بدون شک رضا پهلوی که این روزها بسیار فعال گشته و با سرانِ دولت های غربی نشست و برخاست نموده و کاتبان دربارِش نیز از هر فُرصتی برای نگاشتن یک بیانیه به نام وی استفاده کرده تا بلکه بتوانند مردمان ایران زمین، از هر قشر و با هر زبان و باوری را به زیر پرچمِ خود گِرد آوردند، از صداقت کاری برخوردار نبوده و نیست.
او یک روز خود را شهروندِ معمولی ایران می داند و روزی نیز در جریان یک مصاحبه با یک مجله آلمانی، خود را پادشاه قانونی ایران خطاب کرده و خاندانش را هنوز صاحب تاج و تخت می خواند؛ یک روز یک نهادِ فرا مسلکی و فرا مذهبی است که هرگز به مردم پُشت نکرده و در صورت خواست مردم حاضر است از جان گذشتگی نموده و خود را شاهِ کشور بخواند و روزی دیگر یک فعالِ سیاسی و حقوق بشری ساده می باشد. به راستی رضا پهلوی کیست؟
پهلوی هر روز یک نقش و رُل تازه را بازی کرده و بر عهده می گیرد؛ گویی که گودِ سیاست ایران و زندگی اسفبار مردمان در بند و درمانده اش، صحنه تئاترِ لاله زار و یکایک شهروندان ایران زمین اسباب بازی ها و وسایل سرگرم کننده والا حضرت هستند که هر زمان ایشان به دنبال تفریحی تازه می باشند، نقشِ شوالیه سوار بر اسبِ مردم بینوا را بازی کرده و بدان ها امید رهایی و آزادی دهند.
رضا پهلوی که در طولِ تمام زندگانی پُر بارش! حتی یک روز نیز شغلی نداشته و دست به سیاه و سپید نزده و همواره تحتِ حمایت مادرِ و یا همسرش بوده و از جانب آنان (و به احتمالِ زیاد عمه اشرف جان شان) پشتیبانی مالی می شده و تخصص خاصی در هیچ زمینه ای (به غیر از خلبانی که شغل خانوادگی شان است) ندارد، یکه و تنها برخاسته و پرچم دارِ جنبش آزادی خواهی ایران گشته و مُشتی چاپلوسِ بی سواد و چماق دار را نیز به دور خود جمع نموده تا منتقدانش را از سرِ راه بر دارند.
به راستی فردی که در تمامِ طول عمرش حتی یک روز نیز کار نکرده و شغل مشخصی ندارد، از احساس مسئولیت و وظایف رهبری و مصیبت های جامعه ای را به دوش کشیدن، چه می داند؟ به راستی رضا پهلوی در خود چه دیده که با کمالِ پُر رویی خویش را گاندیِ ایران زمین می خواند؟ آیا رضا پهلوی متوهم است و در دنیایی خیالی زندگی می کند؟!
اما در طی این مقاله نگارنده قصد دارد تا به سه دروغگویی، حقه بازی و پنهان کاری اخیر رضا پهلوی پرداخته و از او و دوستدارانش به روشنی بپرسد که چرا پهلوی دروغ می گوید و حقایق امور را از مردمان پنهان می کند و ملت شریف ایران را فریب می دهد؟ دلیل این همه نیرنگ بازی چیست؟ آیا حمایت مردمی را باید با دروغ و دوز و کَلَک به دست آورد؟ آیا والا حضرت قصد دارند تاج پادشاهی را به کمک اهرمِ دروغ و مردم فریبی بر سر بگذارند؟
یک- رضا پهلوی و ماجرایِ دادگاهِ لاهه:
پهلوی در طی چندین ماه گذشته به دنبال پیگرد قانونی سید علی خامنه ای، رهبر جنایتکار حکومت اسلامی به جُرم نقض آشکار حقوق بشر بوده است. وی با استخدام وکلای حرفه ای و تشکیل تیمی، علیه خامنه ای پرونده سازی کرده و در پیِ آن بود تا وی را در دیوان بینالمللی دادگستری یا دادگاه جهانی، محاکمه نماید.
البته نگارنده هر چقدر درباره این تلاشِ شبانه روزی آقای پهلوی اندیشید به نتیجه خاصی در این زمینه که به راستی محکوم کردن سید علی خامنه ای در دادگاه لاهه چه اهمیتی دارد، نرسید؛ گمان می کنیم همین حالا سید علی خامنه ای به دست رضا پهلوی، در دادگاه لاهه به جنایت علیه بشریت محکوم شد.!
خوب مُبارک است ولی قدم بعدی چیست؟ آیا رضا پهلوی می تواند برای وی حُکم جلب نیز بگیرد و به همراه چند مأمور ناتو به بیت رهبری در خیابان پاستور رفته و سید علی را دستگیر کند؟ آیا این فعالیت رضا پهلوی، عین اتلاف وقت، سرمایه و انرژی نیست؟ به راستی آیا راه های سودمند تری برای خرج کردن این سرمایه، وقت و انرژی وجود ندارد؟
این ویدیویی است که از سوی تارنمای رسمی رضا پهلوی منتشر شده و همانطور که مشاهده می کنید رضا پهلوی را به دروغ، در حال سخنرانی در دادگاه لاهه نشان می دهد.
آیا نمی توان همین سرمایه و انرژی کلانی که صرف چندین وکیل کار کشته و سفر به کشورهای مختلف می شود را برای پیشبرد جنبش های مدنی داخلِ ایران هزینه کرد؟ شبکه ماهواره ای تأسیس نمود و یا با فیلتر اینترنت و پارازیت های ماهواره ای مبارزه کرد؟ به کمپ های پناهندگان ایرانی سر زد و کمکی بدان بینوایان کرد که در برخی کشورها همچون یونان همواره گرسنه اند و در خیابان ها و پارک ها می خوابند؟
به هر روی پهلوی که در راهِ کشاندنِ خامنه ای به دادگاه لاهه بود خود نیز اجازه ورود به آنجا را پیدا نکرد و نهایتن در کافه پولیتیک به سخنرانی درباره نقض حقوق بشر در ایران پرداخت؛ اما رضا پهلوی و تیم رسانه ای اش در وبسایت رسمی، فیسبوک رسمی و دیگر رسانه های مربوط به رضا پهلوی، به دروغ مدعی شدند که وی در دادگاه لاهه به سخنرانی درباره نقض حقوق بشر در ایران پرداخته است.!
دو- رضا پهلوی و مصاحبه با مجله آلمانی فوکوس:
چند ماه پیش شاهزاده گرامی! با مجله فوکوس آلمان مصاحبه ای داشتند که در آن گفتگو، پرده از حقایق بسیاری اُفتاد و ایشان ماهیت راستین استبداد طلب شان را به همگان نشان دادند؛ اما این اشتباه تاکتیکی چگونه از سویِ رضا پهلوی محافظه کار و نیرنگ باز صورت گرفت؟
بدون شک رضا پهلوی انتظار نداشت که مصاحبه اش با یک نشریه آلمانی، بازخوردی در میان جامعه ایرانی داشته باشد و ایشان خیال می کردند که می توانند به راحتی و بی پروا، هر آنچه که دلِ تنگ شان می خواهد را بر زبان آوردند و از چشمان تیز بین و ذهن های روشنِ ایرانیان نیز در امان باشند؛ اما جامعه روشنفکر ایرانی مُچ ایشان را گرفت و شاهزاده متهم به گزافه گویی شد.
فوکوس یک مجله هفتگی در آلمان است که در مونیخ منتشر و در سراسر آلمان پخش می شود و سومین نشریه بزرگ آلمانی به حساب می اید و بسیاری نیز فوکوس را یکی از موفق ترین مجلات آلمانی میدانند؛ رضا پهلوی در طی آن مصاحبه خود را پادشاه قانونی ایران خواند و گفت آرزویش این است که دوباره تاجِ شاهی بر سر گذارد.
در این ویدیو محمد امینی پژوهشگر گرامی میهن مان دست به افشاگری بر علیه رضا پهلوی و دیدارهایش با تجزیه طلبان زده و درباره مجله فوکوس نیز روشنگری می کند.
وی همچنین ادعا کرد که برای ایران زمین همچون گاندی و یا نلسنون ماندلا می باشد و پدرش نیز نه تنها دیکتاتور نبوده، بلکه در حال دادن تعلیمات دموکراتیک به مردم ایران زمین بوده است.! پژوهشگر میهن دوست، محمد امینی در مقاله ای پُر بار به نام “آرزوهای محمد علی شاهی” این مصاحبه ترسناکِ رضا پهلوی را نقد نمود و پس از آن دیگر اندیشمندان و آزادی خواهانی چون بهرام مشیری نیز، لب به انتقاد گشودند.
رضا پهلوی که با موج حملات ایرانیان مواجه شد، دوباره زبان به دروغ گشود و ادعا کرد که مصاحبه منتشر شده اشتباه است و با ادبیات وی فرق دارد؛ سپس دبیرخانه رضا پهلوی اعلام نمود که از مجله فوکوس آلمان به دلیل نشر دروغ، شکایت کرده و وکیل زبردستی را نیز استخدام کرده اند.(برای خواندن ادعای تارنمای رسمی رضا پهلوی اینجا کلیک کنید)
محمد امینی درباره این ادعای دروغ پهلوی می گوید: “این نخستین بار نیست که دفتر آقای رضا پهلوی اعلام می کند که در برگردان مصاحبه، گفت و گو گر دچار لغزش شده است.! نخست این که پس از تماس من با اداره فوکوس آنلاین، برمن روشن شد که دفتر «شاهزاد» چنین درخواستی را رسما و تا به امروز برای آن رسانه نفرستاده و متن منتشر شده به فارسی، برای مصرف ایرانیان است و نه یک درخواست رسمی به آن رسانه.
دفتر آقای رضا پهلوی می داند که این مصاحبه درست و دقیق انجام شده و از این رواست که چنین درخواستی را از آن رسانه نکرده است. از هنگام چاپ مقاله تاکنون، هفت یادداشت در پانویس و در واکنش به مصاحبه، در آن رسانه چاپ شده است. یادداشت دفترِ شاهزاده یکی از آن کامنت ها نیست.!
متن مصاحبه ضبط شده و نسخه ای از آن در اختیار دفتر شاهزاده قرار دارد؛ چرا تا به امروز خودشان دست به برگردان متن «درست» مصاحبه نزده اند؟ از این بهتر، می توانند متن مصاحبه را در یوتوب بگذارند.! کدام بخش از مصاحبه، به نادرست ترجمه شده است؟ منتشر کنند تا سیه روی شود هر که در او غش باشد.”(برای خواندن متن اصلی اینجا کلیک کنید)
این پژوهشگر روشنفکر در جایی دیگر ادعای شکایت رضا پهلوی از مجله فوکوس را نیز دروغ خوانده و می گوید: ” به مجله فوکوس نامه ای نوشتم و چند و چون گفت و گو را جویا شدم. شگفت آور نبود که دریافتم آن رسانه، تاکنون نامه ای از دبیرخانه آقای رضا پهلوی دریافت نکرده است و در هیچ یک از زیرنویس های آن گفت و گو در تارنمای رسانه، اشاره ای به نادرستی گفت و گو و یا دیدگاه دبیرخانه به چشم نمی خورد.
گفت و گو با آقای رضا پهلوی ضبط شده و نسخه ای از آن در دست ایشان و یا همکاران ایشان است.”(برای خواندن متن اصلی اینجا کلیک کنید) به راستی دلیل این همه پنهان کاری و دروغگویی از سویِ رضا پهلوی و تیم همراهش چیست؟ آیا استبداد سه باره پهلوی ها در راه است؟ آیا باید قیدِ دموکراسی و آزادی در سرزمین مادری مان را بزنیم؟
سه- رضا پهلوی و حقوق بشر گزینشی و عدم پشتیبانی اش از تمامی فعالین سیاسی:
رضا پهلوی در آخرین بیانیه خود به تاریخ چهارشنبه ۱۵ شهریورماه ۱۳۹۱ که “فراخوان رضا پهلوی برای همبستگی” نام دارد، از تلاشش برای دفاع و پشتیبانی از تمامی کُنشگران سیاسی دَم زده و ادعا می کند که هر آنچه در توان دارد را برای کمک به یکایک فعالین سیاسی – حقوق بشری ایرانی، به کار خواهد گرفت. او در نامه خود اینگونه نوشته است:
“در این راستا بایسته است که همه نیروها و کُنشگران سیاسی فعالانه با ارائه برنامه ها و پیشنهادات شفاف و عملی برای تشکیل یک بدیل دموکراتیک در مقابل حکومت تمامیت خواه جمهوری اسلامی به همدیگر یاری رسانند. رسالت امروز ما، صرف نظر از سلیقه ها و عقاید و آرمان های سیاسی، آغاز یک حرکت نهایی به سوی آزادی، صلح، امنیت و رفاه و سربلندی ایران زمین است.
من نیز به سهم خود آماده ام برای پیش برد این هدف ملی با همه نیروها هم فکری و از آنها پشتیبانی نمایم.” (متن اصلی را اینجا بخوانید) اما هم میهنان واقعیت ماجرا چیز دیگریست و نباید فریب سخنان دلنشینِ رضا پهلوی را خورد و غرقِ در جملات به ظاهر میهن دوستانه وی گشت و نباید اجازه داد تا کلمات دلنشین رضا خان، ما را از روشن بینی و حقیقت جویی و نقدِ استبداد و دروغ باز دارد.
نگارنده کاملن آگاه است که دبیرخانه رضا پهلوی، حتی از صدور یک نامه تأییدیه برای کمک به فعالین راستین سیاسی که از کشوری درخواست پناهندگی نموده اند، تنها به دلیل اینکه ایشان طرفدار رضا پهلوی نیستند، سر باز زده و می زنند و چنانچه دبیرخانه رضا پهلوی این ادعا را رَد کنند، فضول محله دست به انتشار سندی برای اثبات ادعایِ خود خواهد زد.
حال پرسش اینجاست که چرا رضا پهلوی در بیانیه اش دَم از اتحاد و همدلی زده و خود را آماده پشتیبانی از تمامی کُنشگران سیاسی اعلام می نماید ولی در عَمل، از نوشتن یک نامه ساده که می تواند به زندگی یک پناهنده درمانده و فعال سیاسی آرامش بخشد، سَر باز می زند؟ اینجاست که می گویند: “طرف حرفش دوایِ هر درد است و عَمَلش، دردِ بی درمان!”
بهتر است که آقای پهلوی و اطرفیانشان دست از دروغگویی و مردم فریبی برداشته و یک بار برای همیشه هم که شده، با جامعه ایرانی رو راست باشند و خواسته های واقعی خویش را بیان کنند؛ بهتر است ایشان در یک مصاحبه ویدیویی به مردم صادقانه بگویند که شهروند معمولی ایران هستند و یا پادشاهان قانونی کشور! فعال سیاسی هستند و یا سمبل یک نهادِ فرا مردمی و فرا مسلکی؟