنیده  بود که مطرب ها ( با نوازندگان)  اشتباه نشود ، درامد خوبی دارند ، پس به نزد یک مطرب بزرگ رفت و گفت :فرزندم را به شاگردی بپذیر ، آن مرد گفت فرزندت خجالتی هست  پس وی را به قهوه خانه میان جاده ای ببر که رانندگان  تریلی که از زن دور هستند به مدت یک هفته وی را بگایند  تا پر رو شود ، مرد چنان کرد و برای پر رو تر شدن پسر وی را یک  ماه در قهوه خانه گذاشت  به نحوی که از پر روگی  گذشت و کون  دریده شد ، پس مرد شادمان برگشت و گفت حالا فرزندم  آماده است ؟مطرب بزرگ گفت عزیزم دوره یک هفته ای برای مطرب شدن است ولی یک ماه کون  دادن  دوره کارآموزی  حوزه های علمیه آخوندی هست  به آنجا برو ، مرد چنان کرد و پسرش تا رهبری پیش رفت.

  • Hhh

    متن به زبان مناسبی نوشته شده اما نوشته های زیر عکس ها واقعا نامناسب و شبیه شلوغ بازی های در حد سایت بالاترین هست. به نظر من بهتر هست نوشته های زیر عکس ها رو هم نویسنده مقاله بنویسه

  • Immortal

    جناب مهمان ناخوانده این عربها یه فوتبال بازی میکنن حال آدمو از هرچی فوتباله بهم میزنن!شما اومدی ۶ صفحه کامنت گذاشتی از نژاد پرستی حرف میزنی؟خود عربا آخر نژاد پرستی و تحقیر نژادی دیگرانن!برو خدا(؟) روزیتو جای دیگه حواله کنه جانم….