شاهزاده گرامی، اسبی که بر آن می تازید راهی ترکستان است و نه ایران ‪-‬ بخش پنجم ۲۳

براساس گفتگوی نادرست شاهزاده پهلوی با مجله هفتگی فوکوس در ماه ژوئن۱۲۰۱۲ هم میهنان گرانمایه و میهن دوست ما محمد امینی و بهرام مشیری انتقاداتی کردند، که از سوی شاهپرگها و آفتاب پرستان گرداگرد شاهزاده، مورد خشم، ناسزاگویی، بی ادبی، و بی حرمتی قرار گرفتند. از این روی نگارنده را برآن داشت تا کند و کاوی در اوضاع نابه سامان سیاسی رژیم گذشته نموده، و خوانندگان را بهتر و بیشتر  در جریان اتفاقات و نا به سامانی های آن دوران بگذاریم.

بخش نخست، به نقد چند نکته نادرست گفتگوی شاهزاده اشاره رفت، و در بخش دوم از زندگی سیاسی رضا شاه به نگارش در آمد، از بخش سوم  و چهارم تا کنون به کنکاش در زندگی سیاسی محمد رضا پهلوی (شاه) پرداخته شده، که همچنان در بخش های دیگر ادامه دارد.

زنبارگی و هوسرانی شاه

از دید زنبارگی، با آگاهی به این که  در سده بیستم، فرمانروایان به ویژه خودکامگان، آن چنان لجام گسیختگی سده های گذشته را ندارند که بتوانند صدها دختران و زنان بی گناه را به دام خود کشند، با این وجود،  شاه دست کمی از شاهان گذشته ایران نداشته است. بررسی زندگی او نشان می دهد که همواره و در هرجا به دنبال طعمه ای بوده تا بی گناهی را برای چندگاه بهره بردن، به دام خود کشد.  تا آن جا که زنبارگی، ترسویی، و محافظه کاری شاه، او را  می توان با شاه سلطان حسین همانند دانست.

در راستای زنبارگی شاه، خواهرش اشرف، برادرش عبدالرضا، شماری از کارمندان دربار، و کسان گرداگردش، دوست دیرین دبستا نی او فردوست، و بالاتر از همه، اردشیر زاهدی که بی شک هم میهنان ما به خوبی با گذشته او  آشنایی دارند، در این شکار انسانی برای خوش گذرانی و شادکامی شاهانه دلال محبت بوده، و سهم به سزائی داشته اند.
بدیهی است آشنائی و بودن با هریک از این فریب خوردگان و یا در دام افتادگانی چون: فیروزه، ایپکچی، پری غفاری، گیتی خطیر، گیلدا (طلا)، و بسیاری دیگر که ناشناخته مانده اند، با حاتم بخشی، و بخشش های بی دریغ شاهانه؛ از کیسه ملت، بار گرانی بوده است که در درازای ۳۷ سال خودکامگی شاه بر دوش مردم سنگینی نموده است. [۱]

شاه را باید  مردی زنباره و هوسبازی  چون شاه سلطان حسین و یا ناصرالدین شاه قاجار دانست.

شاه را باید  مردی زنباره و هوسبازی  چون شاه سلطان حسین و یا ناصرالدین شاه قاجار دانست.

در جایی دیگر به نوشته محمد علی مهر آسا نویسنده  چیره دست میهنمان، و برگرفته از کتاب  اسدالله علم دوست هم پالکی شاه ،می خوانیم؛  “شهبانو،  با زن بازیها و عیاشیهای شاه کاملاً آگاه و آشنا بود؛ اما به شهادت خاطرات اسدالله علم، وظیفه زناشوئی اش خاتمه یافته و عنوان سیاسی اش بر انجام وظائف جنسی غلبه کرده و در واقع تنها مادر بچه ها و شهبانو بود. وگرنه اوقات فراغت شاه و زحمات سکسی و تحمل وسائل و مشکلات عیاشی اعلیحضرت در بیرون از کاخ نیاوران و در خانه های امنی صورت می گرفت که جز علم و خدمه های مطمئن کسی بدان آگاه نبود”.

نگفته شده است که محمدرضا در برابر دختران موطلایی تسلیم محض بود ، یک بار در دوران جوانی با هواپیمای آلمانی مسافرت می‌کرد عاشق میهمانداران موطلایی هواپیمای لوفت هانزا شده بوده ، این شرکت‌های هواپیمایی زیباترین دختران را مهماندار خودشان می‌کنند ، و همین مسأله مدت‌ها موجب بدبختی محمدرضا شاه شده بود ، و پول‌های زیادی صرف پذیرایی این میهمانداران لوفت هانزا می‌کرد و یک قسمت از دربار مسؤول دعوت و پذیرایی از این مهمانداران بود . [۲]

اشرف خواهر تنی شاه نیز در هوسبازی نه تنها از برادر تاجدار خود دست کمی نداشت، بلکه از او هم پیشی گرفته بود.  گروهی از مفسدان  دربار همیشه وظیفه داشتند زیباترین، و جذاب ترین جوانان ایران را به حضور اشرف ببرند، و جایزه خود را نیز دریافت کنند. از میان  معشوقان کمر بسته این زن عیاش، می توان احمد دهقان، و بهروز وثوقی را نام برد.

دخالت بستگان ونزدیکان شاه در کارهای کشوری

شاه در خیانت و فرو ریختن کشور تنها نبود در این فروکش تاریخی، شماری آز بستگان و خانواده اش نیز با اوهم گام بودند. شاهپور علیرضا در ارتش  پیش از ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ درتدارک کودتائی بود که حکومت مردمی دکتر مصدق رابر اندازد. اشرف پهلوی درسوئیس با آلن دالس برادر جان فوستر دالس رئیس سازمان سیا (CIA) در بند و بست برای کودتای آمریکائی ۱۳۳۲ شرکت داشت. [۳]
در انتخاب وزیران، بیشترشهبانو فرح و خواهران شاه دخالت می کردند. شماری از وزیران نظر به دوستی وهمکاری همسرانشان با بستگان شاه، برگزیده می شدند. دادن پست ها و سمت ها بیشتر براساس روابط بود تا ضوا بط.

ترکتازی و حکومت شهبانو  در دربار

شهبانو نیز برای خود تشکیلات و دم دستگاهی به وجود آورده بود که با داشتن نزدیک به ۶۰۰ کارمند، با یک وزارت خانه برابری می کرد. کار این دستگاه پر طول و دراز، دخالت در کارهای کشور، و تلف کردن بودجه هنگفت مملکت، آنهم به روش ناشیانه و از روی نا آگاهی بوده است. کار فساد این دستگاه تا به آن جا رسیده بود، که شاه دستوربازرسی از دفتر فرح را صادر نمود. [۴]
دستور بازرسی دفتر شهبانو به دستور شاه، ما را به یاد یک زبانزد ( ضرب ا لمثل)  فارسی می اندازد  که می گوید: وضع مرده  تا آن اندازه آش و لاش بود، که مرده شور هم به حا ل او  های های می گریست. گویا شهبانو بر همه چیز و همه جا و همه کس زورگویی و قدرت داشت سوای، زنبارگی شوهرش که بر آن نظارت و کنترلی نداشت.

رضا شاه با آن که زنان را ازدرون پستو و آشپزخانه و از زیر پوشش سیاه بیرون آورد وجهان بیرون ازخانه را به آنان شناساند، ولی از دخات بستگان خود درکارهای کشوری جلوگیری کرد. اما درزمان شاه بنا به گفته ثریا همسردوم شاه، دربارایران به « دربار زنانه» تبدیل شده بود. تاج ا لملوک مادر شاه که در زمان شوهرش هیچ گونه نقش سیاسی نداشت، با نفوذی که روی شاه داشت، به همراه دو دخترش اشرف و شمس در بسیاری از کارهای سیاسی کشور دخالت می کردند. اشرف که خواهر تنی شاه بود، برروی شاه و درباریان نفوذ زیادی داشت. اشرف مدت ۱۶ سال  نماینده فرستاده از سوی ایران در سازمان ملل متحد، سمت های گوناگونی از جمله ریاست حقوق بشر را به عهده داشته است.

بسیار دردناک و جای بسی اندوه وتاسف است، درجائی که در کشورما همیشه فرهیختگان، خردمندان، و میهن پرستان بی ادعا وجود داشته اند، چرا شاه، اشرف را که یک زن نا آگاه، خودخواه، و بسیار مغرور و بی اعتناء به سرنوشت ایران، و پراز عقده ها و گرفتگی های کودکی بوده است، به عنوان یک مقام سیاسی به سازمان ملل می فرستاد؟. اشرف در هماهنگ کردن و سازمان دهی مزدوران درون کشور، همراه و پا به پای سیاستمداران آمریکا وانگلیس، در براندازی دولت مردمی مصدق نقش بزرگ و برجسته ای داشت. او در سال ۱۳۲۶ موجب سرنگونی دولت قوام السلطنه شد.[۵]

اشرف در توجیه علت زورگوئی و دیکتاتوری برادرش، نداشتن لیاقت آزادی و طالب دموکراسی نبودن مردم ایران می داند.[۶] این زن، که سال ها بانفوذ و به کج راهی کشاندن برادر خود، برمال و جان و ناموس مردم تسلط داشت، مردم ایران را شایسته و سزاوار آزادی نمی دانست. چه گونه مردم هند، اسرائیل سزاوار آزادی بودند، ولی مردم ایران لیاقت آن را نداشتند؟!.
خوانندگان گرامی  به ویژه جوانان چالش گر آزادی و سربلندی فردای ایران، از این گفتار اشرف و بیشترمحتوای نوشته های او، به آسانی در می یابند که ما گرفتارچه زورگویان و خودکامه هائی بوده وهستیم. وقتی رهبر زورگو است، همکاران، بستگان و زیردستان همه زورگویند. در زمان شاه، پلیس، استاندار، فرماندار، شهردار، کارمند اداره، بخشدار، مالک، خان، حتا کدخدا و  مالک ده، همه و همه به پیروی از خودکامگی و دیکتاتوری شاه و دربار، زورگو و متجاوز بودند.

شاه با ولینعمت و ارباب خود دیده می شود. از دید گاه تاریخ ، آیزنهاور، چرچیل، و استالین مثلث ننگ و شوم برای کشورمان بودند و خاطره شوم این سه قلدر متجاوز بین المللی هرگز فراموش نمی شود.

شاه با ولینعمت و ارباب خود دیده می شود. از دید گاه تاریخ ، آیزنهاور، چرچیل، و استالین مثلث ننگ و شوم برای کشورمان بودند و خاطره شوم این سه قلدر متجاوز بین المللی هرگز فراموش نمی شود.

خیانت های دیگر شاه

بزرگترین اشتباه دیگر و بهتر می توان گفت خیانت شاه،  فروختن کشور به انگلیس و آمریکا برای پای زیستی سلطنت خودش و ارج نهادن به خائنین کشور ما چون نام گذاری خیابان آیزنهاور، خیابان چرچیل، خیابان روزولت و استالین، زندانی و شکنجه کردن و نا جوانمردانه کشتن بیش از ۳۴۱ تن از بهترین غنچه های همیشه جاودان سرزمین آزاد پرور ایران در فاصله سال های ۱۳۴۹- ۱۳۵۷، به دلیل دگر اندیشی ومخالف دیکتاتوری او بودن، به دست دژخیمان و جلادان ساواک بود. [۷]

در زمانی که باوجود دشواری های فراوان، کارشکنی وسنگ اندازی دشمنان بیشمار درون وبرون مرزی، مصدق توانست  با سخت کوشی، فداکاری وهوش سرشارخود وهمکاری انسان های میهن پرستی چون دکتر فاطمی، دستهای چپاول گر بریتانیای بزرگ را ازنفت، سرمایه ملی ما قطع کند و پوزه غارت گران رابه خاک بمالد، شاه  ناتوان درعوض، با قراردادی شوم به عنوان رشوه برای بازگرداندن خود، دودستی امتیازو بهره برداری آن را در اختیار دولت آمریکا گذاشت.

رفتار شاه با مصدق

از زمانی که مصدق نخست وزیر شد، شاه کارشکنی ومخالفت خود را با او آغاز کرد. در جائی که  بنا به گفته  دوست و دشمن، مصدق همیشه به شاه وسلطنت او وفادار بود، به او احترام می گذاشت.[۸] چنانچه شاه یک بار از مصدق دیدارمی کرد، مصدق سه باربه دیدن او می رفت. [۹] و همیشه براین تلاش بود تا با شاه همکاری درست و خوب در راه سازندگی ایران داشته باشد.

یکی از علت های دشمنی شاه با مصدق، جلوگیری و محدود کردن ول خرجی ها وزیاده روی شاه وبستگا نش از سوی مصدق بود. شاه در جریان بهار و تابستان ۱۳۳۲ بر اثر قماربازی های متوا لی در رامسر، پول های زیادی از جمله دریک نوبت ۱۲۰ هزارتومان می بازد، که گویا کسری پرداخت خود را با فروش یکی از فرش های خود جبران می کند ولی همه جا وانمود می کند که بنا به سخت گیری های مصدق، برای هزینه روزانه زندگی ناچار به فروش فرش شده اشت. [۱۰]

شاه با خواهرش اشرف، دو چهره ضد مردمی، دیکتاتور، و هوسباز ثبت شده در تاریخ ایرانند.

شاه با خواهرش اشرف، دو چهره ضد مردمی، دیکتاتور، و هوسباز ثبت شده در تاریخ ایرانند.

با آن که مصدق هیچ گاه قانون اساسی رانادیده نگرفت و به سوگندی که خورده بود نسبت به شاه وفاداربود و تلاشی برای براندازی رژیم پادشاهی نکرد، ولی شاه  در دوران ۲۵ ساله دیکتاتوری خود، از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا رفتن از ایران در ۲۶ دی ماه ۱۳۵۷، رسما قانون اساسی را که بدان سوگند خورده بود، زیرپا گذاشت.  در این دوران،  شماری از  آزادی خواهان را که دارای باورهای سیا سی دیگری بودند، ازمیان برد و فریاد اعتراض و انتقاد آنان را درگلو خفه ساخت.

مصدق در دوران کوتاه حکومت خود، مورد احترام و ستایش رهبران کشورهای دیگر بود. او رابطه دوجانبه و دوستی با  ترومن رئیس جمهور آمریکا داشت،

مصدق در دوران کوتاه حکومت خود، مورد احترام و ستایش رهبران کشورهای دیگر بود. او رابطه دوجانبه و دوستی با  ترومن رئیس جمهور آمریکا داشت،

همانگونه که در پیش گفته شد؛ از آن جا که شاه فردی خود کامه بود، به خواسته دولت انگیس و آمریکا و جیره خواران ومزدوران آن ها درایران، چون برادران رشیدی، هم چنین وطن فروشانی چون خواهرش اشرف ، و شماری کیسه اندوز یغماگر دیگر ارتشی و لات و اوباش بازاری و میدانی، کودتای ننگین  ۲۸ مرداد را به وجود آورد، و مصدق و نیروهای میهن پرست همکار با وی را دستگیری و زندانی، و یا نابود نمود.

از این زمان به بعد، با آغاز دیکتاتوری دو جانبه شاه و زاهدی، شاه از مردم بیشتر فاصله گرفت وبه کشورهای بیگانه حمایت کننده خود نزدیک تر شد.
خانم آن ماری لمبتون کارمند وزارت خارجه انگلیس پس ازسال ها ماموریت در ایران، در باره شاه این چنین می گوید: « مسلما شاه آدم بیهوده ای است، چون نه خودش قادربه حکومت است، ونه می گذارد دیگران حکومت کنند». [ ۱۱]

باورهای دینی شاه

از دیدگاه دینی و باورا ندیشی نیز گمان نمی رود که شاه چندان باوری داشت. گرچه نمی توان ودر واقع کسی نمی تواند میزان واندازه اعتقاد و باورهای معنوی دیگری را ارزیابی کند، اما کارها و رفتار ضد و نقیص شاه آن چنان بدیهی و آشکار بود که هر فرد کم سوادی نیز به آسانی می توانست دوگانگی و دوروئی سیرت اورا به خوبی دریابد. برگزاری نشست های (مجالس) سوگواری ساختگی، گفته های خرافاتی ومعجزاتی که به خود نسبت می داد، کمک های پنهانی به شماری از آخوندها، و بهادادن به آنان، بیشتر خود را درنظر مردم خوار می کرد.

با چاپ قرآن آریامهر و شهبانو، ساختن درب های زرین (طلائی) برای آرامگاههای کربلا و نجف، گسیل صدها کارمند دولت به بیرون شهرها برای خوش آمد گوئی وپیشباز از درب ها و کشتار و قربانی دهها گاو وگوسفند،  و نکته های بیشمار دیگر که در این جا بیان پذیر نیست،  برژرفای پوچ اندیشی ( خرافات) وکورادندیشی( تعصبات) دور از عقل و خرد که در کشور ما از زمان صفوی ها تاکنون به حد اشباع  بدان پیشرفت و گسترش داده شده، می افزود.

شاه هم برای مدتی پای در کفش آخوندها کرد، و خواست مانند آنها دکان حقه بازی و کلک مذهبی باز کند. بنابراین، شدیداً به مسلمان بودن و اعتقاد به خرافات مذهبی داشتن  پرداخت. تا آن جا که  از سادگی و نا آگاهی مردم بهره گرفت و بیان داشت:
“یک شب «علی» (ع) امام اول خودمان را به خواب دیدم. با همان اطلاعات اوان کودکی فوراً متوجه شدم که او کسی جز «علی» نیست؛ زیرا در دست راست خود شمشیر ذوالفقار را – همانطور که در تصویرهایش میبینیم-داشت. او با دست دیگرش جامی حاوی یک نوع مایع به من خوراند؛ و فردای آن شب تب من فرونشست و حالم به سرعت رو به بهبود نهاد.

چندی بعد از آن، در اثناء تابستان موقعی که عازم یک محل زیارتی در کوهستان به نام «امامزاده داود» بودم، از فراز اسب به روی تخته سنگی افتادم و از حال رفتم. همراهانم تصور کردند که من مرده ام، اما من حتی خراشی برنداشته بودم. و این البته علتی نداشت جز آنکه موقع افتادن از اسب مشاهده کردم که یکی از قدیسین ما به نام «عباس» مرا گرفت و بر زمین نهاد”. البته این معجزه مورد انتقاد آخوندها قرار گرفت. آنها می گویند که این کاملن دروغ است زیرا حضرت عباس که دست نداشت!.

شاه در گسترش خرافات، آنچنان به پیش رفت که از یک سوی، مردم در طلسم دین بدون اندیشیدن  گرفتار ماندند، و از سوی دیگر  با رشوه دادن و پر و بال دادن به آخوندها، بر جاه طلبی و زیاده خواهی آنان بیافزود تا آن جا که زمام کشور به کلی از دست برفت، و خودش نیز از کار سرنگون و سرگردان شد.

شاه در گسترش خرافات، آنچنان به پیش رفت که از یک سوی، مردم در طلسم دین بدون اندیشیدن  گرفتار ماندند، و از سوی دیگر  با رشوه دادن و پر و بال دادن به آخوندها، بر جاه طلبی و زیاده خواهی آنان بیافزود تا آن جا که زمام کشور به کلی از دست برفت، و خودش نیز از کار سرنگون و سرگردان شد.

پاره ای از گسترش وپیشرفت خرافات و افزودن بر تعصبات و ناآگاهی مردم  به وسیله شاه، علاوه بر تظاهر به مذهبی بودن خود، به خاطر منافع مادی و بهره وری های شخصی بود. ازجمله تشویق مردم به دادن نذورات و هدایا به امام زاده هارا می توان نام برد. به عنوان مثال، تولیت آستان رضوی را با درآمد بسیار بالائی بعد از نفت، دراختیار خود گرفته بود.

[۱] – خاطرات ارتشبد حسین فردوست-انتشارات اطلاعات تهران ۱۳۶۹ – چ ۱ – ص ۲۰۵ – ۲۰۹
[۲] -. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی ۴۹۲، ص ۶۲.
[۳] ایران بر ضد شاه- نوشته احمد فاروقی- ترجمه مهدی نراقی – انتشارات امیر کبیر– تهران ۱۳۵۸ – صفحه ۱۱ – ۱۴
[۴] – زندگی و خاطرا ت امیر عباس هویدا- نوشته اسکندر دلدم- چ ۴ – چاپ گلفام تهران ۱۳۷۵ – ص ۱۱۴ – ۱۱۵ و ۱۴۸ – ۱۴۹ و
[۵] – من وبرادرم – خاطرات اشرف پهلوی- چ ۲ – نشر علم- چاپ تهران ۱۳۷۶ – پیش گفتارازمحمود طلوعی- ص ۱۰ – ۱۲ و ۱۷
[۶] – شماره بالا- ص ۲۷
[۷] – تاریخ سیاسی بیست وپنج ساله ایران- نوشته سرهنگ غلام رضا نجاتی- موسسه خدمات فرهنگی رسا- ج۱- ص ۳۷۶ – ۳۷۷
[۸] – زندگی سیاسی سپهبد زاهدی- گرد آوری ونوشته جعفر مهدی نیا- چاپ کاج- چ ۱ – تهران ۱۳۵۷ – ص ۱۸۰ – ۱۸۴
[۹] – خاطرات ارتشبد حسین فردوست-ا نتشارات اطلاعات تهران ۱۳۶۹ – چ ۱ – ص ۱۲۰
[۱۰] – شعبان جعفری – نوشته هما سرشار- چ ۲ – نشرا لبرز، تهران ۱۳۸۱ – ص ۲۴ – ۲۵
[۱۱] – خاطرات ابوا لحسن ا بتهاج- ج۱-ص ۳۶۱ – از اسناد وزارت خارجه انگلیس ۱۸ July ۱۹۵۵ – No ۳۷۱.۱۱۴۸۱۰

  • Keyvanpazooki

    خوبه رضا پهلوی به قول شما
    ‌‌وزنه مهمی در سیاست ایران نیست
    انقدر درباره  رضا پهلوی
    مقاله مینوسین
    اگه  رضا پهلوی ‌‌وزنه مهمی
    در    در سیاست ایران بود
    دیگه   چی کار میکردین

    • با درود، از شما گرامی نیز سپاسگزارم -پاسخی که به هم وطن دیگر دادم همان پاسخ شماست چون پرسش ها یکسانند. بنابراین می توان گفت:
       رضا پهلوی با سرمایه های بادآورده خود و مادرشان و همراهانشان تلاش دارند که  دیکتاتوری شاه  را پرده پوشی و ماله کشی کنند و مردم را آماده کنند تا باردیگر دیکتاتوری گذشته تکرار شود. وظیفه ملی و مرمی ما ایجاب می کند که در برابر این دروغ ها بایستیم و پرده دری کنیم تا اشتباه گذشته تکرار نشود- با سپاس از توجه شما- سهراب ارژنگ

      • Farzad roshan

        نمیدونم ولی بنظر میرسه که شما میل دارید ب طریقی غیر مستقم و عالمانه به نفع حکومت کار کنید٬ بوی تعصب و نفرت فردی یا گروهی از مقالات شما میاد. گاهی این تصور دست میده که گرگی در لباس میش هستید. چرا همه را شاگر و خود را معلم میدانید٬ چرا اصولآ رعایت احترام را نمکنید. انتقاد کردن بسیار راحتتر از پیشنها کردن است٬ ایا کسی را میشناید که خود شهامت داشته باشد و شما اقای قاضی بتوانید به عنوان راه امیدی پیشنهاد کنید . . فکر نمیکنم . . .  

  • zed baazi az fozol bashi ha

    Mozdor va jirehe khore jomhori eslami!!!!!!!!

  • مهمان

    دوست عزیز, من از طرفداران رضا پهلوی نیستم ! ولی حکومت پهلوی سی و ….. سال پیش ساقط شده و احتیاجی برای مبارزه با اون نیست !!!!!! شما بهتر نیست وقت و انرژی تون رو بزارید برای دیکتاتور فعلی ؟

    • با درود به شما، رضا پهلوی با سرمایه های بادآورده خود و مادرشان و همراهانشان تلاش دارند که   دیکتاتوری شاه  را پرده پوشی و ماله کشی کنند و مردم را آماده کنند تا باردیگر دیکتاتوری گذشته تکرار شود. وظیفه ملی و مرمی ما ایجاب می کند که در برابر این دروغ ها بایستیم و پرده دری کنیم تا اشتباه گذشته تکرار نشود- با سپاس از توجه شما- سهراب ارژنگ

      • Gomshobaba

        کوس ننه ات مسخره الاغ. همین شماها کاری کردین که مملکت به این روز افتاده. “جمله ات رو بخون:  رضا پهلوی با سرمایه های بادآورده خود و مادرشان و همراهانشان تلاش دارند که   دیکتاتوری شاه  را پرده پوشی و ماله کشی کنند و مردم را آماده کنند تا باردیگر دیکتاتوری گذشته تکرار شود.:یعنی ها… خاک بر فرق سرت کنن. توهم در حد لالیگا. آخوند رو ول کرده داره با تاریخ پهلوی مبارزه میکنه. کثافتهای جیره خور رژیم آخوندی

  • Shirzad

    اوا درود میگم به شما دوست گرامیم بعد میخواهم بگم کسی رو بچای پدر سرزنش نمیکنن و شاه علاوه بر زن باره نبوده این میهمانی بوده که شاه به احترام میزاشته بعلاوه شما زنبارگی خامنه ای رو نمیبینید شما رژیمی دژخیمتر جلو چشمتونه فراموش کردین به شاهزاده که هیچ تاریخ بدی ندارد میپرین باید خجالت بکشین همین رو میتونم بگم.

    • با دروود به شما- تصور می کنم شما مقاله های گدشته ما از بخش نخست تا پنج را نخوانده اید. پاسخ همه گفتار شما با استناد به مدارک در این مقاله ها نوشته شده و جای انکار و ردخور نیست. با سپاسی دیگر- سهراب ارژنگ

  • Shirzad

    شاهزاده شهریار رضا پهلوی بارها گفته من هیچ چشمداشتی به حکومت ندارم و یک شهروند هستم هر چند حق قانونیشم هست اگر بگه من میخواهم شاه بشوم بعدشم شما کور تشریف دارین دیکتاتور به این میگن که ایران رو از زمان قاجار چطور تحویل گرفته و به کجا رسوند واقعا چشم سفید هستین شماها دانشگاهها معادن ذوب اهن اصفهان فرودگاهها اوردن ترن بیمارستانها دانشگاهها کشف حجاب پتروشیمیها بردن ریال به سطح جهانی اینها رو شما دیکتاتوری مینامید؟بله باید به اینها گفت دیکتاتوری . بعدشم ما رژیم فعلی رو ول کردیم چسبیدیم به شاه خوب بود یا مصدق؟شاه دیکتاتور بود یا نه؟رژیم فعلی هم نشسته و به ریش منو تو میخنده واقعا باید خجالت کشید.باید این رژیم رو فرو بریزیم و توهین هم به شعور ملت نکنیم کسی هم نمیخواهد شاه رو به ایران باز گرداند مگر رای مردم این باشه مثل من که شاهزاده رو میپسندم و این حق منه شما هم اول انرژیتونو صرف براندازی این حکومت فعلی کنید بعد بر سر کی به حکومت یا رئیس جمهوری برسه در پای میز رای با هم مبارزه کنیم با سپاس

  • Tehrani

    man az tarafdarane saltanat va shah nistam vali be jaye neveshtane in kose shera mikham begam ke kire doctor ahmadi nejad va khaye haye avizoone rafsanjani  ta dasteh too koone nevisanadye in maghale ke hoselamooni sar bord

  • Kimia

    آقا/خانم فضول محله، از ایران براتون پیام میذارم. وقتی یکی مثل شما دم از  آزادی و دموکراسی میزنه دیگه فکر کنم ما به اندازه کافی الان تو ایران آزادی و دموکراسی داریم چون عین همین وارونه نمایی ها و سیاه نمایی ها که شما نوشتین رو هر روز از تلویزیون ملی خوردمون میدن. اون حکومت جدیدی هم که امثال تو بخوان بیارن، باید درش رو گِل گرفت! رفتین نشستین اون ور دنیا و حرف آزادی ایران که میاد هی سنگ میندازین جلوی پاش. دلتون واسه مصدق سوخته یا دندون تیز کردین که خودتون یه روزی رئیس جمهور بشین؟ الان شما دارین وظیفه ملیتون رو انجام میدین؟ وظیفه ی ملی شما اینه که عکس شاه رو تو مهمونی بذاری بگی زنباره بوده؟ پس رضا پهلوی هم یکی مثل اونه! شما با این وظیفه ملی و جهادی که در راه آزادی ایران داری و  این شاخ غولی که میشکنید، قطعا تو اون دنیا با خمینی محشور میشید. دوست بی درد، امیدوارم بیماری سیاه و سفید دیدنت حل بشه. مصدق آدم خوبی بود و بدی هایی هم داشت. شاه هم همینطور. خدا هر دوتاشون رو بیامرزه. امروز داغ من از کودتای ۸۸تازه است نه از کودتای ۲۸ مرداد . یه لحظه به اون ذهن دگمتون که خودش رو روشنفکر میدونه فشار بیارین بلکه تونستین از کودتای ۲۸ مرداد بیایین بیرون و واقعیت امروز جامعه ایران رو ببینید. خوب هم میشد اگه کمی از تحصیلاتتون رو بیان کنین که ما بدونیم شما چه سوابق و تحصیلاتی دارین که میایین اینطوری تاریخ به هم می بافین و نسخه آدما رو می پیچین.  فضول محله گرامی، یابویی که بر آن می تازید همان یابویی است که ساندیس خوران بر آن سوار میشوند و راهی زباله دان تاریخ است! به خدا اگر زنده بودم و فردای آزادی ایران رو می دیدم، با  تک تک شماها میدونستم چی کار کنم. یه مشت آدم خائین که منتظرین جوونای ایران قلع و قمع بشن تا شماها از سوراخ موشتون بیایین بیرون و نوع حکومت رو تعیین کنین! این وسط به فکر گرفتن انتقام و نابود کردن منافع ایران در ازای منافع خودتون باشین. واقعا ننگ بر شما که شورش ۵۷ رو امثال شما و همفکران شما به پا کردن و هنوز هم از نسل بعد معذرت خواهی نکردن و امثال شما که حتما تخم و ترکه ی همونا هستین هنوز دارین توی همون کربلای ۲۸ مرداد سینه زنی میکنین. ننگ بر شما.

       

    • هم میهن گرامی – ما سیاهی چیزی ننوشتیم. همه نوشته ها مستند و  در تاریخ ثبت شده و جای هیچگونه انکار نیست. شما مقاله و اسناد را نمی خوانید و با تعصب به شاهزاده ایراد می گیرید. ما انتقاد می کنیم ولی کمترین دشمنی و کینه توزی با شاهزاده نداریم- با سپاس- سهراب ارژنگ

      • Kimia

        آقای ارژنگ
        چیزی که شما نوشتی ، با حرفای خسرو معتضد هیچ فرقی نداره. اونم واسه خودش عکس و کتاب و منبع تاریخی داره. از این دست کتاب و عکس و مدرک هم بنده میتونم براتون بیارم که شاه رو تبرئه کنه و نشون بده مصدق چه جور آدمی بوده. ولی حرف من اینه که من نه با مصدق کار دارم و نه با شاه و به فرض اگه دوران پهلوی ها سیاهترین دوران تاریخ ایران هم بوده، هیچ کدوم تقصیر رضا پهلوی نیست و عدم شایستگی این فرد رو نشون نمیده و طبق قانون “هر فردی بی گناه است مگر اینکه عکس این مطلب ثابت بشه”
        شما که میگی دشمنی نداری، اومدی در پاسخ به کسی نوشتی :”رضا پهلوی با سرمایه های بادآورده خود و مادرشان و
        همراهانشان تلاش دارند که  دیکتاتوری شاه  را پرده پوشی و ماله کشی کنند و
        مردم را آماده کنند تا باردیگر دیکتاتوری گذشته تکرار شود”   آقای بی غرض و مرض،  آیا برای اتهاماتی که وارد میکنی، مدرک داری؟ اگر رضا پهلوی چنین ثروت بادآورده ای که شما فکر میکنی رو داره و تشنه قدرت هم هست میدونی می تونست به یک چشم بر هم زدن تظاهرات راه بندازه و و حکومت رو عوض کنه. طرفدارانش که به کنار ولی میدونی خیلی ها تو ایران به خاطر کمی پول میروند و رای می دهند و لازم باشه به تظاهرات هم میرن و میشه خیلی راحت این افراد رو خرید؟  دوست عزیز، ما دیگه ۳۴ ساله خدعه رو شناختیم، دیگه مردم ساده ی سال ۵۷ نیستن که راحت هر حرفی رو قبول میکردن. ماله کش هم شما هستی که روابط مصدق با روحانیون رو ندیده میگیری و میگی که شاه باعث رواج دین و خرافات مذهبی شد. حتما مصدق هم تحت تاثیر شاه همیشه یه آخوند کنارش بوده. آقای محترم، دکتر شریعتی هم نقش زیادی در خوب جلوه دادن تشییع داشت. و اسلام دوستی ایرانی ها نه برمیگرده به شاه و نه مصدق که برمیگرده به دوران صفویه. ماله کش شما هستی  که نمیخواهین اشتباه خودتون و پدرو مادراتون و همفکرانتون رو قبول کنین که از روی بغض و حسد و کینه توزی یا از روی قدرت طلبی انقدر شایعه پخش کردین تا مردم رو به کوچه و خیابون کشیدین. محض اطلاعتون که اکثریت جوونهای ایران، انقلاب ۵۷ رو انقلاب مردمی نمیدونن و بسیار از این انقلاب متنفر و از نسل قبل دل چرکین هستن. صرف نبودن آزادی های سیاسی – که به اعتقاد من تا حدی بود – دلیل کافی برای براندازی حکومت نمیشد. تغییر یک رژیم متحمل هزینه هایی است و  کشور رو در موقعیت بحرانی ای قرار میده به خصوص ایران ما که توده ای و مجاهد و چریکی و … برای بدست آوردنش دندان تیز کرده بودن. ولی نسل انقلابیون اون موقع انگار ابایی نداشتن که با توده ای و مجاهد و مذهبی اتحاد کنن اما حالا همون نسل و بچه هاشون از اتحاد با رضا پهلوی و هوادارنش می ترسن. آقای محترم بچه های امروز ایران – تا اونجایی که من دیدم و شنیدم- بر خلاف بچه های سال ۵۷ به جای افتادن دنبال شریعتی و یا کمونیست و یا مجاهد و یا سیاست بازی دنبال یک زندگی آرام و شاد هستن که به تصدق سر انقلابیون ۵۷ از اون محروم شدن. شما فکر میکنی صد در صد مردمی که اومده بودن بیرون دنبال آزادی سیاسی بودن؟ یا انقدر دروغ شنیده بودن که که تهییج به شورش شده بودن؟ البته که با احساسات مردم بازی شد از بس به دروغ ( تاکید میکنم به دروغ) گفتن فلانی رو آتش زدن و یا فلانی رو با یک بیمار جنسی در یک سلول زندانی کردن. البته نقش اون دوستان طمع کار چه از فقیر گرفته تا غنی که دنبال آب و برق مجانی و مسکن و مفتکی بودند هم نمیشه گذشت! تمام کسانی که رای آری دادن ظرف چند ماه از کرده ی خودشون پشیمان شدن. بازرگان و سنجابی و یزدی و قطب زاده همه دنبال قدرت بودن نه خواست مردم که به حق به آنچه سازاوارش هم بودن رسیدن. نسلی که فریب خورد دیگه کاری از دستش برنمی اومد ولی انقدر تو کوچه و خیابون و تاکسی و مدرسه و دانشگاه گفتند “خدا شاه رو بیامرزد” و از خدماتش گفتن که ما گول شستشوی مغزی صدا و سیما و همینطور انقلابیون شکست خورده و فراری و تبعیدی ۵۷ رو نخوریم و به دنبال حقیقت بریم. خدا میدونه تا به حال از چند نفر پرسیدم چرا انقلاب کردن و چرا رای آری دادن و همه این جواب ها رو میدن: ما نبودیم تو تظاهرات! همه از پائین شهر و خزانه میرفتن تظاهرات! ما نبودیم! فکر کردیم خمینی میاد و پست دولتی قبول نمیکنه و میشه عین پاپ! فکر کردیم همه چی مجانی میشه!
        به انقلاب ننگینی که نقشه و طرحش رو تو کنفرانس گوآدالوپ میکشن به هیچ وجه نمیشه رنگ انقلاب مردمی زد.
        من به عنوان یک جوان ایرانی بسیار بسیار بیشتر به آزادی های مدنی و اجتماعی اهمیت میدم تا آزادی های سیاسی به خصوص اون آزادی سیاسی ای که کمونیست و مجاهد و چریکی بخوان! براینکه وضعیت امروز ایران رو بهتر و بیشتر بفهمید بهتره مقالات نیکولاس کریستف خبرنگار روزنامه نیورک تایمز تحت عنوان “سلامی گرم از ایران” از ایران بخونید. و وای به حال شما که هنوز نفهمیدین و در خواب خرگوشی به سر میبرین و کریستف در یک سفر به ایران همه چیز رو خوب فهمید.
        آقای ارژنگ، حیف از وقت که به پای خوندن لاطائلات شما گذاشته بشه که با این چیزها ادعای روشنفکری دارین ولی افسوس که نمیدونین”تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف” و اگر هم من تند می نویسم به این خاطر هست  که برای کسانی که قصد موجه نشون دادن انقلاب و سیاه نمایی تاریخ ایران رو دارن و حرفهاشون بوی تعفن حرفهای ساندیس خوران و مجاهدان و توده ای ها و… رو میده، احساسی جز نفرت ندارم.

  • مهمان

      فروردین ۱۳۹۰

    کمتر
    حاکمی در طول تاریخ ایران به اندازه محمدرضا شاه مورد تهاجم و حملات
    لفظی بوده است و داوری های غیر منصفانه نصیبش شده است. به نظر می رسد
    پس از گذشت سی و دو سال از انقلاب اسلامی هنوز مخالفان و دشمنان شاه
    حاضر نیستند به بسیاری از دستاوردهای مهم، تاریخی و سرنوشت ساز عصر
    پهلوی اشاره کنند.
    صدای
    آمریکا هم اخیرا مانند شبکه بدنام بی بی سی لندن به پاتوقی برای
    دشمنان شاه تبدیل شده تا با غرض ورزی و بغض های سیاسی و با سخنان سست و
    بی پایه مثلا به نقد دوران پهلوی بپردازند در حالی که تنها چیزی که در
    این به اصطلاح تحلیل ها دیده نمی شود نقد علمی و منصفانه است.
    پرسش های بسیار بنیادی و پر اهمیتی از مخالفان پهلوی قابل طرح است مانند:

    چرا این افراد حاضر نیستند به تفاوت های بنیانی عصر پهلوی مثلا با عصر
    قاجار اشاره کنند و برای نمونه هرگز نمی گویند در دوران پهلوی برخلاف
    دوره قاجار نه تنها از مرزهای ایران محافظت شد بلکه سه جزیره همیشه
    ایرانی تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی به خاک ایران ضمیمه شد و برای نخستین
    بار در تاریخ معاصر دولتی مدرن و دارای بوروکراسی منظم شکل گرفت.

    چرا دشمنان شاه حاضر نیستند اعتراف کنند که برخلاف دوران قبل که ایران
    همواره با همسایگانش مشکلات مرزی داشت در دوره پهلوی موفق شد برای
    نمونه قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر با عراق را منعقد نماید که از نظر
    دیپلماتیک یک پیروزی مهم برای ایران به حساب می آمد و ثبات بیشتر
    خاورمیانه را هم به ارمغان آورد.

    در حالی که مخالفان شاه همواره از اختناق در آن دوران صحبت می کنند ولی
    هرگز به دستاوردهای فرهنگی اشاره نمی کنند، به رشد تئاتر، سینما و
    کتاب و حتا به وجود آمدن محافل روشنفکری هرگز اشاره نمی کنند و با بی
    تفاوتی از کنار آن می گذرند و هرگز نمی گویند طبقه متوسط فرهنگی در عصر
    پهلوی رشد کرد.

    دشمنان دائمی شاه هرگز حاضر نبوده اند که صادقانه اقرار کنند در دوران
    پهلوی سکولاریسم هرچند به طور ناقص در ایران جریان داشت و عرصه حکومت
    با دین ممزوج نشده و اخلاق عمومی و شاخص های اعتماد مردم به یکدیگر از
    وضعیت فعلی به مراتب بهتر بود. آنها نمی گویند در زمان حکومت پهلوی
    میان بهایی، یهودی، شیعه و سنی این همه تبعیض و جدایی وجود نداشت و
    ایمان امری خصوصی بود که باعث مختل شدن دوستی ها نمی شد.
    دشمنان کینه دار پهلوی ها همواره در مورد دادگستری مدرن  و
    عرفی نظام پهلوی با بی تفاوتی عبور می کنند در حالی که آن دادگستری نه
    تنها در زمینه شاخص های عدالت نمره قابل قبولی می گیرد بلکه بسیاری از
    مخالفان پهلوی ها هم اعتراف می کنند که تا پیش از روی کارآمدن رضاشاه
    در ایران امر دادرسی و قضاوت دارای تمرکز و نظمی نبود و محاکم شرع و
    احکام ناسخ و منسوخ رواج داشت. ضمن آنکه قضات عصر پهلوی اکثرا افراد
    خوشنام و سالمی بودند که در جمهوری اسلامی یک نمونه مانند آنها را سراغ
    نداریم. در دستگاه قضایی جمهوری اسلامی چند نمونه مانند مرحوم علی اکبر
    خان داور یا احمد علی آبادی داریم؟

    پرسش دیگر این است که این خانم ها و آقایانی که امروز از حقوق زنان دم
    می زنند چرا نمی گویند این محمدرضا شاه بود که با وجود مخالفت شدید
    مرتجعان مذهبی و کارشکنی مصدقی ها توانست حق رای زنان را حتا زودتر از
    کشور سوییس به زنان ایران بدهد و قانون حمایت از خانواده تا حدی
    توانسته بود از اجحاف در حق زنان جلوگیری کند و عملا چند همسری برای
    مردان امری بس دشوار شده بود.

    دشمنان سوگند خورده شاه از جمله نیروهای چپ هرگز اذعان نمی کنند در
    زمینه اقتصادی ایران عصر پهلوی تا چه حد توانست رشد کند. در امور
    اقتصادی نیز هرگز مخالفان با آمار سخن نمی گویند. آنها هرگز اشاره نمی
    کنند ایران در زمان محمد رضا شاه  در
    رشد اقتصادی از سرآمدان خاورمیانه بود و یکی از پایین ترین نرخ های
    تورم را داشت و در ایجاد اشتغال موفق شده بود بیکاری را در پایین ترین
    سطح نگه دارد و طبقه متوسط اقتصادی که موتور محرکه رشد فکری جامعه است
    به وجود آمده بود ضمن آنکه کثیری از مردم ایران دارای پس انداز بودند.
    آنها
    هرگز نمی گویند محمد رضا شاه با تلاش زیاد موفق شد بسیاری از بیماری
    های واگیردار را در ایران ریشه کن سازد و سپاه دانش و بهداشت به
    دورافتاده ترین نقاط ایران هم رسیدگی می کرد و بهداشت عمومی به شکل
    تصاعدی پیشرفت می کرد.

    امروز هم بعد از گذشت این همه سال و با وجود تمامی امکانات، جمهوری
    اسلامی قادر نیست یک تونل مانند تونل کندوان بسازد. در زمینه سازندگی و
    آبادانی نیز مخالفان حاضر نیستند بپذیرند که کارشناسان دوره پهلوی
    مانند کارشناسان سازمان برنامه و بودجه از زبده ترین کارشناسان دوره
    خود بودند که توانستند با زحمات شبانه روزی صنعت ایران را متحول سازند و
    ایران را را وارد یک چرخه مدرن صنعتی سازند. امروز چند نفر در دستگاه
    دولتی جمهوری اسلامی مانند عبدالمجید مجیدی یا علینقی عالیخانی داریم؟

    دشمنان شاه طوری از ساواک حرف می زنند که گویی فقط ایران عصر پهلوی
    دارای سازمان اطلاعات و امنیت بوده و نقاط دیگر دنیا چنین سازمانی
    ندارند در حالی که ساواک هم مانند نهادهای امنیتی سایر کشورها وظیفه
    ایجاد امنیت کشور را به عهده داشت که دارای اشتباهات و کمبودهایی هم
    بود ولی همگان دیدند هنگامی که بختیار به نوعی ساواک را از کار انداخت
    چگونه شیرازه مملکت از هم پاشیده شد. این مخالفان هرگز اذعان نمی کنند
    که ساواک هرگز مانند وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی تروریست نبود و قتل
    های سیاسی زنجیره ای انجام نمی داد.

    دشمنان بغض دار شاه همواره به دروغ مدعی هستند که شاه وابسته و سر
    سپرده به غرب و آمریکا بود در حالی که شاه به درستی اعتقاد داشت در
    زمینه روابط بین الملل باید ایران دارای روابط عادی با دنیا باشد و هر
    گاه لازم بود در مقابل زیاده خواهی بیگانگان می ایستاد. او خواهان
    بازنگری در قراردادهای نفتی با غربی ها بود اما مخالفان شاه هیچگاه از
    ایستادگی او در مقابل شرکت های نفتی ذکری به میان نمی آورند. همین
    ایستادگی های شاه بود که سرانجام موجبات توطئه ای جهانی علیه او را
    فراهم آورد تا آنجا که بی بی سی لندن و جیمی کارتر مخالف  او
    شدند و هنوز هم به دشمنی و دروغ پراکنی علیه محمد رضا شاه مشغول هستند
    و از دوران شکوفایی اقتصاد  صنعت و فرهنگ ایران تصویری جعلی می
    سازند. به نظر می رسد کینه غربی ها و استعمارگران از پهلوی ها کینه ای
    ریشه دار است و قصد ندارند با انصاف به ارزیابی کارنامه محمد رضا شاه
    بپردازند.

    محمد رضا شاه یک انسان وطن دوست بود که همواره در طول دوران زمامداریش
    به سربلندی و رفاه ایرانیان می اندیشید و تمام سعی و تلاشش مصروف این
    معنا بود که دوباره ایران را به بزرگی باستانی اش برساند. ایرانیان
    در زمان او دارای اعتبار جهانی بودند و به ایران به عنوان کشوری نگاه
    می شد که امنیت و ثبات خاورمیانه را حفظ می کرد. محمدرضا شاه و سایر
    بازیگران عرصه سیاست را باید از دریچه خاکستری نگریست. سیاه و سفید
    ساختن سیاستمداران از انصاف و خرد به دور است. کاش دشمنان شاه نیز این
    توانایی را پیدا کنند.

     کیهان لندن 

    • شما انتقاد از عملکرد یک سیاستمدار را مخالفت و دشمنی تلقی نکیند. شاه فقید در کار سیاسی خود اشتباه زیاد کرد که در تاریخ ثبت شده وما همه آنها را با استناد یادآور شدیم. از گذشته فیلم ها و کتاب های زیادی هست که جای حاشا نیست. یک سیاستمدار قابل انتقاد است، نکات خوب و بد او ارزیابی می شود.  شاه دیکتاتور بود و مشروطیت نیمه بند را تعطیل کرد. این جای چانه زدن و طرفداری نیست- سهراب ارژنگ

      • با درود به شما- ما کمترین دشمنی با شاهزاده و یا خانواده پهلوی نداریم- شاه در سیاست ایران دخالت داشته و ما حق داریم از عملکرد او انتقاد کنیم- انتقاد ما وقتی است که شاهزاده و مادر گرامی اشان گذشته را طور دیگری نشان می دهند و می خواهند پرده پوشی کنند- با سپاس از توجه شما- سهراب ارژنگ

  • Iraniagah

    درود بر  خسرو  فروهر کبیر این مبارز راستین آریایی  از نسل ایرانیان میهن دوست ، خسرو جان شما  چشم امید جوانان میهن هستی با ان سواد و معلومات  ، این مشیری کودن را ول کن و به کار خود به پرداز ، این مردکدر مناظره با شما اسم در میکند و پر رو میشود یوتیوپ های این مردک آکرومگالی  ، ۵ بیننده هم ندارد  ولیشما هزاران بیننده از ایران داری . 

  • Gomshobaba

    یه مشت آدم عقده ای دور هم جمع شدید به جای فکر کردن به آینده مملکت سعی در بدنام کردن بهترین شاه تاریخ ایران بعد از هخامنشیان میکنید. خاک بر سرتون.

  • Arash

    درود بر عزیزان جان
    دوستان توجه داشته باشند که نویسنده یک مقاله باید از منبع معتبر استفاده کرده باشه
    به نظر شما خاطرات فردوست که خائن بودنش بر همه واضح و مبرهنه میتونه معتبر باشه؟

  • دوستان عزیز،من فقط مقاله ای که در رابطه با فقرفعلی که در ایران موجود است ،آقای سهراب ارژنگ را تایید کردم ،اما دید گاه سیاسی که دارم با دید سیاسی ایشان مغایرت دارد،به آقای ارژنگ توصیه میکنم در مسایل سیاسی توهین به هیچ شخص حقیقی وحقوقی جایزوروا نمیباشد،اگر کینه ای هم دارید میتوانیدآن را زلال تر در معرض بگذارید. 

  • امید وارم این نقد ها که از شاهزاده رضا پهلوی میشود فقط از روی دلسوزی ومیهن دوستی نقادان باشد،آنروی سکه را اگر درمشاهده کنیم ممکن است بعضی از نقادان از زیر عبای حکام حکومت اسلامی بیرون آمده باشند وبا فرمهای خاص خود کوشش کنند که اتحاد وشورای ملی رابه تاخیر بیندازند

  • koohestani

    نصرت مشنگ

    امیری که بد نام نصرت مشنگ
    بخورد و بخفت و خروشید همچون
    پلنگ

    ز دانش تهی و نگاهش
    دژم
    روان تیره‌گون و کلامش خدنگ

    تو گویی که شیر است وقت
    خورش
    چو آمد به گسترده خوان رنگ رنگ

    دهان باز کرده چو دیو
    دمان
    ببلعد هر آنچه گیرد به چنگ

    از آن پس به هنگام
    اسایشش
    رها مینمود باد همچون تفنگ

    وزین بود و هیکل چو پیلان
    بزرگ
    شکم چون تغار و دهان چون هونگ

    به وقت سیاست فرستاده
    بود
    به اطراف و اکناف فحش و جفنگ

    بهنگام خشم و دشنام
    او
    بلرزید بر خویش شهر فرنگ

    نعیم زاده سایه پرورده
    بود
    ولیکن کلامش همه پر ز جنگ

    بجشن و به عیشش چه دلبسته
    بود چو بسته به دریاست ماهی‌ نهنگ

    به دهقان آزاد و دانشور
    رستگوی
    ز جور و ز بی‌ دانشی عرصه تنگ

    خردمند و فرزانه خسته به
    بند
    وزیران دزدش به وافوور و بنگ

    ز حرمان و فقر و ز بیداد
    او
    نماند نامش به گیتی‌ جز به ننگ

    زبی مهرییش شهر ویران سرای
    چنین بود آئین نصرت مشنگ

    Koohestani
    facebook : Ti koohestani