این دو مغلطه را به طور همزمان توضیح می دهم چرا که دارای یک روش برخوردی است، اما در دو جایگاه کاملا متضاد از آن بهره می برند. مغلطه ای است که هم دوستان دیندار و هم دوستان بی دین و حتی بی خدا دچارش می شوند. این دو مغلطه مغلطه های ترکیبی هستند، به گونه ای که اگر موشکافانه به آنها نگاه کنیم از دل آنها چندین مغلطه ی پایه ای دیگر در می اید.
چند نمونه:
۱-
– محمد: من با مطالعه ی قران به موارد زیادی فرمان ظلم و آزار و اذیت برخورد کرده ام، که بنظر من این متن نمی تواند از سوی خدایی عادل آمده باشد .
– مینا: تو داری به باور من توهین می کنی، چرا که از دیده من قرآن مقدس است و از سوی خدا آمده. (مغلطه ی احترام به عقاید)
۲-
– پرستو: با مطالعه ی تک تک ادیان دریافتم که ادیان و قوانین آنها درباره ی زنان، بسیار بی رحمانه و در حقیقت زن ستیز هستند؛ برای نمونه در قران زن نصف مرد حساب شده و یا مرد اجازه دارد هر کاری با زنش بکند (زنان مزرعه شما هستند) و حتی او را کتک بزند. این دین (یا ادیان) ضد زن هستند.
– رضا: تو داری به مقدسات من توهین می کنی. (مغلطه ی احترام به عقاید)
۳-
– کوروش: در دین مسیحیت از کلام عیسی گفته شده که هرگاه که تو به او از ته قلب ایمان بیاوری بخشوده می شوی و به بهشت می روی، فرض کن فردی به انسانی تجاوز کرده و مرتکب قتل شده، اما لحظه آخر زندگی به عیسی باور پیدا کرده و به بهشت می رود.! این دین و باور بسیار وقیحانه و ضد بشری است.
-کریستوفر: کوروش چرا به خودت اجازه می دهی که به مقدسات من توهین کنی؟. (مغلطه ی احترام به عقاید)
۴-
حسن: من می گویم هیتلر خوب کاری کرد که یهودیان را کشت، نژاد آریایی نژاد برتر است.
سینا: حسن جان سخن تو نژاد پرستانه و دفاع از یک ایدولوژی نژادپرستانه است و درست نیست. شما اجازه نداری سخن نژاد پرستانه را در مجامع همگانی بگویی.
حسن: پس آزادی بیان چه می شود؟ من دارم از آزادی بیانم استفاده می کنم (مغلطه ی آزادی بیان)
۵-
داریوش: متنی نوشته ام که تازیان را باید کشت، چرا که عامل بدبختی ما هستند.
علی: داریوش جان دین و باور اسلام چه ربطی به اعراب داره، ما هم به خیلی از کشورها در دوران پادشاهی مان حمله کردیم، آیا آنها هم باید ما را بکشند؟ در ضمن سخنت نژاد پرستانه است و در مجله ی ما چاپ نمی شود.
داریوش: پس آزادی بیان چه می شود، شما سانسورچی و دیکتاتور هستید و تنها رای موافق خود را چاپ می کنید. (مغلطه ی آزادی بیان)
۶-
زهرا: مسلمانان انسانهای احمقی هستند و وجودشان در جامعه ی متمدن خطرناک است، آنها را باید از اروپا و امریکا اخراج کرد. من از شما مسئول شورای شهرمان می خواهم که مسلمانان این شهر را حداقل اخراج کنید.
سیمین: زهرا جان نمی توانیم همه را احمق بدانیم و این راهکاری که شما فرمودید برخورد یکسویه با باورمندان یک دین است و تبعیض دینی است، ما نمی توانیم تقاضای شما را انجام دهیم و بخاطر این سخن شما در شورای شهر اخطار می گیرید.
زهرا: اینها مملکت را ویران کرده اند من اخطار می گیرم و تهدید به اخراج از شورا می شوم؟ پس آزادی بیان چه می شود؟ (مغلطه ی آزادی بیان)
۷-
فاطمه: آتئیست ها انسانهای بی اخلاقی هستند و حکم آنها بنا بر قران برای کافران، اعدام است.
ساسان: این سخن تو انسانی نیست و نباید فردی را بخاطر باور او اعدام کرد. اگر اینجا یک کشور متمدن بود تو بخاطر این سخنت باید در دادگاه جواب پس می دادی.
فاطمه: در یک کشور آزاد و متمدن هم همین است، پس آزادی بیان من چه می شود؟ (مغلطه ی آزادی بیان)
ساسان: آزادی بیان چهارچوب دارد و نمی توان تفکرات و دیدگاه های ضد انسانی را در چهارچون آزادی بیان گفت.
فاطمه: های ساسان مواظب حرف زدنت باش! داری اسلام را دین ضد انسانی می نامی، به مقدسات من توهین نکن (مغلطه ی احترام به عقاید)
نمونه های بالا نشان از مغلطه های احترام به عقاید و آزادی بیان بود که بخاطر اینکه در یک گونه گفتمان کاربرد دارند آنها را در کنار هم بیان می کنیم. حال چرا اینگونه سخنان مغلطه است؟ همانگونه که گفته شد این مغلطه ها مغلطه هایی ترکیبی هستند و فرد مقابل بجای بررسی منطقی یک گزاره و اثبات منطقی آن و دادن راهکار منطقی به این دو جمله توسل می کند.
در اصل با آلوده کردن سرچشمه توپ را در میدان حریف می اندازد. حال برای توضیح به نمونه هفتم می پردازیم که هردو مغلطه از زبان یک فرد در آمد. در گفتمان منطقی هیچ باوری آنقدر مقدس نیست که به نقد کشیده نشود، اما باید اصول نقد سالم رعایت شود، اما این آزادی تنها درباره باورهاست نه خود انسانها و کرامت انسانی.
شما می توانید بگویید به دیده من بیخدایی یک باور مسخره است و … سپس دلایل منطقی خود را نیاورید. این یعنی گفتمان سالم چه من بی خدا بپسندم که شما باور من را مسخره خواندید یا نه، سخن شما نقد سالم است؛ اما اگر بگویی بی خدایان آدمهای مسخره ای هستند و یا …. شما دارید به کرامت انسانی افراد توهین می کنید و این کار جایز نیست.
آزادی بیان و ابراز عقیده به معنی آزادی بی مرز نیست و نباید آزادی های پایه ای دیگران را پایمال کند. سخنان ضد بشری، سخنانی که از فاشیسم یا نژادپرستی یا تبعیض قومی و دینی بر ضد انسان ها (توجه کنید نه باور آن انسانها بلکه خود انسانها) را تبلیغ می کند و سخنان توهین آمیز مستقیم به افراد در آزادی بیان جایی ندارند.
در مقابل هم تنها کرامت انسانی شما محترم است، اینکه چه باوری داری چیزی درون مغز شماست و اگر کسی بطور منطقی یا حتی به شوخی آن باور را نقد یا حتی تمسخر کرد نمی توانی به او خورده بگیری و بگویی به باور من احترام بگذار، اگر او به تو یا افراد بی احترامی کرد و تمسخر کرد می توانی اعتراض کنی اما باور خیر.
برای روشنی بیشتر به بررسی نمونه آخر شماره ۷ می پردازم که هر دو مغلطه را دارا بود: فاطمه می گوید آتئیست ها (نه باور آتئیستی) انسانهای بی اخلاقی هستند (با جمع بستن بدون شواهد دارد سرچشمه را هم گل آلود می کند) سپس به همین بسنده نمی کند و می گوید حکم قران درباره آنها که به دیده این خانم کافر هستند، اعدام است.
یعنی ابراز خشونت و حتی اعلام موافقت با گونه ای کشتار باورمندان یک باور (خود باور مقدس نیست، اینجا سخن از انسانها است). وقتی ساسان به این گونه سخن خشونت بار اعتراض می کند و برای نمونه می گوید در یک کشور آزاد تو باید پاسخگوی اینگونه دیدگاه بودی فاطمه به مغلطه ی آزادی بیان دست می زند.
درصورتی که اگر سخن ساسان با شواهد بود می پذیرفت یا به سراغ نقد آن قانون به روش منطقی می رفت، اما برای نجات و راه فرار می گوید من آزادی بیان دارم و حتی دموکراسی را به دیده خودش به چالش می کشد. وقتی در پاسخ ساسان توضیح می دهد که سخنان غیر انسانی جایگاهی ندارد، فاطمه با قیاس اشتباه نمونه ها دست به مغلطه احترام به عقاید می زند. در حالی که می توانست بگوید بله حق با شماست.
این دو مغلطه معمولا برای فرار از پاسخگویی و دادن حکم آخر به سود خود بکار می رود. چگونگی برابری و برخورد با این مغلطه: بکار بردن نمونه های مشهور تاریخی از عقاید تندرو و ضد بشری و حتی یافتن نمونه ای از دیدگاه که دیدگاه خود طرف مقابل را توهینی به دیدگاه خود می دانند و اگر آزادی بیان می داشتند به فرد توهین کرده و یا وی را تهدید می نمودند؛ بهترین شیوه است.
احترام به مقدسات:
برای مثال فردی شیعه است و دم از مقدسات و احترام به آن می زند، می توان برای وی شاخه ای تندرو از سنی ها یا وهابی ها را مثال بزنی که ریختن خون شیعه را گشودن دری از درهای بهشت می دانند و با این پرسش که آیا باید به دیدگاه او احترام بگذارم؟ اندیشه فرد را به چالش بکشید.
فردی وطن پرست افراطی است و می گوید اعراب را باید کشت، مانند نمونه آورده شده می توان گفت خوب آیا می پسندی که آنها که ما در طول تاریخ حمله کرده ایم مانند هندیان، گرجیان و … ما را لایق مرگ بدانند؟ فردی قوم گرای آذری است و همه ی فارس ها را فاشیست و شوینیسم می داند و به فارس ها فحش خواهر و مادر می دهد، به او می توان گفت آیا زیبا است که فارس ها هم به شما نسبت ناروا بدهند یا اینکه ارامنه که توسط ترکان نسل کشی شدند بیایند شما را با ترکان عثمانی برابر کرده بگویند همه آذری ها و ترک ها فاشیست هستند و …؟
آزادی بیان:
فردی به بهانه آزادی بیان می خواهد به باورمندان دینی توهین کند (سخن از خود دین و یا نقد باور نیست) با نمونه بردن از همان باورمندان و اگر آزادی بیان است آنها هم باید در دادن حکم اعدام و گسترش خشونتشان آزادی داشته باشند؛ نمونه می آوریم. فردی به بهانه آزادی بیان می خواهد به مردمان قومی توهین کند از روش مشابه بالا استفاده می کنیم و می بینیم کدام قوم ممکن است از قومیت این فرد بدشان می اید و با گوشزد کردن آن ناهنجاری این رفتار را به او نشان می دهیم.