شورای ملی ایران در پیش است. ما گردانندگان فضول محله آن را به فال نیک گرفته، و گامی سازنده و مثبت در راه همبستگی و نجات کشور آش و لاش و به غارت رفته خود می دانیم. ما با دیدی مثبت و امیدی فراوان به این تشکل و گردهم آیی می نگریم و تا زمانی که راه و روش آن را مردمی و در راه آزادی و دموکراسی میهنمان ببینیم با همه توانایی خود از آن جانبداری و پشتیبانی می کنیم.
آن چیز که گروه ما را جذب به خود نمود و بر آن داشت تا در راه هدف ها و برنامه های این شورا گام برداریم و همکاری کنیم، منشور پر محتوا، انسانی، سراپا دوستی، و یکرنگی پیشنهادی این شورا برای فرد فرد سرزمینمان است. در این مورد مقاله نخست و دوم ما در گذشته گویای این حمایت و پشتیبانی است.
بی تردید، هر ایرانی وفادار و علاقمند به سربلندی، آزادی، و دموکراسی کشور، و رهایی هم میهنان رنج کشیده و دربندمان، دلبستگی و خشنودی خود را از این منشور که می تواند بخشی از اساسنامه شورای ملی باشد، نشان خواهد داد. در سایت گمنامیان به پرسش های کوروش راد پاسخ داده شده که هدف های اصلی این شورا و منشور برگرفته از آن را روشن تر می سازد.
این ویدیو منشور پیشنهادی شورای ملی را شرح می دهد که اجرای آن می تواند مورد تأیید هر ایرانی وطن پرست باشد.
مخالفین برپایی شورای ملی
۱- بهرام مشیری
دوست گرانمایه ما بهرام مشیری که دستی بر آتش دارد و سالیانی است برای کشور ازدست رفته امان دل می سوزاند، مخالفت خود را به چند دلیل نشان داده که ویدیوی گفتار او در این مقاله بیانگر آنست. گویا انتقاد نامبرده بر سه زمینه زیر باشد:
نخست، کسانی که در این شورا گرد هم می آیند نمی توانند همگی نمایندگان راستین و دلسوز مردم درون ایران باشند، و احتمالن در میانشان هم فرصت طلبان، نوکیسه ها، و کسانی وابسته به رژیم اسلامی دیده می شوند. البته رژیم اسلامی که دستش در جیب مردم ایران است، با تلف کردن بیت المال و دزدیدی های کلان خود، جاسوس و مزدورانی در کشورهای باختری به ویژه آمریکا گمارده تا خود را به هر نقش و نگار و یا قالبی در آورند، و به هر در و دیواری برای جاودان بخشیدن رژیم اسلامی بزنند، جای اندیشیدن، ترس، و اندکی بدبینی است.
نکته دوم، بهرام مشیری نگران آنست که بار دیگر مردم ایران بازیچه دست دیکتاتورها و خودکامگان شده، و تلاش یک سده آزادی خواهان، و سه دهه مردم چالش گر ایران نقش بر آب شود، دیکتاتوری برود، و دیکتاتور دیگری از راه برسد و کشورمان را صحنه هوسبازی خود سازد. آخر گفته اند؛ ” مارگزیده از ریسمان سیاه و سپید هم می ترسد”.
در این ویدیو بهرام مشیری شک و تردید خود را از این گرد هم آیی نشان می دهد، و دلیل وحشت خود را از سرگیری استبداد گذشته بیان می کند.
نکته دیگر، بهرام مشیری بر این باور است که هیچکدام از ما نمی توانیم و نباید خود را نماینده گروه و طیف خاصی از مردم ایران بدانیم. چنانکه یک کرد و یا لر می تواند در باره کمبودها، نارسایی ها، و خط مشی سیاسی کردها، و لردها گفتگو کند و مسائل آنان را برای همگان روشن سازد، ولی نمایندگی کرد و یا لر درون کشور را نخواهد داشت. این نگاه مثبت و دوراندیشی بدان دلیل است که شماری از مزدوران رژیم در اطراف کاخ سپید واشنگتن و یا کنار احزاب کشورهای اروپایی پرسه می زنند و خود را نمایندگان واقعی و طرفدار آزادی و دموکراسی مردم ایران می نامند. نمونه زنده آن گروه ضد ایرانی نایاک به سرپرستی تریتا پارسی، و یا اردشیر عمانی، ثریا سپه پور از سازمان لابی گری کاسمی می باشد.
۲- اسماعیل نوری علاء
مخالف دیگر برپایی این شورا، اسماعیل نوری علاء است که گویا در نوشتار نخستین خود، سوای چند نفر از شرکت کنندگان، همگی را بدون صلاحیت و یا دانش ضروری می داند که بتوانند نخبگان برگزیده مردم ایران باشند. البته این هم نگاه کردن از دریچه بدبینی و شاید کوته بینی باشد. زیرا شورایی تا کنون برگزار نشده، به گفته ای “سبویی نشکسته، و آبی نریخته”، تا بتوان بر آن محک زد و بدان نمره پذیرش و یا رد داد.
در هرحال، دیدگاههای این هم میهن نیز در خور اندیشیدن و توجه است، و بدون خواندن همه آنها نباید به داوری نشست و به کلی رد کرد. در مورد شاهزاده می گوید: “از نظر من، آقای پهلوی باید بتواند بخود بقبولاند که واقعاً یک شهروند عادی ایرانی است که از ویژگی ها و امکانات مهمی برخوردار است. ایشان باید قبول کند که تنها می تواند بعنوان یک چنین شهروندی بعضویت یک کار سیاسی در آید؛ آن هم کاری که همهء افراد دیگرش شناخته شده باشند. یعنی، ایشان نباید، در طی تمام این مراحل، تافتهء جدا بافته ای محسوب شود.”
انتقاد بر گفتار مخالفین برپایی شورا
۱- عبدالستار دوشوکی
این هم میهن تلاشگر و ایران دوست گرانمایه، گفتار و نوشتار مخالفین برگزاری این شورا به ویژه بهرام مشیری را در سایت خودنویس مورد سرزنش و نکوهش قرار داده است. بدیهی است که این نویسنده از کوشش و پیگرد وابستگان رژیم پیشین در بازگشت به دیکتاتوری که ما در طی ۵ مقاله متوالی و پشت سرهم با استناد به مدارک برگرفته از تاریخ چند دهه گذشته به نگارش در آوردیم، نا آگاه و نا آشنا است. بی تردید بهرام مشیری و یا هر ایراندوست دیگر می تواند کمی تا اندازه ای دلهره داشته، و نگران پیامد این گونه نشست ها آنهم در بیرون از کشور باشد. در هرحال، تلاش و خوش بینی عبدالستار دوشوکی جای خرسندی و بالیدن است.
۲- مقاله دیگری از نویسنده توانا و طنزپردازی به نام فراهانی در سایت خبر گزاری آذربایجان دیده می شود که به جای گفتار و نوشتار، نویسندگان آن ها، بهرام مشیری و اسماعیل نوری علاء را به نقد می کشد و بر این باور است که نداشتن آگاهی درست و کینه توزی و دشمنی این دو نفر موجب مخالفت آنان می باشد. بدیهی است، بازهم می توان بر این باور بود که وضعیت ناجور و نابه سامان بیرون از کشور و نداشتن دسترسی به آزاد اندیشان و میهن دوستان فرهیخته درون میهنمان، می تواند موجب هرگونه نگرانی و بی تصمیمی، و یا بدبینی عده ای به شمار آید. این نویسنده گرامی با نیش قلم خود انتقاد کنندگان را به شدت مورد بی مهری و حمله قرار می دهد، و همه تلاش های میهن دوستی این هم میهنان به ویژه روشنگری های چند ساله بهرام مشیری و تلاش های فرهنگی اسماعیل نوری علاء را به یکباره نقش بر آب می سازد.
چه امید و انتظارهایی از این شورا می توان داشت؟
نگارنده بر این باور است که چنانچه نکته های زیر مورد توجه و ارزیابی گرفته شود، این شورا می تواند کلید گشایش طلسم مملکت ویران شده و مردم در بند ما باشد:
۱- پای بند بودن و اجرای منشور پیشنهاد شده.
۲- همه باید بتوانند از هر گروه، با هر باور دینی، با داشتن و یا نداشتن سابقه سیاسی، و بدون دخالت دادن تیتر و مدارک علمی خود، چنانچه پای بند به منشور شورا باشند در فعالیت های شورا در هرزمینه و در هر مقام سهم و دخالت داشته باشند. به گفته دیگر؛ شورا در دست طبقه و یا گروه ویژه ای قرار نگیرد و به همگان مجال و فرصت ابراز عقیده و انتقاد داده شود.
۳- در هیچ یک از نشست ها، برنامه ریزی ها، و گفتار، شخص و یا گروه ویژه ای سمبل و نمونه شناسانده نشود.
۴- هیچگونه تصویر و یا تبلیغی برای گروهی جدا از همه ثبت نام شدگان نشان داده نشود.
۵- شورا باید پلی باشد میان خود و مبارزان اصلی درون ایران. به ویژه شناساندن و معرفی جان بر کفان در بند رژیم، باید یکی از برنامه های شورا باشد. زیرا نمایندگان اصلی ملت ایران در درون کشورند و ما ایرانیان برون مرزی تنها می توانیم صدا و فریاد آنان باشیم وگرنه هیچکس نمی تواند بیرون از کشور خود را نماینده خاص مردم بداند.
چرا ما انتقاد و خرده گیری را یک نوع دشمنی می دانیم؟
بدبختانه ما ایرانیان توانایی شنیدن و برخورد با هیچ انتقاد سازنده ای را نداریم و بی درنگ آن را تصویری از دشمنی و کینه توزی انتقاد کننده می دانیم. بر این اساس، چرا باید انتقاد بهرام مشیری از رژیم گذشته ویا انتقاد اسماعیل نوری علاء از شاهزاده را دشمنی این هم میهنان با خانواده پهلوی دانست؟. در مورد عملکرد رژیم گذشته شماری از نویسندگان مانند محمد امینی و یا نویسندگان گروه ما، و خود نگارنده انتقاد کردیم. این انتقادها برای جلوگیری و تکرار نشدن اشتباهات است. پس کدام یک از این انتقادها را می توان دشمنی نویسنده تلقی کرد؟.
ما هرگز یاد نگرفته ایم که انتقادها را سنگین سبک کنیم آنچه را درست است، بپذیریم، و آنچه غلط باشد با دلیل و منطق، نه با دشنام و نا سزاگویی و خط بطلان کشیدن بر روی نویسنده، پاسخگوی آن باشیم. بر این اساس، گروه ما کمترین خصومت و خدای نا کرده دشمنی با رژیم گذشته ندارد، ولی وظیفه خود می داند که اشتباهات و غلط کاری ها را بر بروی کاغذ بیاورد تا باردیگر چشم بسته مانند سال ۵۷ در باطلاق فرو نرویم.
چرا شاهزاده نمی خواهد خود را از وابستگی به دیگران آزاد کند؟.
شاهزاده رضا پهلوی اگر بتواند و بخواهد خود را از قید و بند گذشته سیاسی تاریک خاندان و شماری دیکتاتور دشنام دهنده و بی منطق گرداگرد خود کنار به کشد و نه این که آنها را تأیید کند، فرد شایسته و آگاهی برای مبارزه با رژیم ایران بوده، و مورد خواست بیشتر مردم خواهد بود. بنابراین، بهتر است طرفداران شاهزاده و همچنین دوستان نویسنده ای چون عبدالستار دوشوکی و فراهانی اینگونه انتقادها به رژیم پیشین را دال بر دشمنی و کینه توزی انتقاد کننده ندانند. شاهزاده می تواند به پشتیبانان خود توصیه کند تا دست از فحاشی و نا سزاگویی بردارند و اگر منطقی دارند، با دلیل پاسخ انتقاد کننده را داده، و او را به اشتباه خود آگاه سازند.