روزنامه جوان تاریخ ۴ مهر ۱۳۹۱ از کلاهبرداری افراد وابسته به رژیم در بیرون بردن ارز به بهانه دانشگاه آزادی در آکسفورد به انگلستان گزارش می دهد.
محسن جعفری نویسنده این گزارش تلاش دارد تا چهره مهدی هاشمی را در این زمان دستگیری او خدشه دار کند. غافل از آن که این گزارش چوب در نجاست فرو بردن است که بیشتر بوی تعفن آن بیرون می آید. زیرا با این نوشتار، یکی دیگر از غارت گری های آخوند های حاکم بر ایران را رسوا و برملا می شود.
دانشگاه آزاد چگونه به وجود آمد؟.
زمانی که انقلاب مردمی ۱۳۵۷ به دست آخوندها افتاد، فرصت طلبان و کلاهبرداران ایرانی نما از سراسر جهان با چند جلسه شرکت کردن در انجمن های آخوند بنام انجمن اسلامی خود را به ایران رساندند و در همه زمینه ها پست ها و سمت ها را اشغال کردند. یکی از آنها عبدالله جاسبی دانشجوی دانشگاه استون بیرمینگهام بود که با دوسر دختر خود در همه نشست ها و گردهم آیی ها شرکت می جست. این ایرانی نما نیز که بوی طعمه را از دور احساس می کرد، خود را به ایران رساند، و در زیر عبای رفسنجانی و چند آخوند دیگر با ترفندی تازه، شرکت کلاهبرداری و پول جمع کنی بنام دانشگاه آزاد را بنیان گذاشت. و برای آن که بیشتر بتواند آخوند و امت خردباخته زیر پرچم آخوند را خوشحال نگه دارد واژه “اسلامی” نیز به دنبال آن چسباند.
بدین روش دانشگاه به اصطلاح آزاد اسلامی بر دو اساس پایه گذاری شد:
۱- دکانی برای خالی کردن جیب جوانان و خانواده های آرزومند دستیابی به دانش و تکنولوژی. این یک برنامه ریزی زیرکانه ای بود که بسیاری از خانواده ها را در ایران خاکستر نشین کرد. خانواده هایی که از خورد و خوراک خود کاستند، فرش زیر پای خود را فروختند، منت هرناکسی را کشیدند، زندگی را بر خود تلخ و ناگوار نمودند، تا شهریه های کلانی برای پرکردن جیب آخوند و شرکای آنان پرداخت کنند.
۲- هدف دیگر از برپایی این به اصطلاح دانشگاه، خط کشیدن بر روی دانش، پژوهش های علمی، و خرد اندیشی بود. زیرا آنچه را آخوند به مردم می آموزد و یاد می دهد فرار از هر اندیشیدن، خرد گرایی و دانش افروزی است. همان گونه که بنا بر یاد واره ایرانی “جن از بسم الله فرار می کند”، آخوند نیز از پیشرفت دانش و پژوهش های علمی گریزان است. به همین دلیل، رژیم از نخستین روزهای دستیبابی بر کشورمان، برای کم رنگ کردن علم و دانش و هرگونه خرد اندیشی و بالا بردن خرافات و حماقت گرایی حوزه های آخوندی مانند فیضیه قم و شهرهای دیگر ایران، با تیر و تبر به جان دانشگاهها افتاد. و چنانکه در گذشته دیدیم مزدوری بنام عبدالکریم لباف، استادان خردمند و با سواد دانشگاه را خانه نشین و یا فراری داد، و جای آن ها را با عده ای بسیجی که به درد کلاس اکابر هم نمی خورند، داد.
مقایسه دانشگاه به اصطلاح آزاد با مدارس آموزشی کشورهای دیگر
امروزه در دبیرستان ها حتی دبستان های کشورهای پیشرفته از آموزش گران آگاه و باسواد که همگی دوران سخت روش آموزش را در چند سال گذرانده اند بهره برداری می شود. محیط آموزش نیز از هردیدگاهی با داشتن کلاس های خوب و متناسب بهداشتی، امکانات آموزشی گوناگون مانند آزمایشگاه، کامپیوتر، نشان دادن اسلاید و فیلم، کتابخانه مجهز، انجمن های آموزشی بنا بر استعداد و خواست نوآموز و دانش آموز، گردش علمی به ویژه بازدید از نمایشگاهها، موزه ها، و مراکز صنعتی، سمینار و بحث های گروهی، همکاری با آموزشگاههای دیگر، و همکاری دو طرفه خانه و مدرسه، و دهها مورد دیگر به اجراء در می آید. حال، باید از خود بپرسیم در کدام یک از دانشگاههای اسلامی کمترین امکان پژوهش و تحقیق برای دانشجو که با خاکستر نشین کردن خانواده خود شهریه ساختمان های اجاره ای چنین دانشگاهایی بدون هر محتوا را پرداخت کرده است، وجود دارد؟.
اعتراض به دزدیدن ارز بسیار خوب، ولی حالا چرا؟.
از لحظه برپایی این رژیم غیر مردمی، چپاول سرمایه های مردمی همچنان ادامه دارد. این موضوع امروز و دیروز نیست. بلکه داستان غارتگری چند هزار آخوند و مزدوران گرداگرد آنان به ریاست علی خامنه ای است. خود رفسنجانی با خانواده پا به پای خامنه ای و فرزندانش در این غارت گری و فرسایش اقتصاد کشور همواره شرکت داشته اند. حال، پرسش اینجاست که نویسنده این مقاله و روزنامه جوان در این سه دهه غارتگری رژیم کجا بودند و چکار می کردند، که ناگهان در تاریخ ۴ مهر ۱۳۹۱ شستشان خبردار گردید و متوجه غارت کردن ارز مملکت از سوی مهدی هاشمی با همکاری عبدالله جاسبی شدند؟!.
فرهاد دانشجو رئیس به اصطلاح دانشگاه آزاد گفته است که: “.. باید در این زمینه (دزدی ها و غارتگری ها) گذشتگان و دکتر جاسبی پاسخگو باشند. ” همچنین دبیرکل اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاههای سراسر کشور در همین ارتباط به فارس گفته است “: بیش از ۲ هزار نفر از دانشجویان کشور طی دادخواستی خواستار محاکمه قانونی مهدی هاشمی شدهاند. ” تصور می رود این سه هزار دانشجو که از غارتگری های درون مملکت در این سی ساله غافل مانده اند و تازه ناگهان از خواب بیدارشدند که فرزند رفسنجانی سال ها از بودجه دانشگاه اسلامی می دزدیده، لابد از همان دانشجواین فعال و زحمتکشی هستند که سال گذشته مانند دزدان از دیوارسفارت انگلیس بالا رفتند و اموال آن را به غارت بردند. و یا دانشجویان مهربانی که به تازگی در جلو سفارت سوئیس گردهم آمدند و به عربده کشی و ناسزاگویی پرداختند.
داستان بردن ارز نبوده، بلکه نادیده گرفتن خلافت خامنه ای است
گناه مهدی هاشمی دزدی ارز، تقلب در مدرک دانشگاهی، بیرون بودن از ایران، و بازدید از کشورهای گوناگون نیست. گرچه هرکدام از این کجروی ها و آرتیست بازی های پسران و دختران رفسنجانی که از جیب ملت در بند و خاکستر نشین هزینه شده از دید مردم ایران هرکدام جرم و قابل پرسش و بازجویی است، ولی از دید مزدوران علی خامنه ای این ها همه بهانه است. گناه واقعی و جرم بزرگ مهدی هاشمی آنست که بنا به مثال خودمان، ” به اسب شاه گفته یابو”. حقیقت این است که مهدی هاشمی نا پرهیزی کرده و علی خامنه ای را به عنوان اسب شاه یابو نامیده. یعنی جسارتی که می تواند هر ایرانی در بند آخوند را تا پای چوبه دار پیش ببرد. داستان از این قرار است که مهدی هاشمی پیش از انتخابات سال ۸۴ در گفت وگو با یک روزنامه امریکایی بیان داشته که؛ «اگر پدرم رئیسجمهور شود قانون اساسی را به منظور محدود کردن اختیارات رهبر و تنازل آن به مقامی مشابه پادشاه انگلستان، تغییر خواهد داد.».
حال، اگر پسران و دختران رفسنجانی مورد بی مهری و خشم گزمه ها و نوکران خامنه ای قرار گرفته اند تنها به دلیل آنست که به مقام شامخ ولی فقیه جسارت شده و مقام و منزلت خدای گانه آخوند مسجد لولاگر به باد فراموشی سپرده شده. وگرنه دوستان هم آخور رژیم مانند محمد رضا خاوری میلیاردها سرمایه مملکت را به غارت برده اند، و یا افرادی چون کامران دانشجو وزیر بدون مدرکی که وزارت علوم را اشغال کرده، و یا اسفندیار رحیم مشائی که حساب های شخصی خود را در بانک های خارجی پر کرده اند، و همچنان بر سر کارند، و یا احمدی نژاد که ۱۲۰ نفر لات و چپاولگر را با خود به آمریکا برده است، در هیچ رسانه ای در ایران از آنها گفتگویی نخواهد شد.