تاریخ چند هزار ساله ایران نشان می دهد که همواره پادشاهان میهن دوست و فداکار، و مردم باغیرت و هوشمند، با وجود گسترش و بزرگی بی همتای کشورمان، نبودن راه و امکانات جنبش و حرکت شتابانه و سریع از پای تخت به مرزها، بازهم بیکار ننشسته و همواره از آبهای کشور پاسداری نمودند. در گذشته نیز در چند مقاله تحلیلی ما این برداشت اساسی را یاد آورشدیم. ولی به دلیل یورش کلاغ های تازی صفت و یا به اصطلاح کشورهای کناره شاخاب پارس، و وطن فروشی رژیم ضد ایرانی اسلامی، در این جا نیاز بر آن شد که بار دیگر به کوتاه به نگارش چند نمونه از این مرزهای آبی سرزمینمان بپردازیم:
۱- نقشه آب های جنوب ایران دوران پیش از زایش مسیح–
نقشه های زیادی از دوران باستان در موزه ها و کتابخانه های جهان وجود دارند که همگی نام شاخاب پارس و یا دریای پارس Persian Golf بر روی آنها دیده می شود. نخستین آنها بر بروی گل پخته کنده کاری شده و آبهای جنوب ایران را میان ۲-۳ هزار سال پیش از زایش مسیح نشان می دهد. نمونه دوم، نقشه ای را می توان نام برد که میان سال های ۵۳۵-۵۴۷ پیش از زایش مسیح در یونان تهیه شده است.
۲- آثار زیادی از نویسندگان، محققین، و دانشمندان عربی وجود دارند که در آنها همگی شاخاب پارس را بحر فارس نگاشته اند. یکی از این نمونه ها، که سرزمین عراق را در سال های ۹۳۱-۹۸۸ پیش از زایش مسیح نشان می دهد به « بحر فارس» در کنار عراق نام برده شده است. نمونه دیگر نقشه ای است که ایران و آبهای جنوب ایران را میان سال های ۱۱۰۰- ۱۱۶۰ پیش از مسیح باز هم با نام « بحر فارس» نشان می دهد.
۳- نقشه ایران در دوران هخامنشیان-
در این نقشه بسیار بزرگ که از باختر تا مرز یونان، و از سوی خاور تا مرز روسیه و هندوستان گسترده بوده، نخست آن که به نام شاخاب پارس Persian Golf نگارش رفته، دیگر این که عربستان، بخش بزرگی از ترکیه کنونی، مصر، لیبی در این امپراتوری بی همتا جای گرفته بودند. بنا براین از قطر و دوبی و شارجه و مانند آن که یا وجود نداشتند، و یا دهکده هایی از بخش ایران بزرگ بوده اند، در این نقشه دیده نمی شوند.
۴- در دوره های پیش از یورش تازیان مانند اشکانیان و ساسانیان، و یا دوران های بعد همواره نه تنها کشور ایران گسترده تر بود، بلکه آب های ایران دست نخورده و به نام خود ایران ثبت در تاریخ است.
در دوران پادشاهان صفوی، دریانوردا ن پرتقالی میان سال های ۱۵۰۷ تا ۱۶۲۲ میلادی مناطق جنوب ایران را به تاخت و تاز خود در آوردند، تا آن که به دست توانای شاه عباس بزرگ آنان را نه تنها از ایران، بلکه از منطقه خاورمیان بیرون راندند.
۵- و اما نباید هرگز از انگلیس حیله گر غافل ماند. زیرا این کشور آشوبگر هم بیکار ننشسته و در این هیاهو و آشفته بازار سیاسی به دنبال شکار، راهی مرزهای ایران شد. از آن تاریخ تا کنون، این کشور طمعکار و روباه صفت تا کنون در فروکشی و تجزیه ایران و حتی به کار بردن واژه «خلیج»، به جای «خلیج فارس»، و از هردشمنی و کینه توزی کوتاهی نکرده است.
اقدام موزیانه و دشمنی سرسخت انگلیس با ایران، جلوگیری و محدود کردن کاربرد زبان پارسی در هندوستان بزرگ بود. آنچه را رژیم های گذشته از مغول گرفته تا ترک ها، ایلخانان و شاهان محلی در گسترش زبان، فرهنگ و آیین پارسی در منطقه بزرگ هندوستان تلاش کردند، و به زبان و فرهنگ فارسی آن چنان رونق بخشیدند که بیشترین مردم با فرهنگ و زبان ما آشنا بودند و در ادارات به کار می بردند، در نتیجه کینه توزی و دشمنی انگلیس ها همگی به باد رفت .
جدا کردن افغانستان و بحرین نیز از شیرین کاری های دولت روباه صفت انگلیس بود. شیعه گری و به جان هم انداختن گروههای مذهبی نیز از ابتکارات این دولت فتنه گراست. هم اکنون نیز عده ای ایرانی نمای وطن فروش در خدمت این دولت به کارهای جاسوسی و ضد میهنی می پردازند.
۵- دوران قاجاریه-
در نقشه های دوران قاجاریه نیز به خوبی آبهای جنوب ایران به نام خلیج فارس، و دریای عمان در تاریخ جهان به ثبت رسیده است. از خاندان قاجار تنها آغا محمد خان را می توان فرد دلیر و بی باکی دانست که در مدت کوتاه سلطنت خود توانست از مرزهای ایران نگهبانی و محافظت کند، وبخش های جدا شده از ایران را به مام میهن بازگرداند. ولی از زمان فتحلیشاه که آخوندها در دربار و شخص شاه نفوذ فراوان پیداکردند، با همکاری انگلیس و روسیه بخش بزرگی از ایران جدا شد.
شوربختانه پادشاهانی که بیشتر میهن پرست بودند و خدمات زیادی می کردند، مدت زمان کوتاهی بر سر قدرت بودند مانند؛ کریم خان زند ۱۴ سال، نادرشاه ۱۰سال، آغا محمدخان قاجار ۵ سال، رضا شاه ۱۵ سال و ۳ماه. ولی برعکس آنان که خیانت کردند و یا خدمتی ننمودند، سال های زیادی از مردم ما سواری گرفتند و این کشور را دچار هرج و مرج و نا امنی ساختند. نمونه آنها از این گونه است: فتحعلیشاه ۳۶ سال و ۸ ماه، ناصرالدین شاه ۴۸ سال، محمد رضاشاه ۳۷ سال، و رژیم اسلامی ضد ایران و ایرانی، تا کنون ۳۳سال.
می توان گفت که از آغاز پادشاهی شاه اسماعیل صفوی به بعد تا روی کار آمدن فتحعلیشاه قاجار، سوای دوران فترت سلطنت ننگین شاه سلطان صفوی و ویران گری افغان ها، ایران یکی از کشورهای بزرگ جهانی به شمار می رفت. ولی بدبختانه از دوران خیانت بار سلطنت فتحلعلیشاه تا کنون، دیگر کشورمان نتوانست روی پای خود بایستد، و در عرصه جهانی از حقوق قانونی و ملی خود نگهبانی کند.
همین که رضاشاه بزرگ فرزند دلاور میهن با دلسوزی و فداکاری تمام تلاش بر این داشت تا دست انگلیس ها را از ایران کوتاه کند، انگلیسی های همیشه دشمن سرزمینمان، او را از کار و خدمات ارزنده اش باز داشتند. از رژیم اسلامی تازی منش و ضد ایرانی هم که نباید انتظاری داشت. تا آن جا که این رژیم برای خوش آمد گویی روسها و پشتیبانی خود، بخش بزرگی از دریای خزر را به کشورهای کناره آن واگذار نمود.
در مورد سوء استفاده تازیان و تغییر نام شاخاب پارس، از یک سوی بخش دیگری از بی وطنی و بی شرافتی رژیم ضد بشری آخوندی است، و از سوی دیگر، خیانت، بی عرضگی، بی حالی، و بی توجهی خود ما است. بی تردید، این کوتاهی و سهل انگاری ما موجب سرزنش و لعنت نسل های آینده تاریخمان خواهد شد.
حال، زوزه تازی زاده های کناره شاخاب پارس مانند امارات که همیشه در گذشته به نام جلفاوه و یکی از استان های ایران بوده است، و یا عرب نشینان دیگر که هیچکدام مشروعیت تاریخی ندارند، ما را بر این وا می دارد که اگر آنها با وقاحت و بی شرمی نام شاخاب پارس را به عنوانی دیگر تغییر داده اند، ما نیز در همه نقشه ها و یادآوری های خود، هرگونه نام عربی را از نقشه آب ها و حتی نام کوچک و نام خانوادگی خود برداشته، و به نام پارسی تغییر دهیم. به عنوان نمونه یکی از هم میهنان پیشنهاد کرده است که دریای عرب که پس از تنگه هرمز قرار دارد برا ه نام «دریای کوروش» بنامیم. زیرا در تاریخ چند هزار ساله گذشته سوای پس از یورش تازیان، هیچگونه دریایی به نام عرب ها در تاریخ ثبت نشده است.
هنگامی که تازیان بیابان گرد و تفاله های آنان در سراسر جهان تا کنون یک نام پارسی بر روی فرزندان خود نگذاشته اند، ما به چه دلیل و چه گونه این چنین به فرهنگمان و کشورمان خیانت می کنیم و نام تازی های متجاوز یورش گر را برای خود برگزیده ایم؟. آیا این خیانت بارز و آشکار از بی خردی ما است، و یا بی تفاوتی و نشناختن دوست از دشمن ؟. آیا آیندگان و روشنفکران این سرزمین، به ویژه نسل های سوخته و بربادرفته در مورد این همه کوتاهی، و بی تفاوتی ما که خیانتی بس بزرگ به این آب و خاک است، چه خواهند گفت، و چه خواهند نوشت؟. با توجه به بحرانی شرایط روز، و طمع ورزی دشمنان میهنمان، ضرورت دارد که ما این دولت خیانت کار ضد ایرانی را هرچه زودتر خانه نشین کنیم تا جوانان ما خودشان بتوانند سرنوشت کشور بیمار و ناتوان را در دست گیرند.