ما چه ملتی هستیم؟، ملتی که همیشه به فرهنگ و گذشته خود می بالیم و خود را یک سر و گردن از دیگران بهتر و بالاتر می دانیم؟. شوربختانه این چنین است که اینهم یک تعارف است. یک ادعای پوچ و تو خالی. ادعایی به محتوا، بی اساس، و ناشی از کبر و غرورمان. ما به کمبودها و آلودگی های خود پی نبرده ایم. اگر می دانستیم و آگاه بودیم، در پی بهبود و اصلاح خود بر می آمدیم. تصور نمی رود که در گذشته نیز ما ملتی راستگو، با حقیقت و درستکاری بودیم. بانگاهی به کتیبه بیستون نوشته داریوش، شاه بزرگ و راستین گذشته امان، می بینیم که او هم از دروغ گویی که در میان مردم آن روز به فراوانی رواج داشته، در رنج بوده و برای زدودن آن به اهورا مزدا پناه می برد.
این ویدیو مصیبت بزرگ تسونامی در ژاپن بر اثر زمین لرزه، ویرانی شهرها، از بین رفتن مردم، و عمق فاجعه را نشان می دهد. ولی ژاپن این اتفاق وحشتناک را پشت سر گذاشت و با همت و سخت کوشی دولت و یاری مردم، ژاپن بر روی پای خود ایستاد و به سرعت در پی ساختن ویرانی ها و جبران آن است.
از آن که بگذریم، با گذشت زمان، و یورش بیابان گردان عربستان، چنگیز خان مغول، تیمور لنگ، ترک های آن سوی دریا، ازبکان، و متجاوزین دیگر به این سرزمین، ترس از دیکتاتورها، وحشت از حمله و کشتار خون آشامان تاریخ، ملت ما را دگر گون کرده و آش شله قلم کاری از هفت رنگ و هفت خط به جای مانده، که زیر بنا و اساس آن دروغ گویی، دروغ پردازی، حقیقت پوشی، و صفات ناپسند غیر انسانی دیگر است.
بی تردید، بزرگترین ضایعه و مصیبت فرهنگی که بر ما وارد آمد، یورش تازیان بود. تازیانی که از بیابان های برهوت و بی آب و علف عربستان برخاستند، دین و آیین و فرهنگی به ما قالب کردند که از بن و ریشه دروغ، همه چیز دروغ، و سرتا پا دروغ پردازی بود. امروزه می بینیم که میزان دروغ، نادرستی، تهمت، بهتان، کتمان، حاشا، غیبت، پشت پا زادن به دیگران، فالگوشی و تفتیش عقاید، و دهها صفات نا پسند دیگر در پیروان اسلام، به ویژه به میزان زیاد و باورنکردنی در ذات و وجود آخوندها، یعنی دکان داران مذهب شیعه نهفته است. آخوندهایی که در ایران زاده شده اند، و پوست و گوشت و خونشان ازمردم و امکانات کشورمان است، از بام تا شام دروغ می گویند، و اگر راست بگویند، خود بدان باور ندارند.
راستگویی و عملکرد درست کشورهای باختری
آنهایی که به کشورهای گوناگون سفر کرده اند، به خوبی در می یابند که ما در مورد شرافت، قول، پایمردی، راستگویی، و دیگر صفات پسندیده انسانی در برابر کشورهای باختری، و یا ژاپن، یک پایمان می لنگد و اعتماد به ما بسی سخت و نافرجام است.
سالیانی پیش در کشورهای باختری، گفتار مردم سند و قول آنان بود. با یک تلفن می شد همه کارها را انجام داد. کسی جویای مدرک، فتوکپی، سند، شهادت، ضمانت، و مانند آن نبود. ولی امروزه، بیشتر به یمن قدم مهاجران مسلمان آسیا و آفریقا، آنان نیز به کسی اعتماد نمی کنند و برای انجام هرکاری، به دهها سند و مدرک نیاز دارند.
ولی آن چیزی که بدیهی و مسلم است آن که مردم این کشورها به خود دروغ نمی گویند، و به هم کلک نمی زنند. باید رمز پیشرفت و ترقی این کشورها را بیشتر در راستگویی، و پایبندی آنان به اصول اخلاقی و انسانی دانست.
به عنوان نمونه، ایرانیانی که در آمریکا زندگی می کنند و یا بدان کشور رفت و آمد دارند به خوبی می دانند که در آمریکا اگر کسی دروغ بگوید، خوار و بی مقدار است و به او توجه و اعتنائی نخواهد شد، و تا آن جا که ما می دانیم رمز پیشرفت در آن کشور بر اساس راستگویی و پشتکار است.
چگونه آلمان پس از ویرانی دو باره آباد شد؟.
نمونه دیگر، آلمان را می توان بر شمرد. آلمانی که در جنگ جهانی دوم با خاک یکسان شد. اگر یکی از کشورهای اسلامی به جای آلمان بود که آنچنان ضربه دیده بود، هرگز روی پای خود نمی ایستاد. چرا راه دور برویم؟. بیاید به کشور خودمان بپردازیم. در ایران از گذشته تا به حال، هرکجا که به هردلیل ویران و خراب شده، در کمتر شرایطی به نوسازی رسیده است. نمونه آن، خرمشهر است که پس از حمله صدام همچنان به حالت نیمه ویرانه ای به جای مانده است. و یا زلزله بم که بافت یک شهر تاریخی را به هم زد و ویران نمود، ولی بدان رسیدگی و توجه نشد. ولی آلمان آن همه ویرانی را به تندی و با سرعت پشت سرگذاشت، و بار دیگر به جایگاه علمی، صنعتی، و منش های اخلاقی خود در میان کشورهای دیگر اروپایی بازگشت. زیرا آلمانی با واژه دروغ و کلک زدن آشنایی ندارد، و همیشه بر سر گفته و قرار خود پا برجا و پایدار است.
آیا نباید از راستگویی و عملکرد درست دولت و مردم ژاپن یاد بگیریم؟
اجازه دهید کمی هم از فرهنگ درخشان و راستین ژاپن گفته باشیم. ژاپن هم با بمباران اتمی آمریکا بر روی دو شهر هیروشیما و ناکازاکی، به کلی فروکش کرد و در پایین ترین وضعیت یک جامعه و محیط زیست رسید. کشوری که از زمان جنگ جهانی دوم، تشعشات اتمی را در نسل های پشت سر هم تا کنون تجربه کرده، و با دشواری های بهداشت، درمان، و روانی آسیب دیدگان و فرزندان آنان روبرو بوده است، توانست به روشی باور نکردنی و می توان گفت معجزه آسا خود را به بالاترین رده پیشرفت مادی، علمی و تکنولوژی، روانی و اخلاقی جامعه کنونی برساند.
نگارنده با خانواده های زیادی از ژاپنی ها در تماس و رفت و آمد بودم. به جرأت می توان گفت که سوای راستی، حقیقت گویی، و درستکاری از آنان چیزی ندیدم. به تازگی به نوشته خانم تهمینه میلانی سناریو نویس هم میهنمان در باره مردم ژاپن برخورد نمودم که در این جا برای آگاهی شما گرامیان به نگارش در می آورم:
« در فرهنگ ژاپنی مفهومی بنام “گناه” وجود نداره… و اصلا” مردم با این مفهوم هیچ آشنایی ندارند. تنها مفهوم بازدارنده در آن کشور،”شرمندگی” است. واسه همینه که اگر کسی درست کارش را انجام نده، پیش مردم شرمنده میشه. حتی ممکنه که برای این شرمندگی دست به خودکشی بزنه. چون دیگه چیزی برای از دست دادن نداره… “شرمندگی” مفهوم زمینی و “گناه” مفهوم آسمانی است. “شرمندگی” بین شخص و اطرافیانش اتفاق میفته، اطرافیانی که شخص همیشه اونها رو میبینه، ولی “گناه” بین شخص و خدا هست ..».
حال، نتیجه ایندو باور رو ببینید:
۱- قطع برق شهر
هنگامی که برق یک شهر قطع شد، مردم داخل سوپر مارکتها و فروشگاههای بزرگ به آرامی و در تاریکی همه چیزهایی را که در سبد خریدشان قرار داده بودند سرجایشان برگرداندند و به آرامی از فروشگاهها خارج شدند!.
۲- خرابی و ویرانی ژاپن بر اثر جریان سونامی (طغیان آب اقیانوس)
پس از آن که سیل ناشی از سونامی شهرهای ژاپن را فراگرفت، مأمورین با دقت و نظم بی مانندی به تمیزی شهر پرداختند. آنگاه به خاطر آن که به دلیل تسونامی نتوانستند بهتر از آن از مردم مراقبت کنند، جلوی مردم سُجده می کردند و از آنان پوزش می خواستند!.
تسونامی یا طغیان دریا در مارس سال ۲۰۱۱ بیش از ۲۸۰۰۰ نفر را به کام خود برد و ویرانی زیادی به جای گذاشت.
این کار و روش ژاپنی ها ما را به یاد رژیم اسلامی و کسانی مانند محمد رضاخاوری، خامنه ای، رفسنجانی، پاسداران، و بسیجیان می اندازد که پست های مملکت را اشغال کردند، ثروت بیت المال را به غارت بردند، نه تنها شرمنده نیستند، بلکه هنوز هم طلبکارند!.
۳- همکاری مهندسان پیر در راه اندازی نیروگاه برق اتمی
گزارش شده که پیرمردهای ژاپنی به دور هم گرد آمده،”سپاه مهندسین پیر” تشکیل دادند. آنان داوطلب شدند تا نیروگاه برق اتمی فوکوشیما که از کنترل بیرون آمده و از خود تشعشات خطرناکی بیرون میداد، مهار کنند. مهندسین پیر این کار را پذیرفتند تا جوانترها در برابر تابش اشعه نیروگاه و مرگ قرار نگیرند!. علت این تصمیم انسانی و بزرگ هم به دلیل آن بوده است که آنان دوران پیری را می گذرانند و زمان زیادی از عمرشان به جای نمانده و خودشان هم زمان کمتری رنج و درد را تحمل خواهند کرد!.
این خودگذشتگی، ایثارگری، و اقدام ماوراء انسانی، ما را به یاد عملکرد انسانی رژیم اسلامی در دوران جنگ ۸ ساله ایران و عراق می اندازد. جنگی نا خواسته و بی مورد که خمینی خود برپا کننده آن بود. رژیم در این ۸ سال، با فریفتن کودکان و نونهالان زیر ۱۵ سال و دادن وعده و وعید به موتور سواری و تیر اندازی، آنان را بر روی میدان های مین می برد، و یا سپر بلای بمباران تانک های ارتش عراق می نمود. هزاران نوجوان از سراسر ایران با وسوسه و شارلاتانی آخوندها رفتند، ولی سوای شماری اندک زخمی و با پیکری شکسته و از هم پاره شده، به میهن باز نگشتند.
در این جا تصویر هایی از ساختن و بهبود بخشیدن به ویرانی ها را پس از یک سال می بینید. با توجه به عمق فاجعه که کشوری را ویران نمود، اینهمه فداکاری و گذشت مأمورین در یکسال، در جهان بی سابقه است و گمان نمی رود ویرانی آدربایجان ما بر اثر زمین لرزه تا ده سال دیگر ساخته و ترمیم شود!.
هنر نمایی چند ایرانی در ژاپن
فرهنگ شگفت انگیز انسانی و فداکاری ژاپنی ها را دیدید. حال، به داستان تلخ چند ایرانی مسلمان در ژاپن نگاه کنید و ببینید تفاوت از کجا تا به کجاست:
پس از انقلاب و استیلای آخوند تازی نژاد بر ایران، همان گونه که می دانید گروهی از ایرانیان از مملکت آواره شدند و به کشورهای دیگر جهان رفتند. میان کسانی که به ژاپن رفتند، عده ای در گورستان ها به سوزاندن مردگان در کوره های مخصوص پرداختند. ژاپنی ها بر این باورند که اگر از مرده آنان در حال سوختن صدایی بیرون آید، آن مرده در جهان شخص نکوکاری بوده، و شاید هم برای او زندگی دوباره پیش بینی شود.
در چنین وضعیتی که صدایی بشنوند، بستگان مرده با شادمانی پول خوبی به مأمورین سوزاندن آن می دهند. این چند ایرانی با تهیه جرقه و مواد منفجره آن را در بدن مرده جا سازی می کردند تا پس از گرم شدن منفجر شده و صدایی از آن بیرون آید. برای چند ماهی این کلک و حقه بازی ایرانیان به نتیجه رسید و آنان هربار پول خوبی دریافت داشتند. تا آن که این راز آشکار شد و آنان را از ژاپن بیرون راندند!.
از آنچه به نگارش آمد، یک حقیقت مسلم و آشکار است و آن نیاز به یک اقدام انقلابی در خانه تکانی و دگرگونی فرهنگ به فساد کشیده شده و دور از هر منش و رفتار انسانی خودمان است. فرهنگی که لازمه آن راستگویی، خوش پیمانی، دوستدار و خیرخواه دیگران بودن، تهمت نزدن، بدگویی نکردن و پرهیز از نابه سامانی های دیگر اخلاقی بوده، که به مرور چه از آسیب های حمله بیگاناگان، و یا آموزش گمراه کننده و دروغین اسلام در ما نهادینه شده، و ریشه دوانده است.