هرگونه اعتقاد و باور دینی یک مسأله کاملًا شخصی و خصوصی است. تا زمانی که نزد خود باورمند و معتقد بدان بماند قابل احترام و جای هیچگونه اعتراض و خرده گیری بر آن نیست. در جهان صدها اعتقاد و باور دینی وجود دارد. به عنوان نمونه، در هندوستان هرگروهی و در هرمنطقه ای به چیز و مرام خاصی متفاوت از دیگران معتقدند. با این حال، آنان باهم و در کنار هم زندگی می کنند و هیچگاه به همدیگر اعتراض و برخورد خصمانه ای برای تبلیغ دین و مرام خود ندارند.
تنها دین و مرامی که در هندوستان و یا هرجای دیگر مانند لات و گردن کلفت محل مزاحم همه و موجب خشونت و کشتار می شود، اسلام است. در حقیقت اسلام یک دین و باور سرکش و خشونت بار است که در زندگی خصوصی و خانوادگی دیگران دخالت می کند و با زور و قلدری می خواهد همه را به کیش خود در آورد. به گفته دیگر، اسلام یک مرام و حزب دیکتاتور و خودکامه ای است که جهانی را به خاک و خون می کشد تا همه را مطیع، ذلیل، درمانده و ناتوان، و وابسته به خود سازد.
برخورد دولت و مردم در غرب با باورهای گوناگون
در کشورهای باختری واژه هایی چون؛ دین رسمی و غیر رسمی، اقلیت و اکثریت، و مانند آن که استثمار و ستمگری به دنبال می آورد، مطرح نیست و مردم آزادند و می توانند به آن چه بخواهند معتقد باشند و بدان عمل کنند. آنان همگی در برابر قانون یکسانند. چنانکه در شهرهای بزرگ، مسلمانان مسجدهایی در کنار کلیساها ساخته و به نماز و مراسم دیگر مذهبی خود می پردازند، ولی اجازه خود نمایی و هرگونه تبلیغی در بیرون مسجد ندارند. این تنوع و آزادی عقیده بسیار زیبا و درخشان است. زیرا به هر انسان فرصت می دهد تا در درون خویش فرو رفته، و برای آرامش روان خود، باور و روشی بر گزیند. برای آن که جلو تبلیغ دینی گرفته شود، دولت انگلیس بر آن است که از آویزان نمودن و پوشیدن علامت هایی مانند صلیب و هرگونه نشانه مذهبی دیگر جلوگیری کند.
کشور دینی، و یا رژیم دینی؟.
در جهان، کشوری بنام کشور دینی سوای عربستان وجود ندارد. عربستان یک کشور اسلامی است که در آنجا همه مسلمانند و قوانین اسلام بر اساس قرآن و احکام دین در آن اجراء می شود. در آنجا هرکس بد تکان بخورد، روز رمضان روزه نباشد، در کنار خانه کعبه ( بتخانه بزرگ و تاریخی)، به او حالت تهوع و بالا آوردن دست دهد، گردنش در میدان شهر مانند دوران پیامبر با شمشیر بران زده می شود. در این کشور سیاه و بسته همه چیز تاریک است. چیزی که در آن جا ارزش ندارد، مقام و ارزش آدمیت است.
از عربستان، این کشور راستین اسلامی که بگذریم، نامیدن کشورهای دیگر مانند مصر، اردن، سوریه، مراکش، تونس، عراق، و ایران که در آنها ادیان گوناگونی مانند اسلام، یهودی، ارمنی، آسوری، زردشتی، و بهایی و یا حتی بدون هر باور دینی وجود دارد به نام کشور اسلامی نادرست است. به گفته دیگر نامیدن چنین کشورها با تنوع و دگرگونی ادیان و مذاهب گوناگون به عنوان کشورهای اسلامی و یا داشتن یک رژیم اسلامی، بازهم تجاوز، دیکتاتوری، و خودکامگی اسلام و دکانداران آن، و ظلم و ستم به دیگر باوران است.
جمهوری اسلامی یعنی چه؟
عنوان جمهوری اسلامی یک کلاهبرداری و شالاتانی آخوندی بیش نیست. زیرا قوانین اسلام قوانینی ارتجاعی و غیر قابل تغییر است در حالی که در جمهوری گفتگو از تغییر و دگرگونی با شرایط زمان و مکان است. بنابراین، دو واژه “جمهوری”، و ” اسلامی” وصله ناجوری هستند که نمی توانند بیکدیگر دوخته شوند. اگر بتوان فلز را با چوب جوش داد و آنان را به هم متصل نمود، این دو واژه جمهوری و اسلامی هم می توانند در کنار یکدیگر باشند. به همین دلیل است که تا کنون جمهوری کاتولیکی، جمهوری پروتستان ها، و یا جمهوری دیگر ادیان در جهان دیده نشده و به وجود نیامده است.
بازهم سخنی دیگر در مورد کشور اسلام زده خودمان!
آیا در کشور ماتم زده ما که یک مشت آخوند ضد انسان و ضد ایرانی برآن حکومت کرده، و با اجرای دستورات ارتجاعی اسلام نفس ها را در گلوی مردم قطٰع می کنند، جای اعتراض و ایستادن در برابراین دین خودکامه و آشوب گر وجود دارد؟. آیا نباید در برابر این خودکامگان و خواستار غیر انسانی آنان ایستاد و آن را به چالش کشید؟. همانگونه که گفته شد در ایران دین و باورهای گوناگونی وجود دارند. بنابراین، وظیفه ما آن است که به همه آنان حتی پیروان دین اسلام احترام گذاریم و با محبت و دوستی با آنان برخورد نماییم. ولی نمی توانیم بپذیریم که اسلام بر زندگی مردم و سیاست کشور سایه افکند و حکمرانی نماید.
آیا رفتار وحشیانه و غیر انسانی رژیم اسلامی با دیگر باوران مانند یهودی، زردشتی، بهایی، و حتی مذهب های دیگر اسلام ما را وادار نمی کند که با این هیولای حاکم بر سرنوشت ۷۰ میلیون مردم به مبارزه و چالش پردازیم و آن را به نقد و انتقاد گیریم؟. کشوری که بیت المال و درآمدهای آن در راه ساختن امام زاده (قبر آخوندها)، مسجد و حسینیه، و صرف تبلیغات مذهبی، برنامه ریزی برای کارهای تروریستی اسلامی می شود و کودکان هنوز در دبستان های اجاره ای و نا امن در سرما و گرما به درس خواندن می پردازند، آیا جای آن نیست که با این بختک اسلام که بر پشت و شانه مردم افتاده و زندگی مردم را تلخ کرده جنگید و آن را به درون فضای بسته خانه و مسجد باز گرداند؟.
بنا بر آن چه گفته شد، تلاش ما بر این است که سلطه اسلام و دکان داران آن بر کشور و بر مردم برداشته شود، و همه مردم با هرباور دینی بتوانند مرام و خواسته خود را دنبال کنند، و برای آنان ترس و و حشتی وجود نداشته باشد.