بدون شک جنبش آزادی خواهی دانشجویان ایران با نام احمد باطبی گره خورده است؛ می توان احمد را شَرفِ جنبش آزادی خواهی و اسطوره مقاومت و پایداری و مبارزه در ایرانِ معاصر نامید. به راستی خواندن و شنیدنِ آنچه که برای احمد باطبی در دوران اسارتش رخ داد و میزانِ مصیبت ها، دردها و شکنجه هایی که وی تحمل کرد ولی به هیچ وجه راضی به همکاری با رژِیم نکبت بار اسلامی نشد، اشک را بر چشمانِ هر انسان آزاده ای جاری می سازد.
احمد به تنهایی ایستاد، مقاومت کرد، توهین و تحقیر شد، کتک خورد و شکنجه گشت ولی یک قدم از آرمان هایش دور نشد و چون دماوند، استوار و سربلند باقی ماند و هیچگاه دامانش به ننگِ همکاری با رژیم آلوده نشد و داغ همراهی با مزدوران وزارت اطلاعات و بازجویانش را بر دلِ ولی فقیه و دوستدارانش گذاشت. احمد باطبی برای شخص نگارنده همواره چون الگویی در راهِ سخت و خطرناک مبارزه با رژیم بوده و ارزش والایی دارد.
احد باطبی انسان شریف و با اخلاقی است، همه دوستش دارند و به وی احترام می گذارند؛ هیچگاه خودش را از مردم جدا ندانسته و حتی امروز بعد از این همه سال فعالیت و شهرتش، مردم دار است و بسیار دوستانه و خالصانه پاسخ دوستدارانش را می دهد و در یک جمله: غرور، خودخواهی، ریاکاری، دروغگویی و بی اخلاقی، کمترین معنایی در قاموس احمد باطبی نداشته و ندارند.
پرونده فعالیت های اجتماعی و سیاسی احمد باطبی همچون روز، برای همگان روشن است و وی احتیاجی به تأیید شدن از جانب من و یا هیچ شخص دیگری را ندارد. نگارنده احمد باطبی را یک ایران دوستِ آزادی خواه به معنای واقعی می داند و بر این باور است که مرام و شخصیت و اخلاق احمد باطبی باید الگویی برای تمامی سیاستمداران و فعالین اجتماعی و مبارزان راهِ آزادی باشد.
از بدِ روزگار، انسان های وارسته ای چون احمد باطبی همواره مورد حسادت، دشمنی و هجمه آدمک های بی سر و پا و یک لاقبایی چون امیر عباس فخرآور قرار گرفته اند. امیر عباس ها که از خود چیزی برای عرضه ندارند و نه از کمالات اخلاقی بهره ای برده اند و نه از شعور و دانش و سواد و نه از احترام و شخصیت اجتماعی، می خواهند با تخریب، دروغ پردازی و شایعه پراکنی درباره احمد ها، خود را مطرح کرده و بر سرِ زبان ها بیاندازند.
نگارنده بیش از اینکه از امیر عباس فخرآور بابت مزدوری ها و خوش خدمتی هایش برای اربابانش در تهران ( بخوانید خیابان پاستور ) و ضربه هایی که به اپوزوسیون خارج از کشور زده و می زند متنفر باشد، برای او احساس تأسف می کند و در گمانش امیرعباس، انسان بسیار کوچک، بی اخلاق و خود فروخته ای است که عقده و حس حقارت و حسادت نسبت به محبوبیت احمد باطبی ها، تمامِ وجودش را دَر بَر گرفته است.
به راستی که امیر عباس موجود ترحم بر انگیزی است؛ آدمی با دیدن وی و شنیدن سخن هایش و عشقِ وصف ناشدنی اش برای دیده شدن و مطرح گشتن از خود می پُرسد که دلیل این همه حقارت و بی هویتی چیست؟ آیا این عقده ها و حسادت های تمام ناشدنی که گاهن با ساخت مدارکِ جعلی برای “جاسوس و مزدور نشان دادن احمد ها” سَر از تُخم بیرون می آورند، ریشه در کودکی وی دارد؟
به گمان نگارنده امیر عباس بیمار است؛ دردش دیده نشدن و به حساب آورده نشدن می باشد و شوم بختانه وی علاجِ دردش را در عطاری سید علی خامنه ای یافته است. او با اطلاع دقیق وزارت اطلاعات حکومت اسلامی، به عنوان یک مهره نفوذی وارد گودِ سیاست و اپوزوسیون خارج از کشور شد و امروز جاسوس حقیرِ رژیم تهران، خود را در کنار حزب جمهوری خواه آمریکا می بیند.
بازی سیاست را می بینید؟ امیر عباس تجاوزگر که دزدِ ناموس مردم بود و دلیل زندانی شدنش نه یک جُرم شرافت مندانه چون فعال دانشجویی بودن و دَم از آزادی زدن، بلکه تجاوز به دختران و آزار و اذیت بانوان و دست داشتن در قاچاق عتیقه بوده است، یک شبه با همکاری برادران وزارت اطلاعات، فعال سیاسی و دانشجوی ستاره دار می شود و از مرز هوایی کشور، بسیار آزادانه و بی دردسر ابتدا وارد امارات شده و سپاس راهی آمریکا می گردد.
در این ویدیو صدای مکالمه احمد باطبی با بازجویش که به دست فخرآورِ کوچک دستکاری و سانسور شده را می شنوید. به راستی شرم و حیا در قاموس فخرآور جایی ندارند.
وظیفه تازه امیر عباس فخرآور که از سوی دوستانش در وزارت اطلاعات به وی ابلاغ شده، تخریب چهره های سرشناس و تأثیر گذار اپوزوسیون براندازِ خارج کشور است. امیر عباس باید بداند که شاید توانسته با دروغ ها و سیاه بازی هایش اعتماد چند آمریکایی را جلب کند اما وی هرگز قادر نخواهد بود تا ذهن های روشن ایرانیان و به خصوص نسل جوان امروز را بر علیه دلاورانِ آزادی خواهی چون احمد باطبی تیره و تار کند و به قول معروف: “حنای امیر عباسِ کوچک برای جامعه ایرانی رنگی نداشته و ندارد…”
در آخرین پرده از نمایش جاسوس امیرعباس، وی مکالمه تلفنی احمد باطبی با بازجویش (که برای نخستین بار توسط خود احمد منتشر شد) را سانسور و دستکاری کرده و با بریدن بخش های مهمی از آن گفتگو، قصد داشت تا مدالِ شغل ننگ بار خود که همانا مزدوری رژیم اسلامی است را بر سینه احمد باطبی بچسباند که باز هم با هشیاری روشنفکران و قلم به دستان و صد البته صداقت خودِ احمد باطبی و توضیحاتی که در بابِ آن مکالمه تلفنی منتشر ساخت، تیرِ عباسِ حقیر به سنگ خورد.
به آن دسته از خوانندگانی که از آخرین اقدام شرم آورِ فخرآور برای تخریب احمد باطبی آگاهی ندارند، پیشنهاد می شود تا مقاله گمنامیان در این رابطه را بخوانند و خود در رابطه با امیر عباس فخرآور، آن متجاوز دیروز و مترسک سیاسی و عروسک خیمه شب بازی امروزِ رژیم، قضاوت نمایند. (برای خواندن مقاله یاد شده، بر روی واژگان “مقاله گمنامیان” کلیک کنید.)