ملتی در بند و گرفتار آخوند و بچه آخوند
ما نمی دانیم تا کی باید گرفتار آخوند و آخوندزاده ها باشیم؟. آن هم طفیلی هایی که مانند مور و ملخ به جان این ملت دربند در افتاده، و خون آنان را میمکند. آخوندها که زباله و سربار اجتماعند و همیشه با بیغمی و تن پروری از دسترنج دیگران زندگی می کنند، بدون آن که سردی و یا گرمی به تنشان خورده باشد، می توانند سالیان درازی بیش از انسان های معمولی عمر کنند. و از زندگی نفرت بار خود لذت ببرند و به ریش دیگران بخندند. این جماعت دغل باز و دسیسه پرداز، دنیای نقد و پر از نعمت ها را از امت خردباخته دزدیده، و آنان را به بهشت دروغین و موهوم حواله می دهند.
آخوند که برای همه عمر خود بر گرده ملتی سوار است و در کمال آرامش زندگی می کند، یک سری توله از همسر و یا ضعیفه های خرد باخته به جای می گذارد. هرکدام از آنها، دیر و یا زود می توانند مانند پدر خود بلای جان مردم باشند. به عنوان نمونه، خامنه ای که خود ملتی را به بند کشیده، دارای ۴ طفیلی است که دو نفرشان به نام مصطفی و مجتبی در این سه دهه به چپاول ثروت مردم، و جنایت هایی بیشمار در راستای خواسته پدرشان پرداختند. آخوند زاده های رفسنجانی نیز در غارت سرمایه ملی اگر از پدر بزرگوارشان جلوتر نباشند، همپای او در حرکتند. حال، به هر آخوندی دست بزنیم، به همان نتیجه اندوهبار می رسیم.
چه کسانی در ایران آخوند را جدی می گرفتند؟
در دوران رژیم های گذشته سه گروه بودند که آخوندها را جدی می گرفتند:
۱- مردم اسلام زده نا آگاه بیشتر از طبقه فقیر و نیازمند جامعه که بیشتر بدون داشتن دانش و شناختی از آخوند، دسترنج و هستی خود جیب های گشاد آخوند را پر نموده، و یا به مسجد و امام زاده ها یعنی دکان کلاه برداری آخوند رونق می بخشیدند.
۲- بسیاری از بازاری های دزد و غارتگر مردم که به تبلیغات آخوند و معرفی دروغین خود نیازمند بودند. بنا براین، بازاریان هرساله از پول های کلانی که خود بر اثر احتکار و گران فروشی و چاپیدن ملت بی توجه و نا آگاه، بدست آورده بودند، کمی در کام آخوند می ریختند تا این جماعت دورغ پرداز، بر روی منبر به ستایش از درستی و پاکدامنی آنان پردازد.
۳- شاهان و درباری های نادان و بی سواد، و یا فرصت طلب و دوراندیش که بیشتر آنان به شدت از آخوندها در وحشت بودند، به ناچار بدانان به اصطلاح کوچه می دادند، و افسار گستاخی و هرزه گویی آنان را رها می کردند. نمونه آن رفتار بی خردانه و کوتاه آمدن شاه سلطان حسین صفوی، فتحعلیشاه قاجار، و با آخوندهای زمان خودشان مانند سید محمد باقر بهبهانی، حاج ملا محمدجعفر استرآبادی، آقا سید نصرالله استرآبادی، حاج سید محمد تقی برغانی، سید عزیزالله طالشی و شماری دیگر، و همچنین کوتاه آمدن محمد رضا شاه با آخوندها و نادیده گرفتن آنها، و رها کردن گرگ درنده ای چون علی شریعتی جاده صاف کن رژیم اسلامی، میان جوانان تشنه لب و محروم از آزادی و یا هرگونه سرگرمی منطقی و خرد افزا بود.
بچه آخوندی دنباله رو پدر ضد ایرانی اش
یک طفیلی دیگر که از نظر خیانت به ملت ایران پا به پای پدر خود گذاشته است، علی مطهری می باشد. در اینجا بد نیست از پدر ضد ایرانی این بابا، یادی کرده باشیم. آیت الله مرتضی مطهری که نامش یکی از خیابان های تهران را به لجن کشیده، و تف سربالایی است که بر گشته و به پیشانی و صورت هر ایرانی باشرافت می خورد، علاوه بر نوشتن شماری کتاب بی محتوا و تازی پسند، در یک سخرانی, برگزاری جشن چهارشنبه سوری را جشن احمق ها و نادانان خوانده، و نیاکان ما را که شادمانه بر روی آتش می پردید، خر و دیوانه می نامد.
آخوند مطهری کسی که پدران ما را احمق و حیوان می خواند. حال، توله این بابا، آثار و افکار عالیه پدر باکمال و ایران دوست خود را جمع آوری کرده، و برای جمع آوری آن دلیلی برای نرفتن به جبهه داشته است، و آنگاه افکار پدر را در همه جا پیاده می کند تا جایی که مردم خردباخته تهران او را به نمایندگی خود بر می گزینند. آیا جای تأسف و اندوه از بی فکری و نادانی مردم نیست؟!.
حال، که پدر را شناختید، اجازه دهید اندکی به این طفیلی، یعنی علی مطهری پردازیم: علی مطهری، یک مزدور و دستمال به دست آخوند ۵ تومانی مشهدی، علی خامنه ای است. او منتظر است تا ولی نعمت و سرورش عطسه کند و پاسخ خیر باشد که در دهان آماده کرده، تحویل او دهد. اگر به سنخرانی های انحرافی و ضد فرهنگی خامنه ای توجه داشته باشید، می بینید که بی درنگ نخستین فردی که به چاپلوسی و خوش خدمتی این آخوند پرداخته است، علی مطهری است.
مقاله ای در روزنامه شرق ۱۶ مهرماه ۱۳۹۱ از گفتگوی آن روزنامه باعلی مطهری به چاپ رسیده که سراپا نشانی از بی سوادی و فرصت طلبی این ملای تازه به دوران رسیده است. برای آن که به فرصت طلبی و دیدگاههای این بچه آخوند بیشتر پی ببریم، در این جا به چند پاسخ وی به گزارش گر روزنامه مشرق اشاره می کنیم:
فرصت طلبی های تحصیلی بچه آخوند
۱-گزارش گر روزنامه مشرق از دوران دانشجویی علی مطهری می پرسد.
مطهری-
“من در سال ۵۵ وارد دانشکده فنی دانشگاه تبریز شدم و مهندسی مکانیک می خواندم. در سال ۵۸ که پدرم شهید شدند، خانواده و برخی شاگردان استاد به ما گفتند که شما حتما باید برگردید تهران تا هم در کنار خانواده باشید و هم متولی آثار باقیمانده از شهید باشید. ما هم آمدیم و من وارد دانشگاه علم و صنعت شدم.”
خوانندگان ما در می یابند عده ای از فرصت طلب غذای دست پخت ولی فقیه را چرب تر از دیگر دست پخت ها دانستند و ترجیح دادند به بهانه ای پوچ و بی منطق، به دم عبای آخوندهای رژیم بچسبند که دارای خیر و برکت بهتری بود. یکی دیگر از این نمونه های کیسه دوز و مردم فریب، محسن کدیور بود که باشتاب پس از به هدر رفتن انقلاب ۵۷، از دانشکده شیراز، به قم رفته، و خود را به فیضیه قم چسباند.
دیدگاه مطهری در بار حجاب زنان
مطهری در سال ۱۳۸۹ درباره حجاب اسلامی گفته بود: “دولت باید در مبادی ورودی دانشگاهها از ورود دانشجویان بدحجاب جلوگیری کند. محیط دانشگاه محل حضور دانشجویان بد پوشش و محل تحریک غریزه جنسی نیست و دولت هم نباید برخورد با این افراد را به دانشجویان متدین واگذار کند، بلکه خود دولت باید ساز و کاری فراهم نماید تا در مبادی ورودی دانشگاهها از ورود افراد بدحجاب اعم از دختر و پسر جلوگیری شود. مسوولان دانشگاهها نیز در این زمینه تحت تاثیر تبلیغات دشمن قرار نگیرند و با قاطعیت کار خود را انجام دهند. امیدواریم دولت موضع خود را تغییر دهد و با جدیت به نظارت بر مساله حجاب در جامعه و مسائل دیگری نظیر نظارت بر ساحل دریاها و خرید و فروش سی دیهای خانمان برانداز بپردازد، چرا که روح و جان انقلاب اسلامی همین مسائل فرهنگی است.”[۹]
۲- گزارش گر روزنامه مشرق-
اعتقاد دارید که الان یک چهره سیاسی هستید ؟! مطهری- ” بله سیاسی شده ام. و ناخودآگاه مبانی فکری شهید مطهری را مطرح می کنم!”
بچه آخوند از خود تفکر و اندیشه ای ندارد ولی در مورد بی حجابی نگران است !
مطهری-
“بخش اعظم تفکر من متاثر از تفکر شهید مطهری است. حتی به طور ناخودآگاه مبانی فکری ایشان را بیان می کنم . ….یعنی شما مثلا در خیابان که حرکت می کنید، در مجموع وضعیت آنچنان اسفناک نیست، اما یک مرتبه به موردی برخورد می کنید که احساس می کنید در اروپا هستید. معتقدم برای این موارد تدبیر مناسبی نشده و البته ریشه اصلی آن را هم این می دانم که افرادی که سهل انگار در مسئله حجاب هستند احساس کردهاند که شکافی در درون حاکمیت نسبت به این موضوع وجود دارد .”
این بخش نیازی به موشکافی ندارد. این بابا هم مانند همه آخوندهای حاکم و سفارش پدر بزرگوارش، علاقمند است که با زور و دیکتاتوری زنان را درون کیسه گونی سیاه نگه دارد، و دولت را به دلیل کم کاری در این باره سرزنش می کند.
این آقا حجاب اسلامی را توجیه می کند و از جانب بانوان در مورد حجاب کنونی و گذشته اظهار نظر و فضل می کند.
۴- گزارش گر روزنامه مشرق-
در موقعیت فعلی فکر می کنید کسی در کشور باشد که افکار و آرای او شباهت زیادی با شهید مطهری داشته باشد؟.
مطهری -“من یک شخصیتی که جامعیت شهید مطهری را داشته باشد، سراغ ندارم راستش را بخواهید. ولی کسانی را که در بعضی جهات شبیه ایشان هستند, داریم. مثلا خود رهبر انقلاب در بحث بیداری اسلامی و نوع نگاه به دنیای اسلام و نگاه فرهنگی به جامعه و تأکید بر سبک زندگی اسلامی. ایشان وقتی راجع به بیداری اسلامی صحبت می کنند، من خیلی به یاد مطالب شهید مطهری و سید جمالالدین اسدآبادی می افتم . همان نگاه را دارند .”
خوانندگان ما در می یابند که این بچه ملای فرصت طلب از خود هیچ اندیشه و دانشی ندارد. یا به افکار ضد انسانی پدرش متکی است، و یا دستمال به دست گفتار رهبر انقلابش، آخوند ۵ تومانی را نشخوار می کند.
*حکم حکومتی ولی فقیه را باید اجرا کرد
۵- گزارش گر روزنامه مشرق-
اگر رهبری درباره موضوعی حکم حکومتی بدهند شما چه عکس العملی نشان می دهید . آیا به آن عمل می کنید یا خیر ؟.
مطهری-
” بله. باید اجرا کرد. در واقع مرز التزام به ولایت فقیه، حکم حکومتی است اگرچه ما قانع نشده باشیم و راضی نباشیم. و رمز قدرت ولایت فقیه هم همین است. اگر بنا باشد ما در آنجا هم بخواهیم ان قلت داشته باشیم کار به سامان نمی رسد. ضمن اینکه در همه کشورها بالاخره یک پایانی برای همه امور هست. مثلاً در آمریکا هم رئیس جمهور می تواند مصوبه کنگره را وتو کند.”
این جوجه آخوند عملکرد جنایت بار خامنه ای را با رئیس جمهور آمریکا که زیر نظر و با موافت و یا مخالفت سناتورهای آن کشور تصمیم می گیرد، یکسان توجیه می کند!.
بچه آخوند به جنگ با اسرائیل می رود!
۶- گزارش گر روزنامه مشرق-
شما جبهه نرفته اید، درست است؟، و اگر احیانا دوباره جنگ بشود عازم جبهه می شوید
مطهری-
“بله، البته من جبهه رفتهام. منتها برای سخنرانی نه برای جنگ. علت اینکه من نرفتم همین مسئله آثار پدر بود که به شدت مشغول تنظیم آنها بودم. و یکی دو بار هم که به صورت جدی عازم رفتن شدیم، دیگران مانع شدند و گفتند شما که پدرتان شهید شده نیازی به رفتنتان نیست. ولی من دوست دارم اگر بناست یک وقتی جنگ شود آدم مثلا در جنگ با اسرائیل شرکت کند و شهید شود .”
آخر این بابا، چرا بایستی به جبهه می رفت؟. جبهه رفتن و کشته شدن کار آخوند نیست. آخوند و خانواده آنان مفتخوران جامعه اند و فقط اهل هرف یامفت زدن، و گمراه کردن مردم. چرا باید یک بچه آخوند به جبهه رفته و کشته شود؟. برای چی؟۱.
به خاک سپردن لاشه بچه آخوند
۷- گزارش گر مشرق-
دوست دارید با کدام شهید محشور شوید؟
مطهری- با سیدالشهداء و با پدرم.-
این بابا، چسبیده به دم پدرش و سیدالشهداء. هم جا پارتی بازی، در مردن هم پارتی بازی و تحمیر مردم. هیچکس دیگر را هم داخل آدم نمی داند، حتی آخوند ۵ تومانی که آنچنان در خدمت او دستمال به دست می گردد!!. وانگهی، این بچه ملا حق دارد پهلوی پدرش بخوابد و به گفته ای با او معشور شود، زیرا هرچه دارد و آنچنان که بر امت اسلامی خرسواری می کند، از صدقه چرت و پرت گویی پدر ملایش است. ولی معشورشدن و خوابیدن با سیدالشهداء را کور خوانده است. زیرا امام حسین خوشکل و برازنده بود، و بی تردید از قیافه ورمالیده و قیافه کج و معوج این بچه آخوند زهره ترک می شود!.
و اما، گفتار ما در باره علی مطهری
شماری از هم میهنان به این دلخوشند که این بابا گهگاهی سخنانی دل خوش کنک مانند آن که به بچه ها مشتی شکولات می دهند، در مجلس می زند. ولی حقیقت تلخ و دردناک آنست که این بچه آخوند با این عملکرد و گفتار ننگین آور که در زیر عبای خامنه ای خود را پنهان کرده است، موجب شرمندگی و بی خردی ما ایرانیان است که بدو توجه داریم. به راستی شرم و ننگ بر مردم تهران باد که این بابا با آن برداشت خرافاتی و نوکر صفتی نماینده آنان است. زهی جای افسوس، زهی بی خردی!.