در بخش نخست ما به درازا در باره پاره ای از مغلطه و سفسطه های جاری میان مردم نام بردیم که هیچکدام جنبه علمی نداشته، و پیامد همه آنها نادرست است. در این بخش و بخش های دگر بررسی خود را گسترش داده، و به دیگر مغلطه های رایج میان مردم می پردازیم.
هنگامی که ما فراوانی باورمندان یک دیدگاه را دلیل بر درستی آن بدانیم و بخواهیم در گزاره منطقی از این فراوانی بهره ببریم، دچار مغلطه “توسل به اکثریت” شده ایم. حتی اگر این گزاره ها بر پایه آمار قابل اطمینان باشد.
نمونه از سخنانی که به این مغلطه پرداخته اند: “اگر پنجاه میلیون نفر یک چیز ابلهانه بگویند، بازهم آن چیز ابلهانه است”. – آناتول فرانس –
یک گاو هم چنانچه در جای ویژه ای قرار بگیرد کسانی هستند که آن را بپرستند. آیا شماره زیاد پرستشگر این آیین می تواند نشان از درستی آن باشد؟. اگر این گونه بود که هندو، بودایی و آیین هایی چون؛ چینی، کنفوسیوس و تائو ئیسم کم از اسلام و مسیحیت نخواهند داشت.
نمونه ۱: ۹۰ درصد جامعه می گوید P درست است، پس P درست است؟.
نمونه ۲: یک میلیارد تن از مردم جهان بی خدا هستند، پس بی خدایی درست است؟.
نمونه ۳: نظریه ی مهبانگ میان فیزیکدانان بسیار پسندیده است، پس چون این نظریه ی محبوبی است باید درست باشد؟. ( بی تردید این نظریه به دلیل محبوبیت آن، نمی تواند درست باشد. ولی اگر بگوییم این نظریه بخاطر شواهد و آزمایشات علمی که آنرا تایید کرده میان دانشمندان محبوبیت دارد و بر پایه ی این آزمایشات احتمال درستی بیشتری دارد، گزاره ای منطقی گفته ایم و البته محبوبیت را بطور منطقی و در قالب یک گزاره ی توصیفی بیان کرده ایم.
نمونه ۴: اکثریت مردم شکلات را دوست دارند، پس آیا شکلات چیز خوبی است؟.
نمونه ۵- در هم پرسی سال ۱۳۵۷، بیشترین مردم ایران به جمهوری اسلامی و ولایت فقیه رأی دادند، و شمار کمی آن را دیوانگی و حرکت و جنبش در خلاف سوی مدنیت و پیشرفت دانستند. آیا حق با بیشترین بود، و یا کمترین رأی دهندگان؟.
توضیح ۱: دموکراسی یا مردمسالاری یعنی رای اکثریت با توجه و حفظ حقوق اقلیت، اینکه ما رای اکثریت را برای دستگاه کشوری استفاده کنیم شایسته است، اما اگر بخواهیم آنرا دلیلی بر درستی گزاره ای منطقی قرار دهیم مغلطه می شود. کسی از این سخن برای کوبیدن مردمسالاری هم نمی تواند استفاده کند، چرا که کشورداری بر پایه حقیقت نیست بلکه خواست مردم است. نام دیگر مغلطه ی “توسل به اکثریت” مغلطه ی “دموکراسی” می باشد (البته با توجه به این توضیح).
توضیح ۲: جمله ی اکثریت مردم شکلات را دوست دارند به خودی خود مغلطه نیست و یک جمله خبری است (به شرطی که بر پایه بن مایه درست باشد نه اینکه من حدس می زنم که آنگاه دچار مغلطه ی “ذهنیت گرایی” شده ایم)، اما اگر دلیل برای یک نتیجه گیری کلی شود مغلطه است.
دلیل مغلطه بودن :
نمونه های بسیاری در تاریخ می توان یافت که پیشینه، آدمها یک دیدگاه داشته اند و تنها یک نفر یا گروه محدودی مخالف آن دیدگاه بوده اند و گذشت زمان نشان داده است که همان یک نفر یا گروه محدود درست می گفته، و دیگران همگی اشتباه می کردند.
از این روی، کاملاً ممکن است که یک فرد درست بگوید و دیگران همه اشتباه. بسیاری از یافته های نوین علمی در آغاز دارای محبوبیت یا توافق اکثریت نبوده اند. نمونه تاریخ آن اینکه بیشتر مردم دنیا در دوره ای فکر می کردند زمین مسطح است تا جایی که در تمام کتابهای مقدس ادیان ابراهیمی هم بدین مساله اشاره رفته است و لی با گذشت زمان و گسترش دانش، این دیدگاه اشتباه از آب در آمد. بنابراین، می توان به سادگی فهمید که پیروی از نظر اکثریت برای یافتن حقیقت کار درستی نیست؛ بلکه هر ادعایی را باید بطور مستقل و بدون توجه به تعداد هوادارانش بررسی کرد.
واقعیت این است که تئوری های حوزه علم و برداشت های فلسفی هیچ کدام حوزه دموکراسی نیستند. اینکه تمامی دانشمندان تنها به چیزی اعتقاد داشته باشند یا تمامی فلاسفه چیزی را قبول داشته باشند یا بدتر از آن مردم عادی، لزوماً به آن معنی نیست که آن چیز درست است.
تمامی فرضهای علمی و فلسفی و تمامی نتایج و احکام آنها باید بطور عینی و بدون توجه به تعداد باورمندان و موافقان آنها آزموده و نتایج آنها بررسی شود. اگر توسل به محبوبیت یا اکثریت مغلطه نبود نیازی به تحقیق و بررسی و بحث و مناظره نیز پیدا نمی شد؛ بلکه واقعیت را در هر موردی می توانستیم با سنجش نظر اکثریت مردم دریابیم. مثلاً از مردم بپرسیم آیا حیات در کرات دیگر وجود دارد یا نه و نتیجه را اعلام می کردیم، شاید دیگر به دانشگاه و دانشمندی نیازی نبود.
بازهم در بخشهای دگر موضوع مغلطه میان مردم و پیامد های زیانبار آن را دنبال خواهیم کرد.
بنمایه ها:
– تاربرگ “شرح مغالطات منطقی”
– ویکیپدیا: http://en.wikipedia.org/wiki/Argumentum_ad_populum
– Critical Thinking, An introduction to the Basic Skills, Fourth edition, William Hughes & Johnathan Lavery,Broadview Press, 2004, Page 149
پ.ن: فرتورها، فرتور نوشت ها و لینک های گنجانده شده در این مقاله و تمامی مقالاتی که به قلم آقای “شکاک منطق” نوشته شده اند، به دست “سیروس پارسا” انتخاب شده و نگارنده مقالات در گزینش آنان نقشی نداشته است.