شاهزاده پهلوی در گفتگویی با گزارش گر مجله هفتگی فوکوس از رسانه های نامی آلمان در تاریخ ۶ ژون ۲۰۱۲ مطالبی بیان داشته که نادرست و دور از واقعیت بود. دربخش نخست در تأیید به پاسخ های نویسندگان و پژوهشگران گرانمایه محمد امینی و بهرام مشیری به این گفتگو، اشاره شد.
در این بخش و بخش های دیگر، سری به تاریخ گذشته می زنیم و پاره ای چند از رفتار و عملکرد پدر بزرگ و پدر شاهزاده می پردازیم و داوری آن را به خوانندگان میهن دوست و بی نظر واگذار می کنیم. بدیهی است هرگونه واکنش زشت و دور از ادب و فرهنگ آفتاب پرستان کاسه لیس به دور شاهزاده ما را وادار به ادامه روشنگری تاریخی و کنکاش در زندگی سیاسی خانواده پهلوی خواهد نمود.
از شاهزاده نیز درخواست می شود که زحمتی به خود داده این چند بخش گزارش تاریخی ما را بخواند و خود بادیده انصاف آن را انتقادی سازنده برای تغییر روش سیاسی خود بداند. زیرا زمانی که ایشان راه و روش خود را از اشتباهات خانواده خود جدا کرده، کجروی ها و عملکرد نادرست گذشته را بپذیرد و به گفته ای آن را ماله کشی نکند و همچنین راه مردمی در پیش گرفته، و خود را از بند افکار پوسیده شماری از همراهان مغرض و خودکامه دور نگاه دارد، راه درست سیاسی را برای خود در پیش خواهد گرفت، و بی تردید می تواند در سیاست آینده ایران نقش برجسته ای داشته باشد.
کودتای رضا خان در چند سطر:
رضاخان از سرکردگان قزاق های همدان درتاریخ سوم اسفند ۱۲۹۹ با فرمان دهی نزدیک به ۲۵۰۰ نفر سرباز، و به همراه سید ضیاء طباطبائی از قزوین به تهران واردمی شوند و دولت وقت به نخست وزیری سپهدار را برکنار می سازند.
کودتای رضاخان را باید ازبرنامه ریزی دولت انگلیس دانست. زیرا هنگامی که قرارداد یک طرفه و تحمیلی ۱۹۱۹ انگلستان با ایران با شکست روبرو شد، با سفارش ژنرال آیرن ساید فرمانده نیروهای انگلیس در عراق وایران ، برای داشتن نفوذ بیشترآن کشوردر کارهای سیاسی ایران، و رودرروئی باروسیه شوروی، این کودتا انجام گرفت. [۱]
از سوی دیگر، بنا بر آن چه که پژوهش گران ونویسندگانی چند گزارش شده است، کودتای رضاخان در راستای منافع کشورهای بزرگ اروپائی بوده است. کشورهای اروپائی پس از پایان جنگ اول جهانی برای گرد کردن و در محاصره گذاشتن کشور نوپای شوروی سوسیالیستی، شماری دیکتاتورهای ارتشی در کشورهای فنلاند، لهستان، رومانی، بلغارستان، افغانستان، و هم چنین به کمک رضاخان در ایران به وجود آوردند. [۲]
پس از این کودتا، سید ضیاءالدین طباطبایی نخست وزیری و رضاخان به عنوان سردار سپه به فرماندهی قزاق ها برگزیده شدند.[۳] از همان آغاز کار، میان سید ضیاء و رضاخان، دوگانگی و اختلاف به وجود آمد. سید ضیاء طرفدار و وابسته به انگلیس بود و تلاش می کرد تا هم چنان ایران در زیر سلطه و نفوذ آنان باقی بماند، درحالی که رضاخان سربازی بود میهن دوست و فداکار که برای پیشرفت کشور پیوسته دراندیشه و برنامه ریزی بود.
رضاخان پس از ایجاد اتحاد و همآهنگی میان قزاق ها و قدرت بخشیدن بدان ها، برای داشتن قدرت کامل تر به منظور یک کاسه کردن ارتش، برخلاف خواسته و میل باطنی سید ضیاء، به وزارت جنگ رسید. آن گاه با به کارگرفتن و استخدام افسران جدید انگلیسی که خواسته و برنامه ریزی سید ضیاء بود به سختی مخالفت و پایداری نمود، سپس درفرصتی مناسب به کار کلنل اسمایس و کلنل هادلستون افسران بلند پایه انگلیسی نیز پایان بخشید.
سید ضیاء و سفارت انگلیس هردو درمورد رضاخان در اشتباه بودند. رضاخان سرباز ساده ای نبود که دستاویز کشورهای دیگر به ویژه انگلیس گردد. در حالی که سید ضیاء تمایل داشت همه برنامه ریزی ها زیرنظرو با آگاهی دولت انگلیس به کارگرفته شود. هم چنین کشورهای دیگرمانند آمریکا و فرانسه نیزبخشی از این خوان گسترده داشته باشند.[ ۴]
رضاخان در سال ۱۳۰۲ خورشیدی پس از آن که بخشی از ناآرامی ها را در ایران از میان برده بود برخلاف خواسته دولت انگلیس و تمایل قلبی احمد شاه، با بودن خلاء سیاسی به نخست وزیری برگزیده شد.
تاج گذاری رضا خان:
رضاخان پس از دیداراز پیشرفت های ترکیه به رهبری کمال آتاتورک، مایل بود در ایران جمهوری ای همانند آن کشور به وجود آورد و دراین راه مصدق و حسین علاء بیشتراز او پشتیبانی می کردند. ولی بیشتر آخوندها چون؛ آخوند یاسائی نماینده مجلس، آخوندهای نجف چون، شیخ عبدالکریم حائری، میرزا محمد حسین نائینی، و سید ابوالحسن اصفهانی با برپائی جمهوری مخالف و طرف دارحکومت پادشاهی بودند.[۵] همان گونه که آخوندها در سرتاسر تاریخ به ملت و کشور ما خیانت کردند.
در این راستا، مصدق و حسین علاء بارها از رضا خان خواستند که تسلیم خواسته آخوندها نشود زیرا او فرد فعال وکوشایی است که به عنوان شاه مشروطه یک شاه تشریفاتی بوده، و نمی تواند مانند دوران نخست وزیری منشاء خدمات درخشان باشد.
شوربختانه، رضا خان که در برابر آخوندها کمی سست و بی اراده بود، به دنبال خواسته آنها تصمیم به تاج گذاری گرفت. به ویژه آن که مانند خاندان قاجار، برای خود و خانواده اش چند سده فرمانروایی و حکمرانی پیش بینی می کرد.
دکتر مصدق در مجلس، ضمن برشمردن خدمات و تلاش های بیشمار او در سازندگی و آرامش میهنمان، براین باوربود که، رضاخان در سمت نخست وزیری می توانست منشاء خدمات ارزنده تری شود تاپذیرش پادشاهی که عملاْ بر روند قانون اساسی کاری از او ساخته نبود.
به هر روی، سر انجام رضا شاه تسلیم خواسته آخوندها شد، و در تاریخ ۴ اردی بهشت ۱۳۰۵ خورشیدی، با موافقت مجلس، پادشاهی از خاندان قاجار گرفته شد و رضاخان به نام رضا شاه تاج گذاری کرد.
کارهای ارزنده رضا شاه:
رضا شاه در دوران نخست وزیری و پادشاهی خود کارهای درخشان و ارزنده ای انجام داد که به خوبی زینت بخش برگ های تاریخ است. می توان رضا شاه را نادر شاه قهرمانی دانست که در شرایط بد ایران توانست خدمات برجسته ای از خود به یادگار گذارد. شماری از این کارهای ارزنده بدین گونه اند:
۱- بیرون کردن کارمندان دولت های بیگانه به ویژه انگلیس ها و روس ها که تمام دستگاه ها و ارکان مملکت را دردست گرفته بودند.
۲- سرکوبی و ازمیان بردن یاغیان و خائنین درون مرزی که سراسر کشور را در قبضه واختیار خود داشتند. آنان عموماْ از دولت های بیگانه دستور می گرفتند و در سوی منافع آنان سد راه و مزاحم دولت مرکزی بودند.
۳- یک پارچه کردن و ساختن ارتش مردمی، که دست کم می توانست خیانت کاران داخلی را برجای خود به نشاند وآرامش و امنیتی به کشور دهد.
۴- از بین بردن القاب و عناوین بی محتوا که در دوران قاجار به شدت رواج پیدا کرده بود و درحقیقت دکان رزق وروزی بود برای شاهان قاجار و وا بستگان نزدیک به آن ها.
۵- بنیان گذاری فرهنگستان وایجاد جشنواره ها و کانون های ادبی به دنبال و در راستای کوشش های خستگی ناپذیر فرهنگ پرورانی چون فردوسی برای جای گزینش واژه های ایرانی وزدودن نام های بیگانه و زنده کردن زبان پارسی که درطول تاریخ با یورش بیگانگانی بی فرهنگ چون تازیان، مغول ، تیموریان، ترکان صفوی و ترکان قاجار به کلی زیرورو شده بود.
۶- ساختن راه ها و راه آهن، درکشوری که جز کوره راه و حیوان رو راهی وجود نداشت.
ساختن تونل ها، آباد کردن شهرها، ساختن بیمارستان ها، بنیان کانون های آموزش به ویژه طرح وساخت دانشگاه تهران، بنیان گذاری کارخانه ها و مراکز صنعتی و کشاورزی، ایجاد بانک ملی، تامین امنیت راه ها، اصلاحات اداری، ا یجاد دفترهای ثبت سندها، و به کارگماردن آخوندهای بی کار در آن ها، توجه وپیشرفت در قسمت های داروئی و بهداشت و نظایرآن. [۶ ]
۷ – بالاتر ازهمه، بیرون کشیدن نیروی دادگری (امور قضائی) وآموزش وپرورش ازدست آخوندها و واگذاری آن ها به دولت و فرستادن ملایان به سوی مسجد ها بود. [۷]
کارهای نادرست رضاشاه:
در برابر خدمات و کارهای بسیاربزرگی که به خواسته و همت والای رضاشاه انجام گرفت وایران را از یک کشور پس مانده و وابسته نجات داد، چند کارنادرست، از این مردبزرگ سرزد که لکه سیاهی برای او در تاریخ ایران بجای گذاشت:
۱- نخست این که زمین و باغ های فراوانی رابه تصرف خود درآورد که یقینناْ بدان ها نیازی نداشت. این املاک بسیار گسترده که او و بعدها فرزندش با زور و تهدید از مردم گرفته بودند، زیر عنوان بنیاد پهلوی سرانجام از دست ملت ایران بیرون رفته به دست آخوند ها افتاد، و به اصطلاح ملا خور شد.
۲- همچنین پول زیادی در حساب های خود انباشته کرد و یا به بیرون کشور به حساب های شخصی خود فرستاد که باز هم توجیه پذیرنیست. در این باره مدرس چند بار به رضاشاه اشکال و زشتی این کار را گوشزد کرد و پیشنهاد نمود که از طریق مجلس و با موافقت نمایندگان، آن چه را وی لازم دارد در اختیارش خواهند گرفت. [۸]
۳- مورد دیگر، از بین بردن مخالفین خود بود- رضا شاه کسانی که با طرز فکر و خواسته های او مخالفت می کردند، ناجوانمردانه ازمیان بر می داشت.
۴- مهم تر و بالاتر از همه، از میان برداشتن مشروطیت، نادیده گرفتن مجلس و ملت ایران و دموکراسی و بازگشت به دوران استبداد قاجار بود.
اگر بخواهیم کارهای ارزنده و سازندگی رضا شاه را در یک کفه ترازو، ودر کفه دیگر از میان بردن مشروطیت و بازگشت به دوران استبداد را بگذاریم بی تردید کفه دوم سنگین تر خواهد بود. زیرا مشروطیتی که بیش از یک سده پیش بر اثر جان فشانی صد ها قهرمان و سلحشور کشورمان، و به خاک و خون کشیده شدن گروهی از مردم ایران به دست آمده بود، به آسانی رضا شاه و فرزندش از میان برداشتند و پیامد آن کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سرانجام افتادن کشور به دست آخوندهای جنایت کار در سال ۱۳۵۷ بود.
در بخش های دیگر به عملکرد محمد رضاشاه و پیامد کارهای او که انقلاب ۱۳۵۷ را به دنبال داشت می پردازیم.
بن مایه ها:
۱- ظهوروسقوط سلطنت پهلوی- نوشته ارتشبد حسین فردوست- ج۱- ص ۸۲
۲- قضاوت تاریخ- نوشته اسماعیل رزم آرا- چاپ دوم- چاپ خانه مهارت- ۱۳۷۸ تهران- ص ۱۳۰-۱۳۲
۳- برآمدن رضاشاه برافتادن قاجار ونقش انگلیس ها- نوشته سیروس غنی- ص ۱۸۶- ۲۱۹
۴- برآمدن رضاشاه برافتادن قاجار ونقش انگلیس ها- نوشته سیروس غنی- ص ۲۳۷ – ۲۴۳
۵- قضاوت تاریخ- نوشته اسماعیل رزم آرا- ص ۸۲ – ۱۲۲
۶- درخدمت پنج سلطان- نوشته تیمسار سرلشکر بازنشسته حسن ارفع
۷- شیعه گری وامام زمان – نوشته دکتر روشنگر، نشر نیما آلمان چاپ سوم ۱۳۷۸ ، ص ۱۲۴
۸- قضاوت تاریخ- نوشته اسماعیل رزم آرا- چ دوم-چاپ مهارت تهران ۱۳۷۸ – ص ۲۰۲ -۲۱۵