سه سال پیش در ۳۱ خرداد ۸۸ ۱۳ ندا آقا سلطان دختر گرانمایه و ارزشمند میهنمان به دستور مجتبی خامنه ای جلاد بزرگ، فرزند جنایتکار علی خامنه ای با تیر اندازی بسیجیان ضد ایران و ایرانی از پشت بام، در خون خود غلتید و پس از اندک زمانی در میان انبوه ملت برخاسته علیه رژیم آدم کش بر روی اسفالت خیابان جان داد. از آن تاریخ تا کنون نیز، روز و یا شبی نبوده که فریاد جانسوز و جان گداز دختران و پسران سرزمینمان در گلو هایشان بریده نشود.
بی تردید عملکرد جنایت کارانه رژیم در به خاک و خون کشاندن ندا و نداها، خشم و کینه جهانیان را برانگیخت، و ندا به عنوان مظهر و یا سمبل آزادیخواهی ملت ایران ثبت در تاریخ شد. پس از کشتار وحشیانه این دخت رستاخیز ایران، به دستور خامنه ای جلاد و مزدورانش، از برگزاری هرگونه پرسه (نشست یادبود) در مسجدهای تهران که به راستی باید نام طویله را بر آنها گذاشت، جلوگیری نمودند. همچنین سوگواران را هنگام خاک سپاری با وحشیگری که از ویژگی های این رژیم خودکامه است، پراکنده نمودند، و در سالروز درگذشت این فرزانه ایرانی در دوسال گذشته نیز سخت گیری ها را روا داشتند.
به راستی این حرف را به کی می توان زد و این گلایه را به کجا می توان برد که رژیم یک کشور به جای آن که نگهبان و پاسدار مردم آن سر زمین باشد، خود بلای جان همه و دزد و یغماگر اموال مردمی است؟!. نفرین براین خونخواران بی فرهنگ آدم نما که بوئی ازانسانیت نبرده اند. این عمل زشت ونفرت انگیز نشان می دهد که مسجد هرگز برای نیایش به پروردگار ساخته نشده، بلکه کانون فساد، خردزدایی، کینه توزی، توطئه و پشت هم اندازی رژیم اسلامی است. دیگرجای انسان ها و باورمندان راستین دین اسلام نیست. بلکه به جرات می توان گفت که اکنون مسجد در کشورمان کانون و مرکزتوطئه، دسیسه، پشت هم اندازی، مرکزقاچاق، و کانونی برای نقشه آدم کشی رژیم، وهمکاران دزد آن است.
در ماههای تابستان به بعد سال ۱۳۸۸، ملت در بند ایران برخاستند تا رژیم مرگبار اسلامی را به جهنمی که خود سراغ دارند روانه کنند. ولی میر حسین موسوی، نوکر رژیم خمینی و همکاران مزدورش دستگیری، تجاوز جنسی، به خاک و خون کشیده شدن، و نابود کردن ندا، و صدها نداهای دیگر را نادیده گرفتند و با کمال بی شرمی برای نگهداری و حفظ رژیم، آب سرد یأس و نا امیدی بر روی رستاخیز و خروش مردمی پاشیدند، و به روشی بسیار موزیانه و در نهایت ناجوانمردی، با رژیم ضد بشری ولایت فقیه کنار آمدند.
ملت ایران یک بار در سال ۱۳۵۷ گول بی خردان و مزدوران خورد، و در چاه سرنگون شد، در سال ۸۸ نیز بازیچه دست تفاله های بازمانده از خمینی گردید، و بیشتر بدرون چاه ژرف فرو رفت. اکنون زمانی است که جوانان ایران با خردمندی و دور اندیشی روز روشن را بر رژیم به شب تار بدل سازند، و آنچنان عرصه را بر آخوندهای جنایت کار و بسیجی وطن فروش تنگ سازند که لحظه ای در آرامش نباشند. اگر جوانان امروز به جایی نرسند، و کاری از پیش نبرند، فردا خیلی دیر است.
در پایان، ما همواره خاطره جانبازی ندای عزیز و صدها نداهای دیگر را همیشه در تن و روان خود زنده و جاودان نگاه داشته، و برای خانواده بزرگ آنان آرزوی تندرستی و بردباری داریم.