انگلیس با دریافت رشوه از قَطَر، در حال تدوین شناسنامه ای جعلی از منطقه خلیج پارس است ۶

آن چنان که در گذشته گفته شد، خلیج فارس به عنوان شاخاب پارس و یا دریای پارس در تاریخ کشورهای جهان به ثبت رسیده و جای هیچگونه انکاری نیست. ولی هنگامی که شیری غران و درنده پایش در چال فرو می افتد و به لنگ لنگان می افتد، هر کفتار و شغالی نیز برای دریدن آن شیر درمانده و نالان، دندان تیز می کند و چنانچه پایش بیافتد به آن جانور ناتوان یورش می آورد.

کشورما هم اکنون مانند آن شیر درمانده و ناتوان است. زیرا با نداشتن یک حکومت ملی و مردمی است، و در اختیار گروهی ایرانی نمای ضد ایرانی قرار گرفته است. بنا براین، از هر نگاه و هر دید گاهی، آسیب پذیر است. در چنین وضعیت اندوهبار، گرگ ها و روباه صفتانی چون دولت بریتانیا و روسیه که همیشه در کنار ما کمین کرده اند، آماده سودجویی بیشتر، تا سرحد تجزیه و نابودی کشورمانند.

رژیم ضد مردمی ایران خواسته و یا ناخواسته، دانسته و یا ندانسته با همکاری عرب های کناره خلیج فارس، در نابودی و از دست دادن این خلیج همیشه پارسی می کوشند. خیانتی که در چند هزار سال تاریخ گذشته ایران بی سابقه بوده است. خیانتی که از سلطه مستیقیم تازیان بر ایران بالاتر است.

رژیم ضد مردمی ایران خواسته و یا ناخواسته، دانسته و یا ندانسته با همکاری عرب های کناره خلیج فارس، در نابودی و از دست دادن این خلیج همیشه پارسی می کوشند. خیانتی که در چند هزار سال تاریخ گذشته ایران بی سابقه بوده است. خیانتی که از سلطه مستیقیم تازیان بر ایران بالاتر است.

حکومت های ضد مردمی نیز برای پایزیستی خود، به ناچار دست به دامان این گرگ های درنده و روباه خصلتان می شوند. ما هنوز خیانت های بزرگ شاهان غیر مردمی دودمان قاجار، و جنایت روسها با همکاری انگلیس ها را در تجزیه بخش های بزرگی از خاک میهنمان فراموش نمی کنیم. درد سوزنده و جانگداز آن هر آن در پوست و گوشت و استخوان ما احساس می شود. رژیم ضد مردمی اسلامی نیز همان راهی را می پیماید که خاندان قاجار در پیش داشتند. زیرا با پناه بردن به روسیه و چین، و زیر چتر آنان جای گرفتن، تا کنون موجب از دست رفتن بهره برداری و سهم ما از دریای مازندران، و غارت سرمایه های ملی شده است.

دخالت رژیم اسلامی در اوضاع سیاسی و پشتیبانی از گروههای ضد مردمی در کشورهای بحرین، عراق، افغانستان، عربستان، یمن، انجام کارهای تروریستی و بمب گذاری در کشورهای گوناگون از جمله آرژانتین ، بلغارستان و تایلند، آذربایجان، هند، بدگویی و دشنام دادن به رهبران کشورها موجب گردیده که شماری از این آنان، به ویژه کشورهای عربی کناره شاخاب پارس، دست به دامان انگلیس و آمریکا شوند، و از قدرت های اهریمنی آنان، در آسیب رساندن به میهنمان بهره بگیرند.

روزنامه گاردین لندن در تاریخ ۱۹ ژوییه ۲۰۱۲ گزارشی دارد که نشان می دهد حکومت قطر مبلغ ۷/۶ میلیون پوند به انگلیس رشوه پرداخته است تا به گرداوری و ساختن مدارک جعلی برای منطقه شاخاب پارس، به نام و به سود تازیان بپردازد، و این مجموعه اطلاعات دروغین و نادرست را وارد سیستم های اطلاعاتی جهانی کند. آنچنان که گوگل بادریافت پول کلان و رشوه زیاد از تازیان نام ننگینی چون خلیج العربی بر شاخاب پارس گذاشت، و نفرت همه ما را سوای رژیم عربی حاکم بر ایران، به وجود آورد.

سه سال پیش همین دولت روباه صفت بریتانیا به کمک خلیفه های عرب شتافت و  دو موزه جعلی به  وسیله اولیور واتسن انگلیسی  به نام هنرهای اسلامی با مجموعه آثاری که پدیده هنر و کوشش ملت های مختلف است،  در دوحه پایتخت قطر و  شیخ نشین شارجه به وجود آورد. در جایی که ما می دانیم در اسلام به عنوان یک حزب سیاسی، جز خشونت، دیکتاتوری، کشتار، زنبارگی، تبعیض، برده داری چیزی نیست، و دور از هر گونه کوشش انسانی، به ویژه پرداختن به هنر و هنر مندی است.


در این ویدیو
اولیور واتسون نماینده خوش خدمت انگلیس دلش به حال آنهمه هنرهای اسلامی سوخته که  در هوا باد می خورند و کسی تا کنون به یاد آنها نبوده است. این آقای خوش خدمت تصمیم گرفته است به شیخ نشین ها تاریخ  و مدنیت داده، و در برابر آن، قدرت و ارزش های ایران و ایرانی را در منطقه خلیج فارس کم  کند و در دراز مدت از میان ببرد. حال، باید از این جاسوس انگلیسی پرسید، اگر در اسلام هنر و هنرمندی بوده است که نبوده، و موزه ای باید ساخته شود، چرا در چند شیخ نشین؟!، و چرا نه در کشورهای اسلامی چون مصر، عربستان، و یا ایران؟!.

گرچه  این موزه ها  کمترین وابستگی به عنوان هنر اسلامی  ندارد، ولی می تواند در دراز مدت سندی جعلی برای  حقانیت حکومت های عربی به عنوان پاسداران اسلام درست کند و در راستای آن زیانی برای کشورمان و نسل های آینده خواهد بود. این آتشی است که انگلیس برای ما روشن نموده و می تواند در آینده موجب کوتاه شدن دست هم میهنان ما از خلیج پارس گردیده، و پیامد آن گسیختگی و تجزیه بخش های جنوبی ایران  است.

در این فرتور یکی از جایگاههای پرورش دام و کشارزی قطر در استرالیا دیده می شود. در حقیقت استرالیا و آفریقا به کلنی و یا منطقه دست نشانده خوراک و به طور غیر مستقیم سیاسی قطر تبدیل شده اند.

در این فرتور یکی از جایگاههای پرورش دام و کشارزی قطر در استرالیا دیده می شود. در حقیقت استرالیا و آفریقا به کلنی و یا منطقه دست نشانده خوراک و به طور غیر مستقیم سیاسی قطر تبدیل شده اند.

ایجاد چنین کانون های دروغین که همگی یک نوع کلاهبرداری و شارلاتانی با همکاری تازیان و انگلیس است، می تواند شناسنامه ای جعلی و نادرست به وجود آورد که برای نسل های آینده ناشناخته بماند، و به عنوان سند تاریخی شمرده شود.

از این که بگذریم، دولت کوچک قطر در سودجویی و بهره برداری از کشور ما دست کمی از ارباب خود انگلیس نداشته است. یکی از کارهای شگرف این حکومت عربی اجاره کردن و کشت و زرع در زمین های  خاک ایران است. کاری که تا کنون در کشورهای دیگر انجام داده است. آن چنان که با خریداری زمین های زیادی در استرالیا و آفریقا، نه تنها محصولات کشاورزی و خوراک گوشتی خود را به آسانی و با پول کم تهیه می کند، از دیدگاه سیاسی و دخالت در کشورهای دیگر نیز می تواند هدف و برنامه های ویژه خود را دنبال کند.

یکی دیگر از سودجویی قطر، بهره برداری از منابع نفتی مشترک میان ایران و قطر است که ایران از بهره برداری آنها عقب مانده است. قطر و دیگر حکومت های عربی کناره شاخاب پارس تا کنون ثروت هنگفتی از مخزن های مشترک ایران را به غارت برده اند، و همچنان می برند که ما در مقاله ای به نام « غارت و چپاول ایران توسط اعراب…»، به تفصیل نوشته ایم.

  • Sadegh

    مهدی هاشمیدر اواسط ماه ژوئن ۲۰۱۲، نظام جنایتکار جمهوری اسلامی ۴ تن از جوانان بی گناه عرب اهوازی را به اتهام قتل یک مامور نیروی انتظامی در جریان تظاهرات آوریل سال ۲۰۱۱، اعدام کرد. این رژیم جنایتکار همچون اعدام های سالهای گذشته، جوانان عربی که برخاسته از فقر و بدبختی و پرورش یافته محله های حاشیه ای و فقیرنشین سرزمین طلای سیاه، را با اتهاماتی واهی و خالی از حقیقت را روانه چوبه دار ساخت و خانواده هایشان را داغدار کرد. این جوانان چند روزی قبل از اجرا شدن حکم اعدامشان فرصت یافتند تا از داخل زندان کارون اهواز پیامی را به جهانیان ارسال کنند. در فیلم ضبط شده از این جوانان که توسط فعالان حقوقی اهوازی منتشر شد این جوانان وضعیت خود در زندان و خواسته هایشان را به شکل ریز بیان کردند:علی شریفی یکی از چهار جوان اعدامی گفت:ما مخالف تروریسم و خشونت از هر طرفی که باشد هستیم. ما حقوق ملت خود را به شکل مسالمت آمیز و از طریق برگزاری تظاهرات پیگیری کردیم. ما بی گناه هستیم و اتهام محاربه با خدا و پیامبر و فساد فی الارض و حکم اعدام در دادگاهی غیرعادلانه بر ما تحمیل شد.مطالبات ما مسالمت آمیز بود و خواستار رسیدن به حقوق سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی ملت خود بودیم اما به اعدام محکوم شدیم.”وی در پایان گفت:” ما از مرگ نمی ترسیم و به هر چه خدا بخواهد قانع هستیم”طه حیدری دیگر فعال سیاسی اعدام شده نیز در پیام خود گفت:” من از ساکنان منطقه ملاشیه در اهواز هستم و دو فرزند دارم. در ۲۰ آوریل ۲۰۱۱ بازداشت شدم و سه ماه را در زندان اطلاعات سپری کردم. در سلول های تاریک در حالی که چشم بند بر روی چشمانم بود متحمل شدیدترین شکنجه های روحی و جسمی شدم.”او گفت:” به همراه برادرانم و دوستانم در انتفاضه ۱۵ آوریل که قیام گرسنگان ، پابرهنگان و مظلومان بود ، شرکت کردیم. ما علیه فارسی سازی منطقه و تبعیض قیام کردیم و هنگامیکه تجمع مسالمت آمیز برگزار کرده بودیم توسط نیروهای رژیم بازداشت شدیم.”او افزود:” من و برادرانم و دوستانم تهدید شدیم در صورتی که از همکاری واعتراف به هر چه بر ما دیکته شده سرباز زنیم با مرگ روبه رو خواهیم شد.”حیدری افزود:” با حضور احمدی نماینده دادستانی شکنجه شدیم و او ما را به اعدام تهدید کرد سپس شعبه ۴ دادگاه انقلاب به ریاست مرتضی کیارستمی ما را به اعدام محکوم کرد.”او به نمایندگی از دوستانش گفت:” ما ساکن یک محله بسیار فقیری هستیم که دهها هزار نفر در آن زندگی می کنند. در حالی که بزرگترین شرکت صنایع فولاد ایران در مقابل ما قرار دارد اغلب کارگران آن از خارج از اهواز استخدام می شوند. با این وجود محله ما از بالاترین سطح فقر ، بیکاری ، گسترش مواد مخدر و پایین ترین سطح رفاه مدنی ، اجتماعی و بهداشتی رنج می برد.”وی گفت:” نصیب ما از چاه های نفت و گاز چیزی جز دود نیست. رژیم همچنین مسیر آب رودخانه های منطقه را به سمت مناطق فارس نشین منحرف کرد و به این ترتیب کشاورزی منطقه نابود شد. شرکت های استعماری نیشکر نیز بقیه زمین ها و آب ها را تصاحب کردند.”بنا بر اظهارات این جوانان می توان اذعان کرد که آنها از فقر و بعدالتی و تبعیضی که نظام در ایران در حق همنوعان عربشان دارد، رنج می برند و خواهان برچیده شدن آن بواسطه شیوه های مسالمت آمیز هستند. همچنین بنا با اظهارات این جوانان، آنها تظاهرات مسالمت آمیزرا وسیله ای برای درخواست حقوق حقه ملت عرب اهواز می دانند و هر ساله در سالگرد انتفاضه ۱۵ آوریل ۲۰۰۵ تظاهرات کرده اند.آنها با شجاعت تمام به سرنوشت خود قانع هستند و بنا به گفته علی شریفی در پیگیری خواسته های برحقشان هیچ ابایی از مرگ ندارند. این سخنان معصومانه و بی پرده این جوانان، حکایت از راه و روشی است که نسل جدید عرب اهواز از میانه دهه ۹۰ میلادی و تاکنون برگزیده است. نسلی که با امیدهای فراوان به استقبال اصلاحات خاتمی رفت و استان خوزستان با نسبت ۸۵% به محمد خاتمی رای داد تا شاید روزنه ای به سوی آروزهایش بگشاید و به عدالت و مساوات قدمی نزدیکتر شود. ۸ سال دوران حکومت خاتمی فضایی بود که در آن جوانان تحصیل کرده و روشنفکر عرب اهوازی به شکل مسالمت آمیز و از طریق برگزاری نشست های بحث و گفتگو سعی در آن داشتند تا رژیم را با عقل و منطق متقاعد سازند تا تبعیض پی ریزی شده و در سیستم مرکزی نهادینه شده، را پایان دهد و خواسته های انسانی و برحقشان را محقق سازد. شکست این مهم آنهم در تعامل با مهندس گفتگوی تمدنها که سودای رهبری گفتگو در میان تمدنها در سطح جهان را در سر می پروراند، تاثیر سنگینی بر نسل جدید عرب اهوازی داشت. در اواخر مارس ۲۰۰۵ درز کردن نامه ای بکلی محرمانه از دفتر مهندس گفتگوی تمدنها، رویای جوانان عرب را نقش برآب ساخت. نامه ای که از توطئه غیرانسانی رژیمی با ریاست محمد خاتمی، برای کوچاندن یک میلیون عرب از اقلیم اهواز و جایگزین کردن آنها بواسطه مهاجران غیرعرب از دیگر استانهای ایران پرده بر می داشت.نسل جدید عرب اهواز که به راه و شیوه مبارزاتی مسالمت آمیز ایمان داشت انتفاضه عظیم و تاریخی ۱۵ آوریل ۲۰۰۵ را به انداخت تا توطئه غیرانسانی و جنایتکارانه رژیم را متوقف سازد. در آن زمان در جوار اقلیم اهواز نه صدامی بود و نه عرب دیگری که جانب ملت عرب اهواز را بگیرد، تا جمهوری اسلامی بتواند جوانان عرب دست آویز آن بداند و آنها را دسته دسته اعدام کند. انتفاضه ملت عرب اهواز به وحشیانه ترین صورت سرکوب شد و دهها جوان و کودک عرب به ضرب گلوله جان خود را از دست دادند و شماری نیز دست و پا بسته در رودخانه کارون به آب سپرده شدند و کشته شدند و چندین دسته از جوانان بی پناه ملت عرب گردنهایشان به جرثقیلها جمهوری اسلامی سپرده شده تا در ارتفاع چند متری از سطح زمین جان عزیزشان را از دست بدهند. همه این وحشی گریهای با اتهاماتی واهی هم از طرف نظام و هم از اپوزیسیون بر آن سرپوش گذاشته شد و ملت عرب اهواز به گناه ناکرده جدایی طلبی محکوم به سرکوب شد و قتل و ترور و به زندان سپردن و اعدام کردن جوانان عرب از آن زمان تاکنون مجازاتی درخور ملت عرب اهواز شناخته شد.در تعامل با مرکز و مرکز گرایان، نسل جدید عرب اهوازی با دیدگاه سیاه و مبتنی بر توهمات به دور از حقیقت مرکز مواجه است. تحلیل و بررسی سیاست های رژیم های حاکم در ایران از زمان رضاخان تاکنون، نشان از آن دارد که این رژیم ها سیاستهایی را در اقلیم اهواز به اجرا گذاشته اند که هیچ شباهتی با سیاستهای یک نظام برای ملت خویش ندارد. در عوض سیاستهای به اجرا گذاشته شد شباهت کاملی با سیاستهای اسرائیل در فلسطین دارد و گاهی اوقات حتی از سیاستهای صهیونیستی اسرائیل نیز فراتر رفته است. برای ا ثبات این ادعا به بررسی این سیاست ها می پردازیم.سیاست مصادره زمینبراساس قانون اساسی جمهوری اسلامی، نظام مالک تمامی اراضی اقلیم اهواز است و هیچگونه مالکیت خصوصی بر اراضی زراعی و دیگر اراضی معتبر نیست و هر زمان نظام اراده کند مالکان عرب این اراضی باید آنها را تخلیه کنند. به عنوان مثال نظام در چارچوب طرح توسعه نیشکر حدود ۳۰۰ هزار هکتار از زمینهای کشاورزی حاصلخیز را از کشاورزان عرب مصادره کرد و آنها را آواره ساخت تا در شهرکهای حاشیه ای و فقیر نشین اهواز از کوی ملاشیه، کوی صیاحی، کوت عبدالله، کوی اهواز و غیره ساکن شوند و در فقر و بدبختی روزگار گذرانند. دهها هزار هکتار دیگر از زمینهای کشاورزان عرب در چارچوب طرح های مناطق آزاد تجاری و بنیاد مستضعفان و رزمندگان و غیره و غیره توسط نظام مصادره شد.مصادره آب رودخانه ها از زمان ساختن اولین تونل انتقال آب برسرچشمه رودخانه کارون بیش از هفتاد سال می گذرد. از آن زمان تاکنون دهها تونل انحراف آب و دهها سد بر رودخانه ای اقلیم اهواز از قبیل رودخانه های کارون، کرخه، دز، جراحی ساخته شدند و آبهای رودخانه های اقلیم اهواز به یغما رفت تا کویرستان مرکزی ایران را سیراب کند. در انتقال آب رودخانه های کارون نظام هیچگونه قاعده ای را رعایت نکرد و هیچگونه حقی برای ساکنان اصلی اقلیم اهواز در نظر نگرفته است و اقلیم اهواز را که روزگاری پرآبترین منطقه ایران بود را با خطر خشکی تمام و تبدیل شدن به صحرا مواجه ساخته است. کسی نیست که از این رژیم بپرسد که آیا ملت عرب حقی در این آبها دارند یا نه. چرا باید آب به دیگران برسد و ملت عرب در بی آبی گرفتار شود و مجبور باشد آب شور بنوشد.غارت نفتغارت نفت اقلیم اهواز بر همه عیان است و نیازی به شرح آن نیست. دهها سال است که نظام در ایران ثروت عظیم نفت را از زیر پای ملت عرب اهواز غارت می کند و این ملت بی پناه هیچ نصیبی از این ثروت نبرده است جز آلودگی هوا و آلودگی محیط زیست آنها.نابودی محیط زیستاجرای طرحهای امنیتی از قبیل طرح توسعه نیشکر که هیچگونه توجیه اقتصادی ندارد و ویرانگر محیط زیست است، خشکاندن رودخانه های اقلیم اهواز و آلودگی آبهای سطحی و سفره های زیرزمینی آب از طریق روانه ساختن فاضلاب صنعتی، روستایی و شهری دهها شهر غرب کشور در بستر رودخانه ها ی این اقلیم، خشکاندن تالاب عظیم این اقلیم که شهره جهانی دارند همه و همه سبب آن شده است که محیط زیست اقلیم اهواز در وضعیتی کاملا خطرناک قرار بگیرد به گونه ای که در سال گذشته و در پی طوفانهای شن اقلیم اهواز به عنوان آلوده ترین منطقه دنیا معرفی شد. این سیاستها به وضوح نشان می دهد که نظام در اهواز سیاستهایی معروف به سیاستهای سرزمین سوخته را دنبال می کند.سیاستهای غیرانسانی در حق ملت عرب اهوازاین سیاستها شرحی دراز نیاز دارند و می توان به موارد زیر اشاره کرد:تبعیض برنامه ریزی شده در تمام عرصه های زندگی روزمره از قبیل تبعیض در درست یافتن به فرصت های شغلی، تبعیض در تولیت مناصب دولتی و غیره و غیره. در این زمینه می توان به نرخ بیکاری بالای ۴۰% در مناطق ۱۰۰% عرب اهواز اشاره کرد.محرومیت از تمامی حقوق اجتماعی و فرهنگی از جمله می توان به محرومیت تحصیل به زبان عربی، محرومیت از داشتن رسانه ای به ز بان عربی، ممنوعیت انتخاب نامهای عربی غیر مذهبی برای فرزندان، محرومیت از آگاهی به تاریخ ملت عرب اهواز و غیره و غیره. تحقیر هویت عربی ملت عرب اهوازانکار وجود ملت عرب اهواز و یا تشکیک در هویت آنها و گاهی کولی نامیدن آنها و گاهی عرب زبان خواندن آنها، بمنظور عدم اعتراف به حقوق ملی آنها محرومیت از ثروتهای طبیعی اقلیم، در این زمینه می توان به این نکته اشاره کرد که نمایندگان استان خوزستان در مجلس جمهوری اسلامی برای سالهای پی درپی سعی کردند تا یک درصد از پول حاصل از فروش نفت را به اقلیم اهواز اختصاص دهند اما رژیم زیر بار آن نرفت.محرومیت از تمامی حقوق سیاسی و در عوض به حاشیه راندن ملت عرب اهواز این سیاستها و دهها سیاست دیگر حکایت از اشغالگرانه بودن سیاستهای نظام ایران در اهواز است. رژیم با این سیاستهایش توانسته است خود را به عنوان اشغالگری تمام عیار به نسل جدید عرب که خواهان احقاق حقوق خود بدون هیچ پیش شرطی است، بنمایاند. مرکز و طرفداران سیستم مرکزی باید از خود بپرسند که این رژیم ایران است که اشغالگر است یا ملت عرب جدایی طلب است!از رژیم که بگذریم به اپوزیسیون می رسیم. زمانی که رژیم با سیاستهای اشغالگرانه خود به مال و جان و هویت و فرهنگ و تاریخ ملت عرب اهواز می تازد و هر آنچه در راه خود می یابد ویران می سازد و به یغما می برد، سکوت آنها حکایت از چه دارد. زمانی که اپوزیسون برای کوچکترین مسئله ای که در مرکز اتفاق می افتد هیوها به راه می اندازد و گوش جهانیان را کر می سازد اما در برابر حکم اعدام دهها جوان عرب ساکت می نشیند و حتی حاضر نیست اخبار آنها را منعکس کند، این دوگانگی چه مفهومی می تواند داشته باشد غیر از همراهی با سیاسیتهای اشغالگرانه رژیم بر علیه ملت بی پناه عرب اهواز.برهمگان واجب است بدانند که انتفاضه آوریل ۲۰۰۵ حافظه تاریخی نسل های عرب اهوازی را از هرگونه شائبه ای که سیاستهای آپارتاید قومی برجای گذاشته بود پاک کرد و تاریخ را به ۲۰ آوریل ۱۹۲۵ بازگرداند. نسل جدید عرب کاملا به هویت و تاریخ عربی خود آگاه است و بهیچوجه در مقابله با توهمات و مهملات تاریخی مرکزنشینان تسلیم نمی شود و برایش خون برادران حیدری و دهها شهید عرب اهوازی دیگر غیرقابل نسیان است. برای ا ین نسل عرب اهوازی بودن یا نبودن مسئله است نه همراه شدن با توهمات بی اساس مرکز نشینان.آنچه در حال جریان است محاکمه نسل جدید عرب اهوازی از سوی نظام ایران است. این نظام برای رهایی از خواسته های انسانی و برحق این نسل که به شیوه ای مسالمت آمیز مطالبه می شود هراسان است. اپوزیسیون ایرانی نیز شاهد بر این محاکمه است. رژیم به اتهام واهی محاربه با خدا و رسول نسل جدید عرب اهوازی را به چوبه دار می برد تا با ایجاد رعب و وحشت ملت عرب اهواز را سرکوب کند و خود را از اعطای هرگونه حقی به آنها معاف سازد و اپوزیسیون با اتهام جدایی طلبی بر این جنایت سرپوش می گذارد و در نظر آنها توهمات تاریخی شان والاتر از جان شریف آدمی زاد است بویژه اگر این آدمی زاد عرب باشد. پس تا دیر نشده است به خود بیاییم و موضعمان را در قبال نسل جدید عرب اهوازی اصلاح کرده و دست از توهمات اشغالگرانه برداریم و با ملت عرب اهواز از باب هموطنی حقیقی و نه دروغین وارد تعامل شویم.روز شنبه ۷ ژولای ۲۰۱۲ نیز رژیم ۶ نفر دیگر از جوانان خلف آباد را به اتهام محاربه با خدا و رسول به اعدام محکوم کرد. این هم امتحانی دیگر است برای اپوزیسون ایرانی تا یکی از دو گزینه هموطنی یا اشغالگری را انتخاب کند.

  • دوست گرامی، چنین می پندارم که ایجاد یک نظرگاه در وبسایت شما نشانه این است که دیدگاه خواننده، هرچند مخالف، را ارج می نهید، این چند سطر را به احترام آزاد اندیشی شما می نگارم و امیدوارم گمان به بدخواهی ام نبرید، 
     شما آزادید که از کسی بیزار باشید یا نباشید -هرچند که بیزاری از اعراب برایم بی معنی است و مانند این است که از یونانیان به انگیزه حمله اسکندر بیزار باشیم- ولی در دو دیدگاه دیگرم هم نوشته بودم که حق ندارید نوشته هایتان را به ناراستی بیالایید، قلمی که بدست دارید و اندیشه تان ارزش دارند.
    مبنای نوشته امروزتان باج قطر به انگلستان است، هرچند در همه نوشته فقط یک بند به این موضوع اختصاص دارد، بدون هیچ توضیح خاصی ولی من به روزنامه گاردین و نوشته های ۱۹ جولای ۲۰۱۲ مراجعه کردم و به دنبال نام قطر گشتم، لینک نتیجه را برایتان می گذارم داوری با خودتان:
    http://www.guardian.co.uk/search?q=Qatar&page=2&show=recent&date=date%2Flast7days 

  • Carbinieri_11

    التماس   التماس …. التماس

    در لابلای خبرهای منتشره در سایتهای مختلف میخوانیم که مقامات جمهوری اسلامی بخاطر حمله به سفارت انگلیس از آن کشور شروع به عجز ولابه ومعذرت خواهی کرده اند .بازیهای المپیک لندن در ۲۷ ژوییه نزدیک است و جمهوری اسلامی یعنی همین حکومتی که تا دیروز شعار مرگ بر انگلیس میداد برای تغیر چهره منحوس خود وکسب وجهه (نداشته اش ) باارسال یک مشت مزدور آشعال سر تا پا دو پینگی متعفن تحت لوای ورزشکار وکسب چند مدال در رشته دهن پر کنی همچون وزنه برداری و بالا کشیدن پرچم کثافتشان بالاتر از پرچم ابر قدرتهایی مثل آمریکا و انگلیس دغلکار که (مثلا )هیبت و اقتدار جمهوری پوشالی اسلامی ( حیف از پوشال ) را به جهانیان نشان دهد به دست و پا والتماس افتاده اند . بهوش باشیم که این طرفندها و این مدالهای کشکی وبی خاصصیت که هدفش بزک کردن این آشغالهای مادر جنده بیشرف و بالا کشیدن پرچم نجاستشان است باعث فریب ما نشود….. والسلام

  • Carbinieri_11

     التماس   التماس …. التماس

    در لابلای خبرهای منتشره در سایتهای مختلف میخوانیم که مقامات جمهوری
    اسلامی بخاطر حمله به سفارت انگلیس از آن کشور شروع به عجز ولابه ومعذرت
    خواهی کرده اند .بازیهای المپیک لندن در ۲۷ ژوییه نزدیک است و جمهوری
    اسلامی یعنی همین حکومتی که تا دیروز شعار مرگ بر انگلیس میداد برای تغیر
    چهره منحوس خود وکسب وجهه (نداشته اش ) باارسال یک مشت مزدور آشعال سر تا
    پا دو پینگی متعفن تحت لوای ورزشکار وکسب چند مدال در رشته دهن پر کنی
    همچون وزنه برداری و بالا کشیدن پرچم کثافتشان بالاتر از پرچم ابر قدرتهایی
    مثل آمریکا و انگلیس دغلکار که (مثلا )هیبت و اقتدار جمهوری پوشالی اسلامی
    ( حیف از پوشال ) را به جهانیان نشان دهد به دست و پا والتماس افتاده اند .
    بهوش باشیم که این طرفندها و این مدالهای کشکی وبی خاصصیت که هدفش بزک
    کردن این آشغالهای مادر جنده بیشرف و بالا کشیدن پرچم نجاستشان است باعث
    فریب ما نشود….. والسلام

  • Carbinieri_11

     التماس   التماس …. التماس

    در لابلای خبرهای منتشره در سایتهای مختلف میخوانیم که مقامات جمهوری
    اسلامی بخاطر حمله به سفارت انگلیس از آن کشور شروع به عجز ولابه ومعذرت
    خواهی کرده اند .بازیهای المپیک لندن در ۲۷ ژوییه نزدیک است و جمهوری
    اسلامی یعنی همین حکومتی که تا دیروز شعار مرگ بر انگلیس میداد برای تغیر
    چهره منحوس خود وکسب وجهه (نداشته اش ) باارسال یک مشت مزدور آشعال سر تا
    پا دو پینگی متعفن تحت لوای ورزشکار وکسب چند مدال در رشته دهن پر کنی
    همچون وزنه برداری و بالا کشیدن پرچم کثافتشان بالاتر از پرچم ابر قدرتهایی
    مثل آمریکا و انگلیس دغلکار که (مثلا )هیبت و اقتدار جمهوری پوشالی اسلامی
    ( حیف از پوشال ) را به جهانیان نشان دهد به دست و پا والتماس افتاده اند .
    بهوش باشیم که این طرفندها و این مدالهای کشکی وبی خاصصیت که هدفش بزک
    کردن این آشغالهای مادر جنده بیشرف و بالا کشیدن پرچم نجاستشان است باعث
    فریب ما نشود….. والسلام

    • Desbiliun

       آفرین !!!!!!!!!!!!!!!!!!