گویا ما ملتی هستیم که به سکوت عادت کرده ایم. سکوت در برابر آنچه را می شنویم، و سکوت در برابر آن چه را می بینیم. شاید سکوت را بتوان رضایت و خشنودی از پذیرش حقیقتی دانست و یا سکوت نشانه بی اعتناء بودن به آنچه در کنارمان می گذرد، و یا نشانه ترس است. در هرحال، و در هر مورد سکوت در برابر یک گفتار و یا رفتار نادرست، می تواند همکاری و همراهی با آن به شمار آید.
هنگامی که به تاریخ گذشته کشورمان نگاه می کنیم می بینیم که ما همواره در برابر عملکرد بی مورد و یا گفتار نادرست دیگران از خود واکنشی نشان نداده ایم. همین بی اعتنائی و بی توجهی موجب گردیده که دیکتاتوری و خرافات با یکدیگر و یا جدا از هم بر ما حکومت کند و نتوانیم از خود اراده و یا واکنشی نشان دهیم. ۱۴۰۰ سال می گذرد که خرافات دینی را به مغزمان فرو کردند. نیاکان ما برای چند سده از خود پایداری نشان دادند و در هر زمان سکوت را شکستند و اعتراض خود را نشان دادند. ولی رفته رفته، ما با سکوت خود، پذیرفتن و تسلیم بودنمان را در برابر آنچه دیدیم و آنچه شنیدیم آشکار ساختیم.
ما دیگر روش گوسفندان را پیش گرفته، و به ملت گوسفند نشان نام گرفته ایم. زیرا چوپان هرگونه اراده کند و اگر هم به جای چراگاه ما را به کشتارگاهی برد، بازهم آهنگی و فریادی از ما شنیده نمی شود. به عنوان نمونه، برای ما هفت آسمان و خورشید گردان ساختند، پذیرفتیم. بهشت و دوزخ در پیشمان گذاشتند و دنیا را برایمان جهنمی ساختند تا به بهشت رویم، بازهم بر گفتارشان صحه گذاشتیم.
برایمان نخست ۱۲۴۰۰۰ پیامبر، و سپس ۱۲ امام تراشیدند، بازهم به دل نگرفتیم و چراغ به دست به دنبالشان راه افتادیم. امامی را در چاه سامره انداختند و از ما خواستند منتظرش بمانیم. پذیرفتیم و خم بر ابرو نیاوردیم. برای ما که هر لحظه انتظار آن امام می کشیدیم، راه را آسان تر کردند و شبانه امام غایب را از چاه سامره به چاه جمکران در قم انتقال دادند، و از آن زمان تا کنون، ما با انداختن نامه درون چاه در انتظار بالا آمدن امام غایب و دیدار وی در کنار آن نشسته ایم و از خود واکنشی نشان نمی دهیم!.
حرف ما انیست که ما ۱۴۰۰ سال است به ساز دکان داران دین رقصیدیم، حالا دیگر در رقصیدن استاد شده ایم و می توانیم به هر سازی برقصیم. به دلیل خوش رقصی ما بود که ناگهان امام امت گرد و خاک کنان از راه فرا رسید و لحاف و تشک خود را بر گرده و پشت ما پهن کرد، لبخند زنان باربری او را پذیرا شدیم و خم بر ابرو نیاوردیم. دیری نپایید که امام امت بار دیگر راهی سفر شد و باربری ما را به یکی از نوکرانش به نام امام خامنه ای سپرد و دریافتیم که این بابا، رسالت خود را از الله مدینه و امام درون چاه گرفته، و بر دیگران اشرافیت دارد.باز هم پدیرفتیم و گوسفند نشانی خود را به اثبات رساندیم.
در این ویدیو بهرام مشیری در باره یاوه گویی و خرافات پراکنی احمدی نژاد با حسین مهری به گفتگو می پردازد. این گفتگو را بشنوید تا به عمق فاجعه جامعه امروز ما پی ببرید.
اکنون دیگر دریافتیم که کشورمان یک کشور امام زمان است و همه چیز و همه کس و همه جا در کف پر قدرت امام زمان و نایب بر حقش امام خامنه ای است. وقتی کشوری امام زمانی شد، باید برای شناختن بیشتر آن حضرت کرسی مطالعاتی در حوزه علمیه قم به وجود آورد و آخوندهای عظیم الهیکل شکمباره ای کرسی ریاست آن را بپذیرند و به مطالعات و تحقیقات امام زمان شناسی خود پردازند. بدیهی است در این مورد، رساله ها، کتاب ها، روزنامه ها نوشته و گسترش می یابد تا امت حزب الله نیازی به اندیشیدن نداشته باشد و نتایج تحقیقات و دستورات علمای اعلام را پذیرا شود.
بر این اساس، دکتر سید محمود احمدی نژاد هم که سالیان زیادی در کنار و زیر دست علمای اعلام مطالعاتی داشته، بیکار ننشسته و گهگاهی نظریات علمی خود را ارائه می دهد. این دانشمند نظریه پرداز که اکنون ۸ سال است سکان کشتی لرزان ما در این دریای پر تلاطم را به دست گرفته، علاوه بر تاراج و غارت بیت المال و حاتم بخشی، تا کنون تلاش کرده است تا از هذیان گویی و خرافه پردازی از آخوندهای خودمان نیز پیشی گیرد.
او از سکوت، و خوش باوری ملت کشتی به گل نشسته و امت خرافات زده خردباخته همچنان بهره برداری می کند. سفرهای پر سر و صدا و پرخرج او به استان ها، و سفرهای تبلیغاتی پر هزینه سالانه او با یال و کوپالش به نیویورک، و یا هذیان و چرندگویی و خرافات افزایی در جامعه راههایی است که برای پیشرفت خود انتخاب کرده، و کشورمان را با دزدی ها و غارتگری های خود و بستگانش و با همکاری یک مشت آخوند ضد ایرانی به لجن کشیده است.
این آقای دروغ پرداز و فرصت طلب که از سکوت و خمودگی ما همچنان بهره برداری می کند، با شماری از بستگان، و یاران خود در این چند سال نه تنها به تاراج و غارت سرمایه های ملی ما پرداخته، بلکه پا به پای آخوندها در اشاعه و خرافه گرایی مردم سهم بزرگی داشته است. به تازگی این بابا ادعا کرده جوانانی را می شناسد که در حال راه رفتن بر روی چمن، می توانند زیر زمین و کانهای موجود در آن را ببینند.
آیا به راستی برای وقاحت و بیشرمی حد و مرزی وجود دارد؟!. این گفتار بی خردانه احمدی نژاد در مورد دیدن معادن زیر زمینی با یک نگاه، و یا آن که دخترک جوانی در آشپزخانه به غنی سازی اورانیوم پرداخته، و یا کودکی در نیویوک او را در اتوموبیل شناسایی کرده و گفته این همان احمدی نژاد مشهور است که هاله نور به دور سرش می چرخد، نشان می دهد که چگونه یک مشت شارلاتان و یا دیوانه بر سر ما و بر سرزمینمان حکومت می کنند، و سکوت ما را دلیل نادانی و نفهمی امان می دانند!. آیا جوانان ایران وظیفه ندارند که این اهریمنان و دشمنان خرد و فرهنگمان را بازنشست نموده، و به کناری بزنند؟!.