در تمام ادیان بر تقدس پیامبران و امامان و مصون بودن آنان از هر گناه و اشتباهی تاکید شده و به این سبب اجازه هر نوع نقد و حتی سوال در مورد اشتباهات، گناهان و یا حتی جنایت هایی که گاه در تاریخ زندگی پیامبران و امامان و بدست آنان صورت گرفته از خردگرایان سلب شده!.
سوالاتی ازاین قبیل که؛ چگونه افرادی زنباره که کنیز و برده داشتند و سر می بریدند و دست و پا قطع می کردند و به زنان و دختران تجاوز می کردند، می توانند مقدس باشند یا چگونه پیامبران از اشتباه مصون اند که بنابر داستان های تاریخ زندگیشان اشتباهات فاحشی مرتکب شدند که خداوند در مواردی بر آنان خشمگین شده و آنان را سرزنش کرده و یا حتی به مجازاتشان پرداخته است.!
همچون داستان موسی و شبان که حضرت موسی با ترش رویی شبانی را که با خدا راز و نیاز می کرد، سرزنش نمود و خداوند با خشم بر او ظاهر شد و به او هشدار داد که اشتباهی بزرگ مرتکب شده و از او خواست که از آن شبان دلجویی کند.
یا چگونه یونس پیامبر از مردمش دلگیر شد و برخلاف گفته خداوند آنان را ترک کرد که خدواند بخاطر این نافرمانی و گناه بر او خشمگین شد و سبب شد که مسافران کشتی او را به دریا افکنند و ماهی بزرگی او را ببلعد و مدتها در شکم ماهی بزرگ در دل دریا زندانی باشد که البته این افسانه زنده ماندن در شکم ماهی حتی در داستان کودکانه ای چون پینوکیو و پدر ژپتو قابل باور نیست.!
و چگونه خدای مسلمانان حضرت محمد را در آیات اولیه سوره عبس بخاطر روی گردانی از فردی نابینا به نام عبدالله ابن امّ مکتوم مورد سرزنش قرار داده: “عبوس و ترشرو گشت چون آنمرد نابینا به حضورش آمد و تو چه می دانی شاید او مردی پارسا و پاکیزه صفت باشد اما آنکه داراست ای رسول تو به او توجه کنی. اما آنکس که به سوی تو می شتابد و او مرد خدا ترس و با تقوایی است تو از توجه به او خودداری می کنی. (قرآن . سوره عبس . آیه یک تا ده)”
و آیا این اشتباه حضرت محمد و اشتباهاتی از این قبیل در آیات دیگر قرآن که به سرزنش او توسط الله منجر شده، اثباتی بر معصوم نبودن حضرت محمد نیست؟! مثال های بیشتر و چگونه حضرت ابراهیم زن جوان و کودک تازه متولد شده اش را در صحرا بدون هیچ آب و غذا و سرپناهی برای مردن رها کرد و چرا در وهله اول به دلیل نازایی همسرش به بازار برده فروشان رفت و برده ای برای همخوابگی خرید؟!.
آیا نشانه های یک پیامبر اولوالعزم می تواند برده داری و همخوابگی با دختری خردسال باشد؟ و آیا خدایی که پیامبرانی برده فروش و زنباره برگزیده که اشتباهات فاحش مرتکب می شوند و بعضی از آنان برای گسترش دین شان حتی به قتل و خونریزی پرداخته اند، می تواند خدایی برگزیده و قابل احترام و ستایش باشد؟.
و چگونه دینی که برای گرویدن اجباری مردم به آن، پیامبرانش به جنگ و کشتار مردم پرداخته اند می تواند راهگشای عدل و عدالت و صلح برای بشریت باشد؟!. در آخر قسمتی از زندگی حضرت ابراهیم را از کتاب مقدس متذکر می شوم و نتیجه گیری را به خرد خوانندگان این مقاله واگذار می کنم که آیا تقدس پیامبران، امامان، ادیان و حتی خدا حقیقیست و یا برداشت خرافی عوامانه ای است که بوسیله قدرتهای متحجر مذهبی برای استثمار مردم بوسیله مذاهب، با گسترش ترس و وحشت از عواقب انتقادات دینی در جامعه ترویج داده می شود؟!
کتاب مقدس در سفر پیدایش باب ۱۲ آیات ۱۰ تا ۲۰ این داستان را نقل میکند:
در این ویدیو بهرام مشیری داستان قوادی ابراهیم پیامبر را شرح می دهد.
« و قحطی در آن زمین شد، و ابرام به مصر فرود آمد تا در آنجا بسر برد، زیرا که قحط در زمین شدت میکرد. و واقع شد که چون نزدیک به ورود مصر شد، به زن خود سارای گفت: «اینک میدانم که تو زن نیکومنظر هستی همانا چون اهل مصر تو را بینند، گویند: “این زوجه اوست.” پس مرا بکشند و تو را زنده نگاه دارند.
پس بگو که تو خواهر من هستی تا به خاطر تو برای من خیریت شود و جانم بسبب تو زنده ماند.» و به مجرد ورود ابراهیم به مصر، اهل مصر آن زن را دیدند که بسیار خوش منظر اسـت. و امرای فرعـون او را دیدنـد، و او را در حضـور فرعون ستودند. پس وی را به خانة فرعـون در آوردنـد.
و بخاطـر وی با ابـرام احسان نمود، و او صاحب میشها و گاوان و حماران و غلامان و کنیـزان و ماده الاغـان و شتـران شد و خداوند فرعـون و اهل خانةه او را بسبب سارای، زوجةه ابرام به بلایایی سخت مبتلا ساخت. و فرعـون ابـرام را خوانـده، گفت: «این چیست که به من کردی؟ چرا مرا خبر ندادی که او زوجه توست؟
چرا گفتی: او خواهر منست، که او را به زنی گرفتم؟ و الان، اینک زوجه تو. او را برداشته، روانه شو!» آنگاه فرعون در خصوص وی، کسان خود را امر فرمود تا او را با زوجه اش و تمام مایملکش روانه نمودند.»