۱۵ رمضان زادروز حسن مجتبی امام دوم ما امت خردباخته شیعه است. اگربگوییم آخوندها فرزندان راستین حسن مجتبی هستند، به گزاف نگفته ایم. زیرا آنان از دیدگاه هوسبازی و شهوت رانی، مال دوستی، ثروت اندوزی، خیانت، جنایت و آدم کشی، دست کمی از جد بزرگوارشان امام حسن ندارند و گهگاهی نیز کمی جلوترند.
آخوندهای هرزه و تن پرور که عمری از بی خردی و نادانی ما بهره گرفته اند، دشمنان و خون آشامان کشورمان را ارج می نهند و ستایش می کنند، در حالی که فداکاران، میهن پرستان، و انسان های گرانمایه و بزرگوار تاریخ کشورمان را به بد نامی می برند. در زمان کنونی نیز به هر راه و روشی که بتوانند، آنان را به خاک و خون می کشانند. همین امروز که یاد روز بیست و یکمین سال جنایت رژیم در کشتار ددمنشانه شاهپور بختیار قهرمان تاریخ کشورمان؛ است، آخوندهای ضد ایران و ایرانی، سرمست و شادان، از سورچرانی جشن زادروز حسن مجتبی یکی از جنایتکاران به میهن و مردم ما باز می گردند.
گمان نمی رود ملتی در جهان از ما ایرانیان، خائن تر، و دشمن تر به خود بوده، و سراغ داشته باشیم. یادواره پارسی می گوید که: «چاقو دسته خود را نمی برد». حقیقت اینست که در مورد ما ایرانیان، باید گفت ؛ « تنها هنرچاقو، بریدن دسته خود است ». بنا بر آنچه گفته شد، ما ملتی دشمن پرور، دیکتاتور پرور، و دوست شکن، و ضد منافع و خواسته های خود بوده و هستیم. برای اثبات این موضوع، به نگارش چند نمونه آن می پردازد:
۱- در لشکر کشی خشایار شاه ۴۸۰ سال پیش از زایش مسیح به یونان، بخشی از آتن به آتش کشیده شد. گرچه این کار بسیار ناپسند و زشت به شمار می رود، ولی با توجه که در گذشته جنگ میان کشورهای گوناگون بیشتر حالت قهرمانی داشت تا جنایت و تجاوز، نباید پس از گذشت ۲۵۰۰ سال، موجب کدورت و کینه توزی یونانی ها علیه مردم ایران باشد. ولی، حقیقت چیز دیگری است. هم اکنون پس از گذشت آن دوران دراز، بازهم با هر یونانی که وارد گفتگو شوید، با تردید و بدبینی با ما ایرانیان برخورد می کند. رفتار دولت و مردم یونان با پناهندگان خود را در دوسال گذشته دیدیم. تا آن جا که شماری از هم میهنان درمانده، دهان خود را دوختند.
در جایی که اسکندر مقدونی از منطقه یونان، خاک کشور ما را به توبره کشید، کاخ بزرگ شاهنشاهان هخامنشی را به تلافی تصرف و آتش سوزی آتن به آتش کشاند، شهر با شکوه و زیبای پارسه را به دست سربازان تشنه کام، غارتگر، و شهوت ران داد که به هرگونه جنایتی دست زدند. ولی ایرانیان، اینها را فراموش کرده، حتی نام اسکندر را همچنان بر فرزندان خود می گذارند.
فیلمی از اعتصاب غذا: بلاتکلیفی پناهجویان ایرانی در یونان- آنچه که موجب بی توجهی و بدرفتاری پلیس و مردم یونان با ایرانیان بوده و هست، تنها معامله داشتن با رژیم اسلامی نیست بلکه کینه توزی یونانی ها برای لشکر کشی خشایار شاه به یونان است.
۲- یورش های مغول و تاتار، از کشته ها پشته ساخت، و شهرها را ویران نمود. ولی ایرانیان چه کردند، به جای روی گردان شدن از رژیم و کارداران آنان، خود را تسلیم رژیم و خواسته های ضد ایرانی آنان نموده، نوکری و بندگی این کشتارگران را پذیرا شدند. آنگاه، بی خردانه نام های چنگیز و تمیور را بر فرزندان خود نهادند.
۳- از همه بدتر و فاجعه انگیز تر، یورش ددمنشانه و جنایت های تازیان درایران بود. میزان بی رحمی، خونخواری، تجاوز، و چپاول این قوم بیابان گرد غارتگر، نوشتار دهها کتاب تاریخ نویسان جهان است. پاره ای از آنهمه جنایت، و غارتگری ها را ما در گذشته در مقاله های گوناگون خود به نگارش در آوردیم. نیاکان ستم دیده و گوسفند صفتمان، در درازای ۶ سده، هرساله بیشترین درآمدها، و فرآورده های خود را تسلیم تازیان جنایت کار کردند، و خود نوکری و کنیزی آنان را به جان خریدند.
در دوران خلافت عثمان و علی، از سوی این دو خلیفه، بارها سربازانی به همراهی حسن و حسین به ایران آمدند، و قتل عام فراوان نمودند.
در این جا به بیان یک نمونه آن می پردازیم:
الف- یکی از شهرهای کرانه جنوب شرقی دریای خزر شهر “تمیشه” بود که به سختی با سپاه اسلام نبرد می کرد. “سعید ابن عاص” همراه با عبدالله پسر عمر – عبدالله پسر عباس – عبدالله پسر زیبر – حسن ابن علی ( امام حسن ) – حسین ابن علی ( امام حسین )، شهر را محاصره کردند و آنگاه که آذوقه شهر به اتمام رسید مردم از گرسنگی زنهار ( امان ) خواستند، به آن شرط که سپاه “سعید ابن عاص” مردمان شهر را نکشد، لیکن بعد از عقد قرار داد سعید تمام مردمان شهر را به جز یک نفر را در دره ای گرد آورد و تمام افراد شهر را از لب تیغ گذراند. (تاریخ طبری جلد پنجم صفحه ی ۲۱۱۶)
ب- در زمان عثمان اعراب برای فتح تبرستان تلاش بسیار کردند. بدستور عثمان “سعید ابن عاص ، همراه با حسن و حسین ( فرزندان حضرت علی) بسوی تبرستان روانه شدند. «فتوح البلدان»، نوشته ابن فقیه صفحه ۱۵۲)
از صلح امام حسن چه می دانیم؟-
این هم یک شارلاتی و کلاهبرداری آخوندها است. زیرا حسن ابن علی فردی عیاش، زنباز، هوسران و مال اندیش بود. او نه اهل جنگ بود، و نه هرگونه مبارزه ای. بنا به گفته ای امام حسن « خواجه حرم» بود، و عمری را به زنبازگی در میان زنان بیشمار عقدی و صیغه ای گذراند. این فرد خوش گذران، به آسانی در برابر معاویه سر تسلیم فرود آورد. پاداش این جان نثاری، و سکوت در برابر جنایت های بنی امیه، دریافت هزار هزار ( یک میلیون) درهم پول نقد، و خراج سالانه داراب از شهرهای فارس از دست معاویه بود.
حال، که اندکی با چهره ضد ایرانی حسن مجتبی و حسین ابن علی آشنا شدید، اکنون بیش از چهار سده است که آخوند شیعه این دشمنان سرزمینمان را به عنوان قهرمان ملی و حتی بالاتر و برتر از انسان ، به عنوان امام به حلق ملت خردباخته و ناآگاه ایران فرو کرده است.
بی تردید خامنه ای از منفورترین و یکی ازجنایت کارترین فردی است که نامش به زشتی و نفرین در تاریخ کشورمان به ثبت خواهد رسید. این انسان ضد ایرانی، برای زاد روز حسن مجتبی مجلس جشن و سورچرانی به پا کرده، و مزدورانی را وا داشته که بدین مناسبت چکامه سرایی کنند.
این دیگر بر ملت فرهنگ فروخته و کشتی به گل نشسته ایران است که با این رژیم ضد انسانی، ضد ایرانی، خونخوار و کشتار گر به روش های گوناگون به مباره پردازند. راههای مبارزه بسیار زیاد است. می توان چند نمونه آن را برای باردیگر در اینجا یادآور شد. از این روی، هم میهنان باشرف و گرانمایه ما باید دست کم روشهای زیر را دنبال کنند:
۱- مبارزه منفی-
از شرکت در هر مجلس که آخوند و یا طرفدار آخوند در آن است باید خود داری کرد. از شرکت بستگان و دوستان خود نیز باید جلوگیری نموده، و چنانچه نپذیرفتند، از بودن و هرگونه ارتباطی با آنان خود داری کنیم.
۲- از خریدن و خواندن روزنامه ها، و گوش فرادادن به رادیو، و نگاه کردن برنامه های تلویزیون خود داری کنیم.
۳- هرکجا می توانیم، به هرشکل و به هر روش به رژیم و درآمدهای آنان زیان و صدمه وارد سازیم.
۴- اگر می توانیم، فرزندان و وا بستگان به رژیم را گروگان گیریم.
۵- از خرید و کار برد کالاهایی که درآمد سرشار برای رژیم و سپاه دارد تا آن جا که می توانیم خودداری کنیم.