تقدس پیامبران، امامان و حتی خدا، توهم ساختگی خرافاتی به نام ادیان است ۱۱

افسانه  ابراهیم که به دستور الله می خواهد سر فرزند خود اسحاق (به گفته یهودیان)، و اسماعیل (به گفته مسلمانان)، آنچنان بچه گانه و چندش آور است که با هیچ معیار و منطقی سازگار نیست. این  داستان نشان از بی خردی و انجام هر کار کورکورانه انسان بدون اندیشیدن است. در این افسانه هم الله را ظالم و جنایتکار نشان می دهد، و هم ابراهیم را که آمادگی هر جنایتی دارد.

افسانه  ابراهیم که به دستور الله می خواهد سر فرزند خود اسحاق (به گفته یهودیان)، و اسماعیل (به گفته مسلمانان)، آنچنان بچه گانه و چندش آور است که با هیچ معیار و منطقی سازگار نیست. این  داستان نشان از بی خردی و انجام هر کار کورکورانه انسان بدون اندیشیدن است. در این افسانه هم الله را ظالم و جنایتکار نشان می دهد، و هم ابراهیم را که آمادگی هر جنایتی دارد.

در تمام ادیان بر تقدس پیامبران و امامان و مصون بودن آنان از هر گناه و اشتباهی تاکید شده و به این سبب اجازه هر نوع نقد و حتی سوال در مورد اشتباهات، گناهان و یا حتی جنایت هایی که گاه در تاریخ زندگی پیامبران و امامان و بدست آنان صورت گرفته از خردگرایان سلب شده!.

سوالاتی ازاین قبیل که؛ چگونه افرادی زنباره که کنیز و برده داشتند و سر می بریدند و دست و پا قطع می کردند و به زنان و دختران تجاوز می کردند، می توانند مقدس باشند یا چگونه پیامبران از اشتباه مصون اند که بنابر داستان های تاریخ زندگیشان اشتباهات فاحشی مرتکب شدند که خداوند در مواردی بر آنان خشمگین شده و آنان را سرزنش کرده و یا حتی به مجازاتشان پرداخته است.!

همچون داستان موسی و شبان که حضرت موسی با ترش رویی شبانی را که با خدا راز و نیاز می کرد، سرزنش نمود و خداوند با خشم بر او ظاهر شد و به او هشدار داد که اشتباهی بزرگ مرتکب شده و از او خواست که از آن شبان دلجویی کند.

یا چگونه یونس پیامبر از مردمش دلگیر شد و برخلاف گفته خداوند آنان را ترک کرد که خدواند بخاطر این نافرمانی و گناه بر او خشمگین شد و سبب شد که مسافران کشتی او را به دریا افکنند و ماهی بزرگی او را ببلعد و مدتها در شکم ماهی بزرگ در دل دریا زندانی باشد که البته این افسانه زنده ماندن در شکم ماهی حتی در داستان کودکانه ای چون پینوکیو و پدر ژپتو قابل باور نیست.!

و چگونه خدای مسلمانان حضرت محمد را در آیات اولیه سوره عبس بخاطر روی گردانی از فردی نابینا به نام عبدالله ابن امّ مکتوم مورد سرزنش قرار داده: “عبوس و ترشرو گشت چون آنمرد نابینا به حضورش آمد و تو چه می دانی شاید او مردی پارسا و پاکیزه صفت باشد اما آنکه داراست ای رسول تو به او توجه کنی. اما آنکس که به سوی تو می شتابد و او مرد خدا ترس و با تقوایی است تو از توجه به او خودداری می کنی. (قرآن . سوره عبس . آیه یک تا ده)”

و آیا این اشتباه حضرت محمد و اشتباهاتی از این قبیل در آیات دیگر قرآن که به سرزنش او توسط الله منجر شده، اثباتی بر معصوم نبودن حضرت محمد نیست؟! مثال های بیشتر و چگونه حضرت ابراهیم زن جوان و کودک تازه متولد شده اش را در صحرا بدون هیچ آب و غذا و سرپناهی برای مردن رها کرد و چرا در وهله اول به دلیل نازایی همسرش به بازار برده فروشان رفت و برده ای برای همخوابگی خرید؟!.

آیا نشانه های یک پیامبر اولوالعزم می تواند برده داری و همخوابگی با دختری خردسال باشد؟ و آیا خدایی که پیامبرانی برده فروش و زنباره برگزیده که اشتباهات فاحش مرتکب می شوند و بعضی از آنان برای گسترش دین شان حتی به قتل و خونریزی پرداخته اند، می تواند خدایی برگزیده و قابل احترام و ستایش باشد؟.

و چگونه دینی که برای گرویدن اجباری مردم به آن، پیامبرانش به جنگ و کشتار مردم پرداخته اند می تواند راهگشای عدل و عدالت و صلح برای بشریت باشد؟!. در آخر قسمتی از زندگی حضرت ابراهیم را از کتاب مقدس متذکر می شوم و نتیجه گیری را به خرد خوانندگان این مقاله واگذار می کنم که آیا تقدس پیامبران، امامان، ادیان و حتی خدا حقیقیست و یا برداشت خرافی عوامانه ای است که بوسیله قدرتهای متحجر مذهبی برای استثمار مردم بوسیله مذاهب، با گسترش ترس و وحشت از عواقب انتقادات دینی در جامعه ترویج داده می شود؟!

کتاب مقدس در سفر پیدایش باب ۱۲ آیات ۱۰ تا ۲۰ این داستان را نقل میکند:

در این ویدیو بهرام مشیری داستان قوادی ابراهیم پیامبر را شرح می دهد.

« و قحطی‌ در آن‌ زمین‌ شد، و ابرام‌ به‌ مصر فرود آمد تا در آنجا بسر برد، زیرا که‌ قحط‌ در زمین‌ شدت‌ می‌کرد. و واقع‌ شد که‌ چون‌ نزدیک‌ به‌ ورود مصر شد، به‌ زن‌ خود سارای‌ گفت‌: «اینک‌ می‌دانم‌ که‌ تو زن‌ نیکومنظر هستی همانا چون‌ اهل‌ مصر تو را بینند، گویند: “این‌ زوجه اوست‌.” پس‌ مرا بکشند و تو را زنده‌ نگاه‌ دارند.

پس‌ بگو که‌ تو خواهر من‌ هستی‌ تا به‌ خاطر تو برای‌ من‌ خیریت‌ شود و جانم‌ بسبب‌ تو زنده‌ ماند.» و به‌ مجرد ورود ابراهیم‌ به‌ مصر، اهل‌ مصر آن‌ زن‌ را دیدند که‌ بسیار خوش‌ منظر اسـت‌. و امرای‌ فرعـون‌ او را دیدنـد، و او را در حضـور فرعون‌ ستودند. پس‌ وی‌ را به‌ خانة  فرعـون‌ در آوردنـد.

و بخاطـر وی‌ با ابـرام‌ احسان‌ نمود، و او صاحب‌ میشها و گاوان‌ و حماران‌ و غلامان‌ و کنیـزان‌ و ماده‌ الاغـان‌ و شتـران‌ شد و خداوند فرعـون‌ و اهل‌ خانةه او را بسبب‌ سارای، زوجةه ابرام‌ به‌ بلایایی سخت‌ مبتلا ساخت‌. و فرعـون‌ ابـرام‌ را خوانـده‌، گفت‌: «این‌ چیست‌ که‌ به‌ من‌ کردی؟ چرا مرا خبر ندادی‌ که‌ او زوجه توست‌؟

چرا گفتی‌: او خواهر منست‌، که‌ او را به‌ زنی‌ گرفتم‌؟ و الان‌، اینک‌ زوجه تو. او را برداشته‌، روانه‌ شو!» آنگاه‌ فرعون‌ در خصوص‌ وی، کسان‌ خود را امر فرمود تا او را با زوجه‌ اش‌ و تمام‌ مایملکش‌ روانه‌ نمودند.»

  • [اسم که مهم نیست مطلب رو بگیر]

    چه خبرته! همینجوری داری مسائل رو بلغور می کنی پشت سر هم تا سر خونندهای
    بیچاره تر از خودت رو شیره بمالی، در حالی که تک تک این مسائل جواب دارن و
    تو که اینقده سرت نمیشه که این خطاهایی که از پیامبران سرزده همه ترک اولی و
    ترک کار پسندیده تر بوده نه اینکه گناه باشند پس چیز می کنی که اینقدر
    شبهه پراکنی بیخود می کنی و مردم رو گمراه می کنی، تو اگه خودت یه بچه
    داشته باشی که خیلی خوب باشه و مثلا توی یکی از درساش به جای نمره ۲۰ نمره
    ۱۹ و نیم بگیره اینجا شاید تو این بچه رو خیلی سرزنش کنی که من بیشتر از
    اینها از تو انتظار داشتم و تو می بایست همین یک درس رو هم بیست بگیری نه
    ۱۹ و نیم! در حالی که اگر یه بچه دیگه هم داشته باشی که اصلا درس خون نباشه
    و مثلا همیشه نمره هاش ۱۶ میشن و شاید این رو کمتر سرزنش کنی چون سرزنشت
    توی این یکی به اندازه اون یکی تأثیر نداره و خلاصه اینکه هر کی سرزنشش به
    حسب خودشه، پیامبران سرزنشون به خاطر ترک اولاشون هست مثل همون بچه زرنگ و
    بقیه مردم سرزنشون برای گناه کردن هست مثل همون بچه رفوزه و تنبل که حداقل
    نمره رو هم نگرفته و ما او رو تقبیح می کنیم ولی اگه مثلا ۱۷ بگیره و قبول
    بشه و حداقل نمره رو بگیره دیگه تفبیح و سرزنشش نمی کنیم و احمق جان!
    ببخشید از دهنم در رفت، چون دیگه وافعا شورش رو در آوردی، این کار حضرت
    ابراهیم نهایت سرسپردگی شو به پروردگارش نشون می ده و نشون میده که چقدر به
    اون ایمان داره و هدف خدا این نبود که اون پسرشو ذبح کنه، فقط می خواست
    ببینه حضرت ابراهیم تا چه حد ایمان داره و آیا اون رو به خدایی قبول داره یا نه، چون خدا کسی است که حرفش برو برگرد نداره و علی الاطلاق حق هست و خداوند از همون اول اصلا راضی به این کار نبوده و به
    همین خاطر در نهایت کاری کرد که حضرت اسماعیل زنده موند، ضمنا ما هر داستانی رو که شما نقل کنید بدون سند نمی تونیم قبول کنیم، این یه چیز عقلائی است تو که اینقدر ادعای عقل داری نفهم! ببخشید دوباره از دهنم در رفت، با عرض پوزش

  • [اسم که مهم نیست مطلب رو بگیر]

    ضمنا این عکس رو کدوم احمقی کشیده! حضرت ابراهیم ع رو یه جوری ژولیده پولیده مثل غول نشون می ده انگار که جلاده و هرچی زودتر می خواد پسرش رو بکشه و با این کار خوشحال میشه، بیچاره اون پسرش رو هزاران برابر از چیزی که ما فکر می کنیم دوست داشت و وقتی هم که می خواست این کار رو کنه اینجور که توی عکس نشون داده یعنی مثل گوسفند نمی خواست ذبح کنه و دلش هم پر از خون بود و همونطور که بالا گفتم این یک آزمایش بود و خداوند اصلا راضی به ذبح شدن واقعی نبود ای نویسنده احمق! باز هم ببخشید من تازگی یه کم بد دهن شدم، شما ببخشید

  • Sahameddinghiassi

    وحدت  دوستی همکاری 
    علم تساهل  تولید  تحصیل تنها راه رهایی میباشد.

     

    در دنیایی که کشورهای ما تنها مصرف
    کننده هستند و تولید آنان کمتر و کمتر میشود و علاوه برآن فساد رشوه خواری دزدی
    حتی داد رییس جمهور آریانا یا خراسان یا افعانستان را در آورده است و ما متاسفانه
    هر روز وابسته تر بیشتر اقتصادی و سیاسی میشویم 
    چگونه میتوانیم روی پاهای خود بایستیم. 
    استعمار برای از بین بردن ما و غارت سرمایه های ملی ما و نیز بیهوده سازی
    ما و وابسته کردن بیشتر از بیش ما همه راهها را امتحان و آزمایش کرده و میکند.
    اسکندر گفت اگر میخواهی کشوری را زیر سلطه خود داشته باشی کارهای بزرگ را به
    آدمهای پست واگذار کن  که بی مایه اند و
    تخصصی ندارند لاجرم تکان دادن آنان آسان است و آنان حرف شنویی دارند.  و نیز دانشمندان و متخصصین را کارهای پست بده
    که یا آواره دیار میشوند و یا در اثر مجاورت با پست ها خودشان هم پست خواهند
    شد.   اکنون جوانان کشورهای ما احتیاج به
    کار  تولید تحصیل تخصص  پژوهش دارند تا در میدانهای علمی بالندگی کنند.
    نه اینکه آنان در دبستانها و دبیرستانها بدون معلم و یا بدون معلم متخصص و شاید
    گرسنه به ادامه تحصلاتشان ادامه دهند. 
    جوان دانشگاه میخواهد  میخواهد که
    در رشته ای که خوب درس خوانده و بلد است ادامه تحقیقات دهد.  احتیاج به خانه مسکن درآمد دارد تا بتواند
    ازدواج کرده از نظر عاطفی و عشقی و سکسی مشگلی نداشته باشد.  وگرنه رنجور 
    عصبی  پرخاشگر  و در 
    مراحلی بعدی عقده ای و ناراحت بار خواهد آمد.  خودتان به این صفحه ها نگاه کنید پراز فحاشی و
    منم منم کردنهاست.

     

    مشگل ما مشگل دین یا بی دینی نیست
    بلکه مشگل نداشتن امکانهایی است که بدان محتاج هستیم. هر مدیر دلسوزی بایست بداند
    که ما احتیاج به خود کفایی علمی صنعتی خوراکی داریم و بایست با دیگران هم مماشات
    کرده با سیاست رفتار کنیم نه مانند کسانی نظیر صدام هم خودمان و هم کشوریمان را
    بباد بدهیم.  خنگی و بیسوادی طمع و حرص است
    که مارا براحتی برده دیگران خواهد ساخت. همه باز میدانیم که میهن ما پاره پاره شده
    است.  کردها در بیش از پنج کشور تقسیم شده
    اند. پارسه ها در چندین کشور. پشتونها هم در سه کشور پراکنده گردیده اند و این
    پراکندگی و این تقسیم بندیها قدرت بین المللی مارا کم و ضعیف خواهد کرد.  همه ما کشورهای دنیای سوم و یا خاورمیانه بایست
    یک دولت قوی فدرال نظیر اتحادیه اروپا یا 
    ممالک متحده آمریک داشته باشیم.  در
    مقابل کشوری مثل چین با بیش از یک میلیارد نفر امپراتوری بحرین ما تنها یک چند صد
    هزار نفر دارد؟ این است که ما بایست از تفرقه دوری کرده کشورهای خود را متحد
    سازیم.  غرور دزدی فساد  غارت و بی انصافی را کنار بگذاریم و برای آسایش
    مردم خود به کارزار برویم.  باز همه
    میدانیم که دینها بایست سبب اتحاد بشود نه نفاق کینه و کشت کشتار که آب به آسیابان
    دشمن غارتگر خواهد ریخت. اگر کسی دقیق مطالعه کند می بیند که بین دینها هیچ فرق
    اساسی نیست. بلکه آنان برای این آمده اند که بشر بهتر و راحت تر زندگی کنند و
    فلسفه وجودی آنان لااقل در ابتدا چنین بوده است. آیا حضرت مسیح ده ها هزار کلیسا
    آورد؟ یا یک ؟ تنها در آمریکا بیش از شش هزار برداشت از کتاب مقدس شده است و بیش
    از شش هزار کلیسای بزرگ وجود دارد.  این
    نفاق دینی تا آن حد است که بعضی از کلیسا ها کلیسای دیگر را کلیسای شیاطین
    میخوانند؟ البته چون رهبران دینی در آمریک قدرتی ندارند بهمان اینکه من درست
    میگویم و تو غلط میگی اکتفا میکنند؟

     

    جوکها یی که برای تمسخر ما ساخته
    اند همگی ریشه سیاسی دارد تا مارا از هم دور کنند.  ترک 
    کرد  عرب عجم  لر و… همه یک ملت هستند که از یک ریشه
    میباشند. که در اثر مرور زمان زبانهایشان تغییراتی کرده است. حتی در زبان
    قرقیزی  هم به خدا  خداوند گفته میشود. بهر حال از نظر مذهبی هم
    همه ما فرزندان آدم و حوا هستیم یا؟

     

    دینها را هم بصورت حربه ای در
    آورده اند که در دست غارتگران است و با آن ایجاد فقر نفاق دشمنی کدورت میکنند.
    دعوای شیعه سنی   بهایی مسلمان  یهودی مسلمان و… همه ساخته دست استعمار
    است.  اگر کسی با بی طرفی تحقیقی علمی کند
    در می یابد که دینها با هم فرقی آنچنان ندارند که مومنان آن برای هم شمشیر بکشند.
    منتهی عده ای دزد  غارتگر از این تفرقه ها
    سو استفاده میکنند.

     

    این را بزرگان ما هم دانسته اند که
    مولوی فرماید   ای بی خبران کجایید کجایید
    محبوب در اینجاست بیایید  بیایید.  محبوب تو همسایه دیوار به دیوار    تو در بیایان در پی که هستی؟ یا یار در خانه
    ما گرد جهان میگردیم   آب در کوزه ما تشنه
    لبان میگردیم؟ کنار زدن حرص  دزدی
    فساد  تملق  حسادت 
    و برپا کردن دوستی محبت و تولید و علم آموزی.   دین که با عقل و علم مخالف باشد دین نیست و
    خرافات است. دین فلسفه دوستی راستی عشق و همکاری است  نه کشت کشتار و فساد؟

     

    که سعدی فرماید  بنی آدم اعضای یک پیکرند   که در آفرینش زیک گوهرند    چو
    عضوی بدرد آورد روزگار  دگر عضوها را نماند
    قرار    توکز محنت دیگران بی غمی  نشاید که نامت نهند آدمی. 

     

     

    متاسفانه همه حتی مومنان به دینها
    آنچه که گفته شده انجام نمی دهند و امروزه استعمار بین المللی در پی آنست که بین
    بی دینان و با دنیان هم جنگ و فتنه خلق کند. 
    حضرت مسیح فرمودند  اگر کسی
    پیراهنان را خواست کت تان را هم بدهید. 
    آیا مسیحیان به این دستور عمل میکنند 
    همه آنان نه. بلکه میگویند که مثل حضرت ایوب باشد و در فقر و بیچارگی باقی
    بمان تا خدا خودش کمک کند  آیا این با
    دستور حضرت مسیح که گفت اگر به کسی کمک کردید به من کمک کردید برابر است. 

     

    حضرت بهاالله هم فرمودند که اگر دین
    سبب ناراحتی است بی دینی بهتر است. و یا همه برگهای یک دارید و شاخه های یک شاخسار
     همدیگر را دوست بدارید و باهم مهربان باشید
     آیا همه مومنان وی اینکار را میکنند؟ پس مشگل
    ازماست که برماست. تا عشق نباشد  هیچ مشگلی
    حل نخواهد شد؟   دوست داشتن که دیگران را حتی بخودمان ترجیح بدهیم
    تا موفق بشویم وگرنه با فحشکاری  دعوا   ارسطوی زمان
    بودن  غرور  نخوت  منم
    منم کردن بهیچ جا نخواهیم رسید.   درخت دوستی بنشان که ثمر پر بها دارد   بهال دشمنی
    برکن که خشم بی امان دارد.  اندیشه نیک   گفته های
    نیک و رفتار کردار نیک.  

  • Sahameddinghiassi

    سوزندان قرآن به دست یک کشیش و بعد هم به
    دست دیګران آیا مشګلات را پیچیده تر نخواهد
    کرد؟ نمیدانم آن
    کشیش ګمنامی که قرآن را سوزانید چه نظری علمی و اخلاقی از این کار داشت
    آیا میخواست معروف شود و یا نفرت بیشتری بین مردم پراکنده سازد
    حتی آن خانمی هم که قرآن را آتش میزند
    چه مشګلی را میتواند حل کند؟ آیا با توهین و جنګ و نفرت میتوان به یک جامعه
    ارزشمند متعالی رسید.؟ آیا کسانی که قرآن را آتش میزنند حتی آنرا خوانده اند
    همه آنرا با ترجمه و درک از آن اګر نکاتی به نظرشان میرسد که
    فکر میکنند اشتباه است در اینترنت انتشار بدهند تا دیګران به آنان جواب دهند
    آیا ګوش نکردن و نخواندن و توهین و آتش زدن یک راه علمی و اخلاقی
    است؟ خیلی ها هستند که در اثر بودن دین همه
    زندګی خود را از دست داده اند و یا بخاک سیاه نشسته اند شاید میلیونها نفر از مردم
    خاورمیانه به خاطر دین از زندګی خود کنده شده
    خانواده و فرزند و همسر و کار و کشور خود را از دست داده و به کشورهای مثلا
    پیشرفته به دریوزګی پناه برده اند ولی آیا این مستقیما تقصیر دین است یا شیادانی که
    از آن به عنوان یک حربه برنده سو استفاده میکنند؟

    تعصب جهالتهای تمامیت خواهی ها و فساد و دزدی است
    که در زیر لوای دین انجام میشود و شاید اصلا به دین هم مربوط نباشد چه که بی دینان
    هم همین کارها را در لوای مکتبهای اجتماعی انجام میدهد غرور های الکی
    و تعصب ها بیهوده مشګل ماست بیسوادی و تمامیت خواهی و ستم و ظلم بی
    تفاوتی مشګل ساز هستند نه ادیان وحتی مکبتهای اجتماعی نظیر کمونیست و کاپیتالیست و
    مذهب های مختلف. آنهمه حضرت مسیح در باره خوبی و انسانیت ومهر و محبت ګفت و
    جان خودش را هم بر سر همین کارها ګذاشت و حاضر شد به چهار میخ کشیده شود تا طبق نظر
    پیروانش مثل ګوسفند قربانی شود تا مردم آمرزیده شود باهم مهربان باشید بهم کمک کنید وغمخوار و دوست وبرادر و خواهر هم
    باشید ولی آیا همه مسیحیان به این نصایح و ګفته ها عمل میکنند
    یا شیادان در لباس حتی کشیشی به مال و بچه های مردم تجاوز
    میکنند آیا این عیب مسیحیت است یا شیادانی که تظاهر به مسیحی بودن
    میکنند و جانماز آب می کشند و مردم را غارت میکنند و یا در قرون وسطی مردم را عملا
    می کشتند و می سوزاندند آیا حضرت مسیح ګفته بود مردم را
    بسوزانید؟ این دزدان و شیادان و قاتلان هستند که چهره های خود را در
    زیر نقاب دین پنهان کرده اند واز ساده دلی و بیسوادی و احساسات مردم برای منافع
    خودشان سو استفاده میکنند در اسلام هم همین طور هر شیادی ممکن است
    یک برداشت به نفع خودش از دین بیرون بکشد و آنرا بقول قدیمی ها
    پیراهن عثمان نماید و از مردم ساده و بدون اطلاع و تحریک شده سو استفاده
    بکند همان طوریکه دیدید یک ملت ممکن است در اثر تبلیغات کوبنده و
    دروغ و فتنه و تقیه و خدعه کاملا مسحور و ګمراه بشود.

    یا برای ثروت و شهوت و قدرت خودرا به پای دزدان
    وشیادان دینی بیاندازد و ګروه هایی که میخواهند بین مردم نفرت
    و کینه وخشم باشد همانانی هستند که به تحریک دیګران بر
    علیه همدیګر وارد کارزار میشوند . مردم دنیا و
    بخصوص مردم خاورمیانه به علت مشګلات سیاسی از لحاظ علمی و صنعتی عقب افتاده شده
    اند. شاید غرب برای اینکه بهتر بتواند منافع سیاسی و اقتصادی خود را حفظ نماید
    برای کشورهای در حال توسعه دیکتاتورهایی می آفریدو یا آنان را پیدا میکرد
    حمایت میکرد و به اوج میرسانید برای غرب با
    داشتن ثروت و صنعت و علم جدید بسیار آسان بود که دیوانه ای را به عنوان مردی بزرګ
    به مردم ساده دل بقبولاند برای غرب هم در راس بودن یک ابله دیوانه
    منافع بیشماری داشت و آنان براحتی میتوانستند ثروتهای مواد اولیه آن کشورها را غارت
    بفرمایند و سهمی کوچک به دیکتاتور ابله هم بدهند نمونه روش آن همان
    دیوانه سرهنګ قذافی است که با توپ تانک به جان مردم مثلا خودش افتاده است بطوریکه
    مردم بایست به همان امپریالیست ها برای حفظ جانشان از دیوانه زنجیری پناه ببرند و او بنام اینکه قیم مردم و امام است و پیشوا و
    یا رهبر ویا هر سرخری دیګر بخودش اجازه میدهد که مردم را نابود کند تا براریکه قدرت
    باقی بماند در تصاویر حتما دیده اید که مردم کارد به استخوان رسیده
    با تفنګهای ابتدایی و اتومبیل های سواری به جنګ دیوانه ای تا
    دندان مسلح میروند که با پول و ثروت ملی همان ملت اینهمه جنګ افزار پیشرفته خریده
    است تا مردم خود را قتل عام کند دنیا هم که میګوید ما مخالفها را مسلح نمی
    کنیم خوب چطور مردم در برابر دیوانه مسلح شده بجنګند؟
    ما همه در ګیر
    جهالت و تمامیت خواهی های خود مان شده ایم و
    اینکه دین و یا حتی مکتبهای اجتماعی به نوعی بصورت عمیقی در ذهن ما فرورفته و تا
    مغزهای استخوانهای ما رسیده است و حالا عده ای عصبانی از مشګلات
    میخواهند به این تعصب ها و به این باورها حمله کنند ؟ ساسان تعریف میکرد که
    هنګامیکه پدر مسلمان و مادر بهایی اش با هم مشاجره داشتند و هرکدام
    خود را محق و دیګری را در راه اشتباه می پنداشتند ساسان که یک پسربچه
    پنج ساله بود ګفت مادرجان علت اختلاف شما با بابا چیست که او همیشه قهر میکند و
    میرود؟

    مادر در حالیکه به پهنای صورتش اشګ میریخت میګفت که
    عزیزم او مسلمان است و من بهایی او میګوید که بایست منتظر امام
    دوازدهم باشیم و حضرت اعلی درست نیست ساسان به مادر میګفت خوب شما هم
    منتظر امام دوازدهم باشید تا مشګل حل شود مادر در حالیکه این بار هق
    هق ګریه میکرد ګفت فرزندم نمی شود او ظهور کرده
    و کشته یا شهید شده است من میدانم که او امام دوازدهم و مهدی
    موعود بوده است چطور انکار کنم او در تبریر اعدام شد در بار اول
    تمامی هفت صد پنجاه نفر سرباز ارمنی که به دستور ناصرالدین به او تیراندازی کردند
    نتوانستند اورا بکشند و او را خدا نجات داد و هنګامیکه دود آتش بار ها خوابید مردم
    دیدند که او نیست که همه نعره برآوردند که امام دوباره
    غایب شده است هلهله و شوقی میان مردم در ګرفت اینها
    دروغ نیست همه نوشته شده است پدرت حاضر نیست که اینها
    را بخواند و بفهمد او بیهوده انتظار میکشد در همان
    تبریز مردم بسیاری قبول کردند که وی امام دوازدهم است و به او ایمان آوردند حتی
    سرتیپ سام خان ارمنی ګفت که من حاضر نیستم که مرد بی ګناهی را بکشم و سربازانش را
    برداشت و رفت دولت و مامورین در جستجوی حضرت اعلی برآمدند و اورا در
    حجره خود دیدند که دارد دستوراتی به منشی خود میدهد او این بار
    برخواست و ګفت که برای شهادت حاضر است خوب من چطور میتوانم بګویم که
    همه اینها دروغ است؟ ساسان که هم پدر را دوست میداشت و هم مادر را بارها
    از آنها تقاضا کرده بود که بیشتر باهم صحبت کنند و همدیګر را با دلیل و برهان قانع
    کنند ولی نمی شد روزی پسر پنج ساله ای دیده بود
    که برادران مادر و دایی های او و خاله هایش میګویند الله ابهی و پسر
    بچه فکر کرد که این یعنی سلام مودبانه تر و بلند تر هنګامیکه
    پدر
    مسلمانش وارد خانه میشود با شوق بسوی او میدود و میګوید آقا جان الله ابهی
    پدر متعصب که ګویا هم اکنون پسرش را به قعر جهنم میفرستند با دست یک کشیده
    بسیار سنګین به بناګوش پسر بچه بینوا میزند وبطوریکه دایی جوان
    پسربچه میخواهد که به پدر یا شوهر خواهرش حمله کند .

    که مادر با اشاره اورا از این کار منع میکند خانمی
    به دوست بهایی اش میګفت بیبن من ترا خیلی دوست دارم ولی اګر خود حضرت
    محمد هم از آسمان پایین بیاید و خودش به من بګوید که حضرت اعلی امام دوازدهم و برحق
    است من قبول نخواهم کرد اینها افسانه نیست بلکه عین واقعیت
    است که اتفاق افتاده است مونا و نه عروس شهر شیراز
    بدون هیچ ګناهی و تنها برای اینکه بهایی بودند به اعدام با تناب دار
    محکوم میشوند آنان سرود خوانان به قتلګاه میروند تنابها را میګیرند
    می بوسند وبر ګلوهای کودکانه خود قرار میدهند زیرا آنان متعصب و
    معتقد بودند که حضرت باب و حضرت بهاالله از طرف خداوند هستند
    خدایی که در ذهن ماست و ما با عقل ناقص خود سعی داریم عظمت دنیای نا منتاهی
    را درک کنیم و خدایی ساخته ایم که شاید با حقیقت خدا فرسنګها فاصله
    دارد خدایی که در ساخت دنیا به این بزرګی و عظمت درګیر بوده است که اګر با سرعت نور حرکت کنیم سالیان سال سال نوری بایست
    برویم و انتهی ندارد چطور ممکن است که در فکر ما بګنجد؟ درمقابل هم جوانانی به عشق بهشت و یا حوریان بهشتی روی مین ها میدودند و ګوشتهای بدن
    آنان بهر ګوشه ای پرتاب میشود و تکه تکه میګردند.‎؟ اګر حقیقت یکی است پس چرااینقدر اختلاف بین مردم وجود
    دارد؟ برای اینکه دینها هم با تعصبهای غرض آلوده و شیادی آلوده شده
    اند و کسانی هستند که از این اختلافها سو استفاده
    میکنند و برای خودشان بقول معروف کلاه های نمدی درست میکنند
    حتی ګفته های حضرت بهاالله ګه تاکید کرده و تکرار
    فرموده اند که اګر دین سبب عداوت و اختلاف است بی دینی بهتر است و یا بایست تحری
    حقیقت نمایید و مقلد نباشید نیز ګویا به ګوش همه مومنان
    فرو نمیرود و همان تعصبهای غرض آلوده نظیر همتایان مسلمان خود را به
    این دین آورده اند یا بایست عنصر پاکی و دوستی و امانت داری باشید
    نیز به ګوش لااقل همه بهاییان فرو نرفته است و همان کلاهبرداریها و غارتګریهای
    دوستان مسلمان خود را نمونه برداری میفرمایند و یا با تعصب و بی انصافی های شدید و
    با همان خشونت و فساد با دیګران برخورد میکنند در حالیکه مثل دوستان مسلمان و
    همتایان مسلمان خود همان آزادی را ندارند و ظاهرا در فشار هستند .پس دزدی فساد و
    غارت و چپاول ربطی به دین ظاهرا ندارد و در همه دینی میتوان اشخاص نابات و سو
    استفاده ګر و متظاهرین جانماز آبکش را به وفور یافت حالا توهین و آتش
    زدن کتابهای دینی چه فایده ای جز نفرت بیشتر به ارمغان آوردن چه خاصیتی می تواند
    داشته باشد مهم این است که تمامیت خواهی ها فسادها دزدیها و
    کلاهبرداریها و سو استفاده ها از دین و کتابهای مقدس و یا مکتبهای اجتماعی از بین
    بروند و شرق غرب با هم دوست بشوند نه درفکر غارت همدیګر باشند
    و دمکراسی و انسانیت در مد نظر باشد نه غارت ثروت تمامیت
    خواهی و فساد؟

    این شیادان و حریصان و دزدان و تمامیت خواهان هستند
    که مشګل ها ایجاد کرده اند نه کتابهای دینهای دیګر؟ شاید که همان کشیش آمریکایی
    ګمنام و یا دیګران که قرآن آتش میزنند حتی کتاب را نخوانده و نفهمیده باشند
    این کتاب نیست که نبایست سوزانده شود این حرص طمع دزدی
    فساد غارتګری بی انصاف ظلم و تمامیت خواهی هاست که بایست سوزانده شوند
    به امید روزی که عشق و محبت بجای فساد و کینه و نفرت و
    تمامیت خواهی ها قرار بګیرند

    آیا حوریان همیشه دوشیزه بهشت از این دخترها زیبا تر هستند ؟
    ګویند بهشت با حور خوش است من میګویم که آب انګور دلبر خوش است این نقد بګیر
    دست از آن نسیه بدار که آواز دهل شنیدن از دور خوش است خیام چون عاقبت کار
    جهان نیستی است انګار که نیستی چو هستی خوش باش

    • Kouroshariyannezhad

      من خودم تنها به گفتار وکردار وپندار نیک باور دارم واندیشه های زرتشت رو بیشتر فلسفه ی زندگی و جهان بینی می بینم  تا این تعریفی که از دین میشه- که از اندیشه ی یک خردمند میتونه برخاسته باشه و نه چیزه دیگه-راستی  دین به چم(معنی) آیینه ی درونی هست 

  • libera

    jangidan wa istaadan dar moghaabele estebdade dini be har shekli, har anke suzandane ghoraan bashad, vazifeye har aazaadikhaah ast.

  • halab

    Kire Bahram moshiri to dahane sarane jombori islami va daro dasteshon

    • Kouroshariyannezhad

      از دیدمن با ناسزا ودشنام گفتن چیزی درست نمیشه کافیه به این جور چیز ها محل نذاریم -یعنی انگار نه خانی اومده ونه خانی رفته.

  • Farzandvatan

    هر چند  خوشبختانه اعتقادی ندارم  اما اگر و اگر خدای موهوم زمانی دست
    خونینش را از ابرها بیرون آورد و امر کند که سر فرزندت را برای رضای خاطر
    “من” ببر ،،، نه‌ به دستش که به رویش چنان تفی کنم که از گفته خود شرمسار
    شود ،،، ابراهیم موهوم نیز دیوانه‌ای بیش نبوده 

  • Farzandvatan

     خطاب به “اسم مهم نیست مطلب را بگیر” ، یاوه‌های تو نیز همانند خداوندت است

  • Turkyboy

    مادر خراب به مقدس بودن خداهم اعتقاد ندارید بحث با شما یعنی کشک … جاش بیافته با مادرت سکس میکنی میگی مادر مقدس نیست.مقدس کیر هست که رفت به مادر و مقدس شد.